مسعود رجوی ـ ماجرای حذف مجلس مؤسسان و ایجاد خبرگان
مسعود رجوی ـ مخالف با حذف مجلس مؤسسان
خمینی تا قبل از رسیدن به ایران و غصب
حاکمیت مردم، بارها از مجلس مؤسسان و قوانینی که توسط نمایندگان مردم نوشته و
تصویب میشود گفته بود و در ۱۶بهمن ـ یعنی ۴روز پس از ورود به تهران ـ مهدی بازرگان را بهعنوان نخستوزیر
دولت معرفی کرد و مهمترین کار وی را انتخابات مجلس مؤسسان شمرد.
در متن مکتوب حکم نخستوزیری بازرگان که
همان زمان منتشر شد آمده است:
«ترتیب ادارهٔ امور مملکت و خصوصاً
انجام رفراندم و رجوع به آرای عمومی ملت درباره تغییر نظام سیاسی کشور به جمهوری
اسلامی و تشکیل مجلس مؤسسان از منتخبان مردم جهت تصویب قانون اساسی نظام جدید و
انتخاب مجلس نمایندگان ملت بر طبق قانون اساسی جدید را بدهید».
مسعود رجوی در «سلسله آموزش برای نسل
جوان در داخل کشور ـ اسفند ۱۳۸۸»
در مورد رفراندم تحمیلی خمینی و حذف فریبکارانه مجلس مؤسسان
مینویسد:
«دجالیت دیگر خمینی این بود که شرکت کنندگان در رفراندم را بین رژیم سلطنتی و جمهوری اسلامی مخیر میکرد... مجاهدین بار دیگر در ۲۷اسفند۵۷ درباره رفراندم و نحوه استقرار جمهوری اسلامی اعلام کردند که اسلام و جمهوری اسلامی صرفنظر از هر پیشوند و پسوند، برای سازمانی که از آغاز حامل یک رسالت مکتبی بوده است، البته کمال مطلوب است. مشروط بر اینکه آنچه به نام اسلام ارائه میکنیم، حقیقتاًً اسلامی، و به دور از هر شائبه شرک آمیز استبدادی و استعماری و استثماری باشد....البته اگر قبل از روی کار آمدن دولت مهندس بازرگان چنین سؤالی میشد، باز میشد محملی برای آن ساخت ولی اکنون مثل این است که کسی اول درب را باز کند و بعد اجازه ورود بگیرد! مگر خود آقا بارها و بارها در پاریس بر حقوق عموم طبقات و نیروهای مردم دایر بر حق انتخاب و اظهارنظر آزاد همگان، تأکید نکردهاند؟ پس چرا باید طوری عمل شود که انعکاس درستی نداشته و این شبهه را ایجاد کند که ما را فقط میان رژیم سلطنتی و جمهوری اسلامی مخیر کردهاند ولاغیر. آیا ما دوست داریم که بر فرض هم که کسی با جمهوری اسلامی موافق نباشد، با دادن رأی مخالف به جانب رژیم طاغوتی سلطنتی گرویده و موافق آن قلمداد شود؟ یا اینکه معتقدیم که هر که با ما نیست ضد ما و علیه ماست؟ یا میخواهیم سایرین را وادار کنیم که از ترس سلطنت، به اکراه و اجبار به جمهوری اسلامی رأی بدهند؟... بنابراین به اعتقاد ما و بر حسب این قاعده روشن و صریح اسلامی که "هیچگونه انتخاب و قرارداد و عقدی که در آن اجبار روا شده و از ابراز تمایل و اراده آزاد افراد و گروههای انسانی بهنحوی از انحاء ممانعت شده باشد، معتبر و اصیل نیست" از دولت آقای مهندس بازرگان تقاضا میکنیم ترتیبی اتخاذ نمایند که امکان انتخاب آزاد هر شکل از حکومت برای هر فرد یا گروهی در نظرخواهی، وجود داشته باشد». مسعود رجوی «سلسله آموزش برای نسل جوان در داخل کشور ـ اسفند ۱۳۸۸»
مسعود رجوی سپس به موضوع
مجلس مؤسسان اشاره کرده و میگوید:
«اما در مورد مؤسسان، خمینی که نبض
اوضاع را در دست داشت میدانست که با افت روزافزون مشروعیت حکومت آخوندی مواجه است
و نخواهد توانست کارش را بهسادگی رفراندم جمهوری اسلامی، پیش ببرد. بنابراین از
اساس جِر زد، بیآبرویی را به جان خرید، منکر مؤسسان شد و بجایش چیزی را به نام
خبرگان علم کرد که فقط ۷۵نماینده داشت که باید به فوریت ضمن یکماه قانون اساسی مورد نظر او را تدوین و تصویب میکردند.
مجاهدین در ۱۷خرداد ۵۸ در بیانیهٔ مبسوطی
پیرامون «ضرورت تشکیل مجلس مؤسسان از طریق انتخابات عمومی سراسری» به مخالفت آشکار
برخاستند و مفهوم « خبرگان» را به زیر علامت سؤال بردند.... [پس از پیگیری و نامه
و بیانیه با چند جریان دیگر علیه خبرگان] در ۳۱تیر اعلام کردیم: « آن
قانون اساسی که میخواهد اساسیترین و مهمترین اصول و روابط حاکم بر تمامی خلق را
مشخص کند، تنها با اشتراک نمایندگان آن خلق قابل پی ریزی است والا از اصالت،
مشروعیت و حقانیت مکفی برخوردار نیست. پی ریزی چنین نظام نامهیی تنها بر عهده یک
شورا یا مجلس تمام یک خلق است که گاه مؤسسان نیز نامیده میشود».
مسعود رجوی سپس به فهرست برخی اعتراضات در تاریخ ۱۱و ۱۲و ۱۳مرداد
اشاره کرده و در توضیح اعتراض به تقلبات گسترده در انتخابات به تاریخ ۱۳مرداد ۵۸ مینویسد:
«با کمال تأسف گروهها و سازمانهای
امضا کننده اطلاعیه حاضر اعتراض اکید خود را مبنی بر تقلبات گسترده که به وفور در
بسیاری از حوزههای انتخاباتی تهران رواج داشت، به اطلاع عموم مردم شریف تهران میرسانند.
تقلباتی که از اعمال نفوذ و تحمیل یک صورت اسامی مشخص تحت نام امام و ممانعت از
رأی دادن به نامزدهای مطلوب، تا ضرب و جرح و دستگیری هواداران ما و تقلب در
صندوقها و قرائت آراء و حتی دستگیری بازرسان وزارت کشور و غیره، گسترش داشته و
مدارک مستند آن به وزارت کشور تسلیم شده است. مدارکی که به امضای بازرسان خود این
وزارتخانه نیز رسیده و هر وجدان منصف و بیطرفی را به مخدوش بودن آرای حوزههای
مزبور واقف میسازد. اکنون با جلب نظر مقامات مسئول خواستار رسیدگی فوری به موارد
فوق گردیده و تأمین حقوق آزادیخواهانه سیاسی و اجتماعی مردم قهرمانانمان را تقاضا
میکنیم». مسعود رجوی ـ همان منبع
در تاریخ ۱۷مرداد ۵۸ در
پاسخ به خمینی که برای شرکت فعال در انتخابات مجلس برای قانون اساسی دعوت کرده بود
سازمان مجاهدین به همراه جنبش مسلمانان مبارز- سازمان اسلامی شورا و جنبش انقلابی
مردم مسلمان ایران (جاما) نامهیی مشترک برای خمینی مینویسند. مسعود رجوی در
«سلسله آموزش برای نسل جوان در داخل کشور ـ اسفند ۱۳۸۸» متن نامه مشترک به خمینی
را به شرح زیر آورده است:
«گروههای امضا کننده نامه حاضر در
پاسخ به دعوت شما مبنی بر شرکت در انتخابات مجلس برای قانون اساسی، فعالانه در
انتخابات مزبور شرکت کرده و به معرفی کاندیدا نیز اقدام نمودند. این در حالی بود
که فشارها و محدودیتهای بسیاری که متاسفانه هنوز
هم مستقیم و غیرمستقیم تحت نام شما اعمال میشود، کمتر امیدی در جهت تاثیرگذاری
انقلابی برای ما برجا گذاشته بود. به همین دلیل نتوانستیم بسیاری از هواداران خود
را به شرکت در انتخابات قانع کنیم. آنها بر این عقیده بودند که شرکت ما در جو
موجود مفید هیچ فایدهیی نخواهد بود».
« مسأله اساسی برای طرفداران ما این
است که حزب برندهٔ انتخابات که چند ماه از تأسیس آن نیز بیشتر نمیگذرد، چگونه میتواند
بدون اینکه همه چیز خود را به شما منتسب سازد در اکثر نقاط کشور حائز اکثریت آراء
گردد و آیا این استفاده شایستهای از خون دهها هزار شهید انقلاب ایران که در
اعتماد عمومی به شخص آن حضرت منعکس گردیده است محسوب میشود؟ وآنگهی در شرایطی که
وزراء و معاونین آن بهخاطر مسئولیتهای اجرایی
خود از نامزدی مجلس محرومند، چگونه اعضای شورای انقلاب که هماکنون در دولت نیز
ادغام شده است میتوانند بهرغم مسئولیتها و اقتدارات گسترده خود راهی مجلس شوند؟
از همه اینها ناراحتکنندهتر این بود که بهرغم تکذیبهای
مکرر رادیو در روز انتخابات، قویاً در روزهای قبل از انتخابات شایع کرده بودند که
شخص آن حضرت فهرست بخصوصی را امضا کردهاید که قابل انتشار نیز هست.
مجموعه این دخالتها و محدودیتها هماکنون ما را با مجلسی
مواجه ساخته است که بهجز شمار قلیلی از علما و افراد شرکت کننده در آن، بهراستی
فاقد نمایندگان طرز تفکر انقلابی نسل جوان و روشنفکر مسلمان است. مجلسی که طبعاً
نخواهد توانست چنانکه باید به حیاتیترین خواستهای توده انقلابی مسلمان در چارچوب
تدوین یک قانون اساسی و مردمی پاسخ دهد».
« از این رو وظیفه خود دیدیم که
مهمترین اصول و مواضعی را که بایستی در قانون اساسی آینده گنجانیده شود(و در
برنامه حداقل همه گروههای امضا کننده حاضر از مدتها پیش عنوان شده است) تحت موارد
ذیل به اطلاع آن حضرت برسانیم».
«۱-تأکید و تصریح بر محتوای ضداستبدادی و ضداستعماری جمهوری
اسلامی...
۲-فرم حکومتی دولت اسلامی نظام شورایی است.شوراها در تمامی دوایر
و قسمتهای مملکت بایستی عهدهدار مسئولیتهای مختلف
گردند....
۳-مبنای ارزش و حق بهرهوری و تصرف در نظام جمهوری اسلامی، تنها
و تنها کار است...
۴-زمین و محصول از آن کسی است که کار کرده و کشته است.
۵-
کارگران و دهقانان ایران باید از هر گونه مالیات و
پرداختهای دولتی معاف بوده و از بیمه و بهداشت و تحصیل رایگان بهرهمند باشند.
۶-
زنان بهلحاظ سیاسی و اقتصادی با مردان متساوی الحقوقند.
۷-
تا مرز قیام مسلحانه آزادی همه احزاب، جمعیتها و مطبوعات
کاملاًً تأمین و محاکمات احتمالی آنها در حضور هیأت منصفه انجام میشود...
۸-
هرنوع شکنجه، به هر اسم و به هر عنوان مطلقاً ممنوع است.
۹-
جز در مورد جرایم شغلی ویژه نظامی ارتشیان، هر گونه
دادرسی در عهده دادگستری است و صلاحیت قضاییه را هیچ چیز دیگر محدود نخواهد ساخت.
۱۰-
حقوق حقه ملیتها مبنی بر تعیین و اداره امور داخلی خود
در چارچوب وحدت و تمامیت تجزیه ناپذیر جمهوری اسلامی محفوظ و از هر جهت به آنها
اعاده خواهد شد.
۱۱-
ارتش... در درون مرزهای ایران از هر گونه درگیری ممنوع
شود.
۱۲-
ژاندارمری و شهربانی در یکدیگر ادغام شده و بهعنوان
ضابط عدلیه تحت اختیار و فرماندهی دادگستری قرار گیرند.
در مورد فرهنگ، سیاست خارجی، دفاع از حقوق کارگران، رادیو و
تلویزیون و محافظت از تولیدات و بازار ملی نیز هر یک از گروههای امضا کننده، نقطه
نظرهای مشخصی دارند که انشاءالله حضوراً معروض خواهد گردید...». مسعود رجوی ـ
استراتژی قیام و سرنگونی
مسعود رجوی در بخش دیگر نتیجه تلاش
خمینی برای به کرسی نشاندن مجلس خبرگان به جای مؤسسان را اینچنین توضیح میدهد:
در چنین فضایی انتخابات خبرگان در ۱۲مرداد۱۳۵۸ در حالیکه حملات هر روزه به دفاتر ما در سراسر کشور جریان
داشت برگزار گردید و با لشکرکشی به کردستان و تیربارانهای آنجا تکمیل شد. خبرگان
خمینی در روز ۲۸مرداد شروع به کار کرد که همزمان با
لشکرکشی به کردستان و سرکوب پیشمرگان و نیروهای سیاسی بهویژه حزب دموکرات بود.
من با ۲۹۷هزار رأی در تهران نفر دوازدهم شدم. اعتراضهایمان به
تیراندازیها و تهاجمات و درگیریها و تقلبات هم هیچ اثری بر روی خمینی
نداشت. او که در «زیر درخت سیب» خود را از جهات مختلف از هر گونه شائبه قدرت طلبی
مبرا نشان میداد، تصمیم خود را برای به کرسی نشاندن سلطنت و ولایت مطلقه فقیه در
قانون اساسی به هر قیمت گرفته بود. اما کار خبرگان به جای یکماه که مدت
اعتبار قانونی نمایندگان آن بود سه ماه به درازا کشید و در ۲۴آبان دست پخت خود را بر اساس اصل ولایت فقیه به خمینی تحویل
داد که در ۱۲آذر همان سال ۵۸ در رفراندمی دیگر به کرسی نشانده شد. مسعود رجوی ـ همان منبع
پدر طالقانی که با ۲میلیون و ۱۷هزار رأی نماینده اول استان تهران و تمام ایران شد، دو روز
قبل از درگذشتش در آخرین سخنرانیاش در بهشت زهرا به روش مستبدانه خمینی در منحرف
کردن مسأله شوراها و دور زدن مجلس مؤسسان اعتراض کرد. مسعود رجوی در ادامه بحث
مؤسسان در همین رابطه مینویسد:
«عکس تاریخی
آیتالله طالقانی در این مجلس به تنهایی گویای همه چیز است. پدر طالقانی که عار
داشت بر صندلیهای چنین مجلسی بنشیند، مغموم و محزون، کفش از پای کنده و عصا بر دست
بر روی زمین مینشست و این خود گویاترین زبان آن ۲میلیون و ۱۷هزار
نفری بود که تنها در تهران به او رأی داده بودند:
پدر طالقانی: «صدها بار من گفتم مسأله
شورا از اساسیترین مسأله اسلامی است. حتی به پیغمبرش با اون عظمت میگوید با این
مردم مشورت کن به اینها شخصیت بده. بدانند که مسئولیت دارند. متکی به شخص رهبر
نباشند. ولی نه اینکه نکردند، میدانم چرا نکردند. هنوز هم در مجلس خبرگان بحث میکنند،
در این اصل اساسی قرآن که به چه صورت پیاده بشود. باید، شاید، یا اینکه میتوانند...
نه، این اصل اسلامیه. علی میفرمود: "مَنِ اسْتَبَدَّ بِرَأْیِهِ هَلَکَ" هرکه استبداد کند در
کارهای خود هلاک میشود.
چرا نمیشود نمیدانم؟ یعنی گروههایی
افرادی دستاندرکار.شاید این طور تشخیص بدهند اگر شورا باشد دیگه ما چه کاره
هستیم؟ شما هیچ، بروید دنبال کارتان! »(سخنرانی پدر طالقانی در آخرین خطبه
دردمندانهاش در بهشتزهرا دو روز قبل ازوفات- ۱۷شهریور۵۸).
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر