۱۴۰۴ آذر ۲۰, پنجشنبه

"واژه بکار، گردن برداشت کن"Adel Abiyat

 "واژه بکار، گردن برداشت کن"Adel Abiyat


عادل عبیات

"واژه بکار، گردن برداشت کن"
خشونت و قتل از جایی شروع می‌شود که زبان، بی‌آن‌که فریاد بزند، لق می‌زند، از همان لحظه‌ای که یک واژه‌ی کوچک، بدون خون و حتا بدون چاقو، ناگهان هویت را می‌بلعد و جهان را دو نیم می‌کند، به انسان و غیرِ انسان. رضا علیجانی، پرچمدار گذار خشونت‌پرهیز و صدای آرامِ اخلاق سیاسی، دقیقاً در همین نقطه لغزید، وقتی که گفت سلطنت‌طلبان هم دارند مثل مجاهدین تبدیل به فرقه می‌شوند—گویی یک واژه می‌تواند دو نیروی ناهم‌جنس، دو تاریخ، دو نسبت با مردم و دو هندسه از قدرت را بر یک چوبه‌ی دار آویزان کند. فرقه در زبان او ابزار تحلیل نیست، که مکانیسم حذف است. این همان واژه‌ای‌ست که سال‌ها پیش راه شکنجه‌ و قتل‌عام مجاهدین را هموار کرد، پیش از هر سیلی و قبل از هر اتهام، علیجانی امروز هم همان سازوکار را علیه سلطنت‌طلبان فعال می‌کند، فرقی ندارد دوستشان داریم یا از سلطنت فرسنگ‌ها دوریم، زبان به‌محض آن‌که فرمانِ حذف پیدا کند، عدالت را نمی‌شناسد، فقط قربانی می‌طلبد.
من به همان اندازه که از حق مجاهدین دفاع می‌کنم، در برابر خشونت علیه سلطنت‌طلبان نیز می‌ایستم، چون مسئله دفاع از ایده نیست، دفاع از امکانِ حضور است. در جایی دیگر نوشتم که با تمام قوای زبان باید با سلطنت جنگید و این خود تفاوتِ بنیادین است، جنگ با ایده، جنگ با مفهوم، جنگ با ساختار موروثی قدرت، خشونت نیست، که شکل بالغ نقد است. اما چیزی که نباید کرد، گردن زدن آدم‌ها با واژه است. سلطنت را باید با زبان نقد کرد، اما سلطنت‌طلب را نمی‌توان با یک واژه از انسانیت حذف کرد. این تمایز، مرز میان سیاست و خشونت است.
تناقض جایی شروع می‌شود که واژه نه برای توضیح، که برای گردن زدن به کار رود. علیجانی سال‌ها پرچمدار گذار خشونت‌پرهیز بوده، خود واژه‌ای را کاشته که نه نقد می‌کند و نه می‌فهمد، که فقط گردن می‌زند و حذف می‌کند. فرقه مجوز قتل نمادین است، اول مشروعیت سوژه را می‌کشد، بعد صدای سوژه را، بعد حضور سوژه را. در سیاست واژه‌ای که یک‌بار گردن برداشت، دیگر فرمان‌بردار نمی‌ماند، هر بار گردن تازه‌ای می‌خواهد، حتی اگر آخرین گردن، گردن حقیقت باشد.
و اما اکنون، پس از تمام این لغزش‌های زبانی و این جابه‌جایی‌های خطرناک، تنها یک چیز باقی می‌ماند، پاسخ‌گویی. وقتی واژه‌ای این‌چنین خون‌چکان به کار می‌رود، وقتی مفهومی که دهه‌ها ابزار سرکوب بوده بی‌هیچ احتیاطی دوباره به میدان پرتاب می‌شود، صاحبِ واژه نمی‌تواند پشت سکوت پنهان شود. در لحظه‌ای که کلمه فرمان حذف صادر می‌کند، مسئولیت از آنِ گوینده است، نه از آنِ شنونده. بنابراین این بحث نه دعوای شخصی است و نه تفاوت سلایق سیاسی، مسئله، مسئولیت عمومیِ واژه‌ای است که می‌تواند جان اجتماعی یک گروه را بگیرد. از همین‌ مسیر علیجانی باید به میدان گفت‌وگو بازگردد، باید توضیح دهد چگونه پرچمدار خشونت‌پرهیزی، واژه‌ای را به کار می‌برد که ذاتش خشونت است. باید پاسخ دهد که با کدام منطق، با کدام تحلیل و با کدام مسئولیت تاریخی، مجاهدین و سلطنت‌طلبان را هم‌سنگ فرقه می‌نشاند و از این واژه برای توزیع مشروعیتِ کشتار استفاده می‌کند. این مطالبه نه انتقام است و نه حمله، که وظیفه‌ی اخلاقی حوزه‌ی عمومی است.
تا زمانی که پاسخ نیاید، تا زمانی که این واژه در برابر نور قرار نگیرد، زبان سیاست همچنان آلوده می‌ماند و هیچ گفت‌وگویی در ایران آینده، ممکن نخواهد بود.
Adel Abiyat
علیجانی می‌گه، پهلوی‌چی‌ها دارند تبدیل به فرقه می‌شوند چون عقاید خودشان را دارند، ادبیات خودشان را دارند، آن‌چه از دهانش بیرون می‌ریزد فقط یک قضاوت شتاب‌زده نیست، که اعترافی ناخواسته به یک بنیان اقتدارگرایانه در دلِ ادعای دموکراسی‌خواهی است، چون در یک نظم واقعاً دموکراتیک، داشتن عقیده‌ی مستقل نه علامت انحراف، که شرط نخستِ شهروندی است و داشتن ادبیات مستقل نه خطر، که نشانه‌ی بلوغ سیاسی. اما در این جمله، تکثر جرم‌انگار می‌شود و زبانِ مستقل، نشانهٔ فرقه، گویی جهان سالم همان جهانی است که همه در آن با یک واژه‌نامه می‌اندیشند و هرکس بیرون از گرامر او سخن بگوید، از حوزهٔ مشروعیت بیرون افتاده است. اگر ادبیاتِ خود داشتن معیار فرقه باشد، فلسفه باید فرقه باشد، روشنفکری باید فرقه باشد و خودِ علیجانی که دستگاه مفهومی، زبانی و فکری مخصوص به خود دارد، باید آغازگر همان چیزی باشد که به دیگران نسبت می‌دهد. تناقض جایی عریان می‌شود که او خود را پرچم‌دار دموکراسی می‌داند، اما اولین چیزی که از دایره‌ی تحملش بیرون می‌رود، حقِ دیگری برای داشتن زبانِ خودش است. فرقه در دستگاه علیجانی ابزار تحلیل نیست، ابزار تنبیه است، چکشی برای محافظت از یک مرکز خیالی که هر تفاوتی در آن تهدید تلقی می‌شود. وقتی یک روشنفکر، حقِ داشتن زبان مستقل و ادبیات متفاوت را با برچسب فرقه جرم‌انگاری می‌کند، این دقیقاً نقضِ بنیادیِ دموکراسی است. تأکید من نه دفاع از پهلوی است، نه رد سلطنت، مسئله فقط یک چیز است، توجیه واژه‌ی فرقه از سوی علیجانی. این واژه ابزار حذف است، نه تحلیل و باید دقیقاً همان‌جا که به‌کار رفته نقد شود، بی‌آن‌که بحث به سمت مشروعیت یا عدم مشروعیت سلطنت منحرف شود.
سربسته می‌گویم رفقای مجاهد، هواداران سازمان، از این ویدیو و این لغزش زبانی به آسانی نگذرید، در سیاست، هر واژه‌ای که ناگهان پرده از ذهنیت رقیب برمی‌دارد، نه تهدید است و نه توهین، که ماده‌ی خامِ بهره‌برداری سیاسی است و البته با حفظ پرنسیپ‌های اخلاقی.
این‌بار واژه قبل از آن‌که علیه شما به کار رود، ذهنِ گوینده را لو داده است، همین را تبدیل به قدرت کنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر