اعدامهای ۶۷؛ شهادت زندانیان پس از سی سال
سی سال از اعدامهای تابستان ۱۳۶۷ در ایران گذشته است. اعدامهایی که با فتوای آیتالله خمینی، بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، آغاز شد و به مدت سه ماه در تابستان آن سال در سراسر زندانهای ایران اجرا شد.
پس از سی سال هنوز این موضوع به طور رسمی از سوی حکومت ایران پذیرفته نشده است و مقامات ایرانی آن دوره که هم اکنون بسیاری از آنها نیز در نهادهای مختلف فعالیت دارند، به سکوت خود ادامه می دهند.
آیتالله خمینی در فتوای معروف خود که در آن حکم به اعدام زندانیان سر موضع داده است، میگوید: "کسانی که در زندان های سراسر کشور بر سر موضع نفاق خود پافشاری می کنند، محکوم به اعدام میباشند. تشخیص در تهران با آقایان نیری (حاکم شرع)، اشراقی (دادستان تهران) و نماینده وزارت اطلاعات است."
براساس فایل صوتی که از آیتالله منتظری منتشر شده است، او تنها مقام مخالف در حکومت وقت ایران با این احکام بوده است.
آیت الله منتظری در بخشی از این فایل صوتی گفته است: "به نظر من بزرگترین جنایت که به جمهوری اسلامی شده و در تاریخ ما را محکوم میکنند به دست شما انجام شده است و شما را در آینده جزء جنایتکاران درتاریخ می نویسند، این را بدون رو دروایسی می گم."
به گواه زندانیان سیاسی سابق که از این اعدامها جان به در برده اند، اکثر همبندیان آنها که اعدام شدند افرادی بودند که در حال گذراندن دوران محکومیت بوده یا محکومیتشان تمام شده بود و حاضر به امضای "انزجارنامه" نبودند. بسیاری از بازداشتشدگان در دهه ۶۰ جوانانی در دهه ۲۰ زندگی خود بودند که به گفته خود زندانیان عمدتا به دلیل "داشتن اعلامیه و نه فعالیت مسلحانه بازداشت شده بودند" و در تابستان ۶۷ در حال گذراندن محکومیت خود بودند.
مشخص نیست چه تعداد از زندانیان هوادار سازمان مجاهدین خلق و یا هواداران طیف های مختلف چپ در تابستان ۶۷ اعدام شدند.
شهاب، یکی از زندانیان چپ سابق که در تابستان ۶۷ در زندان بوده است، در این باره در هفتمین گردهمایی کشتار زندانیان سیاسی در آلمان چنین گفت: "از بند ما که ۷۳ نفر بودیم ۱۲ نفر زنده ماندند به خاطر اینکه خبر (اعدامها) نرسید [و به عبارتی زندانیان نتوانستند از جریان اعدامها با خبر شوند تا بتوانند به هنگام بازجویی جواب مناسب را بدهند]. من را بردند دادگاه و بعد از آن به جرم دروغ گفتن ۵۰ ضربه شلاق زدند (هر پنج وعده نماز ۱۰ شلاق باید بخوری). پاسدار همراه به حساب اینکه حکمم داده شده، من را جلوی آمفی تئاتر برد در را باز کرد همه جا تاریک بود. یک نور ضعیفی از لای پرده میتابید، پاسدار گفت هیچکس اینجا نیست، وایسا اینجا، و رفت. من سرم را بالا آوردم و چشم بندم را بالا زدم، طنابها را دیدم که آویزان شده و تعداد زیادی لباس و دمپایی ریخته شده بود. متوجه شدم چه خبر است، پاسدار رسید گفت کجا را نگاه میکردی گفتم تو تاریکی کجا را نگاه کنم."
در زندان گوهردشت تهران، زندانیان با استفاده از "مورس نوری" از شروع اعدامها خبر دادند.
سیاوش سلطانی، از زندانیانی چپ سابق و از افرادی که در زدن مورس شرکت داشت.
آقای سلطانی در هفتمین گردهمایی سراسری کشتار زندانیان سیاسی در آلمان در این باره گفت: "تصمیم گرفتیم خبر را به بندهای اوینی ها و ملیکشها (بند زندانیانی که دوران محکومیتشان تمام شده بود اما حاضر به امضای "انزجار نامه" نبودند به این بند منتقل میشدند) برسانیم؛ قضیه مورس زدن از ۱۱ شب تا ۵ صبح طول کشید، بچههای بند ملیکش ها باور نمی کردند ما که این طرف حرف می زنیم از دوستان خودشان هستیم. خلاصه با تمام این قضایا حدود ۶ تا ۷ ساعت طول کشید فرصتی برای بچه ها که بتوانند تصمیم بگیرند نبود که آیا اعدام را بپذیرند و یا اینکه از مواضع خود عدول کنند و زنده بمانند."
براساس آمار غیر رسمی حدود ۵ هزار نفر از زندانیان اعم از مجاهد و چپ در این تابستان به دار آویخته شدند.
درباره اعدامهای دهه ۶۰ و تابستان ۶۷ بیشتر بخوانید:
هیئتی که از سوی آیتالله خمینی به زندانها فرستاده شدند، در میان زندانیان و خانواده آنها موسوم به "هیئت مرگ" هستند.
این هیئت شامل تعدادی از مقامات قضایی و اطلاعاتی بود.
اسامی برخی از آنها در طول این سالها رسانهای شده است، اما حتی خود زندانیان نیز برخی از اعضای این هیئت را نمیشناختند.
مژده از زندانیان سیاسی چپ در کنفرانس زندانیان سیاسی در زوریخ چنین گفت: "در سال ۶۷ من در بند آزادی ها در اطاقهای دربسته بودم، بعد از قطع تمامی کانالهای ارتباطی ما با دنیای خارج و بردن زندانیان که اتهام مجاهد (عضو سازمان مجاهدین خلق) داشتند، ما هنوز خبر دقیقی از ابعاد و چگونگی کشتار نداشتیم. کنار ما یک سلول خالی شد و چند تن زن مجاهد به آنجا آورده شدند. یکی از آنها با زدن رمز مورس من و رفیقم ،چون هر کسی رمز مورس خاص خودش را داشت، ما را صدا کرد و به پای دیوار رفتیم. او خبر همه اعدامها را به ما داد. گفت زندانیان مجاهد را پیش هئیتی میبردند، این هیئت بعدها در بین زندانیان به نام هیئت مرگ نام گرفت؛ شامل نیری، رئیسی، اشراقی ،رئیسی ناصریان و غیره بود."
مژده همچنین اضافه کرد: "(او) تعریف کرد خودش را دار مصنوعی زدند، پرسیدم دار مصنوعی؟ گفت: طوری آویزان میکنند که موجب قطع نخاع نشود، فاصله زیر پا و چارپایه را جوری تنظیم می کنند که باعث بیهوشی می شود او را سه بار به همین حال دار مصنوعی زدند و هر بار که به هوش می آمد جسد دوستانش را بالای دار میدید."
بسیاری از این اعدام شدگان در گورهای دسته جمعی در شهرهای مختلف ایران مانند تهران، اهواز و رشت به خاک سپرده شدند. خانواده اعدام شدگان هنوز هم نمیدانند این افراد در کجا به خاک سپرده شدهاند.
بنا به گفته فعالان حقوق بشر در سالهای اخیر حکومت ایران اقدام به تخریب همین گورهای دسته جمعی زده و در برخی شهرها روی این گورها پارک ساخته و یا با صاف کردن گورها در حال ساخت ساختمان بر آنها هستند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر