نگاهی به کارنامه سالیان گذشته، نشان میدهد که انتخاب خانم مریم رجوی بهعنوان رئیسجمهور برگزیده مقاومت ایران، انتخابی فقط برای آن مقطع یا انتخابی تنها برای فردای بعد از سرنگونی و دوران انتقال حاکمیت به مردم ایران نبود؛ بلکه انتخابی برای امروز هم بود. برای پیشبرد مقاومت و محقق کردن امر سرنگونی استبداد پلید ولایتفقیه. در عینحال، این اندیشه، مواضع، دیدگاهها و برنامهها، رنگی از آینده نیز دارند. رنگی از فردا! فردایی روشن!
میهنی میسازیم
که در آن قانونی
برتر از خواسته مردم نیست
میهنی میسازیم
که در آن چوبهدار،
نیست جز خاطرهیی تلخ و فراموش شده
هیبت جراثقال
میدهد باز
ز سازندگی شهر پیام
میهنی میسازیم
که در آن لغو شده
حکم شوم اعدام...
مشق هر روزه فرداها با خط درشت
در همه کوچه و برزن اینست:
نه به شلاق و شکنجه
نه به جراحی گلخند و تبسم
نه به سرکوبی مردم
نه به ویرانگری هستهیی و بمب اتم
قلب این خاک فقط کانون
انفجار شادی است
حق مفروض و مسلم تنها
همه جا آزادی است
میهنی میسازیم
که در آن وسعت خورشید بهاندازه چشمان سحرخیزان است
نام این میهن آزاد شده
ایران است
نام این میهن آزاد شده
ایران است.
(مریم رجوی- گردهمایی بزرگ ایرانیان- پاریس- 6تیر 1393)
نوید بهار ایرانزمین
33سال پیش، وقتی مسعود رجوی از زندان دیکتاتوری شاه آزاد شد، گفت: «مگر میشود بهار را از آمدن بازداشت و نسیم را از وزیدن؛ مگر میشود مانع روئیدن لالهها شد؟»
و دیدیم که نسل بهار آوران ایران، برای محقق کردن بهار آزادی، با زمستان سخت دیکتاتوری خمینی و رژیم ولایتفقیه جنگید. جنگید و جنگید و برخلاف همه سیلابهای تهمت و سرکوب و توطئه و راهبند، ایستاد و راه را هنوز هم به سوی مقصد آزادی، میپیماید.
در این پایداری، یک پیمان و یک سوگند آمادگی برای فدا کردن و نثار کردن، همواره در پشت سر تکرار شده است.
درست همانطور که خانم مریم رجوی گفت: «ما به جانب فدیهها و محنتهای بزرگ شتافتهایم، تا آزادی و خوشبختی نصیب ملت ایران شود. ما از همه چیز دست شستهایم، تا همه چیز برای ملت ایران به دست آید و چنین خواهد شد. به فتح و آزادی مردم ایران باید یقین کرد. شب استبداد و ستم بیش از این نمیپاید. روز ما بر میدمد. آزادی پیروز میشود.»
نگاهی به طول مسیر، و راه پیموده شده در پشت سر، ایمان مقاومت و عزم راسخ آن را در راه تحقق بهار آزادی، نشان میدهد.
در این نوشته، نگاهی بسیار گذرا خواهیم داشت به اوراق یک کارنامه. کارنامه 21ساله فعالیتهای رئیسجمهور برگزیده مقاومت ایران.
شرایط سیاسی در آخرین سالهای دهه 60 و آغاز دهه 70!
تصویری که ماهنامه فرانسوی اکتوئل (اسفند 1368) از ایران تحت حاکمیت خمینی ارائه میدهد: «... یک میلیون معتاد، باضافه سنگسار در انظار عمومی... به ایران خمینی خوش آمدید!»
از خمینی یک رژیم درهمشکسته که در تمامی زمینهها شکست خورده بود، برای بقایایش به ارث رسید. رژیمی که در زمینه اصلیترین شعار استراتژیکی خود، یعنی بلعیدن عراق با شعار جنگ جنگ تا پیروزی و در رویارویی با دشمن اصلی خود، یعنی مجاهدین، در زمینههای سیاسی و اجتماعی شکست خورده بود. جنگ، اقتصاد رژیم را کاملاً درهم شکسته بود و نارضایتی عمومی، بعد از شرایط آتش بس، به جامعه فضای انفجاری داده بود.
نشریه دفولکز کرافت - 15بهمن67: «تمام سیستم (رژیم ایران) مانند یک ستون است که اگر یک سنگ آن را برداری، تمام ستون درهم میشکند!»
در چنین شرایطی، باند غالب رژیم به سرکردگی رفسنجانی، راه چاره را در این دید که برای بقای رژیم ولایتفقیه، تلاش کنند حکومت آخوندی و استبداد مذهبی را، با همین هیأت و ترکیب، به سیستم جهانی و غرب، چه بهلحاظ سیاسی و چه بهلحاظ اقتصادی وصل و قلاب کنند. هدف از این قلاب کردن این بود که رژیم را از سقوط به دره سرنگونی نجات بدهند. به همین خاطر رفسنجانی یکشبه لباس مدره و اعتدال بهتن کرد و استراتژی اتصال حکومت آخوندی به سیستم سرمایهداری جهانی را پیش گرفت.
البته این ژست رژیم، بیمایه فطیر بود و منطقاً نمیشد رژیمی ضدتاریخی را که از یک طرف ظرفیت برداشتن کوچکترین گامی به طرف آزادی و دموکراسی ندارد و از طرف دیگر، ماهیتش و باندهای غارتگر آن اجازه کمترین فعالیت سالم اقتصادی را نمیدهند؛ رژیمی که مسائلش را با سرکوب و تروریسم حل میکند، تنها با ژست و ادعا، به جهان قبولاند. معلوم بود که این بادکنک بسیار زود خواهد ترکید. اما اتفاقاتی در صحنه جهانی بهوقوع پیوست که در آن روزگار، به رژیم امکان ادامه این بازی و این مانور را داد.
یک جنگ غیرمترقبه! اشغال کویت!
با اشغال کویت توسط عراق، تمامی صفبندیهای سیاسی منطقه به هم ریخت. صفبندیای که تا آن زمان بیشتر کشورهای منطقه و جهان را با مقاومت ایران، در برابر پدیده بنیادگرایی و افراطیگری اسلامی قرار میداد، یکشبه زیر و رو شد. جنایتها و ماهیت ضدتاریخی دیکتاتوری مذهبی حاکم بر ایران، تحت الشعاع این بحران قرار گرفت. با تمرکز توجهات روی عراق، ماهیت و نقش مخرب تاریخی رژیم آخوندی در منطقه، به میزان زیادی به فراموشی سپرده شد. همچنین، چشمها بر روی جنایات و تروریسم رژیم ولایتفقیه نیز بسته شد.
این شرایط برای حیات رژیم آخوندی، یک فضای بینالمللی و یک فرصت طلایی بود. آخوندهای حاکم این شرایط را مائدهیی دیدند که با توسل به آن میتوانند، هم دشمن دیرینه خود را از سر راه بردارند، هم رژیمشان را از ورطه سقوط نجات دهند.
همچنین، رژیم همزمان با جنگ کویت، در یک لشکرکشی نظامی، درصدد نابودی مجاهدین برآمد. اما در این تهاجم، از ارتش آزادیبخش (در سلسله عملیات مروارید)، شکست سنگینی خورد.
از طرف دیگر، مجاهدین یک تعرض تمامعیار سیاسی را علیه رژیم آغاز کردند. هدف این بود که این تعادل جدید بینالمللی، در همشکسته شود.
گسترش مجاهدین و گسترش شورای ملی مقاومت ایران، افزایش فعالیتهای بینالمللی، همه بخشی از پاتک مجاهدین علیه رژیم بود. اما این کارزارها، در سال 1372 به یک تعرض تمامعیار و همهجانبه علیه رژیم ارتقا پیدا کرد و قلب ارتجاع حاکم را هدف قرار داد. در اجلاس شهریور 1372 شورای ملی مقاومت خانم مریم رجوی را که در آن زمان مسئول اول سازمان مجاهدین خلق ایران بود، بهعنوان رئیسجمهور برگزیده شورا برای دوران انتقال حاکمیت به مردم ایران، انتخاب کرد.
کمتر از دو ماه بعد، رئیسجمهور برگزیده مقاومت، بهطور رسمی معرفی شد و فعالیتهای گسترده خود را در اروپا آغاز کرد. این یک تعرض کامل سیاسی علیه رژیمی بود که بعد از مرگ خمینی، توسط رفسنجانی میخواست با دود و دم استحاله و مدرهنمایی، با کمک حامیان بینالمللی خود، مقاومت ایران و مجاهدین را از سر راه بردارد.
