زن مقاومت آزادی پیشتازان راه رهائی خلق ومیهن

زن مقاومت آزادی پیشتازان راه رهائی خلق ومیهن

۱۴۰۲ مرداد ۱۰, سه‌شنبه

زندکی نامه مختصری ار زهرا حقیقت منش مادر خسروی وفرزندان مجاهدش

 زندکی نامه مختصری ار  زهرا حقیقت منش مادر خسروی وفرزندان مجاهدش 






مادر متولد ۱۳۱۴  بود که در پنجشنبه ۵ مرداد۱۴۰۲ یعنی سه روز پیش وفات کرد . زهرا حقیقت منش مادر مجاهدین شهید نیره و زرين و نسرين و پروین (سکینه )خسروی بود همچنین دامادهایش مجاهدین شهید ابراهیم ملک افضلي (همسر زرین)و عزت الله محسني (همسر پروین) به دست جلادان خمینی به شهادت رسیدند . خواهر زاده های مادر مجید مداح و غلامرضا فریدی و عبدالرضا(ابوطالب )فریدی به دست پاسداران جنایتکار رژیم به شهادت رسیدند. این شهدا در واقع از خانواده نزدیک مادر بودند ، شهدای دیگر که در ارتباط فامیلی با مادر بودند ، مجاهد شهید آمنه ملک افضلي خواهر ابراهیم داماد مادر ، مجاهدان شهید حجت الله و قدرت الله و شهید راه آزادی معین الله برادران عزت الله داماد مادر بودند. همچنین برادران مجاهدين شهید مسعود و محمود و مهرداد عاطفی و محمد گلپایگانی و همچنین مجاهد شهید از خانواده گل‌گلزاده غفوری و همچنین احمد صفری از فامیل سببی مادر هستند . همسر مادر آقای ابوطالب خسروی از طرفداران فعال دکتر مصدق بود و به همین خاطر چندين بار از طرف ساواک دستگير شده بود و همیشه زیر نظر بود . همچنین دامادش ابراهيم ملک افضلي از زندانیان زمان شاه و هم بند با آیت‌الله منتظری بود ، به همین خاطر منتظری برایش واسط می شود و می خواست از اعدامش جلوگیری کند ولی علیرغم همه چیز اورا در میدانی در مشهد در ملآ عام به دار می آویزند. مادر زهرا زنی بسیار شجاع بود در هر محفل و هر فرصت حتی توی تاکسی یا هر محلی دست به افشاگری می زد . چندين بار به زندان رفته بود و تبعید شد و حتی برایش اعدام مصنوعی ترتیب دادند ولی او دست از فعالیت و افشاگری ای جنايتکاران بر نمی داشت . خودش شبانه با دست خودش دختر ش را مخفیانه به خاک سپرد و باید پول گلوله هایش را می پرداخت . در به خاک سپاری دختر دیگرش در میان قبر رفت بود وبا فریاد جنايات پاسداران و اخوندهای جانی راافشاگری می کرد مأموران لباس شخصی به او اخطار می دهند و او فریاد می زند همینجا مرا هم بکشید ، دختر ها و داماد های نازنینم را کشتید من دیگر چیزی برای از دست دادن ندارم . در زیر قسمتی از خاطرات و یادواره که در آرشیو شهداي سازمان آمده را هم برایتان ضمیمه می کنم . مادر را در قائمشهر به خاک سپردند و و فردا هم در این شهر مراسمی هست . مجاهد شهید زرین خسروی مشخصات مجاهد شهید زرین خسروی محل تولد: قائمشهر شغل: دبیر سن: 25 محل شهادت: مشهد زمان شهادت: 1360 ابراهيم (محسن) ملك افضلي همسر زرين در منزل مجاهد شهيد محمدرضا شايسته دستگير ميشود و اعدام میشود. جزو شهدا است. مجاهد شهید نسرین خسروی مشخصات مجاهد شهید نسرین خسروی محل تولد: قائمشهر تحصيل: دانش آموز سن: 20 محل شهادت: بابل زمان شهادت: 1360 مجاهد شهید نیره خسروی مشخصات مجاهد شهید نیره خسروی محل تولد: قائمشهر شغل : ماما سن: 28 محل شهادت: بابل زمان شهادت: 1361 مجاهد شهید سکینه خسروی مشخصات مجاهد شهید سکینه خسروی (پروین) محل تولد: قائمشهر تحصيل: دانش آموز سن: 19 محل شهادت: بابل زمان شهادت: 1361 همسر سكينه، مجاهد شهيد عزتالله محسني بود. دو برادر ديگر عزتالله، يعني حجتالله، قدرتالله محسني از شهداي سازمان هستند. معينالله محسني برادر ديگر ايشان نيز از شهداي راه آزادي (گروههاي چپ) ميباشد. * مردم بابل در بعدازظهر يك روز بهاري شاهد حماسة نبرد يك شيرزن قهرمان مجاهد خلق بودند. زني كه با سخاوت تمام، خون خويش را به خاك تشنة بابل هديه كرد. سكينه خسروي! ... پايگاه محل استقرار سكينه واقع در خيابان پشت دانشگاه بابل توسط چندين حلقه از پاسداران و كميتهچيهاي جنايتكار خميني محاصره شد. مزدوران از اينكه بزودي كلية ساكنان پايگاه را به چنگ خواهند آورد، سر از پا نميشناختند. مجاهد خلق سكينه خسروي كه در لحظة محاصره در پايگاه تنها بود، به محض اطلاع از حضور پاسداران ابتدا كلية مدارك سازماني را از بين برد و بعد با خونسردي و تهور شگفت، اقدام به سنگربندي و آمادهسازي سلاحها و مهمات داخل پايگاه كرد. طنين شليك گلوله در فضاي شهر پيچيد. سكينه در يك نبرد نابرابر به مدت چند ساعت يكتنه با خيل پاسداران جنگيد. رژيم براي پايان دادن به درگيري كه خبرش در شهر پيچيده بود، مرتباً قواي كمكي از آمل و قائمشهر ميفرستاد. از تبادل پيامها پشت بيسيمهاي پاسداران پيدا بود كه گمان ميكردند حداقل با ده مجاهد طرف هستند. پس از گذشت ساعاتي به ناگهان سكوت حكمفرما شد. گلولههاي سكينه به پايان رسيده بود... پاسداران خميني با ناباوري، تنها پيكر بيجان و غرقه در خون يك شيرزن قهرمان مجاهد خلق را يافتند. سكينه خسروي به هنگام شهادت 19 سال داشت. حضورت چادر بيشرم شب رو ميشناسم/ ميان زمهرير يأس تب را ميشناسم/ براي مردمان مردن عجب كاريست امروز و من امروز اين راه عجب را ميشناسم/ پايان من شايد زير گلوله باشد/ ايام را ولي من هرگز نميشمارم/ پايان من شايد مانند يك گلسرخ، حاشا كه من به پاييز وقعي نميگذارم سكينه خسروي در پلسفيدِ قائمشهر در خانوادهيي محروم به دنيا آمد و در همان جا به تحصيل پرداخت. او پس از آشنايي با سازمان مجاهدين قدم به ميدان مبارزه با ديو مهيب ارتجاع گذاشت و بطور حرفهيي به فعاليت پرداخت. پس از سي خرداد 60 و شروع دوران مبارزة مسلحانة انقلابي با رژيم خميني، سكينه به علت شناختهشدگي «پل سفيد» را ترك كرد و براي مدت كوتاهي به تهران رفت. او پس از وصل ارتباط مجدد با سازمان، عازم پايگاههاي مقاومت در بابل شد تا با خلق حماسهيي، زندگي و مجاهدت خود را به اوج فدا و پاكبازي برساند. همسر سكينه، عزتالله محسني و سه برادر عزتالله نيز توسط رژيم جنايتكار خميني به شهادت رسيدند. سكينه داراي سه خواهر ديگر بود كه آنان نيز از ستارگان پر درخشش در كهكشان پر فروغ مجاهدین است

 

سكينه داراي سه خواهر ديگر بود كه آنان نيز از ستارگان پر درخشش در كهكشان شهداي سازمان مجاهدين هستند: زرين، نسرين و نيره خسروي. چهار جوانه، چهار پرستو، چهار اخگر سرخ.../ چهار نام كه جوياي يك نام بودند: آزادي!/ چهار جوانه كه در رگهاشان عشق ميجوشيد؛/ و در رويشي ناگزير، بهار را ميخواندند./ چهار پرستو كه در هر پرگرفتني، يك رويا را ميپروراندند/ و رهايي را در بالگشودن به سوي افقي بيانتها يافتند/ چهار اخگر سرخ كه سوختند و روشنايي بخشيدند/ ظلام شبي بيانتها را،/ و خود، ستارگاني شدند، تابنده بر تارك آسمان فدا و ايمان...متبرك باد نامشان! زرين خسروي به هنگام شهادت 25 سال داشت. او بعد از اينكه ديپلمش را در پلسفيد گرفت وارد دانشسراي ساري شد و شغل معلمي را انتخاب كرد. زرين در قيام ضد سلطنتي شركت فعال داشت. بعد از انقلاب در ارتباط با جنبش معلمين مسلمان قائمشهر قرار گرفت و بخاطر سختكوشي و احساس مسئوليتي كه داشت، روزبروز وظايف و مسئوليتهاي بيشتري را بر عهده گرفت، از جمله مسئوليت چند تيم از زنان معلم. در مدرسهيي كه زرين تدريس ميكرد محبوبيت زيادي بين دانشآموزان داشت. اما ارتجاع حاكم كه تاب تحمل اين معلم مجاهد را نداشت، زرين را به روستاي ”كياكلا“ (kiakola) منتقل كرد. در آن روستا هم زرين از ترويج آرمان آزادي و افشاي ماهيت پليد ارتجاع دست نكشيد. در پاييز 59 بدليل حساسيتي كه نسبت به او در شهرهاي شمال وجود داشت، به مشهد منتقل شد. در ششم آذر60 پايگاه مجاهد خلق زرين خسروي و يارانش در مشهد مورد محاصرة مزدوران خميني قرار گرفت. زرين در همان لحظههاي اول توانست حلقة محاصره را بشكند و از پايگاه خارج شود. اما هنگامي كه به حياط خانة همسايه رسيد از پشت هدف گلوله پاسداران جنايتكار خميني قرار گرفت و در خون غلتيد. زرين در هنگام شهادت فرياد ميزد: ”مرگ بر خميني“! ابراهيم ملك افضلي، همسر زرين نيز توسط رژيم حلق آويز شد و به شهادت رسيد. حيلت رها كن عاشقا، ديوانه شو، ديوانه شو، واندر دل آتش درآ، پروانه شو، پروانه شو، هم خويش را بيگانه كن، هم خانه را ويرانه كن، وانگه بيا با عاشقان، همخانه شو، همخانه شو... چون جان تو شد در هوا زافسانة شيرين ما، باني شو و چون عاشقا، افسانه شو، افسانه شو نسرين خواهر كوچكتر زرين متولد سال 1341 بود و همزمان با ديگر خواهرانش با سازمان مجاهدين آشنا شد و وارد مسير مبارزه شد. .....یادشان گرامی وراه سرخشان پر رهرو باد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر