۱۳۹۶ اسفند ۲۶, شنبه

عیاران سرخه حصار کرج چه کسانی بودند خمینی ولاجوردی چرا آنها را سال 67 قتل عام کرد کتابی با یک مجموعه عکسهای با ارزش از این قهرمانان مجاهد


عیاران سرخه حصار کرج چه کسانی بودند خمینی ولاجوردی چرا آنها را سال 67 قتل عام کرد کتابی با یک مجموعه عکسهای با ارزش از این قهرمانان مجاهد

عیاران  سرخه حصار کرج چه کسانی بودند خمینی ولاجوردی چرا آنها را سال 67 قتل عام کرد ویک مجموعه عکسهای با ارزش از این قهرمانان مجاهد

یک یاد آوری ضروری
بدلیل اهمیت این تاریخچه وزندگی نامه در داخل ایران وبخصوص در کرج واطراف آن وهمدان در شرکردن وتکثیر آن بکوشید.
خمینی ووارثش خامنه ای وولاتی که حق حاکمیت مردمی را غصب کرد ولایت قتل عام  ولایت جنگ وولایت غارت و تجاوزنامدارد و نزدیک به  چهار دهه کماکان به این جنایت عله بشریت ادامه میدهد.
در سال 67 دست به یک قتل عامی زد که ابعاد جنایت آن حاکمیت خمینی را شقه کرد وجانشین خمینی در اعتراض به این جنایت علیه بشریت برکنار شد که اخیرا فایل صوتی آن بسیاری از جزئیات این جنایت بی سابقه در تاریخ را برملا کرد.
علت البته پاکی خونهای جوشانی است که دامن گیر این ولایت فاسد قتل عام شده است .
به یمن جنبش دادخواهی وفراخوانی که خانم مریم رجوی در این رابطه داده اند ،ما هم تلاش داریم در این راستا کوشیده وابعاد این جنایت علیه بشریت راتا آنجا که بتوانیم نمایان سازیم.
امروز میخواهیم به عیاران سرخه حصارکرج بپردازیم وببینیم آنها چه کسانی بودند هدایت آنها را چه کسی برعهده داشته وچرا خمینی ولاجوردی آنها رابه اتهام مطلقا کذب قاچاقچی وسارق مسلح قتل عام کرد .
اقلیتی اهل حق وجود داشتند که محمدولی اشرفی پیر ومرشد ورهبر آنها بود بعد از درگذشت این پیرمرد محبوب مومن ومرشد این اقلیت اهل حق علیرغم وجود مردانی مسن تر جوانی را بنام صفی قلی اشرفی را به جای پدر پیر ،مرشد ورهبر خود برگزیدند.
صفی قلی اشرفی دانشجو وتقریبا چیزی حدود 20 سال سن داشت .
او در جریان مبارزان وتظاهرات ضد سلطنتی با آرمان مجاهدین آشنا شد ،آرمان آزادی وبرپائی جامعه بی طبقه توحیدی چنان او را شیفته ساخت که به هواداری از مجاهدین پرداخت ومجاهد شد ارادت ووصفی که او از بنیان گذاران مجاهدین داشت ومیکرد بسیاری از جوانان اطراف او را نیز جذب نمود.
او میگفت من خود را مدیون اموزشهای مسعود رجوی میدانم مشخصا روی بحث تبیین انگشت میگذاشت ومیگفت این مرد (مسعود)روح جدیدی در اسلام انقلابی با آموزش تبیین دمیده است ودست همه ما بچه مسلمانها را پر نمود او افتخار بشریت است.

بعد از سال 60 وشهادت سردار شهید خلق موسی بسیار بهم ریخته بود وگفت خمینی این جنایتکار دین فروش دارد سرمایه های ما را از ما میگیرد اودارد نسل کشی میکند.
فيلمي از محل شهادت اشرف رجوي و موسي خياباني درسال 60
صفی قلی میگفت موسی خیابانی فقط درس فلسفه شعائر یا فلسفه عاشورا را تدریس نمیکرد او عملا سمبل وآموزگار راه حسین وخود سردار عاشورای مجاهدین شد.

او میگفت باید کاری کرد بهمین دلیل بهترین دوستان وشاگردانش را در یک تشکل سازماندهی نمود واسم آنرا عیاران نام گذاشت .
او میگفت باید عیاری وجوانمردی را از مجاهدین وبا مجاهدین آموخت وعیارمنشی وآزادگی که خود نیز سمبل آن بود انگیزه این نام گذاری شد.
آموزشهای مختلفی به آنها میداد ،علاوه بر آموزشهای ایرئولوژیک وتبیین ،موسیقی اصیل، کاراته ،فوتبال کشتی ،کوه پیمائی کارهای جمعی ومردمی هم از پایه های این تشکل بود.
رفته رفته که فاز نظامی شروع شد وتهاجم پاسداران به همگان بخصوص گروها وسازمانهای سیاسی ومذهبی فراگیر شد عیاران نیز ماموریت یافتند که از خود واز مردم در برابر یورش پاسداران دفاع کنند.
خمینی وپاسداران بسیاری از عیاران وهواداران آنها را دستگیر کردند همه آنها تحصیل کرده وروشنفکر ، مومن وفدا کار بودند آنها برای آرمان آزادی قیام کرده بودند وبرای برپائی جامعه بی طبقه توحیدی پرچم هیهات منا الذله برافراشته بودند .

پاسداران ودادستانی خمینی، صفی قلی اشرفی را که بعد از دستگیری اول آزاد کرده بودند دوباره دستگیر نمودند ،لاجوردی انرژی وصف ناپذیری روی عیاران وبخصوص صفی قلی اشرفی گذاشت .
اووقتی نتوانست با تهدید وتطمیع و...صفی قلی را به خود نزدیک کند انواع شکنجه های جنایت کارانه را در رابطه با صفی قلی ودوستانش اعمال کرد هر التماس ودرخواستهای این دژخیم با تفی بر گونه زشت لاجوردی جواب داده میشد .
لاجوردی به صفی قلی گفت تو باسم عیاران هستی اما همه کارهایت را از مجاهدین یادگرفته وعمل میکنی کاری میکنم که در میان مردم خودت دارت بزنم به اسم سارق مسلح باسم قاچاق چی که هیچ آبروئی برایتان نماند .
سرانجام صفی قلی اشرفی را به همین اتهام وتعدادی از دوستان ویارانش را در 4شهر ودر زمان بندی های مختلف قتل عام کرد.

پیش بینی صفی قلی در 8آبان 67 در زمین چمنی که صفی قلی اشرفی برای جوانان ساخته بود وگفته بود که اینجا سرانجام میعاد گاه من خواهد شد اتفاق افتاد وصفی قلی را با یکی از دوستانش رادر زمین چمن به پای چوبه دار بردند ولی آزوی خالی کردن وکشیدن چارپایه زیر پایش را بر دل پاسدار دژخیم گذاشت وبا فریاد هیهات منا الذله ویا حسین به دیدار رفیق اعلی شتافت .
اما امروز جوشش این خونهای پاک وناحق ریخته توسط خمینی وپاسدارانش را میبینیم راه افتادن جنبش دادخواهی این خونهای پاک به ما میگوید که نباید ساکت نشست باید برای عدالت قیام کرد باید همه دزخیمان را به پای میز عدالت کشاند وسرانجام این نظام وولایت قتل عام را سرنگون کرد
ادامه دارد
در زیر بخشی از تصاویر ماندگار وعکس مزارهای این شهدای سرفرازخلق ومجاهدان پاکباز وشاگردان ویاران صفی قلی اشرفی وعیاران رادمرد ودلیر را تقدیم میکنیم.


بدلیل اهمیت این تاریخچه وزندگی نامه در داخل ایران وبخصوص در کرج واطراف آن وهمدان در شرکردن وتکثیر آن بکوشید.

ارسال شده توسط خجسته بهار آزادي در ۹:۳۶


زندگی ورزم وشهادت ،صفی قلی اشرفی (آقاجون) مجاهد وارسته از سرخه حصار کرج وقهرمانی که با فتوای خمینی در 8 بهمن 67 سربدار شد را بشناسیم (همراه با جنبش دادخواهی خون شهدای قتل عام شده).
لینک به منبع


مطلب مرتبط به صفی قلی اشرفیان وعیاران سرخ حصار کرج
عیاران  سرخه حصار کرج چه کسانی بودند خمینی ولاجوردی چرا آنها را سال 67 قتل عام کرد ویک مجموعه عکسهای با ارزش از این قهرمانان مجاهد

یک یاد آوری ضروری
بدلیل اهمیت این تاریخچه وزندگی نامه در داخل ایران وبخصوص در کرج واطراف آن وهمدان در شرکردن وتکثیر آن بکوشید.
مجاهد شهید صفی قلی اشرفی در سال 1339 بدنیا آمد پدرش محمد ولی اشرفی رهبر ومراد یک اقلیت حق بود

صفی قلی دردوران انقلاب انقلاب ضد سلطنتی دانشجوی فعالی بود که مخفیانه با جنبش دانشجوئی برای سرنگونی شاه تلاش میکرد


بعد از درگذشت پدرش محمد ولی اشرفی که مردی متدین ،با نفوذ ومردمی بود ،مردم مجاهد قهرمان صفی قلی اشرفی  را که بسیار جوان بود بعنوان رهبر خود انتخاب کردند.

صفی قلی آرمان جامعه بی طبقه توحیدی را با آشنائی با سازمان مجاهدین خلق انتخاب کرده بود وآن را نه تنها ترویج میکرد بلکه عملا نمونه ای بسیار کوچک آنرا را هم در میان پیروانش در سرخ حصاربرپا کرده و برابری برادری وآزادی را برای همه مردم میخواست .

صفی قلی میگفت بنام حسین وبه خون حسین وبا پیام حسین هر زنده وانسان آزاده ای راه او را میرود.

صفی قلی اشرفی که مردم سرخ حصار وپیروانش از فرط علاقه وعشق او را "آقا جون" صدا میکردند میگفت محمد حنیف نژاد 
بنیان گذارسازمان پر افتخار مجاهدین خلق ایران با آرم سرخ فامش، پرچم دار امام حسین در این زمانه بود وسازمان مجاهدین لشکریان فدائی وواقعی امام حسینند آنان هستند که جامعه بی طبقه توحیدی را نوید میدهند وطن پرستی وآرمان خواهی ونوع دوستی وظلم ستیزی ،مرام وراه وکار آنان است آنها همه چیز را برای همه ومردمشان میخواهندآنان منجیان عالم بشری در عصرظلم ودر عصر خنجر وخیانت هستند ومن هم این راه وآرمان را با آگاهی ،عشق وایمانم برگزیدم.

صفی قلی اشرفی الگو وراهنمای نسلی شد که بفرمان او به سازمان مجاهدین خلق پیوستند مجاهد شدند وبا ارتجاع خون ریز خمینی وخامنه ای جنگیدند تا برای مردم آزادی وبرابری وبرادری را به ارمغان بیاورند .
خمینی وپاسداران صفی قلی اشرفی این مجاهد وارسته وراه وآرمانش را برنتابید  و او را دستگیر کرداما با فشارهای مردمی وهوشیاری خود او توانست از زندان بیرون آمده وبیشتر از قبل مردم وتشکل های تحت فرمان خود را سامان دهد.
اما نهایتا بدنبال خیانت تعدادی خودفروش صفی قلی اشرفی ویارانش دستگیرگردیدند.
لاجوردی این پرونده را شخصا با خمینی دنبال میکرد خط اصلی آنها این بودکه "آقاجون" یعنی صفی قلی اشرفی را با امتیاز دادن بخرند او گفت :
"من پیرو حسین وحنیف هستم وراه آنها را میرئم من به کرده ها وآرمانم افتخار میکنم وهیهات منا الذله".

چون ایستادی ورادمردی ووفای به عهد وپیمان این مجاهد دلیر توسری خوارکننده ای برای لاجوردی وخمینی بود راه دیگری رفتند که چندتن از یاران وفا دار او را وادار به تسلیم کنند اینجا هم شکست خوردند نهایتا به مجاهد قهرمان وسرفراز،صفی قلی اشرفی گفتند که 
"عیاران" را محکوم کن (عیاران اسم واحدهای رزمنده ای بودند که به فرمان صفی قلی اشرفی عیاری ورزم آوری پیشه کرده بودندوبیش از 50تن از آنها در نبرد با خمینی وپاسداران به اسارت در آمده بودند) ویا بیا از سازمان مجاهدین تبری کن وبگو من با آنها نیستم .
اما مجاهد دلیر وقهرمان مردم سرخ حصار کرج صفی قلی اشرفی ،لاجوردی وخمینی را با هم به شکست کشاند ووفادار به خدا وخلق وآرمان جامعه بی طبقه توحیدی شهادت را برگزید وبه کهکشان شهدای مجاهدخلق پیوست.
اما خمینی که شکست خوارکننده را متحمل شد در یک بن بست مرگبار دست به یک دجالیت جنایتکارانه زد وچون نمیتوانست آنها را در ملاء عام تیرباران ویا حلق آویزنماید با یک تبلیغات کثیف ورذیلانه صفی قلی اشرفی این مرد مومن ومجاهد پاکبازویارانش را خرابکار وقاچاقچی و...وهر چیزی که شایسته خمینی وآخوندی خونریز وپاسداران رذل اوبود لقب داد ومعرفی کرد ودر این پوش آنها را اعدام نمود.

اما دیدیم که بعد از 27 سال چگونه این خونهای پاک جوشید وچه نسلی راه این شهدای وفا دار به خلق وآرمان را ادامه دادند، خمینی وخامنه ای وملاهای وپاسداران ودژخیمان او را رسوا نموده وجنبش دادخواهی این خونهای پاک ،در سطح بین اللمللی ومنطقه ای وداخل ایران به راه اندانتند تا ولایت قتل عام فقیه را در تمامیتش به محاکمه کشانده وسرنگون نماید.
 بیشتربدانید 
نوار صوتی منتظری را اینجا گوش کنیدهمینجا کلیک کنید.

ادامه دارد




مجاهد دلیر وقهرمان خلق صفی قلی اشرفی که رهبر اقلیت اهل حق بود ولی در کسوت یک قهرمان مجاهد خلق از آرمان جامعه بی طبقه توحیدی دفاع میکرد برای دومین بار توسط پاسداران خمینی دستگیر شدالبته قبل و بعد ازاو بسیاری از تحت مسئولین ،یاران وهم رزمان او را که عیاران نامیده میشدند نیز تنها به جرم مجاهد بودن ومعتقد به جامعه بی طبقه توحیدی وتن ندادن به خلیفه وقت ارتجاع خمینی دجال ضد بشر به اسارت درآورده بودند.
حتما بخوانید. 

بیشتر بدانید که بر آنها چه گذشت
عیاران  سرخه حصار کرج چه کسانی بودند خمینی ولاجوردی چرا آنها را سال 67 قتل عام کرد ویک مجموعه عکسهای با ارزش از این قهرمانان مجاهد

یک یاد آوری ضروری
بدلیل اهمیت این تاریخچه وزندگی نامه در داخل ایران وبخصوص در کرج واطراف آن وهمدان در شرکردن وتکثیر آن بکوشید.
خمینی وپاسداران از وحشت گسترش نیروهای مجاهد در سرخه حصار وایستادگی ودفاع جانانه آنها از آزادی وحقوق مردم ومحبوبیتی که صفی قلی اشرفی ویارانش داشتند نمیتوانستند به همین راحتی آنها را اعدام نماید.
خمینی ودژخیمان مثل همیشه به چارجوئی پرداخت وبدلیل ماهیت دجالگرایانه وضد خلقی ، تصمیم گرفتند 2مجاهد خلق بنامهای صفی قلی اشرفی وروح الله اشرفیان را در پوش باندهای شرور ومواد مخدر وسارق مسلح بدار بیاویزند وازمردم وجوانان سرخ حصار کرج واقلیت اهل حق وعیاران انتقام بگیرند.
اقدامات جنایتکارانه خمینی وپاسداران وبسیجیان جنایتکار
حدودا از 6بهمن 1367علاوه بر همه دروغ پردازی علیه این مجاهدان قهرمان ویارانشان
1-رژیم با ماشین های تبلیغی سیارهمراه با باند ها وبلندگوهای بزرگ در شهرک های حومه کرج مانند وروآورد،اسماعیل آباد،کاوسیه،بهشتی،شهرک قدس قلعه حسن خان وسرح حصارتبلیغ براه انداختند که بسیار تحریک کننده وهیستریک بود آنها مستمر میگفتند که بزودی یک باند جنایتکار سارق مسلح وباند مواد مخدر را بدار مجازات خواهیم آویخت وهزاران اکاذیب دیگر که فقط شایسته خمینی وآخوندهای خمینی صفت وپاسداران جنایتکار بود.
2- همزمان در روز 8بهمن تمامی ادارات منطقه مخصوصا آموزش وپرورش ومدارس را تعطیل کردندوکارمندان ودانش آموزان را بالاجبار به محل اعدام آوردنددر این رابطه معلمان ومسئولان مدارس را تهدید کرده بودند که حتما باید دانش آموزان بیشتری را به محل اعدام بیاورند
3-از سات 8،30- هم مجددا ماشین تبلیغی  را در قلعه حسن خان وسرخ حصارراه انداختند ومستمرا تبلیغات بالا را تکرار کردند.
4-در تمامی تپه هاوکوه پایه های اطراف قورت داغی در غرب وشمال غربی سرخ حصارتیربارهای سنگین ونیمه سنگین کار گذاشته بودند
5-در سرخ حصار بالای ساختمانهای بلند تیر بار کار گذاشته بودند.
6-در باغهای شمال وشمال شرقی زمین چمن گله های امنیتی ولباس شخصی های جنایتکار مستقرکرده بودند.
7-برف سنگینی قبلا باریده بود که از صبح مجددا باریدن گرفت همه جا سفیر بود اما دلهای بسیاری از مردم پرخون شده بود که ناجی قومی مومن ومجاهدی وارسته وسرشار از عشق به خدا وخلق بدار آویخته خواهد شددژخیمان درمیان مردم هم قدم به قدم مامور ولباس شخصی چیده بودند که قیام نکنند
مجاهد قهرمان صفی قلی اشرفی که مردم سرخ حصار از شدت علاقه به او آقاجون میگفتند را از یک مسیر ناشناخته واز پشت جایگاه تماشاگران ،واز درب فرعی وشمالی استادیوم در حالی که دستانش بسته بود وارد کردند صحنه ها درست شبیه صحنه اعدام قهرمان فیلم شیردل ویلیام قهرمان اسکاتلند بودبغض وکین از چشمان پیدا بود وتیغ در چشم واستخوان در گلو به آقاجون وشقاوت خمینی وپاسداران خیره بودندودر دل منجی ای را فریاد میزدند
2جراثقال در زمین چمن آماده کرده بودند ابتدا مجاهد شهید روح الله اشرفی را حلق آویز کردند هرکس چیزی را زیر لب زمزمه میکرد ودژخیمان سلاح بدست بپای مردمان بودند دقایقی بعد بشهادت رسید وبه عهدش با خدا وخلق وفا نمود.
نوبت به آقاجون یعنی مجاهد قهرمان صفی قلی اشرفی رسید،وقتی او را بالای نیمکت قرار دادند همراه با آرامشی بسیار چشم گیر به جمعیت که در هر سوی زمین چمنی که خود او ویارانش برای جوانان ساخته بود نگاه میکرد ودژخیمان هم طناب را آماده میکردند تا به گردنش اندازندزیر لب زمزمه نام خدا وشهدای کربلا میگفت وبا فریاد یا حسین قبل از اینکه دژخیمی چهارپایه را از زیرپایش خالی کنند خود با فریاد یا حسین از روی چهارپایه پرید وبه سوی خدا شتافت .
شقاوت دژخیمان خمینی
مجاهد شهید صفی قلی اشرفی مدتی زیادی در سر دار درحال رقص عشق بود که چند دژخیم برای اینکه مردم شورش نکنند به پاهایش آویزان شدندتا کار را زودتر تمام کنند وبروند.
در این زمان تعداد زیادی از مردم بی هوش شده واز حال رفتند که تعدادی از آنها توسط پاسداران برده شدند آری دژخیمان این مجاهدان را باسم قاچاق چی مواد مخدر وسارق مسلح سربدار کردند ولی چرا 2سارق را بصورت حکومت نظامی اعدام کردند از چی وحشت داشتند تیربار وافرادمسلح برای چی بود چون میدانستند آنها مجاهدان وارسته جانباز وعاشق خدا وخلقند آنها از ترس قیام مردم حکومت نظامی اعلام نشده برپا کردند .
اری این خونهای پاک ،پاک ،پاک وسرخ ،سرخ بودند برای آزادی مردم وبرای برپائی جامعه بی طبقه توحیدی به ناحق بفرمان خمینی وبدست لاجوردی ودژخیمانش بزمین ریخت دیدید نتوانستید بعد از اینهمه سال با دروغ وتزویر و...این خونها را بپوشانید دیدید چگونه جنبش دادخواهی دامن شما را گرفت ومیرود تا با محاکمه عاملان وآمرن عدالت را بر پا نگر دارند دیدید چه نسلی از پس این مجاهدان دلیر برخواست وزهر به حلقوم خمینی ووارث خونریزش ریخت پس ما تا سرنگونی تمامیت ولایت خون ریزولایت فقیه ( ولایت قتل عام ) از پا نخواهیم نشست تعهد ما سرنگونی آنهاست وآنرا محقق خواهیم کرد
یاد قهرمان سرفراز خلق صفی قلی اشرفی وهمرزمان شهیدش گرامی وراه سرخشان پر رهرو باد
صفی قلی اشرفی (آقاجون) مجاهد وارسته از سرخه حصار کرج وقهرمانی که با فتوای خمینی در 8 بهمن 67 سربدار شد را بشناسیم (همراه با جنبش دادخواهی خون شهدای قتل عام شده).


مجاهد شهید صفی قلی اشرفی در سال 1339 بدنیا آمد پدرش محمد ولی اشرفی رهبر ومراد یک اقلیت حق بود

صفی قلی دردوران انقلاب انقلاب ضد سلطنتی دانشجوی فعالی بود که مخفیانه با جنبش دانشجوئی برای سرنگونی شاه تلاش میکرد

بعد از درگذشت پدرش محمد ولی اشرفی که مردی متدین ،با نفوذ ومردمی بود ،مردم مجاهد قهرمان صفی قلی اشرفی  را که بسیار جوان بود بعنوان رهبر خود انتخاب کردند.

صفی قلی آرمان جامعه بی طبقه توحیدی را با آشنائی با سازمان مجاهدین خلق انتخاب کرده بود وآن را نه تنها ترویج میکرد بلکه عملا نمونه ای بسیار کوچک آنرا را هم در میان پیروانش در سرخ حصاربرپا کرده و برابری برادری وآزادی را برای همه مردم میخواست .


صفی قلی میگفت بنام حسین وبه خون حسین وبا پیام حسین هر زنده وانسان آزاده ای راه او را میرود.

صفی قلی اشرفی که مردم سرخ حصار وپیروانش از فرط علاقه وعشق او را "آقا جون" صدا میکردند میگفت محمد حنیف نژاد 
بنیان گذارسازمان پر افتخار مجاهدین خلق ایران با آرم سرخ فامش، پرچم دار امام حسین در این زمانه بود وسازمان مجاهدین لشکریان فدائی وواقعی امام حسینند آنان هستند که جامعه بی طبقه توحیدی را نوید میدهند وطن پرستی وآرمان خواهی ونوع دوستی وظلم ستیزی ،مرام وراه وکار آنان است آنها همه چیز را برای همه ومردمشان میخواهندآنان منجیان عالم بشری در عصرظلم ودر عصر خنجر وخیانت هستند ومن هم این راه وآرمان را با آگاهی ،عشق وایمانم برگزیدم.

صفی قلی اشرفی الگو وراهنمای نسلی شد که بفرمان او به سازمان مجاهدین خلق پیوستند مجاهد شدند وبا ارتجاع خون ریز خمینی وخامنه ای جنگیدند تا برای مردم آزادی وبرابری وبرادری را به ارمغان بیاورند .
خمینی وپاسداران صفی قلی اشرفی این مجاهد وارسته وراه وآرمانش را برنتابید  و او را دستگیر کرداما با فشارهای مردمی وهوشیاری خود او توانست از زندان بیرون آمده وبیشتر از قبل مردم وتشکل های تحت فرمان خود را سامان دهد.
اما نهایتا بدنبال خیانت تعدادی خودفروش صفی قلی اشرفی ویارانش دستگیرگردیدند.
لاجوردی این پرونده را شخصا با خمینی دنبال میکرد خط اصلی آنها این بودکه "آقاجون" یعنی صفی قلی اشرفی را با امتیاز دادن بخرند او گفت :
"من پیرو حسین وحنیف هستم وراه آنها را میرئم من به کرده ها وآرمانم افتخار میکنم وهیهات منا الذله".

چون ایستادی ورادمردی ووفای به عهد وپیمان این مجاهد دلیر توسری خوارکننده ای برای لاجوردی وخمینی بود راه دیگری رفتند که چندتن از یاران وفا دار او را وادار به تسلیم کنند اینجا هم شکست خوردند نهایتا به مجاهد قهرمان وسرفراز،صفی قلی اشرفی گفتند که "عیاران" را محکوم کن (عیاران اسم واحدهای رزمنده ای بودند که به فرمان صفی قلی اشرفی عیاری ورزم آوری پیشه کرده بودندوبیش از 50تن از آنها در نبرد با خمینی وپاسداران به اسارت در آمده بودند) ویا بیا از سازمان مجاهدین تبری کن وبگو من با آنها نیستم .
اما مجاهد دلیر وقهرمان مردم سرخ حصار کرج صفی قلی اشرفی ،لاجوردی وخمینی را با هم به شکست کشاند ووفادار به خدا وخلق وآرمان جامعه بی طبقه توحیدی شهادت را برگزید وبه کهکشان شهدای مجاهدخلق پیوست.
اما خمینی که شکست خوارکننده را متحمل شد در یک بن بست مرگبار دست به یک دجالیت جنایتکارانه زد وچون نمیتوانست آنها را در ملاء عام تیرباران ویا حلق آویزنماید با یک تبلیغات کثیف ورذیلانه صفی قلی اشرفی این مرد مومن ومجاهد پاکبازویارانش را خرابکار وقاچاقچی و...وهر چیزی که شایسته خمینی وآخوندی خونریز وپاسداران رذل اوبود لقب داد ومعرفی کرد ودر این پوش آنها را اعدام نمود.

اما دیدیم که بعد از 27 سال چگونه این خونهای پاک جوشید وچه نسلی راه این شهدای وفا دار به خلق وآرمان را ادامه دادند، خمینی وخامنه ای وملاهای وپاسداران ودژخیمان او را رسوا نموده وجنبش دادخواهی این خونهای پاک ،در سطح بین اللمللی ومنطقه ای وداخل ایران به راه اندانتند تا ولایت قتل عام فقیه را در تمامیتش به محاکمه کشانده وسرنگون نماید.
 بیشتربدانید 
نوار صوتی منتظری را اینجا گوش کنیدهمینجا کلیک کنید.

ادامه دارد

مجاهد دلیر وقهرمان خلق صفی قلی اشرفی که رهبر اقلیت اهل حق بود ولی در کسوت یک قهرمان مجاهد خلق از آرمان جامعه بی طبقه توحیدی دفاع میکرد برای دومین بار توسط پاسداران خمینی دستگیر شدالبته قبل و بعد ازاو بسیاری از تحت مسئولین ،یاران وهم رزمان او را که عیاران نامیده میشدند نیز تنها به جرم مجاهد بودن ومعتقد به جامعه بی طبقه توحیدی وتن ندادن به خلیفه وقت ارتجاع خمینی دجال ضد بشر به اسارت درآورده بودند.
حتما بخوانید. 

بیشتر بدانید که بر آنها چه گذشت
عیاران  سرخه حصار کرج چه کسانی بودند خمینی ولاجوردی چرا آنها را سال 67 قتل عام کرد ویک مجموعه عکسهای با ارزش از این قهرمانان مجاهد

یک یاد آوری ضروری
بدلیل اهمیت این تاریخچه وزندگی نامه در داخل ایران وبخصوص در کرج واطراف آن وهمدان در شرکردن وتکثیر آن بکوشید.
خمینی وپاسداران از وحشت گسترش نیروهای مجاهد در سرخه حصار وایستادگی ودفاع جانانه آنها از آزادی وحقوق مردم ومحبوبیتی که صفی قلی اشرفی ویارانش داشتند نمیتوانستند به همین راحتی آنها را اعدام نماید.
خمینی ودژخیمان مثل همیشه به چارجوئی پرداخت وبدلیل ماهیت دجالگرایانه وضد خلقی ، تصمیم گرفتند 2مجاهد خلق بنامهای صفی قلی اشرفی وروح الله اشرفیان را در پوش باندهای شرور ومواد مخدر وسارق مسلح بدار بیاویزند وازمردم وجوانان سرخ حصار کرج واقلیت اهل حق وعیاران انتقام بگیرند.
اقدامات جنایتکارانه خمینی وپاسداران وبسیجیان جنایتکار
حدودا از 6بهمن 1367علاوه بر همه دروغ پردازی علیه این مجاهدان قهرمان ویارانشان
1-رژیم با ماشین های تبلیغی سیارهمراه با باند ها وبلندگوهای بزرگ در شهرک های حومه کرج مانند وروآورد،اسماعیل آباد،کاوسیه،بهشتی،شهرک قدس قلعه حسن خان وسرح حصارتبلیغ براه انداختند که بسیار تحریک کننده وهیستریک بود آنها مستمر میگفتند که بزودی یک باند جنایتکار سارق مسلح وباند مواد مخدر را بدار مجازات خواهیم آویخت وهزاران اکاذیب دیگر که فقط شایسته خمینی وآخوندهای خمینی صفت وپاسداران جنایتکار بود.
2- همزمان در روز 8بهمن تمامی ادارات منطقه مخصوصا آموزش وپرورش ومدارس را تعطیل کردندوکارمندان ودانش آموزان را بالاجبار به محل اعدام آوردنددر این رابطه معلمان ومسئولان مدارس را تهدید کرده بودند که حتما باید دانش آموزان بیشتری را به محل اعدام بیاورند
3-از سات 8،30- هم مجددا ماشین تبلیغی  را در قلعه حسن خان وسرخ حصارراه انداختند ومستمرا تبلیغات بالا را تکرار کردند.
4-در تمامی تپه هاوکوه پایه های اطراف قورت داغی در غرب وشمال غربی سرخ حصارتیربارهای سنگین ونیمه سنگین کار گذاشته بودند
5-در سرخ حصار بالای ساختمانهای بلند تیر بار کار گذاشته بودند.
6-در باغهای شمال وشمال شرقی زمین چمن گله های امنیتی ولباس شخصی های جنایتکار مستقرکرده بودند.
7-برف سنگینی قبلا باریده بود که از صبح مجددا باریدن گرفت همه جا سفیر بود اما دلهای بسیاری از مردم پرخون شده بود که ناجی قومی مومن ومجاهدی وارسته وسرشار از عشق به خدا وخلق بدار آویخته خواهد شددژخیمان درمیان مردم هم قدم به قدم مامور ولباس شخصی چیده بودند که قیام نکنند
مجاهد قهرمان صفی قلی اشرفی که مردم سرخ حصار از شدت علاقه به او آقاجون میگفتند را از یک مسیر ناشناخته واز پشت جایگاه تماشاگران ،واز درب فرعی وشمالی استادیوم در حالی که دستانش بسته بود وارد کردند صحنه ها درست شبیه صحنه اعدام قهرمان فیلم شیردل ویلیام قهرمان اسکاتلند بودبغض وکین از چشمان پیدا بود وتیغ در چشم واستخوان در گلو به آقاجون وشقاوت خمینی وپاسداران خیره بودندودر دل منجی ای را فریاد میزدند
2جراثقال در زمین چمن آماده کرده بودند ابتدا مجاهد شهید روح الله اشرفی را حلق آویز کردند هرکس چیزی را زیر لب زمزمه میکرد ودژخیمان سلاح بدست بپای مردمان بودند دقایقی بعد بشهادت رسید وبه عهدش با خدا وخلق وفا نمود.
نوبت به آقاجون یعنی مجاهد قهرمان صفی قلی اشرفی رسید،وقتی او را بالای نیمکت قرار دادند همراه با آرامشی بسیار چشم گیر به جمعیت که در هر سوی زمین چمنی که خود او ویارانش برای جوانان ساخته بود نگاه میکرد ودژخیمان هم طناب را آماده میکردند تا به گردنش اندازندزیر لب زمزمه نام خدا وشهدای کربلا میگفت وبا فریاد یا حسین قبل از اینکه دژخیمی چهارپایه را از زیرپایش خالی کنند خود با فریاد یا حسین از روی چهارپایه پرید وبه سوی خدا شتافت .
شقاوت دژخیمان خمینی
مجاهد شهید صفی قلی اشرفی مدتی زیادی در سر دار درحال رقص عشق بود که چند دژخیم برای اینکه مردم شورش نکنند به پاهایش آویزان شدندتا کار را زودتر تمام کنند وبروند.
در این زمان تعداد زیادی از مردم بی هوش شده واز حال رفتند که تعدادی از آنها توسط پاسداران برده شدند آری دژخیمان این مجاهدان را باسم قاچاق چی مواد مخدر وسارق مسلح سربدار کردند ولی چرا 2سارق را بصورت حکومت نظامی اعدام کردند از چی وحشت داشتند تیربار وافرادمسلح برای چی بود چون میدانستند آنها مجاهدان وارسته جانباز وعاشق خدا وخلقند آنها از ترس قیام مردم حکومت نظامی اعلام نشده برپا کردند .
اری این خونهای پاک ،پاک ،پاک وسرخ ،سرخ بودند برای آزادی مردم وبرای برپائی جامعه بی طبقه توحیدی به ناحق بفرمان خمینی وبدست لاجوردی ودژخیمانش بزمین ریخت دیدید نتوانستید بعد از اینهمه سال با دروغ وتزویر و...این خونها را بپوشانید دیدید چگونه جنبش دادخواهی دامن شما را گرفت ومیرود تا با محاکمه عاملان وآمرن عدالت را بر پا نگر دارند دیدید چه نسلی از پس این مجاهدان دلیر برخواست وزهر به حلقوم خمینی ووارث خونریزش ریخت پس ما تا سرنگونی تمامیت ولایت خون ریزولایت فقیه ( ولایت قتل عام ) از پا نخواهیم نشست تعهد ما سرنگونی آنهاست وآنرا محقق خواهیم کرد
یاد قهرمان سرفراز خلق صفی قلی اشرفی وهمرزمان شهیدش گرامی وراه سرخشان پر رهرو باد
قهرمانی ومظلومیت یاران مجاهد وسربدار قتل عام 67 از سرخ حصار کرج وشقاومت ولایت قتل عام را عالم گیر کنیم
قهرمانی ومظلومیت یاران مجاهد وسربدار قتل عام 67 از سرخ حصار کرج وشقاومت ولایت قتل عام را عالم گیر کنیم


جزئیات حلق آویز کردن مجاهد دلیر صفی قلی اشرفی ویاروهمرزم دلیرش مجاهدشهید روح الله اشرفی در قتل عام 67 در سرخ حصار کرج ووحشت دژخیمان.

مجاهد دلیر وقهرمان خلق صفی قلی اشرفی که رهبر اقلیت اهل حق بود ولی در کسوت یک قهرمان مجاهد خلق از آرمان جامعه بی طبقه توحیدی دفاع میکرد برای دومین بار توسط پاسداران خمینی دستگیر شدالبته قبل و بعد ازاو بسیاری از تحت مسئولین ،یاران وهم رزمان او را که عیاران نامیده میشدند نیز تنها به جرم مجاهد بودن ومعتقد به جامعه بی طبقه توحیدی وتن ندادن به خلیفه وقت ارتجاع خمینی دجال ضد بشر به اسارت درآورده بودند.
حتما بخوانید. 

بیشتر بدانید که بر آنها چه گذشت
عیاران  سرخه حصار کرج چه کسانی بودند خمینی ولاجوردی چرا آنها را سال 67 قتل عام کرد ویک مجموعه عکسهای با ارزش از این قهرمانان مجاهد

یک یاد آوری ضروری
بدلیل اهمیت این تاریخچه وزندگی نامه در داخل ایران وبخصوص در کرج واطراف آن وهمدان در شرکردن وتکثیر آن بکوشید.
خمینی وپاسداران از وحشت گسترش نیروهای مجاهد در سرخه حصار وایستادگی ودفاع جانانه آنها از آزادی وحقوق مردم ومحبوبیتی که صفی قلی اشرفی ویارانش داشتند نمیتوانستند به همین راحتی آنها را اعدام نماید.
خمینی ودژخیمان مثل همیشه به چارجوئی پرداخت وبدلیل ماهیت دجالگرایانه وضد خلقی ، تصمیم گرفتند 2مجاهد خلق بنامهای صفی قلی اشرفی وروح الله اشرفیان را در پوش باندهای شرور ومواد مخدر وسارق مسلح بدار بیاویزند وازمردم وجوانان سرخ حصار کرج واقلیت اهل حق وعیاران انتقام بگیرند.
اقدامات جنایتکارانه خمینی وپاسداران وبسیجیان جنایتکار
حدودا از 6بهمن 1367علاوه بر همه دروغ پردازی علیه این مجاهدان قهرمان ویارانشان
1-رژیم با ماشین های تبلیغی سیارهمراه با باند ها وبلندگوهای بزرگ در شهرک های حومه کرج مانند وروآورد،اسماعیل آباد،کاوسیه،بهشتی،شهرک قدس قلعه حسن خان وسرح حصارتبلیغ براه انداختند که بسیار تحریک کننده وهیستریک بود آنها مستمر میگفتند که بزودی یک باند جنایتکار سارق مسلح وباند مواد مخدر را بدار مجازات خواهیم آویخت وهزاران اکاذیب دیگر که فقط شایسته خمینی وآخوندهای خمینی صفت وپاسداران جنایتکار بود.
2- همزمان در روز 8بهمن تمامی ادارات منطقه مخصوصا آموزش وپرورش ومدارس را تعطیل کردندوکارمندان ودانش آموزان را بالاجبار به محل اعدام آوردنددر این رابطه معلمان ومسئولان مدارس را تهدید کرده بودند که حتما باید دانش آموزان بیشتری را به محل اعدام بیاورند
3-از سات 8،30- هم مجددا ماشین تبلیغی  را در قلعه حسن خان وسرخ حصارراه انداختند ومستمرا تبلیغات بالا را تکرار کردند.
4-در تمامی تپه هاوکوه پایه های اطراف قورت داغی در غرب وشمال غربی سرخ حصارتیربارهای سنگین ونیمه سنگین کار گذاشته بودند
5-در سرخ حصار بالای ساختمانهای بلند تیر بار کار گذاشته بودند.
6-در باغهای شمال وشمال شرقی زمین چمن گله های امنیتی ولباس شخصی های جنایتکار مستقرکرده بودند.
7-برف سنگینی قبلا باریده بود که از صبح مجددا باریدن گرفت همه جا سفیر بود اما دلهای بسیاری از مردم پرخون شده بود که ناجی قومی مومن ومجاهدی وارسته وسرشار از عشق به خدا وخلق بدار آویخته خواهد شددژخیمان درمیان مردم هم قدم به قدم مامور ولباس شخصی چیده بودند که قیام نکنند
مجاهد قهرمان صفی قلی اشرفی که مردم سرخ حصار از شدت علاقه به او آقاجون میگفتند را از یک مسیر ناشناخته واز پشت جایگاه تماشاگران ،واز درب فرعی وشمالی استادیوم در حالی که دستانش بسته بود وارد کردند صحنه ها درست شبیه صحنه اعدام قهرمان فیلم شیردل ویلیام قهرمان اسکاتلند بودبغض وکین از چشمان پیدا بود وتیغ در چشم واستخوان در گلو به آقاجون وشقاوت خمینی وپاسداران خیره بودندودر دل منجی ای را فریاد میزدند
2جراثقال در زمین چمن آماده کرده بودند ابتدا مجاهد شهید روح الله اشرفی را حلق آویز کردند هرکس چیزی را زیر لب زمزمه میکرد ودژخیمان سلاح بدست بپای مردمان بودند دقایقی بعد بشهادت رسید وبه عهدش با خدا وخلق وفا نمود.
نوبت به آقاجون یعنی مجاهد قهرمان صفی قلی اشرفی رسید،وقتی او را بالای نیمکت قرار دادند همراه با آرامشی بسیار چشم گیر به جمعیت که در هر سوی زمین چمنی که خود او ویارانش برای جوانان ساخته بود نگاه میکرد ودژخیمان هم طناب را آماده میکردند تا به گردنش اندازندزیر لب زمزمه نام خدا وشهدای کربلا میگفت وبا فریاد یا حسین قبل از اینکه دژخیمی چهارپایه را از زیرپایش خالی کنند خود با فریاد یا حسین از روی چهارپایه پرید وبه سوی خدا شتافت .
شقاوت دژخیمان خمینی
مجاهد شهید صفی قلی اشرفی مدتی زیادی در سر دار درحال رقص عشق بود که چند دژخیم برای اینکه مردم شورش نکنند به پاهایش آویزان شدندتا کار را زودتر تمام کنند وبروند.

 بيش از 37 ساله آخوندها با ايجاد ترس و وحشت در اذهان و با سركوب ، حكومت خودشون رو روزبه روز پيش بردن در عرصه داخلي و بين المللي هم دستاوردي جز نفرت و انزجار نداشتن
رژيم براي سرپا نگه داشتن خودش به اعدام هاي روزانه بخصوص اونهايي كه در ملاء عام اجرا مي كنه به شدت احتياج داره اما در عين حال و همزمان از انفجار بشكه باروت خشم مردم به جون اومده و بخصوص از سمپاتي و حمايت از مجاهدين و بقيه فعالان سياسي در هراس و  وحشت به سرمي برن
رژيم تلاش ميكنه  بسیاری از اعدام‌های وحشیانه و ضدبشریش در ملاعام  رو با اتهاماتي مثل  مجرمان قاچاق مواد مخدر یا قتل وتجاوز و ... انجام بده و از اين طريق  بسياري از فعالان سیاسی  كه زندانی بودن یا زندانیان مجاهد و مبارز رو به‌صورت جمعی بين  سایر محکومان در ملاعام اعدام كنه
نمونه اين كار از جمله دو پزشک مبارز و از متخصصان برجسته ایران به نامهای دکتر طیبی‌نژاد 55ساله و دکتر فیروز صارمی 60ساله بودند كه در اسفند 67 در ملاعام در تبریز بدار آویخته شدن  و اين موضوع توسط یک خبرنگار خارجی افشا شد.



روز 14شهریور 74 در خیابان کاوه اصفهان، مهدی هاشمی، هوادارِ با سابقه مجاهدین که یک تراشکار 25ساله بود در نزدیکی بیمارستان سوانح و سوختگی، مورد تعقیب پاسداراي وحشي رژیم قرار گرفت. او در مقابل فرمان ایست پاسداران فرار كرد اما بر اثر تیراندازی زخمی شد و بر اثر شدت جراحات وارده به‌ شهادت رسيد. رژیم برای فرونشاندن خشم مردم، این مجاهد را قاچاقچی مواد مخدر معرفی كرد.

روزنامه اطلاعات در 10بهمن 1367 اعلام کرد: 26 قاچاقچی مواد مخدر و سارق مسلح در 4 شهر بدار آویخته شدند. در متن خبر نوشته بودن: «12 عضو باند جنایتکار عیاران به جرم سرقت مسلحانه، قتل و ایجاد رعب و وحشت در میان مردم شهریار (شهرک قدس) بدار آویخته شدند» این حکم از طرف دادگاه به‌اصطلاح دادگاه اسلامی کرج صادر شد و به تأیید شورای عالی قضایی نیز رسیده بود.
اما واقعیت اينه که این 12تن، مجاهدینی بودن که در یک هسته مقاومت به نام «عیاران» علیه رژیم خمینی مبارزه می‌کردن  آنان از اقلیت مذهبی “اهل حق“  بودن
 نام این شهیدان عبارتند از: صفی قلی اشرفی، دکتر صدرالله، امان الله و حیدر سیاه منصوری، غلامعلی، درویشعلی، یحیی، حیدر و بهرام تیموری، احمد زنگی، روح الله اشرفیان، قربانعلی درویشی و سیدحیدر نوری

در 30 دی 1377 هم مهندس امرالله (حمید) رئیسی، هوادار مجاهدین را در میدان مرکزی نهاوند به‌عنوان قاچاقچی مواد مخدر بدار آویختند.
مجاهد شهید علی اکبر علائینی، وی را در عملیات فروغ جاویدان مجروح و بیهوش دستگیر کردند و مدت یک‌سال زیر شکنجه‌های وحشیانه بردند سرانجام روز 28خرداد 1368 او را برای اعدام به یکی از محله‌های تهران ـ پل سیمان ـ بردند تا به نام قاچاقچی مواد مخدر حلق‌آویز کنند. اما این مجاهد هنگام اعدام فریاد زد: من علی اکبر علائینی، مجاهد خلقم و قاچاقچی نیستم.
...
وهمه اينها از اين ناشي مي شه كه رژيم بيشتر از هر كس ديگه اي مي دونه تنها هماورد و تنها جانشين و تنها آلترناتيوي كه براش وجود داره مجاهدين هستند
خوب مي دونه تنها كساني كه مي تونن سرنگونش كنن همين مجاهدين و مقاومت ايرانه ولاغير
بخاطر همين تلاش مي كنه با هر اهرمي كه شده اذهان مردم رو در رابطه با مجاهدين مخدوش كنه
ولي كورخونده
اگه واقعا حرف خامنه اي و گله گوسفندانش باور دارن كسي در ايران مجاهدين رو نميخواد يك روز و فقط يك روز اعدام رو زمين بگذاره و آزادي بيان بده ببينم اون وقت پايگاه اجتماعي مجاهدين كه در قلب و روح مردم اين مملكت ريشه دوانده چطوري طغيان كنه
با همه اينها مجاهدين كوتاه بيا نيستن و ما هم ازشون ياد مي گيريم مي گيم




بیست و هشت سال قبل در چنین روزهای سرد و ظلمانی قهرمانانی به دار شقاوت خمینی آویخته شدند
قهرمانانی که تک به تکشان برگهای زرینی بر کتاب خون بار مقاومت سرفراز ایران افزودند
با جوهر خون و رزم و فدا حرف به حرف را نوشتند و رسم عیاری و مردانگی شجاعت و ایستادگی تا پایان را به میراث گذاشتند.

رهبر این گروه مجاهد قهرمان صفي‌قلي اشرفيمیگفت:
بنام حسین وبه خون حسین وبا پیام حسین هر زنده وانسان آزاده ای راه او را میرود.
محمد حنیف نژاد  بنیان گذارسازمان پر افتخار مجاهدین خلق ایران با آرم سرخ فامش، پرچم دار امام حسین در این زمانه است و سازمان مجاهدین لشکریان فدائی وواقعی امام حسینند آنان هستند که جامعه بی طبقه توحیدی را نوید میدهند وطن پرستی و آرمان خواهی ونوع دوستی وظلم ستیزی ،مرام و راه وکار آنان است.
 آنها همه چیز را برای همه و مردمشان میخواهند. 
آنان منجیان عالم بشری در عصرظلم ودر عصر خنجر وخیانت هستند و من هم این راه وآرمان را با آگاهی ،عشق وایمانم برگزیدم.

در تاريخ ۱۰بهمن۶۷ مطبوعات حكومتي گزارش دادند «12عضو گروه عياران» كه از آنها با عنوان «قاچاقچي مواد مخدر و سارق مسلح» ياد مي‌كرد، به دار آويخته‌شده‌اند.
اما «عياران» برخلاف ادعاي دروغ رژيم، كساني نبودند جز مجاهد شهيد صفي‌قلي اشرفي و همرزمان مجاهدش كه پس‌از تحمل چند‌سال شكنجه، سرانجام در تاريخ ۸ بهمن ۶۷ به پيمان خود با خدا و خلق وفا كردند.
مجـــاهــد شهيد صـفـي‌قلـي اشرفي، در‌ جريان انقلاب ضد‌سلطنتي دانشجوي دانشگاه تهران بود و همان‌جا بود كه با مجاهدين و آرمانهايشان آشنا شد و به تبليغ اين آرمان در ميان پيروان اهل طريقت در سرخه‌حصار كرج پرداخت. پدر او  شادروان محمدولي اشرفي «پير»  و رهبر آنان بود و خود صفي‌قلي نيز از نفوذ و اعتبار زيادي در‌ميان مردم سرخه‌حصار برخوردار بود. او در‌جريان انقلاب ضد‌سلطنتي بسيار فعال بود و پس‌از پيروزي انقلاب مانع بازپس گرفتن سلاحهايي كه از پادگانها توسط مردم مصادره شده بود، گرديد. صفي‌قلي پس‌از آن نيز  در‌ميان اهالي سرخه‌حصار به هواداري از مجاهدين پرداخت و براي معرفي اهداف سازمان فعالانه كوشيد. او جوانان اهل‌حق آن منطقه را به كلاسهاي آموزش ايدئولوژيك سازمان، كه در آن زمان تحت عنوان بحثهاي «تبيين جهان» توسط برادر مجاهد مسعود رجوي در دانشگاه صنعتي شريف تشكيل مي‌شد، مي‌برد. توزيع نشريه مجاهد، يكي ديگر از فعاليتهاي گسترده صفي‌قلي و يارانش بود. او با نفوذ و محبوبيتي كه در ميان مردم سرخه‌حصار داشت، توانست بسياري از جوانان آن‌جا را به مبارزه با رژيم و هواداري از مجاهدين جذب كند.
پس‌از خرداد سال‌۶۰ و آغاز مقاومت انقلابي مسلحانه، صفي‌قلي و يارانش به هواداري از مجاهدين و تلاش براي برقراري ارتباط با رزمندگان مجاهد خلق هم‌چنان ادامه دادند. صفي‌قلي همرزمانش را تحت عنوان گروه «عياران» سازمان داد و  به عمليات متعددي، از‌جمله مصادره چند‌بانك، دست زد و فعاليت گروه را گسترش داد.
در اواخر سال‌64 گروه ضربه خورد و صفي‌قلي به‌اتفاق 60‌نفر از همرزمان و يارانش از اهل‌حق، دستگير شدند.
لاجوردی پرونده آنها را شخصا با خمینی دنبال میکرد خط اصلی آنها این بودکه این مجاهد قهرمان یعنی صفی قلی اشرفی را با امتیاز دادن بخرند اما او به آنهاگفت :
"من پیرو حسین وحنیف هستم وراه آنها را میروم من به کرده ها و آرمانم افتخار میکنم هیهات منا الذله".
دوران زندان و تحمل شكـنـجـــه‌هــاي سبــعـــانه دژخيمان، نه‌تنها در عزم آهنين صفي‌قلي و يارانش خللي به‌وجود نياورد، بلكه آنان را در پيمودن راه رهايي خلق و مقاومت انقلابي مسلحانه استوارتر و مصمم‌تر نمود.
در کینه کشی خمینی جلاد فرمان اعدام در ملاء عام آنها را صادر کرد و با دجالیت تمام و تبلیغات کثیف و رذیلانه این مجاهد پاکباز و یارانش را خرابکار وقاچاقچی معرفی کرد ه و سرانجام در ۸بهمن سال۶۷، مجاهدين شهيد روح‌الله اشرفيان و احمد زنگي در ملاٌ عام، در زمين چمن ســـرخـــه‌حـــصــار كـــرج به‌دار آويخته‌شدند.
در همان روز ۹همرزم مجاهد ديگر صفي‌قلي در زندان حلق‌آويز شدند.

اسامي و مشخصات اين شهيدان سرفراز خلق عبارتند از مجاهدين شهيد:

1ـ‌‌صـفــي‌قـلــي اشــرفـــي، دانشجوي دانشگاه تهران، 27ساله
2ـ امان‌الله سياه‌منصوري فرزند احمد علي، 23ساله، كشاورز
3ـ احمد زنگي، 25ساله، ديپلم
4ـ روح‌الله اشرفيان، 34ساله، كارمند بانك مركزي تهران
5ـ سيدحيدر نوري، 35ساله، افسر فراري هوانيروز
6ـ بـهــرام تـيــمــوري (فرزند يوسفعلي)، 27ساله، ديپلم
7ـ قربانعلي‌درويش، 29ساله، شغل آزاد
8‌ـ‌‌‌‌‌‌‌‌دكــــتــــر صـــدرالـــلـــه سياه‌منصوري (فرزند رضا)، شاغل در دانشگاه تهران
9ـ غلامعلي تيموري (فرزند قريب‌علي)، 25ساله، ديپلم
10ـ درويش‌علي تيموري (فرزند قريب‌علي)، 23ساله،  كشاورز
11ـ حيدر تيموري (فرزند نظرعلي)، 35ساله، راننده
12ـ يحيي تيموري (فرزند اياز)،  37ساله، كشاورز
ونيز مجاهدين شهيد:
ـ‌‌حيــــدر ســـيــاه‌مــنــصـوري، 35ساله (كه حدود يك‌ماه پس‌از همرزمانش اعدام گرديد)
ـ دكتر غلامحسين رشيدي  29ساله (كه در بهار سال62 اعدام شد.

در سال ۶۸ در بهشت سکینه کرج مزار این قهرمانان پیدا شد و عکس آن برای سازمان مجاهدین ارسال شد 


ارسال شده توسط IRAN Maryan در ۵:۳۸
ر سال ۶۸ در بهشت سکینه کرج مزار این قهرمانان پیدا شد و عکس آن برای سازمان مجاهدین ارسال شد 


گزيده ها
از سایت همبستگی ملی
تاریخ ایجاد در 11 مرداد 1392


بهشت سكينه، مدفن از ياد‌رفته شهيدان گمنام - كاظم مصطفوي
توضيح:
در سال 86 عاقبت بعد از قريب به دو سال پيگيري، تلاشهاي مشترك من و يكي از هواداران مقاومت كه مجاز به آوردن نامش نيستم به ثمر نشست. فيلمي از گورستان بي بي سكينه در نزديكي كرج به دستمان رسيد و ما توانستيم از روي مزارهايي كه در فيلم مشخص شده بود، تعدادي از شهيدان قتل عام و قبل از آن را شناسايي كنيم.
وقتي فيلم را براي اولين بار ديدم احساسي دو گانه داشتم. اول احساس دين بسيار شديد نسبت به خانواده محترمي كه رنج و خطر رفتن به بي بي سكينه و فيلمبرداري از آن را به جان خريده بودند. براي من مشخص بود كه در صورت دستگيري چه بلايي سرشان مي آمد. اما آن خانواده شريف قبول كرده بودند تا ما را در كاري بزرگ ياري كنند. من از اين بابت هميشه مديون هواداري كه در خارج كشور اين قضيه را با من مطرح كرد و همچو خواهري مهربان و دلسوز با جسارت تمام كارها را در داخل ايران سامان داد و همچنين آن خانواده كه ذكرش آمد هستم. بي شك اگر اين كار ارزشي داشته باشد، كه به نظر من بسيار هم دارد، مديون فداكاري آن عزيزان است.

دوم شناسايي يكي از گورستانهايي كه تعدادي از شهيدان قتل عام و قبل از آن آرميده اند به خودي خود يك پيروزي بر قاتلان و جلادان بود. به تجربه و به كرات دريافته ام كه چه سعي دوزخي عظيمي شده است تا شهيدان گم شوند وبي ياد بمانند. و حالا وقتي ما ساكنان خاموش گورستاني را باز مي يابيم، خواهران و برادران مظلوم خود را كه در غبار ايام گم شده بودند مي يابيم و به راستي غنيمتي است. و جا دارد از خود سؤال كنيم به راستي چند گورستان ناشناخته ديگر در سراسر اين خاك وجود دارد كه هريك تني چند از فرزندان مجاهد و مبارز اين مردم را در خود جاي داده است؟ و حقا كه لعنت بر آن روح پليد و اهريمني كه با رشيدترين فرزندان و خواهران و برادران ما اين گونه كرد.
به هرحال از فيلم به دست آمده يك برنامه تلويزيوني درست شد كه در همان ايام پخش گرديد. همچنين در شماره 897مجاهد، مورخ 22اسفند 1386، چند صفحه اختصاص به اين گزارش داده شد.
من اين گزارش را فراموش كرده بودم تا اين كه در مرداد امسال، همزمان با سالگرد قتل عام زندانيان سياسي، ياد آن افتادم. آن را در دو بخش تنظيم كرده ام كه در اينجا بخش اول را ملاحظه مي كنيد.


گورستان بهشت‌سكينه، گورستاني است واقع در كيلومتر4 اتوبان كرج ـ قزوين. در نزديكي زندان قزلحصار و گوهردشت. در يكي از قطعات اين گورستان تعدادي از شهيدان مجاهد خلق و ديگر شهيدان راه آزادي كه عمدتاً اسيران زندانهاي قزلحصار و گوهردشت بوده‌اند آرميده‌اند. تا پيش از اين به صورت افواهي شنيده بوديم كه تعدادي از تيرباران شدگان زندانهاي قزلحصار و گوهردشت را به صورت گمنام در يكي از قطعات اين گورستان دفن كرده‌اند. اما اخيراً هواداران مجاهدين موفق شده‌اند اين قطعه گمنام را شناسايي كرده، از آن فيلمبرداري كنند و همراه با توضيحاتي پيرامون برخي از شهيدان برايمان ارسال نمايند.
تصاويري كه در اين صفحات مشاهده مي‌كنيد، عمدتاً از روي فيلمهاي ارسالي گرفته شده‌اند. در صفحه اول تصاويري از صحنه و موقعيت كلي گورستان را ملاحظه مي‌كنيد.
تعدادي از گورهاي اين قطعه داراي سنگ مي‌باشند و بنابراين قابل شناسايي هستند. نام و نام و خانوادگي و تاريخ تولد و شهادت آنان بر سنگ گورها حك شده است. البته در فيلمهاي ارسالي مزار تعدادي از شهيدان طوري است كه اطلاعات كامل قابل شناسايي و استخراج نمي‌باشد. مثلاً برسنگ «علي اكبر هاشميان» نام آن قابل شناسايي بود اما نتوانستيم ساير مشخصات را تشخيص دهيم. ترجيح داديم تا به دست آمدن اطلاعات موثق كافي اطلاعات را ولو ناقص منتشر كنيم. سنگ برخي مزارها نيز مورد تهاجم ايادي رژيم قرار گرفته و شكسته شده به طوري كه هيچ گونه اطلاعاتي از آن نمي‌توان به دست آورد.

مجموعاً 37مزار شهيد در اين قطعه مورد شناسايي قرار گرفتند كه عكس مزارهايشان را ملاحظه مي‌كنيد(در نشريه مجاهد عكسها به چاپ رسيده). اما بايد تأكيد كرد كه براساس توضيحاتي كه فرستندگان فيلمها برايمان ارسال كرده‌اند تعداد شهيدان آرميده در اين قطعه بسيار بيشتر است و اغلب آنان نه سنگ گوري دارند و نه كسي از آنها نام و نشاني دارد. در ميان مزارهاي كشف شده به تعدادي از مزارهايي برخورديم كه در گذشته صاحبانشان را به عنوان شهيدان مجاهد خلق شناخته و معرفي كرده بوديم. مثلاً در بهمن ماه1367 رژيم ضد بشري تعدادي از هواداران مجاهدين كه داراي مذهب اهل حق بوده‌اند را به نام قاچاقچي در ملارد كرج، يعني محل زندگيشان، به دار آويخت و در روزنامه‌هاي خودش هم اعلام كرد. مقاومت ايران اين عمل را در زمره جنايتهاي ضدبشري آخوندها قلمداد كرده و آن را افشا نمود (نشريه مجاهد شماره 378 ـ 27بهمن76 و كتاب قهرمانان در زنجير صفحه179 و 180) اكنون مزار تعدادي از اين شهيدان در گورستان بهشت سكينه كشف شده است كه تصاوير آن را (در نشريه) ملاحظه مي‌كنيد.
دقت در برخي تصاوير حقايق تكان دهنده ديگري را نيز برايمان روشن مي‌كند. مثلاً در صفحه7 (نشريه) شما تصاوير مزار 8مجاهد خلق را مشاهده مي‌كنيد كه در تاريخ 5مهر68 به شهادت رسيده‌اند. اين مسأله نشان مي‌دهد كه كشتار زندانيان سياسي، به ويژه اسيران مجاهد خلق، حتي پس از قتل‌عام سياه تابستان67 همچنان ادامه داشته است.
در كنار وحشيگريهاي جلادان خونريز، بايد از علاقه و احترام مردم ميهنمان نسبت به فرزندان مجاهد خودشان ياد كرد. آنان مزار شهيدان را با احترام حفظ كرده‌اند و هر از گاهي به آنان سر زده و با نثار گلي ياد آنها را زنده نگه مي‌دارند. در متن فيلمي كه به دست ما رسيده، فرستنده توضيح مي‌دهد كه يكي از مزارها مربوط به خواهر مجاهد زهره شكاري است، كه از اسيران مجاهد در زندان  قزلحصار، اهل ملارد كرج بوده است و هنگام شهادت دختري خردسال به نام شقايق داشته. اهالي محل به ياد اين مجاهد قهرمان نام كوچه خود را «كوي شقايق» گذاشته‌اند. همچنين در فيلم، شاهد گوري بدون سنگ هستيم. فرستنده توضيح مي‌دهد كه اين محل متعلق به شهيدي گمنام از اهالي جنوب كشور بوده است. خانواده شهيد وقتي گور فرزند خود را يافته‌اند به محل آمده و گفته‌اند: «هرچند نبش قبر حرام است اما ما به خاطر اين كه شهيدمان نزد خودمان باشد اين كار را مي‌كنيم» بعد خاك را شكافته و جسد را شبانه به شهر خود منتقل كرده‌اند. اما به ياد آن شهيد هم چنان آن مزار بدون شهيد حفظ شده و اهالي جايش را به يكديگر نشان مي‌دهند. اين نمونه حاكي از وجود تعداد بسيار ديگري از شهيدان است كه خانواده‌شان موفق به كشف مزارشان نشده‌اند. انبوه مزارهاي بي‌سنگ گور دليل اين واقعيت است.

ليست اسامي و مشخصات 37تن از مجاهدين و شهيدان راه آزادي كه مزارشان در گورستان بهشت‌سكينه شناسايي شد
اسامي و مشخصات شهيداني كه ذيلاً آورده مي‌شود براساس اطلاعات نبشته شده برسنگ مزارشان عبارتند از:

1- صفي‌قلي اشرفي، فرزند محمد، متولد سال1339 ، تاريخ شهادت 8بهمن67
2- سيد حيدر نوري، فرزند عباس، متولد 15آبان1329، تاريخ شهادت 8بهمن67
3- غلامعلي تيموري، فرزند غريب‌علي، متولد 8آبان1339، تاريخ شهادت 8بهمن67
4- حيدر‌علي سياه‌منصوري، فرزند صفر، متولد12ارديبهشت1333، تاريخ شهادت 12ارديبشت1368(در گذشته تاريخ شهادت او اسفند67ذكر شده بود)
5- علي تيموري، فرزند ...علي، متولد 17فروردين1339، تاريخ شهادت8بهمن67
6- بهرامعلي تيموري، فرزند يوسفعلي، متولد 1فروردين1336، تاريخ شهادت 8بهمن67
7- روح‌الله اشرفيان، فرزند علي‌قلي، متولد1328، تاريخ شهادت 8بهمن67
8- قربانعلي عليدرويش، فرزند غلامعلي، متولد 8مرداد1335، تاريخ شهادت 8بهمن67
9- درويش‌علي تيموري، فرزند غريب‌علي، متولد 1334، تاريخ شهادت8بهمن67
10- احمد زنگي، فرزند ارسلان، متولد22خرداد1341، تاريخ شهادت8بهمن67
11- امان‌الله سياه‌منصوري، فرزند احمد، متولد2مهر1338،تاريخ شهادت8بهمن67
12- صدرالله سياه‌منصوري، فرزند رضا، متولد 4آذر1326، تاريخ شهادت8بهمن67
13- يحيي تيموري، فرزند اياز، متولد 1مرداد1333، تاريخ شهادت8بهمن67
14- خرامان سياه‌منصوري، فرزندمنصوربك، متولد 1337، تاريخ شهادت3اسفند66
15- غلامحسين رشيدي، فرزند نعمت‌الله، متولد 3خرداد1333، تاريخ شهادت 26فروردين62
16- سعيد طاراني، فرزند محمد، متولد14فروردين1327، تاريخ شهادت 28شهريور64
17- حسين كريمي‌بخش، فرزند رمضانعلي، متولد اول فروردين1338، تاريخ شهادت10اسفند62
18- داريوش عابديني، فرزند عباس، متولد 1338، تاريخ شهادت 24خرداد62
19- محمدعلي حسيني، فرزند... ، متولد41 ، تاريخ شهادت6ارديبهشت62
20- اعظم اسماعيل‌پور، فرزند عباد، متولد1فروردين1336، تاريخ شهادت...
21- مهناز عالمي، فرزند رحمت‌الله، متولد 1338، تاريخ شهادت21مهر61
22- حسين عاشوري، فرزند احمد، متولد1336، تاريخ شهادت 10آبان61
23- اصغر غفوري، فرزند محمود، متولد1323، تاريخ شهادت 2مهر64
24- شاهين اخوان، فرزند...، متولد...، تاريخ شهادت
25- زهره شكاري، فرزند اكبر، متولد 24مرداد1335، تاريخ شهادت 25فروردين62
26- موسي دهقاني، فرزند خدابخش، متولدمسجدسليمان...، 17مرداد60
27- منصور كاظمي، فرزند محمدكاظم، متولد1342، تاريخ شهادت 22مهر61
28- رمضان بزرگانفرد، فرزند عطاالله، متولد1323، تاريخ شهادت 19تير1360
29- سيدجواد امير كرباسي، فرزند محمد، متولد1340، تاريخ شهادت 5مهر68
30- حسين قره‌گوزلو، فرزند يدالله، متولد1332،تاريخ شهادت 5مهر68
31- اسماعيل قاري، فرزند حسن، متولد1333، تاريخ شهادت 5مهر68
32- اسدالله صميمي، فرزند يدالله، متولد1339، تاريخ شهادت 5مهر68
33- امير هوشنگ احمديان، فرزند جليل، متولد 1341
34- اسماعيل كشتيراني، فرزند عباس، متولد 1333، تاريخ شهادت 5مهر68
35- محمد آقايي، فرزند علي اكبر، متولد1336، تاريخ شهادت 5مهر68
36- سيدعباس عقيلي، سيد ستار، متولد1336، تاريخ شهادت 5مهر68
37- علي اكبر هاشميان، .....(مشخصات شهيد ناخوانا بود)
عيـاران
خاطره مجاهد شهيد صفي‌قلي اشرفي و ياران پاكبازش گرامي‌باد
نقل از مجاهد 378ـ 27 بهمن76
گمنامان
             بيشمارانند.
الماس زلال ستاره
            در آخرين دم شب
برق نهان چشم عياري شبگرد
خون صبحگاهي بيشمار گمنام را       
طلب خواهد كرد
در تاريخ 10بهمن67 مطبوعات حكومتي گزارش دادند «12عضو گروه عياران» كه از آنها با عنوان «قاچاقچي مواد مخدر و سارق مسلح» ياد مي‌كرد، به دار آويخته‌شده‌اند.


اما «عياران» برخلاف ادعاي دروغ رژيم، كساني نبودند جز مجاهد شهيد صفي‌قلي اشرفي و همرزمان مجاهدش كه پس‌از تحمل چند‌سال شكنجه، سرانجام در تاريخ 8 بهمن 67 به پيمان خود با خدا و خلق وفا كردند.
مجـــاهــد شهيد صـفـي‌قلـي اشرفي، در‌ جريان انقلاب ضد‌سلطنتي دانشجوي دانشگاه تهران بود و همان‌جا بود كه با مجاهدين و آرمانهايشان آشنا شد و به تبليغ اين آرمان در ميان پيروان اهل طريقت در سرخه‌حصار كرج پرداخت. پدر او  شادروان محمدولي اشرفي «پير»  و رهبر آنان بود و خود صفي‌قلي نيز از نفوذ و اعتبار زيادي در‌ميان مردم سرخه‌حصار برخوردار بود. او در‌جريان انقلاب ضد‌سلطنتي بسيار فعال بود و پس‌از پيروزي انقلاب مانع بازپس گرفتن سلاحهايي كه از پادگانها توسط مردم مصادره شده بود، گرديد. صفي‌قلي پس‌از آن نيز  در‌ميان اهالي سرخه‌حصار به هواداري از مجاهدين پرداخت و براي معرفي اهداف سازمان فعالانه كوشيد. او جوانان اهل‌حق آن منطقه را به كلاسهاي آموزش ايدئولوژيك سازمان، كه در آن زمان تحت عنوان بحثهاي «تبيين جهان» توسط برادر مجاهد مسعود رجوي در دانشگاه صنعتي شريف تشكيل مي‌شد، مي‌برد. توزيع نشريه مجاهد، يكي ديگر از فعاليتهاي گسترده صفي‌قلي و يارانش بود. او با نفوذ و محبوبيتي كه در ميان مردم سرخه‌حصار داشت، توانست بسياري از جوانان آن‌جا را به مبارزه با رژيم و هواداري از مجاهدين جذب كند.
پس‌از خرداد سال‌60 و آغاز مقاومت انقلابي مسلحانه، صفي‌قلي و يارانش به هواداري از مجاهدين و تلاش براي برقراري ارتباط با رزمندگان مجاهد خلق هم‌چنان ادامه دادند. صفي‌قلي همرزمانش را تحت عنوان گروه «عياران» سازمان داد و  به عمليات متعددي، از‌جمله مصادره چند‌بانك، دست زد و فعاليت گروه را گسترش داد.
در اواخر سال‌64 گروه ضربه خورد و صفي‌قلي به‌اتفاق 60‌نفر از همرزمان و يارانش از اهل‌حق، دستگير شدند. دوران زندان و تحمل شكـنـجـــه‌هــاي سبــعـــانه دژخيمان، نه‌تنها در عزم آهنين صفي‌قلي و يارانش خللي به‌وجود نياورد، بلكه آنان را در پيمودن راه رهايي خلق و مقاومت انقلابي مسلحانه استوارتر و مصمم‌تر نمود. تا اين‌كه سرانجام در 8بهمن سال67، به‌اتفاق مجاهدين شهيد روح‌الله اشرفيان و احمد زنگي در ملاٌ عام، در زمين چمن ســـرخـــه‌حـــصــار كـــرج به‌دار آويخته‌شد. در همان روز 9همرزم مجاهد ديگر صفي‌قلي در زندان حلق‌آويز شدند.
اسامي و مشخصات اين شهيدان سرفراز خلق عبارتند از مجاهدين شهيد:

1ـ‌‌صـفــي‌قـلــي اشــرفـــي، دانشجوي دانشگاه تهران، 27ساله
2ـ امان‌الله سياه‌منصوري فرزند احمد علي، 23ساله، كشاورز
3ـ احمد زنگي، 25ساله، ديپلم
4ـ روح‌الله اشرفيان، 34ساله، كارمند بانك مركزي تهران
5ـ سيدحيدر نوري، 35ساله، افسر فراري هوانيروز
6ـ بـهــرام تـيــمــوري (فرزند يوسفعلي)، 27ساله، ديپلم
7ـ قربانعلي‌درويش، 29ساله، شغل آزاد
8‌ـ‌‌‌‌‌‌‌‌دكــــتــــر صـــدرالـــلـــه سياه‌منصوري (فرزند رضا)، شاغل در دانشگاه تهران
9ـ غلامعلي تيموري (فرزند قريب‌علي)، 25ساله، ديپلم
10ـ درويش‌علي تيموري (فرزند قريب‌علي)، 23ساله،  كشاورز
11ـ حيدر تيموري (فرزند نظرعلي)، 35ساله، راننده
12ـ يحيي تيموري (فرزند اياز)،  37ساله، كشاورز
ونيز مجاهدين شهيد:
ـ‌‌حيــــدر ســـيــاه‌مــنــصـوري، 35ساله (كه حدود يك‌ماه پس‌از همرزمانش اعدام گرديد)
ـ دكتر غلامحسين رشيدي  29ساله (كه در بهار سال62 اعدام شد.
يادشان گرامي و راهشان پر رهرو باد.
۶/۲۵/۱۳۹۲









بهشت سكينه، مدفن از ياد‌رفته شهيدان گمنام

توضيح :
در سال 86 عاقبت بعد از قريب به دو سال پيگيري تلاشهاي مشترك من و يكي از هواداران مقاومت كه مجاز به آوردن نامش نيستم به ثمر نشست. فيلمي از گورستان بي بي سكينه در نزديكي كرج به دستمان رسيد و ما توانستيم از روي مزارهايي كه در فيلم مشخص شده بود، تعدادي از شهيدان قتل عام و قبل از آن را شناسايي كنيم.
وقتي فيلم را براي اولين بار آن را ديدم احساسي دو گانه داشتم. اول احساس دين بسيار شديد نسبت به خانواده محترمي كه رنج و خطر رفتن به بي بي سكينه و فيلمبرداري از آن را به جان خريده بودند. براي من مشخص بود كه در صورت دستگيري چه بلايي سرشان مي آمد. اما آن خانواده شريف قبول كرده بودند تا ما را در كاري بزرگ ياري كنند. من از اين بابت هميشه مديون هواداري كه در خارج كشور اين قضيه را با من مطرح كرد و همچو خواهري مهربان و دلسوز با جسارت تمام كارها را در داخل ايران سامان داد و همچنين آن خانواده كه ذكرش آمد هستم. بي شك اگر اين كار ارزشي داشته باشد، كه به نظر من بسيار هم دارد، مديون فداكاري آن عزيزان است.
دوم شناسايي يكي از گورستانهايي كه تعدادي از شهيدان قتل عام و قبل از آن آرميده اند به خودي خود يك پيروزي بر قاتلان و جلادان بود. به تجربه و به كرات دريافته ام كه چه سعي دوزخي عظيمي شده است تا شهيدان گم شوند وبي ياد بمانند. و حالا وقتي ما ساكنان خاموش گورستاني را باز مي يابيم، خواهران و برادران مظلوم خود را كه در غبار ايام گم شده بودند مي يابيم و به راستي غنيمتي است. و جا دارد از خود سؤال كنيم به راستي چند گورستان ناشناخته ديگر در سراسر اين خاك وجود دارد كه هريك تني چند از فرزندان مجاهد و مبارز اين مردم را در خود جاي داده است؟ و حقا كه لعنت بر آن روح پليد و اهريمني كه با رشيدترين فرزندان و خواهران و برادران ما اين گونه كرد.
به هرحال از فيلم به دست آمده يك برنامه تلويزيوني درست شد كه در همان ايام پخش گرديد. همچنين در شماره 897مجاهد، مورخ 22اسفند 1386، چند صفحه اختصاص به اين گزارش داده شد.
من اين گزارش را فراموش كرده بودم تا اين كه در مرداد امسال، همزمان با سالگرد قتل عام زندانيان سياسي، ياد آن افتادم. آن را در دو بخش تنظيم كرده ام كه در اينجا بخش اول را ملاحظه مي كنيد.
+++
گورستان بهشت‌سكينه، گورستاني است واقع در كيلومتر4 اتوبان كرج ـ قزوين. در نزديكي زندان قزلحصار و گوهردشت. در يكي از قطعات اين گورستان تعدادي از شهيدان مجاهد خلق و ديگر شهيدان راه آزادي كه عمدتاً اسيران زندانهاي قزلحصار و گوهردشت بوده‌اند آرميده‌اند. تا پيش از اين به صورت افواهي شنيده بوديم كه تعدادي از تيرباران شدگان زندانهاي قزلحصار و گوهردشت را به صورت گمنام در يكي از قطعات اين گورستان دفن كرده‌اند. اما اخيراً هواداران مجاهدين موفق شده‌اند اين قطعه گمنام را شناسايي كرده، از آن فيلمبرداري كنند و همراه با توضيحاتي پيرامون برخي از شهيدان برايمان ارسال نمايند.
تصاويري كه در اين صفحات مشاهده مي‌كنيد، عمدتاً از روي فيلمهاي ارسالي گرفته شده‌اند. در صفحه اول تصاويري از صحنه و موقعيت كلي گورستان را ملاحظه مي‌كنيد.
تعدادي از گورهاي اين قطعه داراي سنگ مي‌باشند و بنابراين قابل شناسايي هستند. نام و نام و خانوادگي و تاريخ تولد و شهادت آنان بر سنگ گورها حك شده است. البته در فيلمهاي ارسالي مزار تعدادي از شهيدان طوري است كه اطلاعات كامل قابل شناسايي و استخراج نمي‌باشد. مثلاً برسنگ «علي اكبر هاشميان» نام آن قابل شناسايي بود اما نتوانستيم ساير مشخصات را تشخيص دهيم. ترجيح داديم تا به دست آمدن اطلاعات موثق كافي اطلاعات را ولو ناقص منتشر كنيم. سنگ برخي مزارها نيز مورد تهاجم ايادي رژيم قرار گرفته و شكسته شده به طوري كه هيچ گونه اطلاعاتي از آن نمي‌توان به دست آورد.
مجموعاً 37مزار شهيد در اين قطعه مورد شناسايي قرار گرفتند كه عكس مزارهايشان را ملاحظه مي‌كنيد(در نشريه مجاهد عكسها به چاپ رسيده). اما بايد تأكيد كرد كه براساس توضيحاتي كه فرستندگان فيلمها برايمان ارسال كرده‌اند تعداد شهيدان آرميده در اين قطعه بسيار بيشتر است و اغلب آنان نه سنگ گوري دارند و نه كسي از آنها نام و نشاني دارد. در ميان مزارهاي كشف شده به تعدادي از مزارهايي برخورديم كه در گذشته صاحبانشان را به عنوان شهيدان مجاهد خلق شناخته و معرفي كرده بوديم. مثلاً در بهمن ماه1367 رژيم ضد بشري تعدادي از هواداران مجاهدين كه داراي مذهب اهل حق بوده‌اند را به نام قاچاقچي در ملارد كرج، يعني محل زندگيشان، به دار آويخت و در روزنامه‌هاي خودش هم اعلام كرد. مقاومت ايران اين عمل را در زمره جنايتهاي ضدبشري آخوندها قلمداد كرده و آن را افشا نمود (نشريه مجاهد شماره 378 ـ 27بهمن76 و كتاب قهرمانان در زنجير صفحه179 و 180) اكنون مزار تعدادي از اين شهيدان در گورستان بهشت سكينه كشف شده است كه تصاوير آن را (در نشريه) ملاحظه مي‌كنيد.
دقت در برخي تصاوير حقايق تكان دهنده ديگري را نيز برايمان روشن مي‌كند. مثلاً در صفحه7 (نشريه) شما تصاوير مزار 8مجاهد خلق را مشاهده مي‌كنيد كه در تاريخ 5مهر68 به شهادت رسيده‌اند. اين مسأله نشان مي‌دهد كه كشتار زندانيان سياسي، به ويژه اسيران مجاهد خلق، حتي پس از قتل‌عام سياه تابستان67 همچنان ادامه داشته است.
در كنار وحشيگريهاي جلادان خونريز، بايد از علاقه و احترام مردم ميهنمان نسبت به فرزندان مجاهد خودشان ياد كرد. آنان مزار شهيدان را با احترام حفظ كرده‌اند و هر از گاهي به آنان سر زده و با نثار گلي ياد آنها را زنده نگه مي‌دارند. در متن فيلمي كه به دست ما رسيده، فرستنده توضيح مي‌دهد كه يكي از مزارها مربوط به خواهر مجاهد زهره شكاري است، كه از اسيران مجاهد در زندان  قزلحصار، اهل ملارد كرج بوده است و هنگام شهادت دختري خردسال به نام شقايق داشته. اهالي محل به ياد اين مجاهد قهرمان نام كوچه خود را «كوي شقايق» گذاشته‌اند. همچنين در فيلم، شاهد گوري بدون سنگ هستيم. فرستنده توضيح مي‌دهد كه اين محل متعلق به شهيدي گمنام از اهالي جنوب كشور بوده است. خانواده شهيد وقتي گور فرزند خود را يافته‌اند به محل آمده و گفته‌اند: «هرچند نبش قبر حرام است اما ما به خاطر اين كه شهيدمان نزد خودمان باشد اين كار را مي‌كنيم» بعد خاك را شكافته و جسد را شبانه به شهر خود منتقل كرده‌اند. اما به ياد آن شهيد هم چنان آن مزار بدون شهيد حفظ شده و اهالي جايش را به يكديگر نشان مي‌دهند. اين نمونه حاكي از وجود تعداد بسيار ديگري از شهيدان است كه خانواده‌شان موفق به كشف مزارشان نشده‌اند. انبوه مزارهاي بي‌سنگ گور دليل اين واقعيت است.


ليست اسامي و مشخصات 37تن از مجاهدين و شهيدان راه آزادي كه مزارشان در گورستان بهشت‌سكينه شناسايي شد

اسامي و مشخصات شهيداني كه ذيلاً آورده مي‌شود براساس اطلاعات نبشته شده برسنگ مزارشان عبارتند از:
1- صفي‌قلي اشرفي، فرزند محمد، متولد سال1339 ، تاريخ شهادت 8بهمن67
2- سيد حيدر نوري، فرزند عباس، متولد 15آبان1329، تاريخ شهادت 8بهمن67
3- غلامعلي تيموري، فرزند غريب‌علي، متولد 8آبان1339، تاريخ شهادت 8بهمن67
4- حيدر‌علي سياه‌منصوري، فرزند صفر، متولد12ارديبهشت1333، تاريخ شهادت 12ارديبشت1368(در گذشته تاريخ شهادت او اسفند67ذكر شده بود)
5- علي تيموري، فرزند ...علي، متولد 17فروردين1339، تاريخ شهادت8بهمن67
6- بهرامعلي تيموري، فرزند يوسفعلي، متولد 1فروردين1336، تاريخ شهادت 8بهمن67
7- روح‌الله اشرفيان، فرزند علي‌قلي، متولد1328، تاريخ شهادت 8بهمن67
8- قربانعلي عليدرويش، فرزند غلامعلي، متولد 8مرداد1335، تاريخ شهادت 8بهمن67
9- درويش‌علي تيموري، فرزند غريب‌علي، متولد 1334، تاريخ شهادت8بهمن67
10- احمد زنگي، فرزند ارسلان، متولد22خرداد1341، تاريخ شهادت8بهمن67
11- امان‌الله سياه‌منصوري، فرزند احمد، متولد2مهر1338،تاريخ شهادت8بهمن67
12- صدرالله سياه‌منصوري، فرزند رضا، متولد 4آذر1326، تاريخ شهادت8بهمن67
13- يحيي تيموري، فرزند اياز، متولد 1مرداد1333، تاريخ شهادت8بهمن67
14- خرامان سياه‌منصوري، فرزندمنصوربك، متولد 1337، تاريخ شهادت3اسفند66
15- غلامحسين رشيدي، فرزند نعمت‌الله، متولد 3خرداد1333، تاريخ شهادت 26فروردين62
16- سعيد طاراني، فرزند محمد، متولد14فروردين1327، تاريخ شهادت 28شهريور64
17- حسين كريمي‌بخش، فرزند رمضانعلي، متولد اول فروردين1338، تاريخ شهادت10اسفند62
18- داريوش عابديني، فرزند عباس، متولد 1338، تاريخ شهادت 24خرداد62
19- محمدعلي حسيني، فرزند... ، متولد41 ، تاريخ شهادت6ارديبهشت62
20- اعظم اسماعيل‌پور، فرزند عباد، متولد1فروردين1336، تاريخ شهادت...
21- مهناز عالمي، فرزند رحمت‌الله، متولد 1338، تاريخ شهادت21مهر61
22- حسين عاشوري، فرزند احمد، متولد1336، تاريخ شهادت 10آبان61
23- اصغر غفوري، فرزند محمود، متولد1323، تاريخ شهادت 2مهر64
24- شاهين اخوان، فرزند...، متولد...، تاريخ شهادت
25- زهره شكاري، فرزند اكبر، متولد 24مرداد1335، تاريخ شهادت 25فروردين62
26- موسي دهقاني، فرزند خدابخش، متولدمسجدسليمان...، 17مرداد60
27- منصور كاظمي، فرزند محمدكاظم، متولد1342، تاريخ شهادت 22مهر61
28- رمضان بزرگانفرد، فرزند عطاالله، متولد1323، تاريخ شهادت 19تير1360
29- سيدجواد امير كرباسي، فرزند محمد، متولد1340، تاريخ شهادت 5مهر68
30- حسين قره‌گوزلو، فرزند يدالله، متولد1332،تاريخ شهادت 5مهر68
31- اسماعيل قاري، فرزند حسن، متولد1333، تاريخ شهادت 5مهر68
32- اسدالله صميمي، فرزند يدالله، متولد1339، تاريخ شهادت 5مهر68
33- امير هوشنگ احمديان، فرزند جليل، متولد 1341
34- اسماعيل كشتيراني، فرزند عباس، متولد 1333، تاريخ شهادت 5مهر68
35- محمد آقايي، فرزند علي اكبر، متولد1336، تاريخ شهادت 5مهر68
36- سيدعباس عقيلي، سيد ستار، متولد1336، تاريخ شهادت 5مهر68
37- علي اكبر هاشميان، .....(مشخصات شهيد ناخوانا بود)



عيـاران
خاطره مجاهد شهيد صفي‌قلي اشرفي و ياران پاكبازش گرامي‌باد
نقل از مجاهد 378ـ 27 بهمن76


گمنامان
             بيشمارانند.
الماس زلال ستاره
            در آخرين دم شب
برق نهان چشم عياري شبگرد
خون صبحگاهي بيشمار گمنام را       
طلب خواهد كرد
در تاريخ 10بهمن67 مطبوعات حكومتي گزارش دادند «12عضو گروه عياران» كه از آنها با عنوان «قاچاقچي مواد مخدر و سارق مسلح» ياد مي‌كرد، به دار آويخته‌شده‌اند.
اما «عياران» برخلاف ادعاي دروغ رژيم، كساني نبودند جز مجاهد شهيد صفي‌قلي اشرفي و همرزمان مجاهدش كه پس‌از تحمل چند‌سال شكنجه، سرانجام در تاريخ 8 بهمن 67 به پيمان خود با خدا و خلق وفا كردند.
مجـــاهــد شهيد صـفـي‌قلـي اشرفي، در‌ جريان انقلاب ضد‌سلطنتي دانشجوي دانشگاه تهران بود و همان‌جا بود كه با مجاهدين و آرمانهايشان آشنا شد و به تبليغ اين آرمان در ميان پيروان اهل طريقت در سرخه‌حصار كرج پرداخت. پدر او  شادروان محمدولي اشرفي «پير»  و رهبر آنان بود و خود صفي‌قلي نيز از نفوذ و اعتبار زيادي در‌ميان مردم سرخه‌حصار برخوردار بود. او در‌جريان انقلاب ضد‌سلطنتي بسيار فعال بود و پس‌از پيروزي انقلاب مانع بازپس گرفتن سلاحهايي كه از پادگانها توسط مردم مصادره شده بود، گرديد. صفي‌قلي پس‌از آن نيز  در‌ميان اهالي سرخه‌حصار به هواداري از مجاهدين پرداخت و براي معرفي اهداف سازمان فعالانه كوشيد. او جوانان اهل‌حق آن منطقه را به كلاسهاي آموزش ايدئولوژيك سازمان، كه در آن زمان تحت عنوان بحثهاي «تبيين جهان» توسط برادر مجاهد مسعود رجوي در دانشگاه صنعتي شريف تشكيل مي‌شد، مي‌برد. توزيع نشريه مجاهد، يكي ديگر از فعاليتهاي گسترده صفي‌قلي و يارانش بود. او با نفوذ و محبوبيتي كه در ميان مردم سرخه‌حصار داشت، توانست بسياري از جوانان آن‌جا را به مبارزه با رژيم و هواداري از مجاهدين جذب كند.
پس‌از خرداد سال‌60 و آغاز مقاومت انقلابي مسلحانه، صفي‌قلي و يارانش به هواداري از مجاهدين و تلاش براي برقراري ارتباط با رزمندگان مجاهد خلق هم‌چنان ادامه دادند. صفي‌قلي همرزمانش را تحت عنوان گروه «عياران» سازمان داد و  به عمليات متعددي، از‌جمله مصادره چند‌بانك، دست زد و فعاليت گروه را گسترش داد.
در اواخر سال‌64 گروه ضربه خورد و صفي‌قلي به‌اتفاق 60‌نفر از همرزمان و يارانش از اهل‌حق، دستگير شدند. دوران زندان و تحمل شكـنـجـــه‌هــاي سبــعـــانه دژخيمان، نه‌تنها در عزم آهنين صفي‌قلي و يارانش خللي به‌وجود نياورد، بلكه آنان را در پيمودن راه رهايي خلق و مقاومت انقلابي مسلحانه استوارتر و مصمم‌تر نمود. تا اين‌كه سرانجام در 8بهمن سال67، به‌اتفاق مجاهدين شهيد روح‌الله اشرفيان و احمد زنگي در ملاٌ عام، در زمين چمن ســـرخـــه‌حـــصــار كـــرج به‌دار آويخته‌شد. در همان روز 9همرزم مجاهد ديگر صفي‌قلي در زندان حلق‌آويز شدند.
اسامي و مشخصات اين شهيدان سرفراز خلق عبارتند از مجاهدين شهيد:
1ـ‌‌صـفــي‌قـلــي اشــرفـــي، دانشجوي دانشگاه تهران، 27ساله
2ـ امان‌الله سياه‌منصوري فرزند احمد علي، 23ساله، كشاورز
3ـ احمد زنگي، 25ساله، ديپلم
4ـ روح‌الله اشرفيان، 34ساله، كارمند بانك مركزي تهران
5ـ سيدحيدر نوري، 35ساله، افسر فراري هوانيروز
6ـ بـهــرام تـيــمــوري (فرزند يوسفعلي)، 27ساله، ديپلم
7ـ قربانعلي‌درويش، 29ساله، شغل آزاد
8‌ـ‌‌‌‌‌‌‌‌دكــــتــــر صـــدرالـــلـــه سياه‌منصوري (فرزند رضا)، شاغل در دانشگاه تهران
9ـ غلامعلي تيموري (فرزند قريب‌علي)، 25ساله، ديپلم
10ـ درويش‌علي تيموري (فرزند قريب‌علي)، 23ساله،  كشاورز
11ـ حيدر تيموري (فرزند نظرعلي)، 35ساله، راننده
12ـ يحيي تيموري (فرزند اياز)،  37ساله، كشاورز
ونيز مجاهدين شهيد:
ـ‌‌حيــــدر ســـيــاه‌مــنــصـوري، 35ساله (كه حدود يك‌ماه پس‌از همرزمانش اعدام گرديد)
ـ دكتر غلامحسين رشيدي  29ساله (كه در بهار سال62 اعدام شد.
يادشان گرامي و  راهشان پر رهرو باد.


ارسال شده توسط Kazem Mostafavi در ۱۳:۴۸ 1 نظرات



نام :                         غلامعلی
نام خانوادگی:            تیموری
محل تولد:                   قلعه حسن خان
سال تولد:                   1339
نام پدر:                     قریب علی وبرادر مجاهدش که سربدار شد درویش علی تیموری بود
محل شهادت :             کرج
نحوه شهادت :            حلق آویز
سال شهادت:             1367
 غلامعلی تیموری هم مانند دیگر جوانان مهاجر سرخ حصار همراه با جمع یاران به مجاهدین پیوستند .
او فرزند قریب علی یکی از دهقانان سرخ حصار بود .برادر مجاهدش درویش علی تیموری بود که مانند غلامعلی به عهدش با خدا وخلق وبا کرد وسربدار شد.

او به ورزش علاقه مند بود وعلاوه بر آن در راه اندازی وشکل گیری تیم فوتبال آنجا نقشی بسزا داشت .
همیشه بقیه را تشویق به وفاداری امانت داری ومدرم داری فرا میخواند خود در این زمینه واقعا نمونه بود همه او را دوست داشتند وبه او احترام میگذاشتند.
بعد از کشتار سی خرداد سال 60 اوهم موردتعقیب پاسداران قرار گرفت .
کمی بعد ارتباطش قطع وبه چنگ پاسداران افتاد بشدت او را شکنجه کردند تا از عقایدش واز راهی که برای تحقق جامعه بی طبقه توحیدی بود دست بردارد ، به او وعده ووعیدهای فراوان دادند تا علیه دوستانش مصاحبه وفعالیت کند ولی او داغ تسلیم وهمکاری را در دل دژخیمان خمینی گذاشت .
میخواستند از طریق خانواده او را بشکنند ابزاری که پاسداران علیه انقلابیون تا همین امروز بکار میگیرند ]بهمین دلیل به او ملاقات دادند که زن وبچه اش را ببیند اما اوگفت:
"چنان سرشاردم که نمی خواهم بجز عشق مردم وعشق آن معبود یکتا در عشق بی مانندم کسی یا چیزی سهمی داشته باشد وبه ملاقات نرفت." بهمین دلیل پاسداران ودژخیمان بعد از این سرشکستگی وخفت او را در سال 67 با فتوای خمینی جنایتکار وخون ریز، سربدار نمودند واو به دیدار معشوق یکتایش شتافت وجاودانه شد.


نام :                      قربانعلی
نام خانوادگی :         علی درویش
نام پدر:                  رمضان علی
سال تولد:                1335
محل شهادت :           استادیوم سرخ حصار کرج
علت شهادت:            مجاهد بود وبرای تحقق جامعه بی طبقه  توحیدی میرزمیدواز مردم دفاع میکرد
نحوه شهادت:          حلق آویز 
سال شهادت:            8بهمن 1367 با فتوی خمینی جلاد سربدار شد
قربان علی در یک خانواده نیمه مرفه بدنیا آمد او 6خواهر داشت وخود تنها فرزندپسر خانواده بود.بهمین جهت در خانواده همیشه مورد توجه بود بخصوص خواهرانش به او دلبستگی خاصی داشتند.
او شغل آزاد داشت اما در کار فنی خودرو بسیار مهارت داشت وصاحب نظر بود.
قربانعلی هم از جوانان مهاجر بود که به سرخ حصار آمده بود او هم در کنار صفی قلی اشرفی به مسیر پر شور وپر غرور مجاهدین گام نهاد ومجاهد شد .
خودش به دوستانش گفته بود :
"تا این پرچم توحید وجامعه بی طبقه توحیدی وهیهات را داریم چه باک در هر صورت این ما هستیم که پیروزیم چون ما وراهمان حق است وخمینی وپاسداران باطل وظالم".
بعد از سی خرداد قطع شد ودر یک محلی به کمین پاسداران افتاد .از او هم فقط تسلیم وتن دادن به خیانت میخواستند که مانند روح الله اشرفیان وصفی قلی اشرفی دلیر  هیهات گفت وهر سه با فتوای خمینی در سال 67  در سرخ حصار کرج سر بدار شدند 


ارسال شده توسط خجسته بهار آزادي در ۱۳:۳۲ https://resources.blogblog.com/img/icon18_edit_allbkg.gif




نام :                       روح الله 
نام خانوادگی:           اشرفیان
تولد:                      1328
شغل :                    کارمند بانک مرکزی تهران
محل شهادت:           استادیوم سرخ حصار کرج 
نحوه شهادت:           حلق آویز
علت شهادت :          یک مجاهد بود وبا خمینی جنگید
زمان شهادت :         8بهمن 1367 


روح الله اشرفیان از یاران نزدیک مجاهد قهرمان صفی قلی اشرفی بود او نیز از مهاجرینی بود که به سرخ حصار آمده بود با عشق به مجاهدین تحت مسئولیت صفی قلی وارد جمع یاران شد وبه خمینی نه گفت ووارد یک نبرد با خمینی که حق حاکمیت مردمی را غصب کرده بود شد .
اوبه صفی قلی اشرفی در این نبرد لبیک گفت وهمراه با او با مجاهدین پیمان بستند که تا تحقق جامعه بی طبقه توحیدی از پای ننشینند.
او در بانک مرکزی تهران کار میکرد روحیه وشور وحالش زبان زد همه بود او هیچ مانعی را برسمیت نمیشناخت .
او گفته بود من این مسیر واین راه را انتخاب کرده ام بهایش هر چه باشد حاضرم که بپردازم کمترینش همین جان است که تقدیم خلقم میکنم.
هنگامی که دستگیر شد بشدت شکنجه شد اما وقتی رابطه اش را با مجاهد دلیر صفی قلی اشرفی فهمیدند انرژی تام وتمام گذاشتند تا او را بشکنند وعلیه صفی قلی اشرفی بکار بگیرند .
"یکی از شکنجه گران به یک زندانی گفته بود برایم مفهوم نیست چرا روح الله اشرفیان حاضر نیست خودش را نجات دهد همه چیز به او میدهند او همیشه در زیر شکنجه هیهات منا الذله میگوید وبر سر ما فریاد میزند که خیانت ومردم فروشی وبی وطنی کار شماست واز ما دور باد هیهات منا الذله".
برای همین وفاداری وپایداری این مجاهد دلیر که حتی بارها صفی قلی را جلو او شکنجه کردند دژخیمان تصمیم گرفتند برای انتقام گرفتن از مردم سرخ حصار او را با مجاهد قهرمان صفی قلی اشرفیان در استادیوم شهر ودر تاریخ 8بهمن 1367 بعد از فتوای جنایتکارانه خمینی دجال که گفت هر کس بر سر موضع است اعدام کنید سر به دار شد.




نام :امان الله 
اسم مستعار: امین
نام پدر: احمد
سال تولد: 1334
سال شهادت: 8بهمن 67
نحوه شهادت :حلق آویز او یک فوتبالیست بود
امان الله سیاه منصوری فرزند یک دهقان زحمت کشی بنام احمد بود از ویژیگی های امان الله شور وحال وتحرک بالا وروحیه ورزشکاری او بود او فوتبالیست واز اعضای تیم جوانان سرخ حصار بود اخلاق ومنش اوبسیاری را جزب خودنمود از بس کار وتلاش میکرد که دوستانش به او میگفتند او هرگز خسته نمیشود ومعلوم نیست او اینهمه اندژی را از کجا میاورد ولی او خود گفته بود که ما در راه هدف وپارمانمان وبرای آزادی خلقمان برای چه خسته شویم  ما باید هر چه انرژی داریم در نبرد با ارتجاع حاکم بگذاریم 
او هم بعد از شناسائی تئسط پاسداران دستگیر وهمراه دیگر یاران صفی قلی در 8بهمن 1367 سربدار گردید.
ارسال شده توسط خجسته بهار آزادي در ۱۴:۳۰  https://resources.blogblog.com/img/icon18_edit_allbkg.gif 
 
نام :غلامحسین
نام فامیلی :رشیدی
نام پدر: نعمت
تولد :1334 
محل تولد: قمورد شهرستان قم
تحصیلات :دکترروانشناس وبعد از انقلاب رئیس توان بخشی شهرک قدس کرج شده بود
شهادت :26فروردین 62
 دکتر غلامحسین رشیدی  فرزند نعمت در یک خانواده زحمت کش وفقیر بدنیا آمد با سختی ورنج فروان به تحصیلات خود ادامه داد .
اواز یاران نزدیک صفی قلی اشرفی بود که بعد از مهاجرت  در سرخ حصار مستقر گردید با تلاش فراوان ورعایت مسائل امنیتی تمام تلاش خودر را صرف برپائی تشکیلات نمود وبه صفی قلی اشرفی کمک کرد او بسیاری از جوانان مهاجر را جذب ووارد تشکیلات نمود .
او بعد از انقلاب به سمت رئیس توانبخشی شهرک قدس منصوب گردید او همچنین عضو شورای هماهنگی سرخ حصار نیز بود واز همین زاویه  توانست بسیارخدمت شایانی دربرپائی تشکیلات بنماید.
دکتر غلامحسین رشیدی در پائیز 1360 توسط دژخیمان خمینی دستگیر گردید وبعد از فشارهای روحی وشکنجه های فراوان او را در 26 فروردین 1362 بشهادت رساندند.

ارسال شده توسط خجسته بهار آزادي در ۱۳:۳۲  https://resources.blogblog.com/img/icon18_edit_allbkg.gif 


 
نام: احمد
نام خانوادگی: زنگی 
سال تولد :1341 
 تاریخ شهادت :8بهمن 1367
محل شهادت: شهریار کرج
نحوه شهادت :حلق آویز
تاریخ فرزند انسان با وجود انسانهائی که همه چیز را میخواهند اما اول برای دیگران ومردم ، داستان مجاهدانی است که مهاجرت کردند وبه جهاد با ارتجاع هار وخونریز دوران یعنی خمنی برخاستندو وفا دار ماندند وسربدار شدندوهرگز تن به ذلت ندادند .
احمد زنگی یک از این نمونه هاست 
او از شرق تهران  وباحتمال زیاد از سیاهوند مهاجرت کرد وبه جمع یاران در سرخه حصار کرج وبه صفی قلی اشرفی پیوست راه ورسم مجاهدت پیشه کرد وتلاشهای بی شاعبه ای در این مسیر نمودو
او جوانی متین باوقار وکم حرف بود نگاهایش صمیمی ویک دنیا از رنج مردم سخن میگفت.
احمد موقع شهادت یک پسر8ساله داشت که اگر چه سن زیادی نیست اما بسیار فهمیده ودرک وفهمی بیش از سنش را بارز میکرد اسم اوسیاوش بودوپدرش به اسم قهرمان تاریخی سیاووش اسم او را سیاوش گذاشته بود.
مجاهد شهید احمد زنگی را برای اعدام به شهریار کردج بردند تا حلق آویز نمایند او با شجاعت بی ماندی در یک فرصت طلائی از غفلت دژخیمان  استفاده نمود وچندین بار فریاد زد" مردم من مجاهدم "زیرا خمینی ودژخیمان بعنوان سارق مسلح وقاچاقچی داشتند او را اعدام میکردنداما این مجاهد دلیر بساط دجالت ودروغ وفریب آنها را بهم ریخت وافشا نمود اما دژخیمان بر سرش ریختند وطناب دار را کشیدند 

اما او به عهدش با خدا وخلق وفا دار ماند وجاودانه شد

مجاهد شهید حیدر سیاه منصوری سربدار وفادار به خلق در 8 بهمن 67 از سرخه حصار کرج از یاران مجاهد دلیر صفی قلی اشرفی


نام: حیدر 
نام خانوادگی :سیاه منصوری
سال تولد :1332
سال شهادت : 8بهمن 1367
نحوه شهادت: حلق آویز
 در سال 1332 در یک خانواده دهقانی وتقریبا مرفه بدنیا آمد.
حیدر سیاه منصوری بسیار شاداب ودر عین حال فروتن بود او در کلیه فعالیتهای جمعی وخدمانی وآموزشی سرخه حصار کرج شرکت فعال داشت او با روحیه ای بسیار بالا وشاداب سر مشق وسرآمد بسیاری از جوانان بود.
از مسئولیت های او حفاظت وهمراه مجاهد شهید صفی قلی اشرفی بود.
بعد از 30 خرداد او نیز ناچار به زندگی مخفی روی آورد اما توسط پاسداران شناسائی ودستگیر شد.
از آنجا که بیشتر در اطراف وهمراه مجاهد قهرمان صفی قلی اشرفی بود ودر تیم حفاظت او قرار داشت بسیار شکنجه شد از او اطلاعات تشکیلات سرخه حصار را میخواستند که او فقط نه وهیهات گفت
این مجاهد دلیر هم همراه دیگریاران  صفی قلی اشرفی در 8بهمن 1367 سربدارگردید


مجاهد شهید حیدر تیموری سربدار وفادار به خلق در 8 بهمن 67 از سرخه حصار کرج از یاران مجاهد دلیر صفی قلی اشرفی


 نام :حیدر
نام خانوادگی تیموری 
نام پدر:نظر علی
محل تولد:وردآورد
سال تولد: 1332
شغل : آزاد
تاریخ شهادت: 8بهمن1367
نحوه شهادت: حلق آویز
مجاهد شهید حیدر تیموری در وردآورد ویک دهقان زاده زحمت کش بود اسم پدرش نظرعلی بود وحید خود شغل آزاد داشت .
در ابتدا فقط به کارهای خود میپرداخت اما اگر ظاهرا تمایلی به کارهای سیاسی نداشت اما ظلم وجور خمینی را که میدید بی قرار میشد او در جمع سرخه حصاری ها که مقابل ارتجاع خونریز ایستاده بودند رفته رفته پی برد که نمیشود وارد نشد بهمین دلیل وارد فعالیت شد .
نقشی که او در ایجاد شوروشوق در جوانان داشت بی نظیر بود او بسیار ساده مینمود اما سرس پر شور داشت وبهمین دلیل طولی نکشید که به یکی از مجاهدان بی باک وقهرمان تبدیل شد
پاسداران او را نیز بدام انداختند شکنجه ها کردند اما او به عهدش به خدا وخلق وفا نمود ودر تاریخ 8بهمن 1367 همراه دیگر یاران مجاهد شهیدصفی قلی اشرفی سر بدار شد.
حیدر تیموری 3فرزند دختر داشت که سنهای آنها حدودا 3و7و10 ساله بودند یکی از دخترانش ساناز نام داشت که به حیدر بشدت علاقه داشت .
یادش گرامی باد

مجاهد شهيد بهرام تيموري از ياران صفي قلي اشرفي از سرخه حصار کرج که در 8بهمن 67 سربدار شد

نام :بهرام
نام خانوادگي: تيموري
نام پدر:يوسفعلي
محل تولد: وردآورد
سال تولد :1340
تحصيلات:ديپلم
شغل:آزاد
شهادت:8بهمن 67
نحوه شهادت:حلق آويز
مجاهد شهید بهرام تیموری فرزند یوسفعلی متولد 1340بود که در شهرک وردآورد در یک خانواده نسبتا فقیر بدنیا آمد و
اگر چه دیپلم گرفته بود ولی برای امرار معاش خانواده به شغل آزاد روی آورد ونان آور خانواده بود.
او هم از ورد آورد به سرخ حصار مهاجرت کرد وبسرعت به جمع مجاهدان ویاران صفی قلی اشرفی پیوست ومجاهد شد.
او هم مانند سایر یاران شهیدش به کمک مردم شتافت اما ارتجاع تاب نیاورد واو را هم مانند سایر دوستانش دستگیر نمودند شکنجه های فراوان دید اما لب نگشود ودر 8بهمن 67 همراه با تعدادی دیگر از مجاهدان ویاران صفی قلی اشرفی سربدار گردید.

برخی از تصاویر صفی قلی اشرفی ویارانش را در زیر خواهیم داشت را در زیر خواهیم داشت






























ننگ ابدی بر دودمان منحوس خمینی این بدترین بلیه تاریخ ایران زمین درود بر مجاهدین خلق ایران ومسعود رجوی رهبر انقلاب نوین مردم ایران ورئیس جمهور برگزیده شورای ملی مقاومت ایران خانم مریم رجوی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر