۱۳۹۵ مرداد ۲۷, چهارشنبه

كارنامة تاريخي يك رويارويي


كارنامة تاريخي يك رويارويي


انتشار صحبت‌های بیست‌وهشت سال پيش آقاي منتظري و آشكار شدن استنباط عيني او از نشست‌وبرخاست نزديك با خميني به‌عنوان يك خون‌آشام «سفاك» و «جنایتکار تاریخی»، اعلان نتيجة تاريخي يك هماوردي سترگ بين حاكميت «ضدبشر»، با آنتی‌تز حقيقي آن يعني «مجاهدين» بود.
فاشيسم مذهبي البته انتظار داشت انجام سبوعيتي كه بزرگ‌ترین جنايت دولتي پس از جنگ جهاني دوم نام‌گرفته است، يعني قتل‌عام 30000زنداني سياسي، جامعه را در رعب دفن كند و با گذشتن دهه‌ها، موضوع را كمرنگ و از خاطره‌ها هم محو سازد، به همين دليل در نخستين واكنش انتشار نوار اخير، سپاه پاسداران آن‌را «نبش قبر يك ملاقات» (خبرگزاري فارس 20مرداد95) خواند اما سرسختي حقيقت، به‌سرعت خود را تحميل كرد و نظام آخوندي مجبور شد بگويد: «…فايلي صوتي…بازتاب گسترده‌اي در شبكه‌هاي مجازي پيدا كرد و سبب شد كه بار ديگر حضرت امام (ره) و نظام …موردنقد دشمنان …قرار گيرند.» (لباس شخصی‌های يالثارات 23مرداد95) كانون نگراني هم این‌گونه معرفي شد: «ترديدي نمي‌توان داشت كه …هدف تحريك نسل جوان و بهره‌گيري از شبكه‌هاي مجازي براي غائله آفرینی آينده است… كه امنيت ملي كشور را هدف گرفته است» (همان‌جا) بنابراين خليفة‌ارتجاع به‌صراحت اذعان داشت نسل جوان مشتاق اين سنخ خبر و بازتاب‌دهندة گستردة آن بوده است. وحشت مواجهه با چنين حقيقتي كه زیرپوست جامعه غليان دارد و در اين موج به‌یک‌باره بيرون زد آن‌چنان بود كه هر دو جناح حكومتي از آن لرزيدند: «اول آنكه چرا بهانه سازان از این‌همه تجربه كه در نشيب و فرازهاي دوران بعد از پيروزي انقلاب اسلامي به‌دست‌آمده استفاده نمي‌كنند؟ و دوم آنكه … چرا دست از …تضعيف همديگر برنمی‌دارند؟ …اگر روزي آن‌ها بر مقدرات اين كشور مسلط شوند، نه به شما رحم خواهند كرد و نه به‌طرف مقابل شما» (مدیرمسئول روزنامة حكومتي جمهوري 23مرداد95) يك شکنجه‌گر اطلاعاتي خامنه‌ای‌چي هم وقتي در دانشگاه علامه با دانشجويي مواجه شد كه پلاكارد «كشتار 67، حقوق بشر اسلامي» را رودرروي او بلند كرده بود گفت: «…آن آقايي كه اين پلاكارد را در دست گرفته به‌احتمال‌زیاد جاهل است، چراکه نمي‌داند با اين كار خود از [مجاهدين] حمايت مي‌كند…» (سايت مشرق 20مرداد95) وزارت بدنام اطلاعات هم با دستپاچه شدن در حذف اين فايل از كانال تلگرام و سايت اينترنتي اوليه، شدت غافلگيري اين دستگاه سركوب را برملا ساخت، دستگاه جنايتكاري كه با اعدام «…روزنامه‌خوانش، مجله‌خوانش، اعلاميه‌خوانش…»، «دختران ۱۵ساله»، «زنان باردار» و «دختراني كه حاضر نبودند دو خط عليه مجاهدين بنويسند تا جان خود را به درببرند» (از نمونه‌های مطرح‌شده در نوار منتشرشده) فكر می‌کرد آن‌چنان كشتاري از نسل مجاهدين كرده است كه تا سده‌ها، ريشة آن‌ها در جامعة ايران از بين رفته خواهد بود، اينك در برابر جرياني از عدالت‌خواهی قرارگرفته كه عناصر متشكله‌اش در زمان «قتل‌عام» هنوز به دنیا نيامده بودند؛ اما در درك «شقاوت جلادان» و آگاهي بر پاک‌بازی «نسلي كه با صداقت و وفاي تمام همه‌چیز را فداي آزادي ساخت» به درجه‌ای از فهم، خشم انقلابي و اراده آزادی‌خواهانه رسیده‌اند كه كيفر جانيان به‌عنوان هدفي در دسترس خود را برايشان نمايان ساخته است.
بنابراين همين ميزان از پرده بيرون افتادن يكي از عملكردهاي ضدبشري آخوندها و واكنش خودانگيختة اجتماعي در بارة آن، خود بيش از صد زبان گوياست آن‌گونه كه سردژخيم قضائية ارتجاع هم همين را حس كرد و گفت: «…بااین‌حال اكنون درحرکتی شیطنت‌آمیز و مرموز … برخي جریان‌ها و افراد در داخل كشور درصدد تطهير اين جنایت‌ها و احياي نام آنان [مجاهدين] هستند…» (خبرگزاري ميزان 25مرداد95).
اين نتيجة قضاوت مردمي و دادن كارنامه به دست دو جريان چنگ در چنگ است. جريان «خميني ضدبشر» در حاكميت و جنبش «مقاومت سرفراز انقلابي» تحت بی‌رحمانه‌ترین سركوب. كارنامه‌اي كه البته علت شقه و مضمحل شدن‌هاي بعدي جبهة نخست را در يكسو و سرفرازي، اعتلا و پیشرفتهای روزافزون جبهة مقاومت و شرافت را در سوي ديگر، به‌خوبي تبيين می‌کند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر