۱۳۹۴ مهر ۲۸, سه‌شنبه

سی مهر، چه تعریفی دارد؟

از د. نجمی.از رزمگاه ليبرتي

که هر ارزشی در واژه‌ای نمادین می‌شود. اخلاق، حقیقت، حقوق، کرامت انسان، آزادی، استقلال، برابری. نظر و عقیده. زندگی. محبت. اما واژه ها را می‌توان قلب کرد.
بارها این قلب واژه‌ها را دیده و می‌بینیم. از تخم و ترکه‌ی همه دیکتاتورها و بیشتر از همه از زادگان خمینی. امثال خامنه‌ای و روحانی. نمونه‌اش یک جمله از احمدی‌نژاد است. که بدون شرم و حیا یک روز گفت: ایران آزادترین کشورهاست!.
بله! واژه ها را می‌توان به‌سادگی قلب کرد. مبارز را می‌توان جنایتکار و منافق نامید. این را از روزنامه اطلاعات سال 1351 به یاد داریم که نوشت: «پنج خرابکار اعدام شدند».
با دروغ هم می‌توان بسیاری حقایق را بگونه‌ای کاملاً خلاف آن وانمود کرد. موفق ربیعی یکی از مزدوران خامنه‌ای در عراق یک روز به نزدیک به 4000 مجاهد پرسابقه‌ی اشرف گفت: «آنها مغزشویی شده‌اند».
دیگر چه؟ حقوق را می‌توان پایمال نمود!
در تهاجم 6 و 7مرداد88 علیه اشرف دیدیم که همه حقوق مجاهدان اشرف جلوی چشم آنها که تعهد حفاظت داده بودند و جلوی چشم سازمان ملل و تمام دنیا، نقض می‌شد.
همینطور با ادعای حفظ حرمت زنان، می‌توان نفرت انگیزترین تبعیض‌ها را علیه  حقوق زنان  ترویج کرد. آن هم با دست خود زنانی که نامشان نماینده‌ی مجلس رژیم ولایت‌فقیه گذاشته شده.
به همین قیاس بگذارید باز هم ادامه بدهیم: می‌توان در روز روشن انسانها را کشت و سپس آن را تکذیب کرد. ندا آقا سلطان را به هنگام شهادتش همه دنیا دیدند. همچنین تصاویر شهیدان اشرف و شهیدان قیام 88 را همه دیده‌اند.
همچنین می‌توان پشت درهای بسته، با جنایتکاران دور یک میز مذاکره و زد و بند نشست. و طرح توطئه‌ای را ریخت. مذاکرات جک استراو و شیراک و ویلپنت با خرازی و نمایندگان رژیم ولایت‌فقیه را به یاد آورید!
هجوم 1300 پلیس فرانسه به اورسور اواز و دستگیری 160 عضو شورای ملی مقاومت را همه‌ی دنیا به یاد دارند.
به دنبال این هجوم هم می‌توان حقیقتی را که برملا شده، تکذیب کرد. روی مجله‌ی روزنامه ژورنال دودیمانش: جمله «اگر تکرار کنی تکذیب می‌کنم» را به‌خاطر داریم.
می‌توان در مجالس دنیا که به نام آزادی و دموکراسی برپا شده نشست و گوشها را به آنچه ازخیابان می‌آید بست.
هزارها از این قبیل مثالها می‌توان آورد.اما نتیجه‌ی همه این مثالها چیست: این که: واژه ها خود نمی‌توانند حافظ خود باشند، پس چه کسی حافظ حرمت کلمات خواهد بود؟ این کلمات به ما نگاه می‌کنند و حفاظت از حرمت خود را می‌خواهند: حق، آزادی، انسان، برابری، انسانیت، دوستی، عدالت، وجدان، حقیقت، شرف، وفا، اصول، تعهد. پاکی، صداقت.
برای حرمت این کلمات باید بها پرداخت. بگذارید به یک نمونه بهاپرداختن برای حفظ حرمت «حقوق پناهنده» نگاه کنیم:
آن روز 7مرداد 88 که به اشرف حمله شد، 36 تن گروگان گرفته شدند. بعد خود آن 36 تن بعلاوه‌ی همه اشرفیان و مجاهدین ایران و سراسر دنیا و اعضای مقاومت ایران و پشتیبانانش، شروع به پرداخت بهای حرمت حقوق پناهنده کردند. از روز هفت مرداد تا روز 14مهر، همه با پایداری خود تا پای جان. آن گروگانها 36 تن بودند. که با تن مجروح، هفتاد و دو روز در اسارت اعتصاب‌غذا کردند. پس از شصت و پنج روز اعتصاب‌تر، تصمیم به اعتصاب خشک گرفتند و هفت روز در تشنگی و درد، گام به گام، به سوی مرگ خود رفتند.
