۴۰۰ کتاب دروغ پروژه سیاه خامنه ای ووزارت اطلاعات بررسیِ سازوکار، بازیگران و آثار تحریفی قسمت دوم پرونده شماره 146-930910
۴۰۰ کتاب دروغ پروژه سیاه خامنه ای ووزارت اطلاعات بررسیِ سازوکار، بازیگران و آثار تحریفی قسمت دوم پرونده شماره 146-930910
این صفحه خلاصهوار به بررسی جلد دوم مجموعهای میپردازد که تحت عنوان «۴۰۰ کتاب دروغ» شناخته شده و تلاش میکند زنجیرهٔ تولید، انتشار و هدفگذاریِ دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی رژیم علیه تاریخ و حافظهٔ مجاهدین خلق را روشن کند. هدف این متن بیان ساختارِ کارزار، شواهد نمونهای و پیامدهای اجتماعی ـ تاریخی این پروژهٔ سازمانیافته است.
۱. ماهیتِ پروژه
در ظاهر پروژه کتابسازیِ گسترده یک «پژوهش فرهنگی» جلوه داده میشود، اما شواهد نشان میدهد این تولیدات نه پژوهش مستقل بلکه عملیاتِ اطلاعاتی و تبلیغی هستند: گردآوریِ صدها عنوان کتاب، جزوه و مقاله که با یک خطمشی واحد و برای یک هدف مشخص بهراه افتادهاند — خدشهدار کردنِ هویت، تاریخ و کارنامهٔ مجاهدین.
۲. بازیگرانِ اصلی
ناشران و سفارشدهندگانِ این آثار عمدتاً نهادهای وابسته به دستگاه سرکوب هستند: دادستانی انقلاب، سپاه پاسداران، مرکز اسناد وزارت اطلاعات، مؤسسات رسانهای حکومتی (مثلاً کیهان) و شعبات اطلاعات در خارج. نویسندگان غالباً کسانیاند که یا متعلق به دستگاه سرکوبند یا بهعنوان «تواب» و نفوذی معرفی میشوند؛ از بازجویان سابق و جلادان تا مزدوران رسانهای که نام و سابقهشان پیشتر ثبت شده است.
۳. روشها و فنونِ تحریف
جعلِ سند و استفادهٔ گزینشی از بازجوییها و اظهاراتِ اجباری.
انتشار خاطراتِ دستچینشده توسط افرادی که تحت فشارِ اطلاعات نوشتهاند.
القای روایتِ تکراری و سادهسازی شده: حذفِ زمینهها، حذفِ دلایلِ مقاومت، برجستهسازی خطاها و ساختنِ تصویرِ کاریکاتوری از سازمان.
استفاده از رسانههای رسمی و شبکههای اینترنتی وابسته برای بازنشرِ کنترلشده و ایجاد «توهمِ اجماع» پیرامون روایت دروغین.
۴. هدفگذاریِ سیاسی ـ روانی
این کارزار دو هدف همزمان دنبال میکند: اول، مشروعیتزدایی از مجاهدین در نگاهِ نسلهای تازه و ایجاد «ترسِ ایدئولوژیک» نسبت به پیوستن یا همدلی با آنها؛ دوم، ارزیابی و نشانگذاریِ افرادی که در گذشته با رژیم همکاری کرده یا «توبه» کردهاند — بهعنوان شناسنامهٔ وفاداری برای نفوذ و استفادهٔ بعدی.
۵. نمونهها و شاخصها (خلاصه)
در میانِ بیش از ۴۰۰ عنوان شمار قابلتوجهی آثار توسط بازجویان، اعضای سابق ساواک یا افراد معلومالحال نوشته شدهاند؛ عناوینی مانند «رهایی از توهم» یا «آشنایی با سازمان مجاهدین» که بهصراحت از منظرِ بازجویی و اعترافاتِ زیر فشار نگارش یافتهاند و توسط ارگانهای رسمی منتشر شدهاند.
۶. پیامدها
ویرانیِ حافظهٔ تاریخی: روایتهای جعلی میتوانند حافظهٔ جمعی را دگرگون کنند و راه را برای بازتولیدِ ظلمهای بعدی باز کنند.
آسیبِ حیثیتی به افرادِ بازمانده و خانوادهها: بازتولیدِ اتهامات یا جعلِ پروندهها، خانوادهها را تحت فشار قرار میدهد.
تضعیفِ اعتمادِ عمومی به حافظهٔ مستند و اسناد تاریخی: وقتی مرجعیتِ سندی آلوده شود، تشخیصِ حقیقت دشوار میشود.
۷. نتیجهگیری و ضرورتِ واکنش
این پروژه بیش از آنکه پژوهشِ علمی باشد، یک عملِ جنگروانی و تاریخی است. مقابله با آن نیازمند سه اقدامِ همزمان است:
مستندسازیِ مستقل و آرشیو کردنِ اسنادِ اصیل و شهادتها؛
روشنگریِ عمومی دربارهٔ شیوههای جعل و دستکاری؛
شکلگیری شبکههای اطلاعرسانی در خارج و داخل که بتوانند روایتِ واقعی مقاومت را زنده نگه دارند.
در پایان: وقتی تاریخِ یک جنبش را بهصورت سازمانیافته دگرگون میکنند، وظیفهٔ ماست که با ثبتِ دقیقِ اسناد و روایتها، حافظهٔ جمعی را از دستِ مخدوشسازان نجات دهیم — تا حقایق، هرچند تلخ، بر قلمروِ حقیقت حکمفرما بمانند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر