زن مقاومت آزادی پیشتازان راه رهائی خلق ومیهن
۱۴۰۳ اردیبهشت ۱۰, دوشنبه
چرا همه از عملیات نظامی در رفح واهمه دارند؟
چرا همه از عملیات نظامی در رفح واهمه دارند؟
- نویسنده,
«حماس در شمال و مرکز غزه متحمل ضربات سنگینی شده است و به زودی در رفح هم ضربه سخت دیگری به آن وارد خواهد شد.» این بخشی از اظهارات ایتزاک کوهن، فرمانده لشکر ارتش اسرائیل اعزامی به غزه است که چند روز پیش در گفتگو با تلویزیون دولتی کان بیان داشت.
سخنان ژنرال کوهن بیانگر عزم اسرائیل است. مشابه این سخنان در اظهارات مقامات ناشناس اسرائیلی به رسانهها هم منعکس شده که از آمادگی برای آغاز عملیات نظامی در مقیاس کامل علیه آخرین سنگر حماس در غزه، یعنی شهر مرزی رفح در جنوب سخن گفتهاند.
رفح آخرین محل استقرار بیش از یک میلیون آواره فلسطینی است که از یک «منطقه امن» داخل غزه به منطقه امن دیگری نقل مکان کرده و برخی از آنها اکنون آماده هستند که قبل از آغاز عملیات نظامی احتمالی اسرائیل علیه رفح، بار دیگر آواره شوند.
زیاد، یک فلسطینی اهل منطقه شجاعیه در شمال غزه است که چند ماه پیش همراه خانوادهاش از محل سکونت خود گریخت.
زیاد چهار بار برای فرار از میدان جنگ به چهار نقطه مختلف غزه پناه برده است.
او اول از شمال به مرکز، بعد به جنوب و در نهایت به سوی رفح حرکت کرد و اکنون برای پنجمین بار در آستانه آواره شدن است.
زیاد می گوید: «چادری که در آن زندگی میکنیم به خاطر انتقال از جایی به جای دیگر فرسوده شده است و پول کافی هم برای جابجایی مجدد نداریم».
ماجرای آوارگی زیاد شبیه داستان طلعت المشتحه، یک فلسطینی دیگر است که او نیز از ساکنان شمال غزه است.
پس از اینکه هر دو فکر میکردند رفح آخرین محل امن است، حالا بار دیگر به مشکلات جابجایی مجدد فکر میکنند.
او میگوید: «من تنها بازمانده خانوادهام هستم، چارهای جز اطاعت از دستور ندارم، اگر به من بگویند از اینجا به جای دیگری نقل مکان کن، چارهای ندارم جز اینکه نقل مکان کنم.»
«غیرنظامیان»
به گفته دکترهلیر، عضو ارشد بنیاد صلح بینالمللی کارنگی، حضور غیرنظامیان بزرگترین مانع اسرائیل در پیاده کردن برنامه حمله به رفح است.
دکتر هلر به بیبیسی گفت: «در رفح هیچ پیروزی برای نتانیاهو وجود ندارد، نتیجه آن فقط تخریب بیشتر غزه و یک کشتار خواهد بود زیرا تراکم غیرنظامیان در رفح چنین نتیجهای را به یک واقعیت قطعی تبدیل کرده است.»
بر اساس گزارشهای رسانههای اسرائیل، دولت این کشور قصد دارد غیرنظامیان را به صورت مرحله به مرحله از رفح تخلیه کند. گفته شده در صورتیکه تصمیم به آغاز عملیات نظامی در رفح بگیرد، ساکنان محلی، و همچنین اتحادیه اروپا، مصر و بسیاری دیگر از کشورها را پیشاپیش از این تصمیم مطلع خواهد کرد.
تصاویر ماهوارهای که توسط بیبیسی تایید شده، ردیفهای چادر را نشان میدهد که گمان میرود در منطقه غربی خان یونس ایجاد شدهاند. مجتمع دیگری از چادرها هم اخیرا در ماه جاری در نزدیکی شهر رفح ایجاد شد.
اسرائیل این این چادرها را برای پذیرش آوارگان از رفح در صورت آغاز عملیات زمینی ایجاد کرده است.
سازمان ملل متحد و بسیاری از سازمانهای امدادی نسبت به بروز «وضعیت فاجعهبار» در صورت حمله زمینی به شهر رفح هشدار داده و گفتهاند این وضعیت گریبانگیر صدها هزار فلسطینی خواهد شد.
مصر ... «بزرگترین بازنده»
هلیر میگوید: «چنین عملیاتی روابط با مصر را که چهل سال است با اسرائیل معاهده صلح دارد، به خطر میاندازد. ما شاهد بودهایم که در نتیجه حوادث شش ماه گذشته و پیامدهای آن، بر روابط مبتنی بر قواعد، ضربه بزرگی وارد شده و این درگیری حداقل برای نسل بعدی پیامدهای فوقالعادهای خواهد داشت.»
مقامات مصری بیم آن دارند که با هرگونه عملیات نظامی در رفح صدها هزار پناهنده فلسطینی که در حال حاضر در مرزهای مصر مستقر هستند به داخل این کشور سرازیر شوند.
از نظر جغرافیایی، اسرائیل نوار غزه را از هر طرف احاطه کرده، به جز چهارده کیلومتر مرز جنوبی غزه با صحرای سینا مصر.
مصر هر گونه جابجایی داوطلبانه یا اجباری فلسطینیان از نوار غزه را به شدت رد میکند.
از زمان شروع درگیری در غزه، دولت مصر تدابیر امنیتی خود در امتداد مرز با نوار غزه را تقویت کرده و برای جلوگیری از ورود آوارگان فلسطینی، دیوارهای سیمانی و سیم خاردار در این مرز ایجاد کرده است.
محمد ابوالفضل، سردبیر روزنامه الاهرام، نشریه ملی مصر، معتقد است که این کشور بیشترین آسیب را از آغاز عملیات نظامی در رفح متحمل خواهد شد.
ابوالفضل میگوید: «برای مصر غیر ممکن است که عملیات نظامی در رفح را بپذیرد، زیرا مستقیماً امنیت ملی این کشور را تضعیف می کند، بنابراین قاهره به هر طریق ممکن برای جلوگیری از چنین این اقدامی تلاش میکند.»
مقامات مصری بار دیگر بر رد قاطعانه هرگونه عملیات نظامی در رفح تاکید ورزیده و گفتهاند که تلاش آنان بر دستیابی به آتشبس متمرکز است.
دو منبع مصری به بیبیسی گفتند که مصر پیشنهاد آتشبس جدیدی شامل قطع درگیری و مبادله گروگانها را ارائه کرده است که در نشست کابینه امنیتی اسرائیل در روز جمعه بررسی خواهد شد.
«دالان فیلادلفیا» یک بحران تازه
علاوه بر آوارگی غیرنظامیان، کنترل دالان فیلادلفیا که به کریدور صلاحالدین نیز معروف است، با هر نشانهای از عملیات نظامی اسرائیل در رفح، به محل اختلاف بین مصر و اسرائیل تبدیل میشود.
ابوالفضل میگوید: «استقرار سلاحهای سنگین و حضور نظامی دایمی در دالان فیلادلفیا توسط نیروهای اسرائیلی، مستقیما بر امنیت ملی مصر تاثیر میگذارد.»
بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، ماهها پیش در یک نشست خبری قصد خود را برای کنترل یک نوار باریک مرزی با مصر برای جلوگیری از «قاچاق اسلحه به غزه» ابراز کرد.
بر اساس بیانیه منتشر شده از سوی اداره اطلاعرسانی ملی مصر، این کشور قاطعانه چنین نظری را رد کرده است.
اداره اطلاعرسانی ملی مصر در بیانیهای در واکنش به اظهارات آقای نتانیاهو گفت که لزوم حضور مرزی برای کنترل قاچاق اسلحه به غزه «دروغ هایی برای ایجاد مشروعیت در راستای اشغال دالان فیلادلفیا در تعارض با توافقنامهها و پروتکلهای امنیتی امضا شده بین اسرائیل و مصر است.»
«دالان فیلادلفیا» یک باریکه مرزی به طول چهارده کیلومتر در امتداد مرز نوار غزه با مصر است که از دریای مدیترانه در شمال تا گذرگاه کرم شالوم در جنوب امتداد دارد.
بر اساس توافقنامه صلح مصر و اسرائیل امضا شده در سال ۱۹۷۹ در این نوار استقرار واحدهای نظامیبزرگ یا تسلیحات سنگین به جز فعالیت موقت و محدود توپخانه و تانک مجاز نیست و این دالان منطقه غیرنظامیمحسوب میشود.
به این ترتیب، برخی مقامات مصری معتقدند که اجرای طرح مورد نظر بنیامین نتانیاهو برای استقرار نیروی نظامی دایمی در این دالان به منزله نقض توافق بین دو کشور است.
آیا قطعنامهٔ پارلمان اروپا یک تک نمود است، یا بخشی از یک جریان گستردهٔ سیاسی است که قانونگذاران اروپا وآمریکتا وکانادا و...در یک هفته بههم پیوسته است.
آیا قطعنامهٔ پارلمان اروپا یک تک نمود است، یا بخشی از یک جریان گستردهٔ سیاسی است که قانونگذاران اروپا وآمریکتا وکانادا و...در یک هفته بههم پیوسته است.
قطعنامه پارلمان اروپا ادامه سیاست بهم پیوست ای است در اروپا وکانادا و... علیه رژیم قطعنامه یا تحریم هائی را بتصویب رساندند
قطعنامهٔ پارلمان اروپا یک تک نمود نیست، بلکه بخشی از یک جریان گستردهٔ سیاسی است که قانونگذاران در اروپا و آمریکا و کانادا و ارگانهای دولتی این کشورها را با مصوبات و اقدامات تحریمی مشخص در یک هفته بههم پیوسته است.
روز ۳۱فروردین سنای بلژیک بهاتفاق آرا قطعنامهیی با عنوان «نقض نگرانکننده و فزایندهٔ حقوقبشر توسط رژیم ایران» را بهتصویب رساند. این قطعنامه که بیش از ۴هزار کلمه است، بهطور مبسوط بهموارد نقض حقوقبشر در ایران از جمله کشتار ۷۵۰تن از معترضان در قیام۱۴۰۱ میپردازد. شایان توجه است که بلژیک ریاست دورهیی اتحادیه اروپا را برعهده دارد.
روز ۴ اردیبهشت سنای آمریکا لایحهٔ سناتور مک کال با عنوان «صلح از طریق قدرت در قرن بیست و یکم» را در یک بسته واحد تحریمی بهعنوان لایحه امنیت ملی با ۷۹رای موافق در مقابل ۱۸رای مخالف بهتصویب رساند. این لایحه با امضای رئیسجمهور بهقانون لازمالاجرا تبدیل شده است. این قانون با بستن راههای دور زدن تحریمها، رژیم را در یک تنگنای نفسگیر قرار میدهد.
این قطعنامهها و اقدامات اجرایی پیوسته به آنها که حلقهٔ تحریمها را بر گردن رژیم و مشخصاً سپاه پاسداران ولایت فقیه تنگتر میکند، میتواند بهتغییر سیاست در کشورهای غربی نیز راه ببرد. این همان تغییری است که واکنش هراسآلود خامنهای را در پی داشت. او گفت: «میخواهند نظام را با تحریم در تنگنا بگذارند».
آنچه این تغییر را اجتنابناپذیر میکند، به تله افتادن خامنهای بهعنوان سر مار ویک طرف اصلی جنگ، پس از حملهٔ گستردهٔ موشکی و پهپادی رژیم است.
در اینباره، ریشارد چارنسکی عضو کنفرانس رؤسای هیأتهای پارلمان اروپا و وزیر پیشین امور اروپایی لهستان در سخنرانی خود در جریان مباحثات مربوط بهقطعنامهٔ پارلمان اروپا در اجلاس بزرگ استراسبورگ گفت:
ریشارد چارنسکی عضو کنفرانس رؤسای هیأتهای پارلمان اروپا :سر مارجنگ افروزی بیرون زد
«از زمان جنگ اکتبر، جهان بهتدریج تحلیلهایی را که مقاومت ایران در ۴دهه بهما میگفت را دارد تأیید میکند. رژیم ایران سر مار است که جنگ تولید میکند. رژیم ایران بخش فعال از دو جنگ اصلی است که صلح و آرامش اروپا را تهدید میکند. آنها پهپادها و موشکها را برای کشتن اوکراینیها ارائه میدهند. آنها محرک اصلی جنگ در غزه هستند که تاکنون این همه تلفات داشته است. زمان آن رسیده که خامنهای (بهعنوان) سر مار قیمت این جنگافروزیها را بدهد».
۱۴۰۳ اردیبهشت ۹, یکشنبه
رژیم جمهوری اسلامی و تکامل الگوی «نظم در بینظمی» در منطقه
رژیم جمهوری اسلامی و تکامل الگوی «نظم در بینظمی» در منطقه
روند تحولات در خاورمیانه نشانگر تشدید بیثباتی و آشفتگی اوضاع است. در این میان بحران اقتصادی نیز در کنار تشدید رقابت قدرتهای جهانی وضعیت عدم قطعیت را تحکیم کرده است. چشمانداز آینده ناروشن است و نور امید برای مهار چالشها و ایجاد چارچوبی برای حلوفصل منازعات کمرنگتر شده است.
هیچ آیندۀ روشنی برای سوریه دیده نمیشود و حاکمیت چندگانه بر بخشهای مختلف این کشور بحرانزده همچنان تا اطلاع ثانوی برقرار است و زمینه را برای فعالیت گروهها و جریانهای بیثباتساز مساعد میکند.
یمن نیز وضعیت مشابه و در عین حال بهطور نسبی بهتری دارد، اما حاکمیت چندگانه نیز بر آنجا حاکم است که شمال در خدمت حوثیها و نظامیان متحدشان است و جنوب در اختیار نیروهای مؤتلف با دولتهای عربستان و امارات متحده عربی. هر دو کشور رسماً تجزیه نشدهاند و کرسی واحدی را در سازمان ملل در اختیار دارند اما عملاً مشابه یک کشور تقسیمشده به سرزمینهای متفاوت هستند.
عراق هم وضعیت مشابه لبنان پیدا کرده و عملاً دولت در داخل دولت ایجاد شده و اعمال حاکمیت ملی و دولت یکپارچه کارآمد را منتفی کرده است. ورشکستگی اقتصادی در لبنان و بنبستی که در عرصۀ سیاسی وجود دارد نیز این کشور را در عمل دچار بیدولتی و یا نزدیک شدن به فروپاشی دولت قرار داده است.
نه در عراق و نه در لبنان امیدی به بهبود وضعیت وجود ندارد و نیروهای مخالف سیاسی و جامعهمدنی نیز دچار انفعال و ناامیدی فزاینده هستند. ضمن اینکه توان تغییر شرایط را هم ندارند. کشورهای عربی حوزه خلیج فارس نیز بیشتر درگیر مسائل داخلی خودشان شدهاند و دولتهای امارات متحده و عربستان سعودی بهویژه مداخله و اثرگذاری بر معادلات منطقهای را کاهش دادهاند.
فلسطینیها نیز علاوه بر فاجعۀ انسانی در نوار غزه با شکاف فزاینده بین جریانهای سیاسی مواجهاند که امکان منسجم شدن دوبارۀ آنها را بیش از پیش در هاله ابهام قرار داده است. افزایش سطح درگیریها در سودان نیز لایۀ دیگری به بیثباتی در خاورمیانه و شمال آفریقا افزوده است.
بهموازات، رقابت چین و روسیه با آمریکا برای گسترش نفوذ در خاورمیانه نیز گسترش پیدا کرده است. دولت بایدن که بهمرور و بهصورت تدریجی گسترش دوبارۀ مشارکت و افزایش سطح تعامل با کشورهای خاورمیانه را جلو برده، درصدد مهار پیشروی چین در گسترش روابط با کشورهای منطقه است.
چین و روسیه نیز با اعضای امتیازات و مانورهای متفاوت با طرفهای رقیب درصدد محکم کردن جای پای خود هستند. البته اهمیت خلیج فارس برای چینیها بهمراتب بیشتر از روسیه است. قریب به اتفاق اکثر حاکمان خاورمیانه از رکود دموکراسی در دنیا استقبال کردهاند و در ضدیت با الگوی لیبرال و یا سوسیال دموکراسی از لحاظ سیاسی در کنار چین و روسیه بهعنوان مدافعان سرمشق اقتدارگرایی در حکمرانی هستند.
مجموع این شرایط باعث تشدید ازهمگسیختگی و خلأ نظم در منطقه شده که برندۀ آن جمهوری اسلامی ایران است؛ بهعنوان نظامی که آشوب و بحران در داخل کشورها را فرصتی برای نفوذ و ایجاد هستهها و گروههای وابسته و یا متحد میداند. حتی بهرهبرداری گروههای سنی مثل داعش و القاعده از گسترش بیثباتی در منطقه نیز علیرغم درگیریها و سمتگیری متفاوتی که دارند، در سطح کلان برای جمهوری اسلامی مفید است.
هدف نهایی جمهوری اسلامی تضعیف نفوذ غرب و خروج آمریکا از خلیج فارس، زوال اسرائیل و جایگزینی بنیادگرایی اسلامی با محوریت نهاد ولایت فقیه است. منتها با راهبرد صبر استراتژیک و رویکرد غیرتعجیلی برنامۀ خود را جلو برده و از نظریۀ آشوب حداکثر استفاده را کرده است. البته معلوم نیست هستۀ سخت قدرت در چهار دهۀ گذشته آگاهانه از این نظریه استفاده کرده و یا اینکه از منظر عینی آن را باید تحلیل کرد.
نظریۀ آشوب بر وجود سامانههای دگرگونیپذیر (دینامیک) آشوبوار تأکید دارد که در ظاهر و به شکل مانا نظم ندارند اما بعد از واکاوی نظم و ترتیب مشخصی را در کوتاهمدت بازتاب میدهند. در واقع مدلهای آشوب بین نظم و بینظمی قرار گرفته و جزو سیستمهای پیچیده و تطبیقپذیر و منعطف محسوب میشوند. در نظریۀ آشوب، پیدا کردن نظم کوتاهمدت و کشف بازخوردها، حلقههای تکرار و خودهمانند در مدیریت بهینه سیستم ضرورت و کارایی دارند.
حال جمهوری اسلامی همین الگو را با ایجاد و یا تقویت کانونهای بیثباتساز که خارج از الگووارۀ دولت-ملت و نظم پایدار عمل میکنند، در کشورهای مختلف خاورمیانه جلو میبرد و به گسترش بیثباتی و مقابله با نظم بینالمللی دامن میزند. زیست در بحران و شرایط اضطراری همیشگی فقط مطلوب حکومت در ادارۀ امور داخلی نیست بلکه تسری این وضعیت به بیرون از مرزها را نیز از اجرای مؤلفه قدرت و سیاستهای امنیتی خود تلقی میکند.
این سیاست با طرح «صدور انقلاب» آیتالله خمینی و مدیریت نهضتهای آزادیبخش اسلامی توسط جمهوری اسلامی آغاز شده و با تشکیل و گسترش «جبهۀ مقاومت» و «نهضت بیداری اسلامی» از سوی خامنهای ادامه پیدا کرده است.
جمهوری اسلامی خیلی زود متوجه شد که امکان براندازی حکومتهای کشورهای اسلامی مجاور ایران و تشکیل حکومتهایی مشابه جمهوری اسلامی وجود ندارد و از این رو بعد از تشکیل حزبالله لبنان به سمت تشکیل گروههای سیاسی-ایدئولوژیک-نظامی در کشورهای هدف حرکت کرد تا در یک شبکۀ بزرگ و زیر چتر تهران و حول ارزشهای گفتمان بنیادگرایی اسلامی شیعهمحور تحرکات نظمگریز و فرسایشدهنده هژمونی غرب فعالیت کنند.
در عین حال این شبکه خود را بخشی از ائتلاف بنیادگرایان اسلامی میداند که اختلافات را در ذیل تقابل با غرب و اسرائیل، عاملی فرعی قلمداد کنند. برخی از اسلامگرایان سلفی جهادی این رویکرد را نپذیرفتند و حاضر نشدند با شیعیانی که بهزعم آنها «گمراه» هستند، همراهی ولو تاکتیکی داشته باشند. برخی نیز چون اخوانالمسلمین نه رابطۀ خصمانه برقرار کردند و نه تمایلی برای همکاری مشخص و مستمر نشان دادند.
بنابراین در شبکۀ نیروهای همسو با جمهوری اسلامی تنها حماس غیرخودی و متفاوت محسوب میشود؛ مابقی یا وابسته هستند و یا نیمهمستقل. اما همۀ آنها مشروعیت دینی خود را از نهاد ولایت فقیه در ایران گرفتهاند و سطح فعالیت آنها به کمکهای تسلیحاتی، اطلاعاتی، لجستیکی و سیاسی جمهوری اسلامی وابسته است.
این نیروها و هر نیروی بالقوۀ آینده در داخل یک کشور اسلامی الگوی رفتاری مشخصی را با تقویت «جبهه مقاومت» و گسترش عمق استراتژیک آن انجام میدهد که تأثیرات بیثباتکننده در دولت کشور هدف دارد و در مسیر کارکرد عادی و طبیعی آن ایجاد اختلال میکند. آنها در کوتاهمدت نظم موردنظر جمهوری اسلامی و مرکز هماهنگکننده را دنبال میکنند که منجر به بینظمی در کلیت منطقه و جهان در میانمدت و درازمدت میشود.
حتی در داخل ایران نیز نظم و قاعدۀ مستمری برقرار نیست بلکه همیشه وضعیت بحرانی برقرار است. در این چارچوب، که اخیراً تشدید هم شده است، استثنا خودش قاعدهای است برای نگه داشتن جامعه و بروکراسی در وضعیت شکلنیافته و اتمیزهشده تا نهاد ولایت فقیه بالادستی خود را حفظ کند و تثبیت رویهها و روندها مانع قابل اعتنایی در مسیر مداخلات آن ایجاد نکند.
تکامل الگوی «نظم در بینظمی» جمهوری اسلامی در جریان جنگ غزه آشکار شده است که با یک حرکت طوفانی وضعیت جدیدی در منطقۀ آشوبزده پدید آورده و نظم مستقر را به چالش جدی کشیده است. در ادامه برای تثبیت تغییر موازنۀ قوا و معادلات امنیتی که نیازمند گذار از نظم موجود است، نیروهای نیابتی در یمن، عراق و لبنان وارد شدند و علاوه بر تشدید درگیری در خاک سوریه، اسرائیل را برای توقف در جنگ غزه و پذیرش معادلات امنیتی جدید تحت فشار قرار دادهاند.
دولتهای رسمی و اصطلاحاً نومینال در عراق و لبنان و سوریه از این وضعیت و به خطر افتادن منافعشان ناراضی هستند اما کاری هم نمیتوانند انجام دهند و در عمل قفل شدهاند. عبور دنیا از مناسبات پسافروپاشی شوروی و تلاش چین و روسیه برای به عقب راندن غرب نیز پنجرهای برای تحرک جمهوری اسلامی و دنبالههای منطقهایاش باز کرده و فرصت ویژهای برای گسترش نظم در بینظمی ایجاد کرده است.
مانایی و یا توقف این روند تابع ملاحظات چندگانهای است که پرداختن به آنها از حوصلۀ این مطلب خارج است.
نظرات نویسندگان در یادداشتها لزوماً بازتاب دیدگاه رادیوفردا نیست. رادیو فردا
قطعنامهٔ پارلمان اروپا؛ تشدید انزوای «سر مار»
قطعنامهٔ پارلمان اروپا؛ تشدید انزوای «سر مار»
- سخن روز
- 1403/02/08
بهدنبال تحریمهای شدید مصوب کنگره و سنای آمریکا علیه رژیم آخوندی، تصویب قطعنامه پارلمان اروپا حاکی از تشدید انزوا و چرخشی چشمگیر علیه این رژیم در دو سوی اقیانوس اطلس است.
قطعنامه پارلمان اروپا که با اکثریت قدرتمند۳۵۷رأی مثبت در برابر۲۰رأی منفی و ۵۸ ممتنع تصویب شد؛ کشورهای عضو اتحادیه اروپا را بهنامگذاری تروریستی سپاه پاسداران و فعال کردن مکانیزم ماشه بر اساس قطعنامهٔ ۲۲۳۱ شورای امنیت، فرامیخواند.
این قطعنامه اقدامات تروریستی رژیم در خارج از ایران و مشخصاً هدف قرار دادن نایبرئیس پیشین پارلمان اروپا، دکتر آلخو ویدال کوادراس توسط سپاه پاسداران را محکوم کرده و خواستار تحریم بیت خامنهای، ستاد کل نیروهای مسلح رژیم و رئیس آن -که بالاترین مقام نظامی رژیم بهشمار میرود- شده است.
تحریم قرارگاه مرکزی خاتم و فرمانده آن پاسدار غلامعلی رشید، تحریم نیروی دریایی سپاه پاسداران، تحریم وزیر دفاع و تحریمهای اضافی در بخشهای بانکی، نفت و هوانوردی و هماهنگی تحریمها با آمریکا و انگلستان و سایر کشورهای در گرو هفت کشور صنعتی جهان، از سایر موارد مصرح در قطعنامه پارلمان اروپاست.
قطعنامه پارلمان اروپا، از اتحادیه اروپا و یکایک کشورهای عضو آن میخواهد که از امنیت سایبری و شبکههای خصوصی مجازی حمایت کنند و الزامات رایگان و قابل دسترس برای مخالفان رژیم در ایران را فراهم سازند.
قطعنامهٔ پارلمان اروپا یک تک نمود نیست، بلکه بخشی از یک جریان گستردهٔ سیاسی است که قانونگذاران در اروپا و آمریکا و کانادا و ارگانهای دولتی این کشورها را با مصوبات و اقدامات تحریمی مشخص در یک هفته بههم پیوسته است.
روز ۳۱فروردین سنای بلژیک بهاتفاق آرا قطعنامهیی با عنوان «نقض نگرانکننده و فزایندهٔ حقوقبشر توسط رژیم ایران» را بهتصویب رساند. این قطعنامه که بیش از ۴هزار کلمه است، بهطور مبسوط بهموارد نقض حقوقبشر در ایران از جمله کشتار ۷۵۰تن از معترضان در قیام۱۴۰۱ میپردازد. شایان توجه است که بلژیک ریاست دورهیی اتحادیه اروپا را برعهده دارد.
روز ۴ اردیبهشت سنای آمریکا لایحهٔ سناتور مک کال با عنوان «صلح از طریق قدرت در قرن بیست و یکم» را در یک بسته واحد تحریمی بهعنوان لایحه امنیت ملی با ۷۹رای موافق در مقابل ۱۸رای مخالف بهتصویب رساند. این لایحه با امضای رئیسجمهور بهقانون لازمالاجرا تبدیل شده است. این قانون با بستن راههای دور زدن تحریمها، رژیم را در یک تنگنای نفسگیر قرار میدهد.
این قطعنامهها و اقدامات اجرایی پیوسته به آنها که حلقهٔ تحریمها را بر گردن رژیم و مشخصاً سپاه پاسداران ولایت فقیه تنگتر میکند، میتواند بهتغییر سیاست در کشورهای غربی نیز راه ببرد. این همان تغییری است که واکنش هراسآلود خامنهای را در پی داشت. او گفت: «میخواهند نظام را با تحریم در تنگنا بگذارند».
آنچه این تغییر را اجتنابناپذیر میکند، به تله افتادن خامنهای بهعنوان سر مار ویک طرف اصلی جنگ، پس از حملهٔ گستردهٔ موشکی و پهپادی رژیم است.
در اینباره، ریشارد چارنسکی عضو کنفرانس رؤسای هیأتهای پارلمان اروپا و وزیر پیشین امور اروپایی لهستان در سخنرانی خود در جریان مباحثات مربوط بهقطعنامهٔ پارلمان اروپا در اجلاس بزرگ استراسبورگ گفت: «از زمان جنگ اکتبر، جهان بهتدریج تحلیلهایی را که مقاومت ایران در ۴دهه بهما میگفت را دارد تأیید میکند. رژیم ایران سر مار است که جنگ تولید میکند. رژیم ایران بخش فعال از دو جنگ اصلی است که صلح و آرامش اروپا را تهدید میکند. آنها پهپادها و موشکها را برای کشتن اوکراینیها ارائه میدهند. آنها محرک اصلی جنگ در غزه هستند که تاکنون این همه تلفات داشته است. زمان آن رسیده که خامنهای (بهعنوان) سر مار قیمت این جنگافروزیها را بدهد».