علاوه بر آن 36 تن، مقاومت ایران و پشتیبانانش قیمت سنگینی برای آزادی گروگانها پرداختند. طی آن 72روز، در 4قاره جهان، تحصن و اعتصاب‌غذای هموطنانمان، بلاوقفه ادامه داشت. تا آن توطئه شکست خورد و بعد شادروان لرد کوربت در 19 مهر سال 88 گفت: تمام کسانی که برای آزادی و دموکراسی ارزش قائل هستند، باید خود را مدیون این 36 گروگان بدانند. به‌خاطر چیزی که آنها کردند. کاری که آنها کردند در جهت اثبات حق و حقوق آزادی بود».
این تنها تصویر یک صحنه بود. یک صحنه از تمامی سی و پنج سال گذشته، در مبارزه‌ای که در میهن ما بر سر حاکمیت مردم بر سرنوشتشان جریان دارد، در تمامی صحنه‌ها، همین حکایت را می‌توانیم تماشا کنیم. وقایع متفاوتند. اما حکایت یک جمله بیشتر نیست. تلاش، و رنج و فدا کردن، یا با سوزن کوه کندن. با سلول سلول خود رنج کشیدن.
و در تمام این سالها برای پرداخت بهای همه کلمات به همان روشی اتکاء شده که شیللر شاعر بزرگ آلمانی هم گفته بود: «در دنیا تنها کسی موفق می‌شود که به انتظار دیگران ننشیند و همه چیز را از خود بخواهد».
حالا هدف از این مقدمه چینی و بیان نمونه‌ها چیست؟ خلاصه حکایت این است: کسانی پیدا می‌شوند و در برابر توطئه و جنایت و ستم و پایمال کردن حقوق، ایستادگی می‌کنند، با گوشت و پوست و استخوان خود، بها را می‌پردازند. تا آخرین نفس پیش می‌روند و تا مرگ و بعد از مرگ سفر می‌کنند. آنوقت، پای حقی مهر می‌شود. روشهای حق‌پوشانه افشا می‌شوند و سنگ بنای سنتی برای همه مظلومان و آیندگان نهاده می‌شود. به این ترتیب جبهه حقیقت یک گام پیشروی می‌کند.
اگر گامهای پیش آمده‌ی مقاومت و مردم ایران را بشماریم، آنوقت خواهیم توانست ببینیم که چه حجم و میزان بزرگی از پرداخت بها انجام شده است.
اما این، پایان نتیجه‌گیری و پایان حرف نیست. چون تازه بعد از همه اینها به این سؤال اصلی می‌رسیم که:
این کسانی که پیدا می‌شوند و در برابر همه سختیها می‌ایستند و همه بها را می‌دهند تا حرمت کلمات حفظ شود، با چه نیرویی این قدرت را پیدا کرده‌اند؟ ایمان خودشان تنها! غیرت و همت تک تکشان؟ نیروی غیبی؟ یا نوعی معجزه در کار است؟
راستی چه نیرویی این قافله‌ی حفظ حرمت کلمات را تک به تک پیدا کرده، افزایش داده، متحد کرده، به پیش رانده، توانش را افزوده، و لحظه به لحظه و روز به روز بر سرپیمان نگاه داشته؟
 چه نیرویی از سراسر دنیا وجدانهای خفته را بیدار کرده، وجدانهای نخفته را به یاری خوانده، دستشان را گرفته و به هم پیوند داده؟
خلاصه تهیه و تدارک نیرو و عزم و اراده برای این ایستادگی مستمر و این پرداخت بهای عظیم و بی‌وقفه، و بی‌چشمداشت، و فداکارانه، چه نامی داشته؟ و انجام آن چه سازو کاری داشته؟
پاسخ در یک عبارت است: همان که در یک راز عرفانی ایران هم نهفته است: اعتقاد به نیروی خود (آنچه خود داشت)، ایمان به توانستن، عزم بایستن. مقاومت ایران نام آن را « انقلاب» گذاشته.
اما همه این عبارات معنوی را نمی‌توان بی‌تجسم تماشا کرد.
تجسمش را مقاومت ایران در یک نماد و یک نام تبلور بخشیده. یک زن به‌نام مریم. و روزی را هم برای تجلیل از این عزم، مشخص کرده. روز معرفی این نماد، روز سی مهر است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر