با یاد مجاهد شهید مهری (فروغ) شیرنگی - مجاهد قهرمان مهری شیرنگی از شهیدانی که در ارتباط با جنگل در درگیری بشهادت رسید
مجاهد شهید مهری (فروغ) شیرنگی

مهری شیرنگی از قهرمانان شهید جنگل خیبوست قائم شهر
محل تولد: گرگان
شغل: دیپلم
سن: 25
تحصیلات: –
محل شهادت: ساری
تاریخ شهادت: 20-2-1361
محل زندان: –
زندگینامه شهید
مجاهد شهید مهری شیرنگی در سال۱۳۳۵ در گرگان متولد شد، تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در این شهر به پایان رساند.
اواز دوران دبیرستان مطالعه کتابهای سیاسی و اجتماعی را آغاز کرد و همزمان توانست با تعدادی از جوانان پرشور و مبارز گرگان آشنا شده، و ضمن دستیابی به آثار و نشریات مجاهدین با اهداف و آرمانهای انقلابی سازمان آشنا گردد.
طی دوران انقلاب ضدسلطنتی مجاهد شهید مهری شیرنگی بهطور فعال در حرکتهای اعتراضی مردم شرکت داشت، و نقش مؤثری در فعال کردن هر چه بیشتر زنان گرگان در مبارزه بر علیه رژیم شاه داشت.
پس از پیروزی انقلاب مهری فعالیت خود را در ساختمان ستاد سازمان در گرگان آغاز کرد، و سپس در اواخر تابستان ۵۸ به تهران آمد.
در این دوران او روز به روز مراحل رشد انقلابی را پشت سر میگذاشت، طوری که در اواخر سال۵۸ با کسب صلاحیتهای لازم به مدار عضویت سازمان ارتقاء یافت.
در بهار سال۵۹ خواهر مجاهد مهری شیرنگی مجدداً به مازندران بازگشت و در رابطه با تشکیلات آن استان عهدهدار مسئولیتهای مختلفی گردید، از جمله مسئولیت تشکیلاتی خواهران بابل را عهدهدارشد.
پس از ۳۰خرداد۶۰ مهری نیز به همراه سایر خواهران و برادران مجاهدش به صحنه مبارزه انقلابی متناسب با این دوران و بر علیه رژیم ضدبشری خمینی گام نهاد.
او که از جسارت و قاطعیت انقلابی برخوردار بود همواره در انجام سختترین و خطرناکترین مأموریتها مشتاقانه داوطلب میشد و بهخوبی از عهده انجام آنها نیز بر می آمد.
مجاهد شهید مهری شیرنگی سرانجام روز ۲۰اردیبهشت سال۶۱، هنگامیکه جهت انجام یک مأموریت انقلابی، پایگاه محل استقرارش را ترک گفته بود، همراه با همرزم دلیرش مجاهد شهید ملیحه مرتضوی با مزدوران خمینی درگیر شد و طی یک نبرد قهرمانانه بهشهادت رسید.

مهری شیرنگی وملیحه مرتضوی از شهیدان جنگل قائم شهر
یادش گرامی باد
یادنامه شهیدان و فرماندهان جاودانه
مهری شیرنگی؛ شیرزن جنگل مازندران
مهری شیرنگی شیرزن قهرمانی که بر سر قرار جنگل در درگیری با پاسداران بشهادت رسید
مهری شیرنگی، مجاهد دلیر و ستارهای فروزان در آسمان مقاومت ایران بود. او که بعدها نامش با جنگلهای مازندران گره خورد، از زمرهٔ پیشتازانی بود که در خاموشی شبهای اختناق، روشنی پایداری را در جان خود حمل میکرد. زنی از تبار ایستادگی، از نسلی که با خون خود چراغ راه آزادی را افروخت.
او از دیار گرگان برخاست، در خانوادهای آگاه و انقلابی پرورش یافت و از همان آغاز، در زمرهٔ زنانی قرار گرفت که با پذیرش سختترین مأموریتها، دوشادوش مردان در راه سرنگونی دیکتاتوری دینی ایستاد. مهری، همسر مجاهد صدیق و فرمانده جنگلهای مازندران، محمود مهدوی (میرزا)، بود. پیوند آنان، نه فقط یک زندگی مشترک که پیوندی عمیق میان عشق، وفاداری و مبارزه بود. آنان با هم پیمان بستند که تا آخرین دم، به عهد خود با خلق و انقلاب وفادار بمانند.
از آغاز مهرماه ۱۳۶۰، مهری به پایگاهی در شمال منتقل شد. از همان روزهای نخست، همگان در پایگاه، مجذوب صلابت، توانمندی، صداقت و روحیهٔ آتشین او شدند. مسئولیتها را با دقت و وسواس پیش میبرد. دیدبانی شبانه، تصفیه اسناد، ترددهای امنیتی، انتقال مهمات، همه و همه را خود پیشگامانه انجام میداد. مأموریتهایی که گاه برای مردان دشوار بود، در قامت رزمندگیاش آسان مینمود.
او بارها برای انتقال نیروها و مهمات به جنگل سفر کرد. هر بار، در دل خطر، با ارادهای پولادین بازمیگشت. میگفت: «مقابل رژیم ایستادن سخت نیست، ما باید بیشتر از اینها سختی تحمل کنیم». مهری در دل خود نیرویی داشت که از شجاعتش فراتر میرفت؛ نیرویی از جنس ایمان و عشق به مردم.
در ۲۰ اردیبهشت ۱۳۶۱، مأموریتی دیگر آغاز شد. قرار بود برای دیدار و هماهنگی با فرمانده جنگل، میرزا، به منطقه جنگلی مازندران برود. روز قبل، سر قرار، نیروها حاضر نشدند. فردای آن روز، همراه مجاهد دلیر ملیحه مرتضوی، بار دیگر عازم منطقه شدند. در مسیر ساری به بهشهر، خودرویشان توسط پاسداران متوقف شد. پس از بازرسی اولیه، نیروهای سرکوبگر تصمیم گرفتند آنان را به پاسگاهی در همان حوالی منتقل کنند.
باز سازی درگیری دو خواهر مجاهد با پاسداران در مسیروماموریت جنگل قائم شهر
اما مهری شیر جنگل بود، نه اسیر ظلم. در راه، با شجاعتی کمنظیر، پاسداری را که در صندلی عقب نشسته بود از پای درآورد. همزمان خودرو را به تنهٔ درختی کوبید تا هیچچیز از تجهیزات و اطلاعات به دست دشمن نیفتد. مهری و ملیحه، هر دو، در همان لحظه به شهادت رسیدند.
پیکر مهری، آغشته به خون، سندی شد بر وفاداری بیپایان. نامش در حافظه جنگل، در شعلههای بخاریهای هیزمی پایگاهها، در نجواهای شبانهٔ چاینوشان پایگاه، در واژهواژهٔ نشریه «خروش جنگل» و در دل همهٔ مجاهدان مازندران جاری شد.
او زنی بود از سلالهٔ درختان، همچون رود، جاری در راه آزادی. مهری شیرنگی، فقط یک نام نبود؛ افسانهای بود از حقیقتِ عشق، اراده، آگاهی، و مقاومت. او رفت، اما بذرش در خاک جنگل رویید؛ در صدای خشخش برگها، در آوای پرندگان، در نغمههای گالشها و در دل رزمندگانی که هنوز، نامش را چون پرچمی در دست دارند.
مهری؛ ستارهای که در ظلمت شب، راه را به ما نشان داد.
در فیسبوک جاودانه های قائم شهر مطلب زیر در رابطه با شیر زن قهرمان مهری شیرنگی آمده است
من از سلاله درختانم
صدای خواهش شفاف آب به جاری شدن
همچو قایقی، در رودخانه زمان جاری…
مجاهد شهید مهری شیرنگی و مجاهد شهید ملیحه مرتضوی

مهری شیرنگی وملیحه مرتضوی در نبردی خونین با پاسداران در مسیر جنگل بشهادت رسیدند

هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر