۱۳۹۵ شهریور ۴, پنجشنبه
مریم رجوی: سیاست مماشات یعنی ذبح حقوق بشر در پای تجارت
مریم رجوی خطاب به کنفرانسی در شهرداری پاریس ۲
جنبش دادخواهی قتل عامشدگان، بخشی از جنبش سراسری برای آزادی ایران است.از همه شما و همه مدافعان حقوق بشر میخواهم در این دادخواهی، با مردم ايران همراهی كنند.
آقای شهردار،
خانمها و آقایان شورای شهر،
دوستان عزیز!
اجازه بدهید ابتدا در سالگرد آزاد سازی پاریس یاد قهرمانانی را كه زندگی خود را برای آزادی فدا كردند و درس پایداری دادند، گرامی بداریم. آنها نشان دادند كه حتی اگر دشمن به نظر قدرتمند و شكستناپذیر بیاید ما میتوانیم و باید آن را شكست بدهیم.
این نیروی نظامی نبود كه پاریس را آزاد كرد بلكه ایمان به ارزشهای انسانی بود و همین ایمان است كه كشور من را هم آزاد خواهد كرد. كشوری که توسط دیكتاتوری مذهبی به زنجیر كشیده شده است.
در حال حاضر ما در بیست و هشتمین سالگرد قتل عام ۳۰هزار زندانی سیاسی در ایران هستیم، یك نسلكشی وحشتناك كه توسط دیكتاتوری مذهبی انجام شده است.
در تابستان سال ۱۳۶۷، خمینی شخصاً حکم قتل عام زندانیان مجاهد را صادر کرد و نوشت «كسانی كه در زندانهای سراسر كشور بر موضع نفاق خود پافشاری كرده و میكنند محارب و محكوم به اعدام میباشند».
رئیس قضاییهاش از او سوال کرد که آیا این حكم شامل حال زندانیانی هم میشود كه قبلا محكوم به زندانهای محدود شدهاند، خمینی پاسخ داد: «هر كس در هر مرحله اگر بر سر نفاق باشد، حكمش اعدام است. سریعا دشمنان اسلام را نابود كنید».
در این ماه، ۲۸سال بعد از قتلعام، یک فایل صوتی از جلسه منتظری جانشین وقت خمینی با مسئولان این قتل عام در بحبوحه كشتار زندانیان افشا شد. در این جلسه مسئولان قتلعام میگفتند از یک به یک اعضای مجاهدین سوال میکنند که آیا همچنان بهعقاید مجاهدین وفا دارند؟ اگر آنها پاسخ مثبت بدهند اعدام میشوند. همچنین برنامهریزی خود برای ادامه کشتار را تشریح میکردند.
منتظری در این جلسه میگوید: «مردم ایران از ولایت فقیه چندششان میشود»، و «بعداً خواهند گفت که خمینی یك چهره خونریز و سفاك بود» این «بزرگترین جنایت در جمهوری اسلامی» است. منتظری در این جلسه فاش میكند كه خمینی از سه چهار سال پیش، تصمیم گرفته بود كه «همه مجاهدین از روزنامهخوان و مجلهخوان و اعلامیهخوان اعدام شوند»،
بر اساس این فایل صوتی، در میان قتلعام شدگان دختران ۱۵ ساله و زنان باردار نیز بودهاند. بهخاطر این اعتراضات، منتظری از مقام خود عزل و تا پایان عمر در بازداشت خانگی بود.
شما ممکن است تعجب کنید که یکی از مسئولان آن قتل عام، یعنی پورمحمدی، امروز وزیر دادگستری دولت آخوند روحانی است.
دولتهای غرب تابهحال درباره این کشتار سکوت کردهاند. در حالی که یک جنایت بزرگ علیه بشریت است. این سکوت برای عموم مردم ایران بهویژه خانوادههای آن شهیدان بسیار دردناک است. ملل متحد هم تا بهحال حتی از صدور یک قطعنامه معمولی در این مورد طفره رفته است.
سیاست مماشات یعنی همین. یعنی ذبح حقوق بشر در پای تجارت.
زمان آن رسیده که سازمان ملل قطعنامهیی در محکومیت این جنایت صادر کند. جامعه جهانی باید آخوندهای حاکم بر ایران را محاکمه کند.
ما یک جنبش دادخواهی را سازمان دادهایم، هم در داخل ایران هم در سطح بینالمللی. این دادخواهی بخشی از جنبش سراسری برای آزادی ایران است. خانواده شهدا و این جنبش خواهان منتشر شدن اسامی شهیدان و مزارهای آنان و اسامی عاملان این جنایت میباشند.
از همه شما و همه مدافعان حقوق بشر میخواهم در این دادخواهی، با مردم ایران همراهی كنند. متشکرم.
فرانسه..برگزاری نمایشگاه مستند از قتلعام زندانیان سیاسی سال67 در ایران
شهردار پاریس:عاملان این جنایت باید در دادگاه جنایی بین المللی محاکمه شوند
به گزارش العربیه از پاریس 25 اوت 2016
شهرداری دوم پاریس روز پنجشنبه 25 آگوست نمایشگاه مستندی از «جنایت» بزرگ اعدامهای دسته جمعی زندانیان سیاسی ایران را که در سال 1988 به دستور خمینی رهبر پیشین جمهوری اسلامی قتل عام شدند، را برگزار می کند.
به گزارش تلویزیون العربیه، این نمایشگاه مستند که همراه با مدارک و تصاویری از قربانیان این فاجعه و اسنادی مانند فتوای خمینی در این مورد به نمایش گذاشته می شود. این نمایشگاه همزمان با انتشار نوار صوتی آیت الله منتظری قائم مقام و جانشین پیشین خمینی که در حضور اعضای «هیئت مرگ» یا آمران و مجریان این قتل عام فجیع، برگزار می شود.
در فایل صوتی منتشر شده، آیت الله منتظری با ابراز نگرانی از «آینده اسلام و نظام» خطاب به نیری، اشراقی، پورمحمدی و رئیسی می گوید: «می خواهم 50 سال دیگر برای آقای خمینی قضاوت نکنند و بگویند آقای خمینی یک چهره خونریز، سفاک و فتاک بود و به نظر من بزرگترین جنایتی که از اول انقلاب تا حالا در جمهوری اسلامی شده است و در تاریخ ما را محکوم می کنند، این کاری است که به دست شما چهرههای خوب و متدین در دستگاه قضایی انجام شده است. و شما را در آینده جزء جنایتکاران تاریخ مینویسند».
28 سال پیش آیتالله منتظری «هیئت مرگ» یا عامل اجرای بزرگترین قتل عام سیاسی که اکنون از سوی اغلب مخالفان به «فاجعه ملی » معرف است را اینگونه مورد سرزنش قرار داد.
پخش چنین فایل صوتی آنهم از آیت الله منتظری که همزمان با بیست و هشتمین سالگرد اعدام های دسته جمعی تابستان 1988 (1367) در ایران، منتشر می شود باعث خشم مسئولان جمهوری اسلامی شده است .این نوار صوتی که واکنش های بسیاری ایجاد کرده است از سوی فرزند ایت الله منتظری پخش شد فرزند آیت الله منتظری در پاسخ به خشم و عصبانیت مقامات حکومتی گفته است: «هدف از انتشار این فایل صوتی پاسخ به برخی انتقادهای مغرضانه و تحریف تاریخ از سوی تاریخ سازان بوده است».
جک بوتو، شهردار دوم پاریس گفت: «ما امروز در شهرداری دوم پاریس جمع شدیم و نمایشگاه مستندی از فاجعهای دردناک که 28 سال پیش به وقوع پیوست برگذار کنیم. می خواهیم از این طریق مسئولان و مقامات ایرانی عامل این «جنایت هولناک» علیه عاشقان آزادی مرتکب شدند را برای دیگران معرفی کنیم.
در همین حال «راما یاد» وزیر سابق حقوق بشر فرانسه خواستار محاکمه جنایتکاران و عاملان این جنایت در دادگاههای بین المللی شد.
وی گفت:«اسم این جنایتکاران باید در کنفرانس بعدی سازمان حقوق بشر در ژنو معرفی و برای همه شناسایی شوند».
شورای ملی مقاومت ایران، اپوزیسیون جمهوری اسلامی در این نمایشگاه مستندی از فتوای خمینی و نامه های اعتراض آیت الله منتظری را به معرض دید بازدیدگنندکان قرار داده است.
در این نمایشگاه وسایل قربانیان و کارهای دستی آنها زمانی که زندان بودند به به نمایش گذاشته شد.
ژان فرانسوا لوکاریت، شهردار اول پاریس نیز با شرکت در این نمایشگاه گفت:« در این سالگرد دردناک باید خوب چشمهایمان را باز کنیم و ببینیم که مرتکبان این جنایت هولناک چه کسانی هستند باید آنها را برای دنیا فاش کرد عاملان این جنایت باید محاکمه شوند زیرا آنها مخالفان خود را اعدام کرده اند، ورژیم ایران هنوز هم این جنایتها را مرتکب می شود».
۱۳۹۵ شهریور ۲, سهشنبه
قتل عام ۶۷ - گزارشی تکاندهنده ازگورهای جمعی شهیدان در گورستان آقاسیدمرتضی لاهیجان
قتل عام ۶۷ - گزارشی تکاندهنده ازگورهای جمعی شهیدان در گورستان آقاسیدمرتضی لاهیجان
از ایران آزاد فردا
دیکتاتوری آخوندی، در گورهای جمعی و بعضاَ انفرادی، اما پراکنده و برخی بدون سنگ! دفن شده اند. یک گور جمعی دیگر هم در لاهیجان هست که از بچه های آن جا شنیدم ۸۵نفر از شهدای ما اونجا دفن اند.
تاریخچه:شهر لاهیجان دارای دو آرامگاه عمومی است. آرامگاه آقاسیدمرتضی از قدیمیترین آرامگاههای شهر است. آرامگاه دوم آقاسیدمحمد است که در منطقه جنوب مرکزی شهر لاهیجان قرار دارد، و در سال ۶۷ به دلیل تکمیل ظرفیت آن مورد استفاده نبود و به همین دلیل شهیدان قتل عام در گورستان آقاسیدمرتضی دفن شدند. بعد از پیروزی انقلاب و با شروع اعدامهای سیاسی، از سال ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۷بسیاری از فرزندان غیور مردم لاهیجان، آستانهاشرفیه و لنگرود که در زندان لاهیجان به جوخه اعدام سپرده شدند؛ از سوی رژیم جنایتکار آخوندی در این دو آرامگاه بطور پراکنده و در میان متوفیان عادی دفن شده اند. اما در جریان قتل عام زندانیان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷ رژیم در وحشت از برملا شدن این جنایت بزرگ و بیسابقه! اقدام به دفن مخفیانه و جمعی قتل عام شدگان در منتهی الیه شمال شرقی این گورستان کرده است. که در همان روزهای اول به همت مردم غیور منطقه و تلاش هواداران سازمان این اقدام رژیم بر ملا شده و این مکان به زیارتگاهی برای مشتاقان آزادی تبدیل گردید…!
محل گورهای جمعی در شهر لاهیجان:در نزدیکی دریا انتهای خیابان شهدای فعلی, یک کیلومتری دریا سمتچپ خیابان روبروی شهرکی موسوم به بهشتی، در یک زمین ماسهزار که حدود ۵۰۰ متر به سمت دریا میرود یکی از گورهای جمعی در رودسر واقع شده است.در یک شب که شهیدان قتل عام ۶۷ را دراین محل دفن میکردند یکی از روستائیان با دیدن نور چراغ ماشینهایی که در رفت و آمد بودند توجه اش جلب میشود. او صحنه دفن قربانیان را به چشم می بیند. بعداً با دیدن پیکرهای دریده شده شهیدان قتل عام خبر در شهر منتشر میشود. سپاه هم بلافاصله با لودر اقدام میکنه تا این جنایت فجیع را بپوشاند.
گورستان آقا سیدمرتضی در شهر لاهیجان عکس هوایی
دو گور جمعی در گورستان آقاسیدمرتضی قرار دارد. یکی از این گورها برای دفن مردان مجاهد و دیگری برای دفن خواهران مجاهد بکار گرفته شده است. این دو گورجمعی در شمال شرقی گورستان به فاصله ۴۰متر از همدیگر و به فاصله صدمتری ِشمال، از درب ورودی، که در آن زمان متروکه بود قرار دارد. گور جمعی برادران مجاهد در ابعاد تقریبی ۳۰*۳ متر و گور جمعی خواهران۱۱*۳ متر است.
برخی از شهیدان که دراین مزار آرمیده اند عبارتند از: ابوالقاسم ناطقی لنگرودی، محمدرضا شریعتی، اکبر جعفری، علی شعبانی، محمدصفری، محمد سمیع زاده، محمد مهدی پور، حجت لطیفی، حمید رمضانپور، سعید صداقت، علی باور، مهرداد علوی، بهروز گنجه ای، رضا(فریدون) کارگر شعاع، حجت الله اسدی. همچنین خواهران شهید شهره جوکار، شیرین جوکار و… میگویند در این گور جمعی ۱۱ تن از خواهران مجاهد دفن شده اند.
۱۳۹۵ شهریور ۱, دوشنبه
مزاري كه هرگز زيارتش نكردم – امروز اول شهريور یادی از یک شهید وقهرمان وفا دار خلق مجاهد قهرمان عارف اقبال
مزاري كه هرگز زيارتش نكردم – امروز اول شهريور
عزيزتر از جاني امروز منت بر سرم گذاشته و در اولين روز ماه سالگرد تأسيس سازمان پرافتخار مجاهدين خلق رفته بهشت زهرا سر مزار مجاهد شهيد عارف اقبال، مزاري كه هرگز موفق نشدم اشك چشمي بر آن بفشانم – همچون دهها و صدها هزار خانواده شهيد و جانباخته ديگر - ، عزيز ديگري مزار را شسته، و عزيزان نازنين ديگري (همه از خانواده هاي شهدا) گل برمزار گذاشته اند. سپاس از آن عزيز و آن نازنينان كه بعد از 35 سال مرا بر مزار برادر مجاهدم كه در 30 خرداد 1360 شهيد شد بردند.
آخرين ديدار من با عارف روز بعد از شهادتش را در لينك زير اگر نديده ايد مي توانيد بخوانيد
مقاله اين سند جنايت منافق (سه سال قبل در همين روزها نگاشته شده)
صبح روز يكشنبه سي و يكم خرداد
ماه 1360 به بهشت زهرا رفتم. براي حضور در مراسم كفن و دفن برادرم، مجاهد
شهيد عارف اقبال كه روز قبل، سي خرداد، در تظاهرات پانصدهزار نفره مردم
تهران عليه خميني دجال، از سوي پاسداران جنايتكار، شناسايي و مورد اصابت
گلوله مستقيم قرار گرفته و متعاقبا در بيمارستان شهيد شده بود. چون مدتي
بود به زندگي مخفي روي آورده بودم، با حضور مختصري در خانه پدري در مختاري
شاهپور تهران، زودتر از كاروان خودروهاي فاميل راه افتادم و در نتيجه قبل
از اين كه بقيه برسند من كنار غسالخانه بهشت زهرا بودم.
يك گله دختران چادر به سر،
ايستاده بودند و يك پاسدار ريشو در حال به صف كردنشان بود. شايد سي چهل
نفري مي شدند كه در صفوف و ستونهاي شش در شش چيده ميشدند. كمي نگذشت،
كاروان تشيع جنازه هنوز نرسيده بود كه يك آمبولانس آمد و تويش انبوه جنازه،
همه تير خورده. دو نفر رفتند بالا و از در پشت آمبولانس جنازه ها را
ميانداختند پايين.
اين جا بود كه علت حضور آن چادر به سرها را دريافتم. دختران معاويه بودند كه خود را خواهران زينب نام گذاشته بودند. هر پيكري كه از آمبولانس به زمين انداخته ميشد فرياد ميزدند: ”اين سند جنايت منافق“. وصف حال دل خونينم از آن روز بماند براي فرصتي ديگر، در حالي كه داشتم با خودم فكر ميكردم خميني عجب دجالانه از تكرار تجربه شاه جلوگيري ميكند و به درستي ميداند كه شكل گرفتن كوچكترين تظاهراتي در بهشت زهرا براي بزرگداشت شهدا تا سرنگوني تام و تمامش پيش خواهد رفت، پيكر عارف را به زمين انداختند، وقتي كه افتاد و صورتش به سمت من چرخيد، شناختمش. پيكر را چند نفري بلند كرديم و برديم به محل شستشو و پشت سرمان همان دختران معاويه فرياد زنان ميآمدند... كمي بعد خبر آمد كه شناسايي شدهام و به ناچار همراه با مجاهدي كه بعدا شهيد شد ـ يادش به خير، حسرت شركت در تشييع جنازه به دلم ماند ـ ناچار شدم برگردم.
حالا و بعد از قتل عام بيسابقه و جنايتكارانه اشرف، دار و دسته دختران و پسران و نوادگان عقيدتي معاويه و هيتلر و سايتهاي اطلاعات آخوندي، متصل پيام و مقاله از تمامي متحدين، از درون وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران گرفته تا نوكران و كلفتهاي با جيره و بي جيره مواجب و بدنام وزارتي، درج ميكنند. يك پشت كرده به مقاومت «سند جنايت منافقين» را اينگونه رو ميكند: «وقتي ميروند يکعده را دست وپايشان رامي بندند و درحصار پولادين جبري که دهسال است زمينه هاي سياسي ـ ايدئولوژيکش باصدها آکت سياسي و سخنراني وتوجيهات مختلف مشروع، چيده شده وميکشندشان، چراقهرمانياست؟»
يكي ديگر از همين موجودات، «سند» را به شكل ديگر جلويتان ميگذارد: «اين رويداد دردناک مساله ديگري راهم درخود نشان ميدهد، و آن بازهم غلط بودن ارزيابيها و سياستهاي رهبري مجاهدين است»، غوغائي است و ماهيتها در حال بروز... و پليدي و پلشتي و سفلگي ادامه دارد..
من كه با ديدن موضعگيريها و دلسوزيها و انتشار عكس شهدا و در كنار آن مسئول دانستن مجاهدين در اين قتل عام و گرفتن يقه مقتول به جاي قاتل، ياد همان صحنه يكشنبه 31 خرداد سال 60 افتادم. جبهه متحد اضداد مقاومت و اطلاعات آخوندي صف در صف و ستون به ستون و با شعار «اين سند جنايت منافق» وارد صحنه شدهاند تا دست در دست قاتلان اشرفيان، مقاومت سراپا خونين و مجروح را با شليك «تير خلاص» تمامكش كنند. اما سه دهه ايستادگي و سرفرازي اثباتگر ايناست كه كور خوانده اند، بازهم خر داغ ميكنند!. از اين خبرها نيست.
درست است، رويداد بسيار عظيم است، اما مقاومت همين است ديگر، مگر در فروغ جاويدان بيش از 1300 تن شهيد نشدند بعد چه شد؟ مجاهدين از خاكستر خود ققنوس وار پركشيدند. همين الآن ميتوان شكوه و عظمت مجاهدين و مقاومت را بعد از اين «كَرب عظيم»، ابتلاي سنگين، ديد.. هرچه سرفرازتر، و استوارتر از هميشه با تجديد عهد و پيمان با ياران خاموش و ادامه راهشان تا سرنگوني تام و تمام رژيم ضد بشري...
تك به تك شهدا را مي شناسم و با اغلب آنهاچه سالها كه ازنزديك حشرونشر نداشته ام ودرپيشگاه مقدس شهداي والامقام اين حماسه ميهني و عقيدتي سرتعظيم فرودميآورم، تاعمري باقي باشد و جرأت كنم درباره اين عزيزان دست به قلم ببرم.
سي و دو سال پيش البته كه داستان فرق ميكرد، عصر ارتباطات نبود، ميشد صدا را آن طور خفه كرد و حتي هفت سال بعدش زندانيان سياسي را آن طور قتل عام كرد. امروز اما شعار «اين سند جنايت...» ديگر خريدار ندارد و نه تنها به رسوايي بيشتر سردهندگانش ميانجامد، بلكه پروندهشان را براي روزي كه در پيشگاه عدالت خلق قهرمان ايران قرار بگيرند، سنگين و سنگينتر ميكند. آن روز نزديك است.
5 سپتامبر 2013
اين جا بود كه علت حضور آن چادر به سرها را دريافتم. دختران معاويه بودند كه خود را خواهران زينب نام گذاشته بودند. هر پيكري كه از آمبولانس به زمين انداخته ميشد فرياد ميزدند: ”اين سند جنايت منافق“. وصف حال دل خونينم از آن روز بماند براي فرصتي ديگر، در حالي كه داشتم با خودم فكر ميكردم خميني عجب دجالانه از تكرار تجربه شاه جلوگيري ميكند و به درستي ميداند كه شكل گرفتن كوچكترين تظاهراتي در بهشت زهرا براي بزرگداشت شهدا تا سرنگوني تام و تمامش پيش خواهد رفت، پيكر عارف را به زمين انداختند، وقتي كه افتاد و صورتش به سمت من چرخيد، شناختمش. پيكر را چند نفري بلند كرديم و برديم به محل شستشو و پشت سرمان همان دختران معاويه فرياد زنان ميآمدند... كمي بعد خبر آمد كه شناسايي شدهام و به ناچار همراه با مجاهدي كه بعدا شهيد شد ـ يادش به خير، حسرت شركت در تشييع جنازه به دلم ماند ـ ناچار شدم برگردم.
حالا و بعد از قتل عام بيسابقه و جنايتكارانه اشرف، دار و دسته دختران و پسران و نوادگان عقيدتي معاويه و هيتلر و سايتهاي اطلاعات آخوندي، متصل پيام و مقاله از تمامي متحدين، از درون وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران گرفته تا نوكران و كلفتهاي با جيره و بي جيره مواجب و بدنام وزارتي، درج ميكنند. يك پشت كرده به مقاومت «سند جنايت منافقين» را اينگونه رو ميكند: «وقتي ميروند يکعده را دست وپايشان رامي بندند و درحصار پولادين جبري که دهسال است زمينه هاي سياسي ـ ايدئولوژيکش باصدها آکت سياسي و سخنراني وتوجيهات مختلف مشروع، چيده شده وميکشندشان، چراقهرمانياست؟»
يكي ديگر از همين موجودات، «سند» را به شكل ديگر جلويتان ميگذارد: «اين رويداد دردناک مساله ديگري راهم درخود نشان ميدهد، و آن بازهم غلط بودن ارزيابيها و سياستهاي رهبري مجاهدين است»، غوغائي است و ماهيتها در حال بروز... و پليدي و پلشتي و سفلگي ادامه دارد..
من كه با ديدن موضعگيريها و دلسوزيها و انتشار عكس شهدا و در كنار آن مسئول دانستن مجاهدين در اين قتل عام و گرفتن يقه مقتول به جاي قاتل، ياد همان صحنه يكشنبه 31 خرداد سال 60 افتادم. جبهه متحد اضداد مقاومت و اطلاعات آخوندي صف در صف و ستون به ستون و با شعار «اين سند جنايت منافق» وارد صحنه شدهاند تا دست در دست قاتلان اشرفيان، مقاومت سراپا خونين و مجروح را با شليك «تير خلاص» تمامكش كنند. اما سه دهه ايستادگي و سرفرازي اثباتگر ايناست كه كور خوانده اند، بازهم خر داغ ميكنند!. از اين خبرها نيست.
درست است، رويداد بسيار عظيم است، اما مقاومت همين است ديگر، مگر در فروغ جاويدان بيش از 1300 تن شهيد نشدند بعد چه شد؟ مجاهدين از خاكستر خود ققنوس وار پركشيدند. همين الآن ميتوان شكوه و عظمت مجاهدين و مقاومت را بعد از اين «كَرب عظيم»، ابتلاي سنگين، ديد.. هرچه سرفرازتر، و استوارتر از هميشه با تجديد عهد و پيمان با ياران خاموش و ادامه راهشان تا سرنگوني تام و تمام رژيم ضد بشري...
تك به تك شهدا را مي شناسم و با اغلب آنهاچه سالها كه ازنزديك حشرونشر نداشته ام ودرپيشگاه مقدس شهداي والامقام اين حماسه ميهني و عقيدتي سرتعظيم فرودميآورم، تاعمري باقي باشد و جرأت كنم درباره اين عزيزان دست به قلم ببرم.
سي و دو سال پيش البته كه داستان فرق ميكرد، عصر ارتباطات نبود، ميشد صدا را آن طور خفه كرد و حتي هفت سال بعدش زندانيان سياسي را آن طور قتل عام كرد. امروز اما شعار «اين سند جنايت...» ديگر خريدار ندارد و نه تنها به رسوايي بيشتر سردهندگانش ميانجامد، بلكه پروندهشان را براي روزي كه در پيشگاه عدالت خلق قهرمان ايران قرار بگيرند، سنگين و سنگينتر ميكند. آن روز نزديك است.
5 سپتامبر 2013
در سالگرد قتل عام زندانیان سیاسی - جلاد بدسگال، عبرت روزگار – ب. بهمنی
در سالگرد قتل عام زندانیان سیاسی - جلاد بدسگال، عبرت روزگار – ب. بهمنی
مطالب مرتبط
اورفت -- برای قهرمان ملی علی اکبر اکبری --زری اصفهانی
قهرمان ملی کاوه ایلامی با درفش کاویانش بر سر دژخیم کوبید
مجازات لاجوردي دژخيم به دست قهرمان ملي علي اكبراكبري
قتل عام 67 بزرگترین جنایت تاریخ - انتشار دیدار آیت الله منتظری با مسؤولین اعدامهای تابستان 67
«… صورت نحس و بدسگال او تمامی داستان حقوقبشر در ایران را بازگو میکند: «در ایران حقوقبشری وجود ندارد…». (واشینگتن پست 14ژانویه 1990)
مثل یک مار افعی به سرعت خود را بهریاست زندان بدنام اوین رساند؛ هزاران نفر را اعدام و هزاران نفر دیگر را، به شیوهیی که افراد عادی توان درکش را ندارند، شکنجه کرد. «قصاب اوین» یکی از القاب اوست. آنچه برای او این لقب را بههمراه آورد، اقدام او به کشیدن خون زندانیانی بود که در صف اعدام بودند. این خونها برای پاسدارانی که به جنگ با عراق ادامه میدادند، استفاده میشد. او مواظب بود که برای قربانیانش درست بهاندازهیی خون باقی بگذارد که وقتی به پای جوخههای تیرباران میروند، بههوش باشند…
یکشنبه اول شهریور1377
در یک عملیات متهورانه توسط شهید قهرمان خلق، علی اکبر اکبری، سرجلاد اوین «اسدالله لاجوردی» به هلاکت رسید و موجی از شور و شادی در سراسر میهن اسیر ایجاد شد. او بارها توسط مقاومت ایران همراه با اسناد و مدارک و شواهد شهود بهعنوان مجری هزاران اعدام سیاسی و اعمال بیش از 170 نوع شکنجه فیزیکی و روانی، بهعنوان جنایتکار علیه بشریت به ارگانها و سازمانهای بینالمللی حقوقبشر معرفی شده بود.
پس از غصب حاکمیت توسط خمینی دجال، از همان آغاز، گفتگویی در محافل ملایان مرتجع در مورد قانونی بودن وجود زندان در کشور «اسلامی»! وجود داشت. برخی از آنان مطرح میکردند که زندان بهعنوان یک مجازات در اسلام وجود ندارد و میگفتند زندان توسط یهودیان و مسیحیان اختراع شده است. آنان مدعی بودند که خطاکاران را باید در یک لحظه مجازات کرد. اگر گناهکار باشند، بایستی به مجازاتهای بدنی مانند شلاق، قطع دستان، درآوردن چشم و یا پرداخت غرامت محکوم شوند؛ و اگر گناهان بزرگ مرتکب شده باشند، بایستی یا بدار کشیده شوند یا سنگسار گردند. آنها همچنین میگفتند: «برای مخالفان سیاسی رژیم هم دو انتخاب بیشتر وجود ندارد: «توبه یا اعدام فوری». لاجوردی از این نظریه خوشش آمد.
بعدها این تئوری در طول سالهای سیاه دهه شصت، و بهطور خاص در قتلعام 30هزار زندانی سیاسی مجاهد و مبارز در سال 67، صورت عملی بهخود گرفت.
مدت کوتاهی پس از انقلاب ضدسلطنتی، لاجوردی به پیشنهاد آخوند بهشتی معدوم، رئیس دیوان عالی قضایی رژیم، و با تأیید خمینی بدون اینکه کمترین مطالعه یا آموزش قضایی داشته باشد، به سمت دادستان انقلاب مرکز منصوب شد.
او با توسعه «دادستانی انقلاب» این ارگان را بهصورت مخوفترین و فعالترین ارگان سرکوب و اعدام مخالفان و بهویژه مجاهدین، بهعنوان بزرگترین جنبش اپوزیسیون علیه رژیم ملایان، مبدل ساخت. اما جنایات لاجوردی علیه بشریت با اعدامهای دستجعی فوری در گروههای صد نفره، شکنجههای ضدبشری، اعدام زنان باردار و تعدی به زنان زندانی، هنگامی اوج گرفت که فتوای خمینی دجال برای نابودی کامل مجاهدین و اعضا و هواداران آنها و آزاد بودن تعدی به «جان و مال و عرض» مجاهدین و کلیه وابستگان به آنها، علنی شد.
پس از به هلاکت رسیدن او، سران و کارگزارن رژیم از هر دو باند خامنهای و رفسنجانی، به مدح و ستایش از او پرداختند. آخوند محمد خاتمی از باند رفسنجانی، که آن موقع رئیسجمهور رژیم بود، او را «سرباز انقلاب و نمونهای از خدمتگزاران مردم» توصیف کرد و گفت: «بار دیگر… یکی از سربازان سختکوش انقلاب و خدمتگزاران مردم و نظام بهشهادت رسید». (خبرگزاری حکومتی ایرنا- 1شهریور1377)
خامنهای، ولیفقیه پوشالی رژیم نیز گفت: «لاجوردی پس از پیروزی انقلاب در همه مسئولیتهایی که در راه خدمتگزاری به مردم و کشور به او محول شد، با قدرت و ایثار، ادای وظیفه کرد و هیچ خستگی به خود راه نداد». (تلویزیون رژیم- 2شهریور 1377)
و بالاخره رفسنجانی، که پس از مرگ خمینی در سال 68 دستور داد که لاجوردی بهریاست کل زندانهای ایران منصوب شود، او را «سرباز همیشه در سنگر اسلام و انقلاب» خواند و گفت: «شهادت لاجوردی را به رهبر عظیم الشان تسلیت میگویم». (خبرگزاری حکومتی ایرنا- 1شهریور1377)
رسانههای بینالمللی او را با القابی که داشت، معرفی کردند از جمله آنها «مرگ دیو» بود:
«او به ”دیو یک چشم“ معروف بود و همه مردم ایران وی را مسئول مرگ هزاران تن از زندانیان سیاسی در ایران میدانستند… درست چند ساعت پس از قتل لاجوردی، در بازار تهران میوه و شیرینی پخش شد که نشان میدهد مردم چقدر از خارج شدن او از صحنه خوشوقت شدهاند… در جریان 15سالی که لاجوردی در تمامی زندانهای ایران تسلط داشت، حدود 500هزار ایرانی از همه سنین و کلیه طبقات اجتماعی بخشی از وقت خود را در زندانها گذراندند… محمد خاتمی میگوید همه مسلمانها بایستی از لاجوردی بیاموزند، اما خاتمی دقیقاً مشخص نکرد که چه چیزی را باید از او بیاموزند. آیا باید از او بیاموزیم که برادران و خواهران خود را تا سرحد مرگ شکنجه کنیم؟ …» (روزنامه الشرقالأوسط (9مهر 1377)
سرانجام ابن ملجم دوران، بهعنوان سفاکترین جلاد تاریخ ایران نمیتوانست عاقبتی جز آنچه برایش رقم زده شد، داشته باشد و از اینرو در اول شهریور77 -روح لعنت زده او راهی دوزخ شد. سرنوشت محتومی که برای همه جنایتکاران رژیم ضدبشری آخوندی، رقم زده خواهد شد: «فوران آتش خشم مردم ستمدیده… فرزندان پایدار و رزمنده میهن… یگانهای جان بر کف فدایی… و «عبرت روزگار» برای سردمداران زهرخورده رژیم پابهگور آخوندی.
اورفت -- برای قهرمان ملی علی اکبر اکبری --زری اصفهانی
اورفت -- برای قهرمان ملی علی اکبر اکبری --زری اصفهانی
او رفت
نه برای آنکه تقدیس اش کنند
نه برای آنکه نامش را
بردیوارها بنویسند
و تصویرش را
بر سنگ ها حک کنند
او رفت
حتی نه برای آنکه
دربهشت
فرشته ای زیبا مدالی را بر سینه اش بچسباند
او رفت
تنها برای خرسندی یک پرستو
که از چنگال های کرکسی گریخته است
تنها برای شادی یک آهو
که از پنجه های گرگی رمیده است
او رفت
تنها برای شادمانی کوچک دل خود
چونان کودکی
که بند از پای کبوتری گشوده است
و قهقهه زنان پروازش را درآسمان مینگرد
اورفت
با آسودگی باغبانی
قهرمان ملی کاوه ایلامی با درفش کاویانش بر سر دژخیم کوبید
قهرمان ملی کاوه ایلامی با درفش کاویانش بر سر دژخیم کوبید
مجاهد شهید علی اکبر اکبری ده بالایی
مشخصات مجاهد شهید علی اکبر اکبری ده بالایی
محل تولد: ایلام
تحصيل: دانش آموز
سن: 20
محل شهادت: تهران
زمان شهادت: 1377
روز اول شهريور 1377 شقي ترين جلاد زمان ابن ملجم دوران, سرجلاد خون آشام رژيم خميني لاجوردي به هلاكت رسيد . در اين جريان علي اكبر اكبري كه از نسل بعد از پيروزي انقلاب ضد سلطنتي بود جان خود را تقديم آزادي مردم كرد درود بر قهرمان ملي علي اكبر اكبري كه با جسارت بي مانند جنايتكار را به كيفر اعمالش رسانيد.
رازینی یکی از دژخیمان قتل عام 67 دهان گشود
|
جزئیات جدیدی از تلاش براى ترور سفیر سعودی در بغداد
جزئیات جدیدی از تلاش براى ترور سفیر سعودی در بغداد
هدى الصالح
منابعی برای العربیه.نت فاش کردند که تهدید به ترور ثامر السبهان سفیر پادشاهی سعودی در بغداد، توسط شبه نظامیان فرقه گرای وابسته به ایران صورت گرفته است.
گروه «مرتضی عبود اللامی» به دستور «ابو مهدی المهندس» از عصائب اهل حق برای ترور سفیر سعودی تلاش کرده است.
این منابع بیان داشتند که عناصر گروه شبه نظامی «گردان های صدر اول » به رهبری عبود اللامی به ابراهیم الجعفری وزیر خارجه هشدار داده بودند که تا پایان رمضان 1437 هجری قمری فرصت دارد، سفیر سعودی را از بغداد اخراج کند.
گفتنی است که اللامی در ژوئن 2015 نزدیک به 40 جنگجو را برای کمک به رژیم بشار اسد و جنگ با نیروهای مخالف رژیم سوریه ارسال کرد اما وی نظر خود را در پی کشته شدن 4 نفر از آنها در حومه دمشق، پس از 25 روز عوض کرد و دستور بازگشت به عراق داد.
از سوی دیگر، ثامر السبهان سفیر سعودی در بغداد، در گفتگو با العربیه.نت تاکید کرد که به رغم تهدید به ترور از سوی گروهی فرقه گرا، به ماموریت های خود در حمایت از ملت عراق ادامه خواهد داد چرا که این ملت شایسته فداکاری است وما به اقدامات و ماموریت های خود به شکل طبیعی بلکه بیش از گذشته ادامه خواهیم داد.
السبهان افزود:« ما به قضا و قدر خداوند ایمان داریم و سیاست پادشاهی سعودی، بر پایه همه شهروندان کشور استوار است، آنها سفیران پادشاهی هستند، بنابر این سیاست سعودی تنها به یک سفیر خلاصه نمی شود.»
او گفت که سفارت سعودی تمامی تدابیر امنیتی را برقرار و درباره این تهدیدها به دولت عراق جهت انجام مسئولیت های خود در برابر جامعه جهانی، هشدار داده است.
۱۳۹۵ مرداد ۳۱, یکشنبه
قتل عام تابستان 67 ویک جنبش دادخواهی برای خون پاک رشید ترین فرزندان ایران زمین
قتل عام تابستان 67ویک جنبش دادخواهی برای خون پاک رشید ترین فرزندان ایران زمین
بخشی از
زندگی نامه مریم رجوی
بخشی از
فراخوان به جنبش دادخواهی قتل عام شدگان سال ۶۷توسط خانم مریم رجوی
فراخوان کامل را اینجا بخوانیدزندگی نامه مریم رجوی
هموطنان عزیز!
در بیست و هشتمین سال قتلعام سی هزار زندانی سیاسی، بهروانهای پاک تمام آن سربهداران و شعلههای آزادی و مقاومت ایران درود میفرستیم.
در بیست و هشتمین سال قتلعام سی هزار زندانی سیاسی، بهروانهای پاک تمام آن سربهداران و شعلههای آزادی و مقاومت ایران درود میفرستیم.
آنها در اوج افتخار، بهدفاع از نام و آرمان رهاییبخش خود برخاستند و منش و راه و رسم این جنبش را با تسلیمناپذیری سرشتند. آن قهرمانان، بهویژه دختران مجاهد، مسئولان قتل عام را، مطابق اعتراف خودشان، بهعجز و التماس کشاندند.
خمینی میخواست برای بقای نظام خود نسل مجاهدین را نابود کند اما از رژیم او جز موجود لعنتشدهیی باقی نمانده که سراپا در فساد و خونریزی غرق شده و نکبت تاریخ ایران است. حال آنکه نسل مجاهدین و آرمان و اندیشه آنها اعتلا یافت و شهیدان قتل عام۶۷، وجدان تباهیناپذیر مردم ایران شدند.
چنانکه مسعود در همان سالهای دهه۶۰ گفته است: «بشریت در شورانگیزترین اسطورهها و حماسههایش راز خود را آشكار میكند. راز وجود آگاه و آزاد انسانی را. …
حماسههای بزرگ و حقیقی ـ که واقعیترین اثرات سرنوشت ساز را برجای میگذارند ـ در همین كشاكش خلق میشوند و البته با فدیهها و محنتهای عظیم همراهند». پایداری مجاهدان و مبارزان قتلعام شده در زمره همین حماسههاست.
صدای آنها امروز در پرسشهای بیپایان دانشجویان و جوانانی شنیده میشود که بر سر مسأله «کشتار ۶۷»، حکومت قتلعام را بهچالش میکشند. صدای آنها در پیامهای زندانیان سیاسی از سراسر کشور شنیده میشود که بهحمایت از مقاومت برای سرنگونی ولایت فقیه برمیخیزند و آرمان آن شهیدان، در پایداری مجاهدان لیبرتی زنده و جوشان است و بهپیش میتازد.
خمینی میخواست برای بقای نظام خود نسل مجاهدین را نابود کند اما از رژیم او جز موجود لعنتشدهیی باقی نمانده که سراپا در فساد و خونریزی غرق شده و نکبت تاریخ ایران است. حال آنکه نسل مجاهدین و آرمان و اندیشه آنها اعتلا یافت و شهیدان قتل عام۶۷، وجدان تباهیناپذیر مردم ایران شدند.
چنانکه مسعود در همان سالهای دهه۶۰ گفته است: «بشریت در شورانگیزترین اسطورهها و حماسههایش راز خود را آشكار میكند. راز وجود آگاه و آزاد انسانی را. …
حماسههای بزرگ و حقیقی ـ که واقعیترین اثرات سرنوشت ساز را برجای میگذارند ـ در همین كشاكش خلق میشوند و البته با فدیهها و محنتهای عظیم همراهند». پایداری مجاهدان و مبارزان قتلعام شده در زمره همین حماسههاست.
صدای آنها امروز در پرسشهای بیپایان دانشجویان و جوانانی شنیده میشود که بر سر مسأله «کشتار ۶۷»، حکومت قتلعام را بهچالش میکشند. صدای آنها در پیامهای زندانیان سیاسی از سراسر کشور شنیده میشود که بهحمایت از مقاومت برای سرنگونی ولایت فقیه برمیخیزند و آرمان آن شهیدان، در پایداری مجاهدان لیبرتی زنده و جوشان است و بهپیش میتازد.
بههمه هموطنان، اعضا و هواداران مقاومت و خانوادههای شهیدان و زندانیان سیاسی که از شروع ماه مرداد، برای بزرگداشت قتلعامشدگان و دادخواهی خونشان بهفعالیتهای گوناگون ازجمله اعتصاب غذا دست زدهاند، درود میفرستم.
با قدردانی از فعالیتهایهواداران مجاهدین در داخل ایران و همچنین هموطنان و ایرانیان برپا کننده تظاهرات و اعتصابغذای سهروزه در کشورهای مختلف از جمله انگلستان، هلند، آلمان، سوییس، ایتالیا، بلژیک، کانادا، نروژ، سوئد، فرانسه و آمریکا تأکید میکنم:
شما نشان دادید که قهرمانان سربهدار، بهرغم گذشت نزدیک بهسه دهه از شهادتشان، همچنان خروش آزادی و انقلاب در آسمان ایراناند و نامهایشان، شرح مظلومیتشان و شکوه پایداری و تسلیمناپذیری آنها، رژیم ولایت فقیه را بهلرزه در میآورد و بهآزادی و رهایی ملت اسیر فرا میخواند.
با قدردانی از فعالیتهایهواداران مجاهدین در داخل ایران و همچنین هموطنان و ایرانیان برپا کننده تظاهرات و اعتصابغذای سهروزه در کشورهای مختلف از جمله انگلستان، هلند، آلمان، سوییس، ایتالیا، بلژیک، کانادا، نروژ، سوئد، فرانسه و آمریکا تأکید میکنم:
شما نشان دادید که قهرمانان سربهدار، بهرغم گذشت نزدیک بهسه دهه از شهادتشان، همچنان خروش آزادی و انقلاب در آسمان ایراناند و نامهایشان، شرح مظلومیتشان و شکوه پایداری و تسلیمناپذیری آنها، رژیم ولایت فقیه را بهلرزه در میآورد و بهآزادی و رهایی ملت اسیر فرا میخواند.
اشتراک در:
پستها (Atom)