همچنین انتخاب یک زن، بهعنوان رئیسجمهور، شلیکی بود به قلب ارتجاع منحوس خمینی که زن را نیمه انسان محسوب میکند و او را بهطور قانونی نیز از مناصبی همچون قضاوت و ریاستجمهوری ممنوع ساخته است. انتخابی که برای زنان و همچنین مردان آگاه ایرانی، نویدبخش نفی کامل تبعیض جنسی، برابری زن و مرد و بنای ایرانی آزاد و دموکراتیک میباشد.
مقاومت ایران با ریاستجمهوری مریم رجوی، در داخل و خارج ایران، چشماندازهای پیشرفت سیاسی را، یکی پس از دیگری رقم زد.
نگاهی به دو نمونه از واکنشهای دردآلود رژیم، به انتخاب خانم رجوی بهعنوان رئیسجمهور برگزیده مقاومت، پرده از وحشت رژیم برمیدارد:
خبرگزاری رژیم - 8آبان 1372: «(این انتخاب)، مصالح نظام را تهدید میکند»
خبرگزاری فرانسه بهنقل از لاریجانی - 25آبان 72: «حضور او (مریم رجوی) در فرانسه برای ایران (رژیم آخوندی) غیرقابل تحمل است».
رژیم در مقابل این تعرض سیاسی، فقط به تهدید و ارعاب اکتفا نکرد. روز 7آذر 1372 قرارگاه اشرف، توسط مزدوران رژیم آخوندی، خمپارهباران شد.
7آذر 1374- بلژیک- بندر آنتورپ- دیکتاتوری ولایتفقیه، یک خمپاره غولپیکر 300 میلیمتری را، برای هدف قرار دادن مقر خانم رجوی، فرستاده بود. این خمپاره، توسط پلیس بلژیک کشف شد.
رسانههای خارجی از خلال همه این ماجراها، به برآوردهای جدیدی از تأثیر انتخاب مریم رجوی در این کارزار سیاسی رسیدند. آنها جدیت و اهمیت فعالیتهای مریم رجوی را زودتر از دولتهایشان تشخیص دادند:
رادیو سراسری ایتالیا- 30مهر 1372: «(انتخاب خانم رجوی) یک گام به پیش از جانب مقاومت ایران علیه رژیم آخوندها».
روزنامه اکسپرسن- اول بهمن 1372: «در سراسر ایران، به این زن (مریم رجوی) امید بستهاند».
لیبراسیون – 24آبان 1372: «مسئول اول پیشین سازمان مجاهدین خلق ایران، که بهتازگی بهعنوان رئیسجمهور دوران انتقال حاکمیت به مردم ایران معرفی گردیده، بهواقع کابوس اصلی رژیم ایران است».
در فاصله سالهای 1373 تا 1375، مقارن با حضور رئیسجمهور برگزیده مقاومت خانم مریم رجوی در فرانسه، پشتیبانی ایرانیان مقیم خارج از کشور از مریم رجوی، که در گردهماییهای بزرگ این سالها خود را نشان میداد، سران رژیم را از گسترش بیسابقه مقاومت به وحشت انداخت.
در خرداد 1375، خانم رجوی در سالن ارلزکورت لندن سخنرانی کرد. این بزرگترین اجتماع ایرانیان در خارج از کشور، تا آن زمان، با شرکت 25هزار نفر بود. این اجتماع بزرگ، از مظاهر اعتلای مقاومت ایران و نشانی از حمایت اکثریت قاطع مردم ایران از مقاومت و رئیسجمهور برگزیده آن بود.
گسترش ابعاد این حمایت، تنها مربوط به خارج کشور نبود. در داخل کشور نیز شاهد رشد فزاینده حمایت اجتماعی از مقاومت، بهخصوص در میان جوانان و زنان ایرانی بودیم.
در همین دوران، رژیم در شهرهای شیراز، اراک، زنجان، مشهد و قزوین، با قیام تودههای مردم روبهرو شد. رژیم این قیامها و اعتراضات را با سرکوب و کشتار پاسخ گفت.
میتوان گفت یکی از نتایج انتخاب مریم رجوی، پیدایش یک جنبش بزرگ همبستگی در میان ایرانیان در خارج کشور و همینطور رشد اعتراضات مردمی در داخل کشور بود.
پیدایی جنبش بزرگ همبستگی ایرانیان خارج کشور
گردهماییهای ایرانیان خارج از کشور و پشتیبانان مقاومت، طی این سالیان، یک بسیج بیسابقه تاریخی و کم نظیر در تاریخ جنبشهای ایران و جهان را به نمایش میگذارد. همچنین نشان دهنده عمق اتکای پرچمدار مقاومت ایران به مردم است. با اتکا به این حمایتا و پشتیبانی و فعالیتها و امواج اعتراض این هموطنان بود که در هر مقطعی، با تظاهراتها، با گردهماییها و با خشم و خروششان در خیابانهای جهان و در برابر مجامع بینالمللی و سفارتهای کشورها، مقاومت توانست رژیم را عقب بنشاند و پیروزیهای بزرگی را محقق کند.
عبور از توطئههای بزرگ
توطئه بزرگ 17ژوئن 2003 (تیر 1382) با امواج بزرگ اعتراض و خروش ایرانیان در سراسر دنیا به شکست کشانده شد. از آن روز محیطهای ایرانیان آزاده در خارج کشور، پیوسته در حرکت و جوشش بودهاند. از آذر 1382 کارزارهایی در سراسر جهان بهصورت تحصنها، آکسیونها و تظاهرات برای محکوم کردن توطئههای رژیم علیه شهر اشرف جریان داشته است.
تشکیل یک جبهه بزرگ بینالمللی
یکی دیگر از دستاوردهای مقاومت در این سالها، تشکیل جبههای بزرگ از وجدانهای بیدار دنیا و برجستهترین شخصیتهای سیاسی، حقوقی، هنری، فرهنگی و مذهبی، در حمایت از مردم و مقاومت ایران و رودرروی بنیادگرایان حاکم بر میهنمان بوده است.
این شخصیتها، با حمایت بیدریغ از مقاومت سازمانیافته مردم ایران و سمبل و پرچمدار آن، مریم رجوی، گنجینهیی بیهمتا از والاترین ارزشهای انسانی در جهان معاصر را نمایندگی میکنند. البته گردهمآوردن این گنجینه، توسط خانم رجوی، کار سادهیی نبود و با سختکوشی و مایهگذاری او و اعضا و کادرهای مقاومت، طی سالیان محقق شده و استفاده از این ظرفیت لایزال انسانی و شکل دادن یک جبهه مؤثر بینالمللی را در کنار بهکار گرفتن بنیادهای حقوقی و دموکراتیک جهان و مصوبات بینالمللی، بهعنوان یک تجربه نوین، به گنجینه تجارب انقلابی جهان افزوده و در اختیار همه ملتهای مظلوم و خلقهای دربند جهان قرار داده است. این کشف نوین که میتوان آن را تبدیل انرژی اخلاقی به نیرو و اهرم سیاسی توصیف کرد، مرهون ایمان عمیق مریم رجوی به عنصر انسانی نهفته در تمامی آحاد بشری است. لرد راسل جانستون (نماینده فقید مجلس عوام انگلستان، در این رابطه توصیف بسیار قابل تأملی دارد: «او (مریم رجوی) یک شخصیت استثنایی است. اعتقاد او به تغییر پذیری انسان نفسها را در سینه حبس میکند».
این نگرش نسبت به انسان و تکیه بر عنصر انسانی، کارایی و تأثیرگذاری شگرف خود را در دشوارترین و پیچیدهترین صحنههای سیاسی به اثبات رسانده و یکی از مهمترین عناصر حفظ و حراست از مجاهدین و مقاومت ایران در گذار سرفرازانه از دل توفانهای مهیب و بنیانکن این سالها بوده است.
بدیهی است که آخوندها و وحوش پسمانده از خمینی و تفکر ضدانسانی او که ارزشهای مشترک بشری را بو نکردهاند، تا کجا از فهم و تبیین این خلق جدید فاصله دارند و در تبیین آن تا کجا دچار مزخرفگویی و ضد و نقیضبافیهای مسخره و مضحک میشوند که جز گم و گیج کردن خودشان و نیروهای کودنشان اثر دیگری ندارد. مجاهدین از یک سو یک گروهک در حال زوال و مشتی انسانهای سرگشتهاند که در گذران زندگی خود و یافتن جایی برای پناه گرفتن درماندهاند، اما از طرف دیگر لشکری از برجستهترین شخصیتهای سیاسی آمریکایی، اروپایی و سایر کشورهای جهان را در مشت خود دارند، به آنها حقوقهای کلان چندصدهزار دلاری میپردازند و آنها را همراه با هزاران و گاه دهها هزار و صدهزار ایرانی و غیرایرانی هر روز از این کشور به آن کشور میکشانند و به حمایت از خود وامیدارند!
به این ترتیب با تلاشها و کارزارهای مستمر، یک جبهه عظیم جهانی در 5 قاره جهان، رویاروی دشمنان ملت ایران برپا شد. کارستان بزرگی که یک جنبش اپوزیسیون، بهرغم همه فشارها و محدودیتها از همه طرف، با تکیه بر نیروی خود و مردم خود، آن را محقق کرده است.
با اتکا به این دو اهرم بزرگ، یعنی جبهه همبستگی ایرانیان و جبهه وجدانهای بیدار جهان، رئیسجمهور برگزیده مقاومت ایران توانست در چند محور در نبرد با دشمن ضدبشری پیروز شود و رژیم آخوندی را با وجود حمایت مماشاتگران که به قیمت تاراج ثروتهای مردم به دست آورده بود، در عرصههای گوناگون شکست دهد. یکی از این زمینهها مقابله با توسعه طلبیمنطقهای رژیم بود.
مریم رجوی نخستین کسی بود که 11سال پیش (23آذر 1382) هشدار داد: «... تکرار میکنم! خطر دخالتهای رژیم در عراق صد بار خطرناکتر از تهدید اتمی است!…».
مبارزه با توسعه طلبیمنطقهای و تهدیدهای اتمی فرامنطقهیی رژیم! دو پایه مشترک و اصیل که به جبهه متحد ضد بنیادگرایی، هویت، قدرت و انسجام میدهد.
امروز، در کنار مقاومت ایران، جهانی از شرافت، ایستاده است. جبههیی از منتخبان صدها میلیون تن از مردم جهان، مرکب از هزاران نماینده پارلمان، شهرداران و نیز حقوقدانان، دانشگاهیان، شخصیتهای فرهنگی و انسانهای آزاده از سراسر جهان. ارگانهای بینالمللی و مدافع حقوقبشر، مردم آگاه ایران، عراق و منطقه، همه در یک جبهه بینالمللی متحد، علیه فاشیسم تروریستی مذهبی حاکم بر ایران صف کشیدهاند.
با اتکا به این نیروی همبستگی و یاری وجدانهای بیدار، یعنی اهرمهای قدرتی که باید آن را قدرت نوین نامید، در سالهای اخیر، مقاومت ایران تمامی توطئههای رژیم علیه مقاومت را به شکست کشانده است.
توطئههای بزرگی مانند بمباران مجاهدین در عراق، کودتای نافرجام 17ژوئن علیه محل اقامت رئیسجمهور برگزیده مقاومت و مقر مرکزی شورای ملی مقاومت و توطئههای پیدرپی علیه اشرف و لیبرتی، با کارزارهای بزرگی که در 5قاره جهان در برابر رژیم برپا شد، به شکست انجامید و جامعه جهانی بیش از پیش به مقاومت ایران روی آورد.
یکی از مهمترین و دشوارترین پهنههای رویارویی مقاومت ایران با رژیم ولایتفقیه و جبهه جهانی مماشات، کارزار خارج کردن نام مجاهدین و شورای ملی مقاومت از فهرست سازمانهای تروریستی بود. این کارزار در اروپا، با هدایت خانم رجوی در رأس لشکری از وجدانهای بیدار و جبهه همبستگی، طی 7سال کار پرتلاش، عاقبت بر تصمیم 27کشور اتحادیه اروپا پیروز شد.
لرد اسلین فقید نماینده مجلس اعیان انگلستان و قاضی سابق دیوان عدالت اروپا درباره نقش خانم رجوی در هدایت و به پیروزی رساندن این کارزار گفت: «من به نوبة خودم و بهعنوان متخصصی که با خانم رجوی کار کردهام و همچنین از جانب همکارانم در مجلسین انگلستان و از جانب بسیاری از نمایندگان پارلمان اروپا و شورای اروپا سخن میگویم و میخواهم این جا اعلام کنم که ما واقعاً بهخاطر این پیروزی مدیون خانم رجوی هستیم».
در گام بعد، کارزار فشرده رئیسجمهور برگزیده مقاومت ایران بر ضد لیستگذاری مجاهدین در آمریکا بود که در انتهای یک کارزار نفسگیر 15ساله سرانجام دولت آمریکا را مجبور کرد تا در 7مهر 1391، نام سازمان مجاهدین خلق ایران را از لیست سازمانهای تروریستی خارج کند. بدین ترتیب، بزرگترین راهبند ارتجاعی- استعماری، با مبارزهای سخت و فشرده و رهبری خانم رجوی، از سر راه مقاومت ایران برای سرنگونی رژیم آخوندی، برداشته شد.
افشاگریهای اتمی، جبههیی دیگر
در همین حال، مبارزه در یک جبهه دیگر، مبارزه برای افشای فعالیتهای رژیم برای رسیدن به بمب اتم و بهدام انداختن رژیم در زمینه اتمی بود. نزدیک به یکصد مورد افشاگری اتمی عامل اصلی بیداری جهان نسبت به خطر اتمی فاشیزم مذهبی حاکم بر ایران شد.
در نتیجه تلاشهای مجاهدین در افشای فعالیتهای مخفی اتمی رژیم آخوندی، روز 2دی 1385، شورای امنیت مللمتحد طی قطعنامه شماره1737 رژیم ایران را ملزم کرد تا فعالیتهای تولید سوخت هستهیی را بدون تأخیر متوقف کند. بهدنبال سرپیچی رژیم آخوندی از قطعنامه1737، در روز4فروردین 1386، قطعنامه شماره1747 شورای امنیت، تحریمهای گستردهتری را در زمینه مالی، تجاری و تسلیحاتی بر رژیم ایران اعمال کرد. موج این تحریمها تا امروز، گریبان رژیم را گرفته و بنا به اذعان خود رژیم، این دیکتاتوری را به مرحله «خفگی» رسانده است. وضعیتی که افشاگریهای میهنی مقاومت ایران، آغازگر آن بود.
خانم مریم رجوی، درباره کشاکش عظیمی که او خود پرچمدار آن است، کشاکشی که در جبههها و پهنههای مختلف بین مقاومت مردم ایران و رژیم آخوندی جریان دارد و در حقیقت سمت دهنده و تعیین کننده همه تحولات مربوط به ایران است، چنین میگوید:
«... حقیقت این است که موتور محرک و نیروی اصلی سمت دهنده اوضاع، کشاکش میان رژیم و آمریکا در پرونده اتمی یا جدال میان دو جناح حاکم رژیم نیست.
نبرد اصلی، میان مردم و مقاومت ایران با رژیم ولایتفقیه بوده، هست و خواهد بود؛ مقاومتی که در دل زندانهای سیاسی، کانونهای شورش و اعتراض برپا میکند، در عراق و سراسر خاورمیانه، نیروهای دموکراتیک و ضدارتجاعی را به مقابله با بنیادگرایی و رژیم ولایتفقیه فرا میخواند. مقاومتی که آنتیتز تروریسم و صدور بنیادگرایی است.
مقاومتی که مجاهدان پاکبازش، 12سال است که در خط مقدم، در سختترین شرایط، پایداری تاریخی بینظیری را ارائه کردهاند؛ با کارزارهای سترگ، از جمله اعتصابغذای جانکاه 108روزه که در کشورهای مختلف جهان، تکثیر و شعلهور شد؛ با طولانیترین تحصنها که بیش از 3سال است در ژنو ادامه دارد؛ با سلسلهیی بیپایان از تظاهرات روزانه در 4گوشه جهان و با یاران اشرفنشان و جوامع ایرانیان.
اینها به گویاترین صورت، توانایی و ظرفیت مردم ایران و مقاومت سازمانیافته آنها را برای تغییر رژیم، نشان میدهد. به قول مسعود، مقاومتی که ”صلح و امنیت و دموکراسی و حقوقبشر و ثبات و سازندگی و یک ایران غیراتمی را در این منطقه از جهان، پیشنهاد میکند».
آری، مقاومتی که از کورهگدازان انواع آزمایشها طی 33سال، با سربلندی عبور کرده، قطعاً میتواند به مقصد آزادی و حاکمیت مردم، دست یابد. بله، میتوان و باید»... (گردهمایی بزرگ ایرانیان ـ ویلپنت پاریس ـ 6تیر 1393).
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر