طلیعهٔ مبارک نوروز در کارزار نوروزی- نوروز خجسته باد

۱۳۹۷ اسفند ۲۵, شنبه

زنان خط‌شکن (۱۰)

زنان خط‌شکن (۱۰)

مجموعه نوشته‌هایی به‌مناسبت روز جهانی زن(۸مارس)

زنان خط شكن
زنان خط شكن
این مجموعه نوشته با شرح فعالیت‌های زنان انقلاب مشروطه آغاز شد، زنانی که بی‌اغراق در شمار مهم‌ترین ستونهای آن انقلاب بزرگ بودند اما به علل متعددی از جمله ظرفیت تاریخی اجتماعی نامساعد و شرایط سیاسی به‌شدت آلوده به مطامع استعماری و موانع ارتجاعی و البته حاکمیت بلامنازع فرهنگ مردسالار، نتوانست آن‌گونه که شایسته زنان بود جایگاه بایسته خویش را به‌دست‌ آورند.

زنان پیشتاز جنبش مشروطه، تک‌ستاره نبودند، آنان برآمده از یک جنبش اجتماعی گسترده بودند که تنها از قله آن جنبش اجتماعی در تاریخ نشانی باقی‌مانده و بدنه‌اش در پیچ و خم تاریخ‌نگاری مردسالار محو شده است.
نگاهی به آمار زنانی که در سنگرهای انقلاب مشروطه می‌رزمیدند مؤید این ادعاست. ضمن این‌که به‌طور دیالتکتیکی نیز هیچ پدیده‌ای خلق‌الساعه نبوده و حتماً که پیشینه و مقدمه‌ای داشته، پروسه رشد و نقطه گذار از تغییر کمی به تغییر کیفی را طی کرده و به هر حال هویت تاریخی مشخصی دارد. جنبش زنان مشروطه هم تابع همین اصل است و تافته جدابافته‌ای از قوانین تحول اجتماعی نیست.

نگاهی به آمار و ارقام زنان پیشتاز شرکت‌کننده در انقلاب مشروطه و حتی پیش از آن(قیام تنباکو و برخی قیامهای دیگر با رنگ فرقه‌ای مذهبی به‌روشنی نشان می‌دهد که گفتگو درباره فعالیت و تاثیر زنان انقلاب مشروطه نیازمند گشودن فصلی نو می‌باشد، فصلی که اسناد خام آن موجود است و تنها باید آنها را در کنار یکدیگر قرار داد و تصویری حقیقی از جنبش انقلابی زنان در عصر مشروطه به دست آورد.

شرکت انبوه زنان در یکی از مجالس مشروطه‌خواهان
شرکت انبوه زنان در یکی از مجالس مشروطه‌خواهان

قطعات پازل جنبش تاریخی زنان ایران

از آغاز این بحث روی این نکته تأکید شد که جنبش انقلابی زنان مشروطه را نباید منحصر به نام شماری از زنان نامدار آن عصر کرد، چرا که آن زنان(زینب‌ پاشا، سردار مریم بختیاری، عظمت خانم فولادلو و...) گرچه درخشان‌ترین ستارگان یک کهکشان بوده‌اند اما به گواهی مورخان، هزاران زن در رکاب زینب پاشا بوده‌اند.(در قضیه بازار تبریز، ۳هزار زن وی را همراهی می‌کرده‌اند)
زنانی که سردار مریم بختیاری را همراهی می‌کردند، خود بخشی از یک ایل بزرگ بوده‌ و بازمانده خاطره دلاوریهای آنان را می‌توان بعدها در زنانی هم‌چون «قدم‌خیر» و بسیاری دیگر هم بازیافت.
متأسفانه شمار زنان لرده(دشتستان) که با نیروهای متجاوز انگلیسی جنگیده و آنان را شکست دادند، در جایی ثبت نشده اما روشن است که آنان نیز شمار قابل توجهی بوده‌اند.

«کمیت» جنبش زنان مشروطه

نگاهی به گزارشهای قدیمی نشان می‌دهد زنان ماکو که در اعتراض به تأخیر در تنظیم قانون اساسی قیام کردند جمع کثیری بوده‌اند.(مشروطه ملک‌زاده)
زنانی که در شیراز با همان خواسته «تنظیم قانون اساسی» قیام کردند، شمارشان نامعلوم اما بسیار بوده است .مهدی ملک‌زاده)
شمار زنانی که حاج سیاح می‌گوید به علل سیاسی توسط عین‌الدوله زندانی شده بودند، روشن نیست.
وقتی حبل‌المتین از کشته شدن ۲۰زن در سنگرهای مشروطه‌خواهان تبریزی خبر می‌دهد روشن نمی‌کند که آنجا چه تعداد زن در حال رزم بوده‌اند که تنها یک‌قلم ۲۰نفرشان جان‌ باخته‌اند!؟
همین‌طور روشن نیست زنان تهرانی که مسلحانه به مجلس رفته و در مقابل اولتیماتوم روسیه ایستادند چه تعداد بودند؟ انجمن‌ یا انجمن‌هایشان مشتمل بر چه تعداد زنان بوده است؟ ولی تایمز لندن همان‌ هنگام نوشت: «از خصوصیات غریب این تظاهرات، نقش مهم زنان است. در اجتماع بزرگی از زنان در مسجد بزرگ سپهسالار، سخنرانان زن نطق کردند... یکی از خانمها اعلام کرد که با آن که قانون اسلام منع کرده است، اما زنان در جهاد شرکت خواهند کرد. به‌خصوص بر تحریم روسیه پافشاری می‌کردند».
ناظم‌الاسلام از شرکت زنان روستایی آذربایجان در جنگهای مشروطه یاد می‌کند که کودکانشان را به پشت خویش می‌بستند و برای آزادی ایران، مسلحانه نبرد می‌کردند اما از شمار آنان نمی‌گوید.
روزنامه حبل‌المتین در شماره ۲۷ خود، یک واقعه تاریخی دوران مشروطه را این‌گونه توصیف می‌کند: «روز یکشنبه ۱۳ربیع الثانی ۱۳۲۵ قریب ۵۰۰نفر زن در جلوخان بهارستان جمع شده فریاد عامه به زنده باد مشروطیت، پاینده باد قانون، نیست و نابود باد استبداد، معدوم باد مستبدین، بلند بود».(کتاب هدفها و مبارزه زن ایرانی از... خسروپناه ص ۵۹)
روزنامه‌ ایران نو مورخ ۲۸آذرماه ۱۲۹۰ ش، نوشت: «زنان اصفهان «هیات نسوان» را به وجود آورده‌اند و به‌منظور بهبود وضع زنان تظاهراتی راه انداخته‌اند».
«۳۰۰نفر از زنان از خانه و حرم‌سرای محصور خارج شدند، در صفهای منظم با اراده تزلزل‌ناپذیر در حالی که چادرهای سیاه بر سر و نقابهای مشبک سفید بر رو داشتند، به طرف مجلس رهسپار گردیدند. بسیاری از ایشان در زیر لباس یا آستینها طپانچه یا کارد و قمه پنهان کرده بودند. از رئیس مجلس خواهش کردند که به تمام آنها اجازه دخول دهد؛ ولی رئیس مجلس فقط به ملاقات با نمایندگان آنها راضی شد. هیأت مادران و زوجات و دختران محجوب ایران طپانچه‌های خود را برای تهدید نمایش دادند و چند نفر با بیانات آتشین سخنرانی کردند: اگر وکلای مجلس در انجام فرایض خود و محافظت و برقراری شرف ملت ایران تردید نمایند، ما مردان و فرزندان خود را کشته و اجسادشان را در همین جا خواهیم افکند».(محمدعلی همایون کاتوزیان)
به هنگام کودتای محمدعلیشاه(تیرماه ۱۲۸۷ خورشیدی) و بمباران مجلس شورای ملی که منجر به انتقال مرکز مقاومت و مبارزه علیه استبداد به تبریز شد، زنان نیز دسته‌دسته به تبریز عزیمت کردند و در آنجا به انجمن تبریز، مرکز غیبی، ستارخان و سایر مجاهدین پیوستند و در کنار آنها با لباس مبدل به مبارزه با استبداد پرداختند.(نگاه کنید به کتاب سیر تحول حقوق زن در ایران معاصر ص ۳۷) این مورد حقیقتاً حکایت شگفتی از کم و کیف مبارزات زن ایران در اوایل قرن بیستم است. موردی که در کشورهای پیشرفته اروپایی آن زمان نیز مشابهش یافت نمی‌شود.
بیژن جزنی در کتاب «انقلاب مشروطیت ایران، نیروها و هدفها» ص ۱۲۹ نوشته است: (در جریان انقلاب مشروطه) زنان تهران در اغلب جریانات، صف مستقل مربوط به خود داشتند. در طلبیدن قانون اساسی زنان با روی پوشیده و چادر و چاقچور به مجلس رفتند. در آذربایجان هنگامی که انجمن تقاضای اعانه کرد زنها به میزان جالب در‌ آن شرکت کردند. در تلگراف انجمن تبریز موخ ۱۸جمادی‌الثانی ۱۳۲۶(قمری) چنین اشعار شده است: «زنهای غیوره آذبایجان امروز شرف ملیت را از تمام عالمیان ربوده و اتصالا گردنبند و گوشواره و دست‌بند است که به صندوق اعانه با هزار نیاز تقدیم می‌کنند و تمام اهالی با جان و دل در حفظ مقصود مقدس حاضرند...».
برای درک کمیت زنان فعال در جنبش مشروطه شاید همین چند سند کافی باشد اما باید در نظر داشت که این‌ها تنها اندکی از اسناد شرکت زنان در انقلاب مشروطه است گرچه که همین مقدار نیز نشان‌ می‌دهد فعالیت زنان در آن دوران، یک جنبش عظیم اجتماعی بوده و منحصر به چند اسم و چند ستاره نبوده است.
اینجا ضروری است نگاهی نیز به کیفیت جنبش زنان مشروطه کرد و چه بهتر که شاهد ماجرا یک بیگانه باشد.

بازتاب انقلاب مشروطیت در روزنامه نیویورک تربیون ۶ژوئیه ۱۹۰۶
بازتاب انقلاب مشروطه در روزنامه نیویورک تربیون ۶ژوئیه ۱۹۰۶

«کیفیت» جنبش زنان مشروطه

ویلیام مورگان شوستر(کارشناس مالیه آمریکایی که سال ۱۹۱۱(۱۲۹۰ خورشیدی) برای سامان دادن به حسابهای مالی کشور به ایران آمد و با اولتیماتوم روس‌ها ناگزیر کشور را ترک کرد) ص ۲۳۷ کتابش(اختناق در ایران) چند صفحه‌ای را به معرفی کیفیت جنبش زنان ایرانی آن روزگار اختصاص داده که جداً شگفت‌انگیز است. بخشی از نوشته او اینچنین است:
«زنان ایران از سنه ۱۹۰۷به یک جنبش، بسیار ترقی نموده بودند... از ترقی‌یافتگان عالم محسوب می‌شدند... آن زنان برای زنده نگاهداشتن روح آزادی، کوشش‌های بسیار می‌نمودند، در حالتی که ایشان در تحت دو قسم فشار و مظالم بودند؛
یکی پلتیکی(سیاسی)
و دیگری تمدنی و معاشرتی(تاریخی ـ اجتماعی)
و در اتخاذ طرق حکومت مشروطه و آموختن قوانین پلتیکی و معاشرتی و اخلاقی و تجارتی، از اهالی‌مغرب زمین بیشتر از مردها مایل به حرکات خوش‌نمایی ملیانه(شاید ملی‌گرایانه) بودند... ماها که اروپایی و آمریکایی هستیم، از زمانه درازی به شرکت دادن زنان مغرب‌زمین در معاملات و پیشه‌ها علم و ادب و فیزیک و پلتیک عادی‌ شده‌ایم اما چه می‌توان گفت درباره زنان پرده‌نشین و محجوب مشرق که قریب و بفاصله کمی، استاد و مدیر جراید و بانی کلوب زنانه و نطاق(سخنور) مضامین پلتیکی شده و با کمال قوت مشغول به ترویچ و ترقی خیالات مهمه مغرب زمین می‌باشند. معلوم نیست مملکتی که از قرون عدیده به این طرف در تاریکی و خاموشی استبداد پیچیده شده، خیال اشتراک مملکتشان در تجدید زندگانی پلتیکی و تمدنی از چه وقت طلوع نموده و این اعتقاد راسخ زنان در قوانین پلتیکی و تمدنی از کجا پیدا شده؟!... و عقل و ادراکی که بواسطه تجربه‌ عملیات سالهای دراز عموماً تحصیل نموده‌اند... زنان ایران نمونه مشعشعی از لیاقت و دلهای پاکیزه خود در قبول خیالات(ایده، آرزو، اندیشه) جدیده اظهار نموده و با تهور و مجاهدت به تکمیل خیالات خویش مشغول گشتند... در تهران شهرت داشت که دوجین‌ها و دسته‌ها از اعضاء انجمنهای سری زنان هستند که مخفی و گمنام و در تحت اوامر مرکز معینی که زمام نظم ایشان را در دست داشت، می‌باشند. تا امروز هم نه اسم هیچیک از آنها را دانسته و نه لیدران آن فرقه را می‌شناسم ولی از طرق عدیده مطلع شدم که هزارها از جنس آن زنان ضعیف در پیشرفت کارهای من مساعدت می‌نمایند».
ویلیام مورگان شوستر سپس در ادامه شرح یکی از کمکهایی را که یک انجمن زنان در مورد روابط خانوادگی وی با اشراف به‌عمل آورده، توضیح می‌دهد که نشان از عمق نفوذ فعالیت‌های سری زنان در بالاترین سطوح سیاسی آن‌روزگار بوده است.(ص ۲۳۸ به بعد کتاب شوستر)

انبوه زنان مشروطه‌خواه در تظاهرات
انبوه زنان مشروطه خواه در تظاهرات

انجمنهای سری زنان مشروطه پدیده‌هایی بودند که تاکنون ناشناخته باقی‌مانده‌اند
انجمنهای سری زنان مشروطه پدیده‌هایی بودند که تاکنون ناشناخته باقی‌مانده‌اند

تیر خلاص به جنبش زنان و ظهور ققنوس

سال ۱۳۱۴ خورشیدی رضاخان قزاق دستور توقیف تمامی نشریات و فعالیت‌های زنان را در کل کشور صادر کرد و این تیر خلاصی بود به تتمه جنبش زنان و آخرین پرتوهای بازمانده از جنبش مشروطه.
از آن پس تا رفرم ارضی پسر وی(محمدرضاشاه) در اوایل دهه ۴۰ و تصویب حق‌ رأی زنان، دیگر هیچ خبری از تغییر و دگرگونی در ایران نیست(چه بین زنان و چه بین مردان) تنها نقطه درخشان در این دوره، ماجرای نهضت ملی کردن صنعت نفت به رهبری دکتر مصدق است که با کودتای ۲۸مرداد ۳۲ آن شعله نیز خاموش شد و اساساً تیرگی دیکتاتوری حاکم گردید.
جنبش مسلحانه دهه ۵۰ کوبنده‌ترین پاسخ به آن سکوت طولانی‌مدت بود و سپس انقلاب ضدسلطنتی و ظهور نسل نوینی از زنان که خیابانهای سراسر شهرهای ایران را تحت تاثیر خود قرار دادند. رژه زنان و دختران هوادار مجاهدین در فروردین ۱۳۵۹ هر وطن‌پرستی را غرق شور و غرور کرد، آن زنان در گام‌های بعدی خود در ارتش آزادیبخش ملی ایران، اضافه بر کمیت، به کیفیتی دست‌یافتند که ادامه طبیعی جنبش زنان مشروطه و زنان جنبش مسلحانه دهه ۵۰ بود.

رزمنده زنان ارتش آزادیبخش ملی ایران
رزمنده زنان ارتش آزادیبخش ملی ایران

زنانی که اکنون با زرهی و توپ و تانک به نبرد با ارتجاع آمده‌ بودند، زنانی که تمامی آنچه را که برای «زن» محال بلکه تابو می‌نمود، محقق کردند و چهره دیگری از «زن» انقلابی به جهانیان نشان دادند.
آن زنان آن‌چنان آوازه‌ای در جهان افکندند که به سرعت به الگوی دیگر زنان جهان نیز تبدیل شدند.

زنان ارتش آزادیبخش ملی ایران در یکانهای زرهی
زنان ارتش آزادیبخش ملی ایران در یکانهای زرهی

حضور گسترده و سیستماتیک زنان در سلسله مراتب فرماندهی ارتش آزادیبخش خود نیز یکی دیگر از جلوه‌های حضور اجتماعی زنان در مبارزات کنونی مردم ایران با ارتجاع زن‌ستیز آخوندهاست. زنانی که مهم‌ترین هدف‌شان، سرنگونی حاکمیت فاشیستی آخوندها و برقراری یک حاکمیت دموکراتیک به رهبری یک زن است: مریم رجوی!
اتفاقی که با ورود مریم رجوی به رهبری انقلاب بر ضد ارتجاع آخوندی به‌وقوع پیوست شاید یکی از مهم‌ترین تحولات در جنبش زنان ایران در تمامی طول مبارزات زنان ایران(از مشروطه) به این‌سو باشد. چرا که نفس حضور یک زن در مقام رئیس‌جمهور مقاومت و رئیس‌جمهور دوران انتقال حاکمیت به مردم ایران، بدون هیچ توضیح و تفسیری، باطل‌کننده تمامی نظریات ارتجاعی و عقب‌مانده‌ای است که زنان را جنس دست‌دوم و فاقد قدرت رهبری می‌دانند.
بی‌تردید یکی از مهم‌ترین علل روی‌آوری انبوه زنان به صحنه مبارزات اجتماعی با آخوندها همین حضور پرشمار زنان مجاهد در مبارزه با ارتجاع است. زنانی که در ارتش آزادیبخش ملی ایران، چهره نوینی از زن ایرانی به نمایش گذاشتند و در گام بعد خواهرانشان در کانون‌های شورشی، نیز به تاسی آنان، یکانهای رزمی خود را تشکیل می‌دهند.
اکنون حضور زنان در عرصه قیام به سرعت در حال رسیدن به یک تحول کیفی است: سازمان‌یابی گسترده و داوطلبانه زنان در کانون‌های شورشی.

یک کانون زنان شورشی اصفهان
یک کانون زنان شورشی اصفهان

زنان و کانون‌های شورشی

کانون‌های شورشی، قالب تشکیلاتی فعالیت‌های زنان و مردانی است که عزم مبارزه با فاشیسم مذهبی حاکم بر ایران را دارند. در یکی دو سال اخیر روند شتابان افزایش زنان در کانون‌های شورشی چشم هر ناظری را به خود جلب کرده است. زنانی که بی‌ترس و بیم به رزم با ارتجاع برخاسته و فراتر از تظاهرات خیابانی و شعار دادن، سیر و سلوکی رزمنده برای قرار گرفتن در موقعیت زن انقلابی مجاهد خلق و فرمانده یکانهای ارتش آزادی در داخل خاک میهن را طی می‌کنند. یکانهایی برای سرنگونی فاشیسم مذهبی حاکم بر ایران و برقراری یک جمهوری دموکراتیک با حضور مساوی زنان در قدرت سیاسی و حاکمیت. چتری سیاسی و قانونی برای اعمال برابری فارغ از تمایز‌های جنسی، طبقاتی، مذهبی و...

رزمنده زنان کانون‌های شورشی، ستون فقرات قیام بزرگ مردم ایران
رزمنده زنان کانون‌های شورشی، ستون فقرات قیام بزرگ مردم ایران

سخن پایانی

از زنان انقلاب مشروطه تا امروز راهی بس طولانی طی شده است. زنانی در این مقطع آمدند و رفتند و با خون درختی را آبیاری کردند که اکنون به سایه‌ساری مکفی برای زن ایران تبدیل شده است.
پیشینه مبارزات زن ایرانی اکنون به‌خوبی نشان می‌دهد که در تمامی این مسیر یکصد و چند ساله، زنان اولین هدف‌شان بلکه هدف مقدم‌شان، سرنگونی ارتجاع و برقراری یک حاکمیت دموکراتیک بوده است. حاکمیتی برای اعمال برقراری استقلال، آزادی و برابری اجتماعی.
حاکمیتی که در آن حقوق زنان به‌عنوان نیمی از جامعه ایران، یک اصل بدیهی است. اصلی که مطابق با آن، زنان در حاکمیت، قضاوت و قانون‌گذاری باید همپای مردان در بدنه دستگاه سیاسی کشور و البته در رأس رهبری جنبش و کشور قرار گیرند. وگرنه که هر دستاوری قابل منتفی شدن است.
تضمین تداوم تمامی آزادی‌های دمکراتیک، ایجاد سیستماتیک یک حاکمیت مستقل، ملی و مردمی است وگرنه دوباره همه چیز قابل برگشت است. تجربه‌ای که دیگر هرگز نباید تکرارش کرد. این حداقل سپاس در پیشگاه زنان گمنامی است که تجربه انقلاب مشروطه و سایر جنبش‌های بعدی زنان را در تاریخ این میهن خلق کردند. از زینب‌ پاشا و سردار مریم بختیاری و عظمت‌ خانم فولادلو گرفته تا فاطمه مصباح ۱۳ساله که در نبرد با ارتجاع زن‌ستیز خمینی جان خود فدای آزادی کرد.

قسمت‌های پیشین:

چهارشنبه آتش – چهارشنبه شورش

چهارشنبه آتش – چهارشنبه شورش

تهران - آتش زدن تابلو پایگاه سپاه پاسداران - کانون شورشی ۵۳۴
تهران - آتش زدن تابلو پایگاه سپاه پاسداران - کانون شورشی 
۵۳۴
  • گردبادی از انسانهای صف کشیده در برابر یکدیگر. پیام‌آوران نور و روشنایی در برابر تیره‌مغزان ظلمت تباهی…

  • شهرهای شورشی میهن عرصه به آتش کشیده شدن نمادهای جهل و تباهی آخوندها شده است. از آتش گرفتن پایگاههای بسیج گرفته تا سوختن بنرهای تبلیغاتی حکومتی و عکس‌های خامنه‌ای و خمینی دجال


آنگاه که کانون‌های شورش، پیروزمندانه نمادهای شرک و شیطان ولایت را به آتش کشیدند، ماه به افق نزدیک گشته بود. شورشیان پیروز می‌دانستند اینجا نهایت جنگ نیست. برای آنها نبرد برای آزادی هم‌چنان ادامه دارد. بازوان قوی و ستبر. شعله به‌دست آنها، باز هم چرخید و چرخید… و کانون شورشی رفت تا باقی سرزمین را روشن و درخشان کند:
سرزمین تلاطم‌ها، سرزمین دگرگونی‌ها، سرزمینی که بارها آتش گرفت اما از خاکستر خود برخاست:
ایران
سرزمین عصیان، سرزمین انقلاب، سرزمین شورش، چهارشنبه آتش، چهارشنبه شورش
قلب‌ها در سینه‌ها آتش شدند
صدهزاران شعله سرکش شدند
چشم در چشم سیاهی دوختند
کاخ شب را بی‌مهابا سوختند…

شهرهای شورشی در آستانه جشن چهارشنبه سوری، جشن آتش و شورش، به‌پا می‌خیزند. پیشینیان ایران باستان در چهارشنبه‌سوری تصاویری از دیوان و عناصر شر و فساد را نقاشی یا تندیس کرده و در آتش می‌افکندند تا از نیروی اهریمنی و شیطانی بکاهند و نابودشان کنند و نحوست را از شهر و دیار خود برهانند.
اکنون هر شهر و دیاری به لوث وجود تصاویر و بنرهای پاسداران شیطان و آخوندهای شیطان صفت آلوده شده‌ است. اما از آن‌سو تیر جهنده آرش‌ها و آتش گدازان کاوه‌های آهنگر در چهارسوی شهرهای میهن اسیر با ضحاکان عمامه‌ به‌سر در جنگ‌اند. اینک شهرهای شورشی میهن عرصه به آتش کشیده شدن نمادهای جهل و تباهی آخوندها شده است.. از آتش گرفتن پایگاههای بسیج گرفته تا سوختن بنرهای تبلیغاتی حکومتی و عکس‌های خامنه‌ای و خمینی دجال، همه و همه یک پیام دارند:
کانون‌ شورشی؛ مشت در برابر مشت، حمله در برابر حمله، آتش جواب آتش
آری، این همان کانون شورشی است. کانونی، متشکل از تعداد کمی رزمنده. اما شوریده بر سکوت و نظم مرگبار موجود. آنگاه که به‌عنوان یک موتور کوچک، موتور بزرگ «جامعه» را به حرکت درآورد.
هر چه به روز شورش چهارشنبه سوری، به روز وحشت و هراس نظام آخوندی از آتش چهارشنبه‌سوری نزدیک و نزدیک‌تر می‌شویم، شعله‌های آتش کانون‌های شورشی زبانه می‌کشد و بالا بلندتر می‌شود.
این‌بار مشهد قهرمان، شاهد و گواهی بر آتش عصیان:
۲۰اسفند ۹۷
۱)اعضای کانون شورشی ۹۲۱ مشهد طی یک اقدام شجاعانه وردی پایگاه سرکوب سپاه پاسداران موسوم به پایگاه بسیج صیاد شیرازی را با شعار «چهارشنبه سوری آتشین در راه است - مرگ بر خامنه‌ای زنده باد ارتش آزادی» به آتش کشیدند.
۲) اعضای کانون شورشی ۵۹۹ مشهد در عملیات انقلابی خود ورودی یکی از پایگاههای سرکوب سپاه پاسداران خامنه‌ای را به آتش کشیدند. این عملیات ضداختناق و سرکوب با پرتاب بطریهای آتش‌زا و در تاریخ بیستم اسفندماه جاری انجام شد، اعضای این کانون شورشی فراخوانهای بخش اجتماعی سازمان مجاهدین خلق ایران در مورد قیام آتش و جشن ملی چهارشنبه‌سوری را در محل عملیات از خود به‌جا گذاشتند.
۳) کانون شورشی ۴۰۸ مشهد ورودی یکی از حوزه‌های جهل و جنایت آخوندی را طی یک عملیات انقلابی با با پرتاب بطریهای کوکتل مولوتوف و با شعار «مرگ بر خامنه‌ای جلاد، درود بر رجوی» به آتش کشیدند.
۴) اعضای کانون شورشی ۸۱۰ خراسان رضوی ضمن آتش زدن بنر خامنه‌ای و شعله‌ور کردن لاستیک شعار مرگ بر خامنه‌ای درود بر ارتش آزادی سردادند.
۵) کانون شورشی ۵۰۱ مشهد طی یک عملیات انقلابی ضداختناق و در پاسخ به فراخوان سازمان مجاهدین خلق ایران برای قیام آتش، ورودی یکی از مراکز پایگاه بسیج را به آتش کشیده و اقدام به نشر فراخوان ستاد اجتماعی سازمان مجاهدین در داخل کشور به‌ مناسبت جشن ملی چهارشنبه‌سوری کردند.

کانون شورشی ـ مشهد ـ به آتش کشیدن بسیج ضدمردمی ۲۰اسفند ۱۳۹۷

کانون شورشی ـ مشهد ـ به آتش کشیدن سپاه پاسداران ۲۰اسفند ۱۳۹۷

کانون شورشی ـ مشهد ـ به آتش کشیدن حوزه جهل و جنایت ۲۰اسفند ۱۳۹۷


… شهرها و کانون‌های شورشی به‌پا می‌خیزند. قیام آتشین مردم سر بازایستادن ندارد. سوزاندن مترسک‌ها و بنرهای خمینی و خامنه‌ای و روحانی، روشنی بخش قلب‌های مردم دردمند ایران است. بر رژیم قرون‌وسطایی آخوندی است که سرنگون شود. بر ایران، این زیباترین وطن است که آزاد گردد.

گسترش برق آتشین کانون‌های شورشی در پیوند با جبهه سراسری قیام

کانون شورشی
کانون شورشی

شتاب و تصاعد

این روزها در اخبار و گزارشات رسانه‌ها شاهد شدت و شتاب‌گرفتن فعالیت‌های کانون‌های شورشی مجاهدین در عرصهٔ میهن هستیم. در آخرین رشته از فعالیت‌ها، گسترش کانون‌ها و ضریب تصاعدی ضربه زدن به پایگاههای جهل و جنایت حاکمیت ولایت فقیه گزارش‌شده است. کانون‌ها در یک روز توانستند حدود ۲۰مرکز سرکوب و فساد حکومتی را هدف قرار دهند و موفق شوند.

به آتش کشیدن ۲۰نماد پلید حاکمیت استبداد در برق آتشین کانون‌های شورشی ـ ۲۱اسفند ۱۳۹۷

تهور و رشادت جوانان پیشتاز توأم با طراحی خوب شامل شناسایی و فیلم‌برداری در روز و عملیات برق‌آسا در شب، دارد تمام عرصه‌های میهن را دربرمی‌گیرد. بی‌شک با وجود سیطره و خیمهٔ سرکوب همه‌جانبه از جانب نظام آخوندی، این فعالیت‌های ستودنی و شجاعانه آثار بلافصل خود را در جامعه خواهند گذاشت.
کانون‌های شورشی در نوک پیکان خشم یک خلق و میهن علیه نظام آخوندی قرار گرفته‌اند. فعالیت‌های آنان در انواع گوناگونش، خواست و ارادهٔ مردم ـ به‌خصوص نسل جوان و زنان ایران ـ را در مقابل نظام آخوندی نمایندگی می‌کند.
کانون‌های شورشی با گسترش فعالیت‌هایشان دامنهٔ وسیع‌تری از توجه و واکنش ایرانیان را برخواهند انگیخت.

قیام اقشار و کانون‌های شورشی، ابتلای روزانه نظام 

اکنون کانون‌های شورشی موضوع نگرانی نظام آخوندی و وزارت اطلاعات و سپاه و قوه قضاییه‌اش شده‌اند. بنابراین فعالیت آنان با موقعیت کنونی حاکمیت ولایت فقیه رابطه مستقیم دارد. وضعیت نظام اکنون در شدت گرفتن بحرانهای داخلی و بین‌المللی تعریف می‌شود.
از میان همه بحرانهای نظام آخوندی باید به بحران قیام و خیزش مردم و گسترش کانون‌های شورشی مجاهدین اشاره کرد. معلوم است که دستگاه تبلیغاتی نظام همهٔ تلاشش را می‌کند که کانون‌های شورشی تبدیل به موضوع و سوژهٔ سیاسی روز علیه حاکمیت در رسانه‌ها و اینترنت نشوند. اما واقعیت بزرگ‌تر این است که جبهه‌ای به وسعت فلات و مردم ایران در مقابل حاکمیت ولایت فقیه شکل گرفته است. کانون‌های شورشی یکی از اجزای این جبهه پهناور جغرافیایی و انسانی و سیاسی و اجتماعی هستند. بی‌شک برای نظام آخوندی که تمامی پل‌های پشت سرش را خراب کرده، هیچ راهی جز سرکوب و زندان باقی نمانده است. این تنها راه‌حل در مرحله کنونی با مختصات داخلی و بین‌المللی رژیم، تنها منجر به ریختن نفت بر آتش قیام و افزایش رویارویی با جامعه جهانی خواهد شد.

کانون‌های شورشی و آلترناتیو عینی و واقعی 

وجهی دیگر از فعالیت و حضور مداوم کانون‌های شورشی، گویای عینیت داشتن آلترناتیو واقعی در مقابل آخوندها است. آخوندهایی که تمام تلاش تبلیغاتی‌شان را می‌کنند تا با آلترناتیوسازی‌های مجازی، روی آلترناتیو اصلی که همانا شورای ملی مقاومت و مجاهدین خلق باشند، سایه بیاندازند و به‌زعم خود آنها را در محاق نگه دارند. در این سیاست عمدی آخوندی برای رنگ‌آمیزی به‌اصطلاح آلترناتیوهای خودخواسته‌اش، باید گفت که «تو به زین بچسب که نیفتی، پیروزی در مسابقه اسب‌دوانی پیشکش!».
واقعیت این است که قیام سراسری مردم ایران با اقشار گوناگونشان در مقابل کلیت نظام آخوندی شکل گرفته و بازتاب جهانی و نیز اثرگذاری‌اش را در سیاست‌های بین‌المللی می‌بینیم. قیامی که خامنه‌ای برای مقابلهٔ با آن، در یک جبر ناگزیر و البته با بلاهت مشابه همهٔ دیکتاتورها، جلاد قرن ابراهیم رئیسی را در قوه قضاییه گماشت. فعالیت‌های کانون‌های شورشی هم بازتاب خشم و فریاد اقشار مردم علیه دیو ولایت فقیه است که از قضا به‌دلیل فعلیت داشتن مداوم آن، یکی از تهدیدهای اصلی و بالفعل حاکمیت ولایت فقیه گشته است.

برق آتشین بر گسترهٔ ظلام 

بی‌شک فعالیت کانون‌های شورشی که «چون برق آتشین / بیرون جسته‌اند از زمین»، به شکل‌گیری مختصات جدیدی خواهد انجامید که با پیوند با قیامهای سراسری، موقعیت قیام را در مقابل استبداد مذهبی استوارتر و تعیین‌کننده‌تر خواهد نمود.

گسترش برق آتشین کانون‌های شورشی در پیوند با جبهه سراسری قیام

گسترش برق آتشین کانون‌های شورشی در پیوند با جبهه سراسری قیام

کانون شورشی

کانون شورشی

شتاب و تصاعد

این روزها در اخبار و گزارشات رسانه‌ها شاهد شدت و شتاب‌گرفتن فعالیت‌های کانون‌های شورشی مجاهدین در عرصهٔ میهن هستیم. در آخرین رشته از فعالیت‌ها، گسترش کانون‌ها و ضریب تصاعدی ضربه زدن به پایگاههای جهل و جنایت حاکمیت ولایت فقیه گزارش‌شده است. کانون‌ها در یک روز توانستند حدود ۲۰مرکز سرکوب و فساد حکومتی را هدف قرار دهند و موفق شوند.

به آتش کشیدن ۲۰نماد پلید حاکمیت استبداد در برق آتشین کانون‌های شورشی ـ ۲۱اسفند ۱۳۹۷

تهور و رشادت جوانان پیشتاز توأم با طراحی خوب شامل شناسایی و فیلم‌برداری در روز و عملیات برق‌آسا در شب، دارد تمام عرصه‌های میهن را دربرمی‌گیرد. بی‌شک با وجود سیطره و خیمهٔ سرکوب همه‌جانبه از جانب نظام آخوندی، این فعالیت‌های ستودنی و شجاعانه آثار بلافصل خود را در جامعه خواهند گذاشت.
کانون‌های شورشی در نوک پیکان خشم یک خلق و میهن علیه نظام آخوندی قرار گرفته‌اند. فعالیت‌های آنان در انواع گوناگونش، خواست و ارادهٔ مردم ـ به‌خصوص نسل جوان و زنان ایران ـ را در مقابل نظام آخوندی نمایندگی می‌کند.
کانون‌های شورشی با گسترش فعالیت‌هایشان دامنهٔ وسیع‌تری از توجه و واکنش ایرانیان را برخواهند انگیخت.

قیام اقشار و کانون‌های شورشی، ابتلای روزانه نظام 

اکنون کانون‌های شورشی موضوع نگرانی نظام آخوندی و وزارت اطلاعات و سپاه و قوه قضاییه‌اش شده‌اند. بنابراین فعالیت آنان با موقعیت کنونی حاکمیت ولایت فقیه رابطه مستقیم دارد. وضعیت نظام اکنون در شدت گرفتن بحرانهای داخلی و بین‌المللی تعریف می‌شود.
از میان همه بحرانهای نظام آخوندی باید به بحران قیام و خیزش مردم و گسترش کانون‌های شورشی مجاهدین اشاره کرد. معلوم است که دستگاه تبلیغاتی نظام همهٔ تلاشش را می‌کند که کانون‌های شورشی تبدیل به موضوع و سوژهٔ سیاسی روز علیه حاکمیت در رسانه‌ها و اینترنت نشوند. اما واقعیت بزرگ‌تر این است که جبهه‌ای به وسعت فلات و مردم ایران در مقابل حاکمیت ولایت فقیه شکل گرفته است. کانون‌های شورشی یکی از اجزای این جبهه پهناور جغرافیایی و انسانی و سیاسی و اجتماعی هستند. بی‌شک برای نظام آخوندی که تمامی پل‌های پشت سرش را خراب کرده، هیچ راهی جز سرکوب و زندان باقی نمانده است. این تنها راه‌حل در مرحله کنونی با مختصات داخلی و بین‌المللی رژیم، تنها منجر به ریختن نفت بر آتش قیام و افزایش رویارویی با جامعه جهانی خواهد شد.

کانون‌های شورشی و آلترناتیو عینی و واقعی 

وجهی دیگر از فعالیت و حضور مداوم کانون‌های شورشی، گویای عینیت داشتن آلترناتیو واقعی در مقابل آخوندها است. آخوندهایی که تمام تلاش تبلیغاتی‌شان را می‌کنند تا با آلترناتیوسازی‌های مجازی، روی آلترناتیو اصلی که همانا شورای ملی مقاومت و مجاهدین خلق باشند، سایه بیاندازند و به‌زعم خود آنها را در محاق نگه دارند. در این سیاست عمدی آخوندی برای رنگ‌آمیزی به‌اصطلاح آلترناتیوهای خودخواسته‌اش، باید گفت که «تو به زین بچسب که نیفتی، پیروزی در مسابقه اسب‌دوانی پیشکش!».
واقعیت این است که قیام سراسری مردم ایران با اقشار گوناگونشان در مقابل کلیت نظام آخوندی شکل گرفته و بازتاب جهانی و نیز اثرگذاری‌اش را در سیاست‌های بین‌المللی می‌بینیم. قیامی که خامنه‌ای برای مقابلهٔ با آن، در یک جبر ناگزیر و البته با بلاهت مشابه همهٔ دیکتاتورها، جلاد قرن ابراهیم رئیسی را در قوه قضاییه گماشت. فعالیت‌های کانون‌های شورشی هم بازتاب خشم و فریاد اقشار مردم علیه دیو ولایت فقیه است که از قضا به‌دلیل فعلیت داشتن مداوم آن، یکی از تهدیدهای اصلی و بالفعل حاکمیت ولایت فقیه گشته است.

برق آتشین بر گسترهٔ ظلام 

بی‌شک فعالیت کانون‌های شورشی که «چون برق آتشین / بیرون جسته‌اند از زمین»، به شکل‌گیری مختصات جدیدی خواهد انجامید که با پیوند با قیامهای سراسری، موقعیت قیام را در مقابل استبداد مذهبی استوارتر و تعیین‌کننده‌تر خواهد نمود.