۱۴۰۳ آبان ۲۶, شنبه

رویداد تاریخی ۲۵آبان سالروز درگذشت سردار ملی، ستارخان به‌یاد ستارخان، سردار ملی انقلاب مشروطه ایران

 

رویداد تاریخی

۲۵آبان سالروز درگذشت سردار ملی، ستارخان

به‌یاد ستارخان، سردار ملی انقلاب مشروطه ایران

 ستارخان، سردار ملی انقلاب مشروطه ایران
ستارخان، سردار ملی انقلاب مشروطه ایران

با درود و تعظیم به ستارخان

فرمانده تاریخی مجاهدان و فاتح تهران

سردار انقلاب مشروطیت ایران

در سالروز درگذشت جگرسوز سردار ملی

در اثر تیر خیانت‌پیشگان و مزدوران ارتجاع دوران

در ۲۵ آبان ۱۲۹۳

از صدر مشروطه تا امروز مسأله این است كه صرف دم زدن از آزادی یا صلح و وطن یا سردادن شعارهای وحدت به طور كلی كافی نبوده و نیست

 

۲۵آبان سالروز درگذشت سردار ملی انقلاب مشروطه ایران، ستارخان است. سرداری که یک انقلاب را با همت و مجاهدت خود و یاران اندکش، از تسلیم شدن در برابر ارتجاع و یورش وحشیانه قوای سفاک استبداد محمدعلی‌شاه قاجار و استعمار خارجی، حفاظت کرد. سرداری که پرچم ایستادگی و مبارزه تا پیروزی را در نبردی به‌غایت نابرابر برافراشت و ایران را دوباره به انقلاب فراخواند.
نقش ستایش‌انگیز ستارخان در انقلاب مشروطیت ایران، از فردای بمباران مجلس توسط نیروهای استبداد، آغاز شد.
 
 

۲دوره مشخص در انقلاب مشروطه

انقلاب مشروطیت ایران ۲دوره مشخص دارد:
یکی مشروطه تهران که از ۱۴مرداد ۱۲۸۵ شمسی آغاز شد و در ۲تیرماه ۱۲۸۷، با بمباران مجلس به‌فرمان محمدعلی‌شاه قاجار، پایان یافت.
دوم مشروطه تبریز که از فردای بمباران مجلس با پایداری و رشادت ستارخان و یارانش آغاز شد و تا فتح تهران به‌دست مشروطه‌خواهان در ۲۵تیرماه ۱۲۸۸ ادامه یافت.
برای درک نقش قهرمانانه و تعیین‌کننده ستارخان در انقلاب مشروطیت، به‌طور خلاصه بر وقایع آن نگاهی می‌اندازیم:
در ۲تیرماه ۱۲۸۷ شمسی، قوای قزاق به‌دستور شاه قاجار، مجلس شورای ملی را که مهم‌ترین دستاورد جنبش مشروطه در تهران بود، با بمباران مجلس و یکه‌تازی‌های وحشیانه ایادی محمدعلی‌شاه و روسیه تزاری درهم‌شکست و «استبداد صغیر» آغاز شد. شاه قاجار بر آن شد تا شور آزادیخواهی را در مردم بپاخاسته تبریز نیز از میان بردارد. چرا که آن‌گونه که نوشته‌اند:

«مشروطه در سراسر ایران برچیده شد و در همه جا ایرانیان بار دیگر گردن به یوغ خودکامگی گزارده و این تنها تبریز می‌بود که ایستادگی می‌کرد».
 

دستور شاه برای یک‌سره کردن کار تبریز

شاه از همان روز بمباران مجلس به سرسپردگانش در آذربایجان دستور داد کار مقاومت تبریز را یک‌سره کنند. در همان روز ۲تیرماه شجاع‌نظام مرندی، از سردستگان قوای محلی دولت و تفنگچی‌های محله دوه‌چی که طرفدار شاه و شیخ فضل‌الله نوری و دشمن مشروطه بودند، به «انجمن ملی تبریز» و محلات مشروطه‌خواه‌نشین، مانند محله امیرخیز، یورش بردند. اما «مجاهدان ترسی به خود راه نداده، دست از ایستادگی برنداشتند».
روز سوم نبرد که مشروطه‌خواهان هم‌چنان ایستادگی می‌کردند، شجاع‌نظام و میرهاشم دوه‌چی، آخوند مزدور دربار و مرید شیخ فضل‌الله نوری، پی بردند که «کار تبریز جز از کار تهران است».
وقتی این ۲مزدور و تفنگچی‌هایشان کاری از پیش نبردند، محمدعلی‌شاه از رحیم‌خان معروف به سردار نصرت، از فئودال‌های وابسته به دولت که در سرکوبگری، پرآوازه بود و قشون بسیاری در اختیار داشت، خواست به‌یاری مهاجمان بشتابد. رحیم‌خان، پسرش بیوک‌خان را با ۷۰۰سوار قره‌داغی و سرباز دولتی برای جنگ با مجاهدان به تبریز فرستاد. اما تبریز به‌همت مجاهدانش ایستاده بود و آنها نیز نتوانستند کاری از پیش ببرند. شاه مستبد قاجار برای ریشه‌کن کردن نهال آزادیخواهی در تبریز، عین‌الدوله، دشمن سرسخت مشروطه را والی آذربایجان کرد و از او خواست تا به هر شیوه ممکن جنبش تبریز را از پای درآورد. عین‌الدوله به مقتدرالدوله، جانشینش در تبریز، دستور داد که با بسیج نیروهای کمکی برای مهاجمان، هر طور که هست، کار خیزش تبریز را یک‌سره کند. روز ۱۶تیرماه مقتدرالدوله از رحیم‌خان خواست که خود با قوای قره‌داغی تحت فرمانش که کاری جز چپاول‌گری نداشتند، به تبریز بتازد.
روز ۲۲تیر رحیم‌خان با تمام قوا به تبریز یورش برد. در همین روز، سهام‌الدوله با فوج ملایر به یاری نیروهای مهاجم آمد و جنگ خوف‌انگیزی در تبریز درگرفت و محلات مشروطه‌خواه از هر سو مورد هجوم و تاخت‌وتاز قوای استبداد قرار گرفتند. این تهاجم‌ها آن‌چنان سخت و شدید بود که بسیاری از محلات حامی ستارخان، از جمله محله «خیابان» که باقرخان در آن می‌جنگید، سلاح بر زمین نهادند.
 

محله امیر‌خیز آخرین سنگر مقاومت

در این روز آن‌گونه که در تاریخ مشروطه آمده، «انبوه مجاهدان نومید شدند». مردم تبریز از بیم غارت خانه‌هایشان بیرق سفید، به‌نشانه تسلیم بر سر‌در خانه‌ها افراشتند. تنها ستارخان قهرمان و یاران اندکش در محله امیرخیز هم‌چنان می‌جنگیدند و هراسی به‌دل راه نمی‌دادند. کسروی می‌نویسد:
«مشروطه از تمام ایران رخت بربسته و از تمام تبریز فقط در کوی امیرخیز و به‌دست ستار زنده بود». در این روز به‌قول کسروی «مجاهدان به گرد سر او کم می‌بودند و بی‌گمان شماره‌شان به ۲۰تن نمی‌رسید».
از روز ۲۴تیر نیروهای دولتی توپ‌اندازی به محله امیرخیز را آغاز کردند. روز ۲۵تیر سرکنسول روس در تبریز که گمان داشت این تهاجم‌های وحشیانه، ستارخان را آماده تسلیم‌شدن کرده است، به محله امیرخیز پیش ستارخان رفت و از او خواست که بیرق روس را بر سردر خانه‌اش بیاویزد تا از کینه‌کشی نیروهای دولتی درامان بماند. ستارخان بی‌درنگ در پاسخش می‌گوید:
«جنرال کنسول! من می‌خواهم هفت دولت به زیر بیرق ایران درآید. من زیر بیرق بیگانه نروم».

روز ۲۶تیرماه ستارخان برای برانگیختن دوباره شور آزادیخواهی در مجاهدان سلاح بر زمین نهاده، به ابتکار شورانگیزی دست زد. او سوار بر اسب با همان گروه اندک به محلات مشروطه‌خواه‌نشین که بیرق سفید بر سردر خانه‌هایشان افراشته بودند‌، تاخت و بیرق‌ها را با شمشیر به زمین ریخت. در اثر این ابتکار، «مردم دوباره به تکان آمدند و گرد نومیدی را از خود فشانده، برای کوشش آماده گردیدند».
باقرخان نیز دوباره به‌یاری مجاهدان شتافت. ستارخان در همین روز با مجاهدان همراهش به «باغ شمال»، اردوگاه رحیم‌خان، تاخت و پس از یک نبرد شورانگیز، آنها را به عقب‌نشینی واداشت.
 

مسعود رجوی در میتینگ تبریز ـ ۲۰اسفند ۱۳۵۸

مرکب عشق و امید و سوار  شدیم تفنگشم رو بوسیدیم و برداشتیم مثل علی موسیو و حاج علی دوا فروش که شما باید خوب بشناسیدش مرکز غیبی درست کردیم رفتیم و رفتیم هر وقت که راه پرفراز و پرسنگلاخ بود پرفراز و نشیب بود، هر وقت که فشارها زیاد بود، درست مثل سربازهای  سردار  در بحبوحه جنگ‌های تبریز صدای صمیمی سردار را شنیدیم که با عتاب می ‌فت آهای آهای آنام قربان و بلند شدیم

ستارخان و تبریز تلألوی امید در قلب آزادیخواهان

وقتی آوازه قهرمانی‌های ستارخان از همان روزهای اول قیام مشروطه، در همه جا پیچید، محمدعلی‌شاه برای سر ستارخان جایزه تعیین کرد و مشروطه‌خواهان به ستارخان لقب سردار ملی دادند و مطبوعات اروپا نیز او را «گاریبالدی ایران» نامیدند، مردم نیز درباره ستارخان اشعار و ترانه‌های بسیاری ساختند.
از آن جمله شعر شاعر توانمند آذری، میرزا علی‌اکبر صابر در ستایش ستارخان است:
 
شعر شاعر بزرگ، صابر به زبان ترکی:
حال مجذوبیم گوروب قارء! دیمه دیوانه در
نعره شوریده می‌ظن ایتمه بیر افسانه در
شاعرم طبعیم دکز، شعر لریم دردانه در
بهجتیم، عیشیم، سروریم، وجدیم احرارانه در
انجذابیم جرأت مردانه مردانه در
آفرینیم همت والای ستارخانه در
تا که ملت مجمعین تهرانده ویران ایتدیلر
ترکلر ستارخانیله عهد و پیمان ایتدیلر
ظلم و استبداده قارشی نفرت اعلان ایتدیلر
ملته ملیته جان نقدی قربان ایتدیلر
آیه ذبح عظیم اطلاقی اول قربانه در
آفرینیم همت والای ستارخانه در
ایشته ستارخان با قکز بیر نوعی اقدامهای ایدوب
بیر وزیر و شاهی یوق! دنیانی یکسر مات ایدوب
عرض اسلامی وطن ناموسنی یوزقات ایدوب
حرمت حیثیت ملیتیت اثبات ایدوب
ایمدی دنیا نک توجه نقطه سی ایرانه در
آفرینیم همت والای ستارخانه در
ایشته ستارخان ایرانی احیا ایلدی
ترک لک ایرانلولیق تکلیفین ایفا ایلدی
بیر رشادت بیر هنر گوستردی دعوا ایلدی
دولتک بیر عینی نی دنیا ده رسوا ایلدی
قاچمیوب پروانه تک اوددان دیمه پروانه در
آفرینیم همت والای ستارخانه در
آفرین تبریزیان ایتدکز عجب عهده وفا
دوست و دشمن ال چالوب ایلر سیزه صد مرحبا
چوق یاشا دولت لو ستارخان! افندم! چوق یا شا
جنت اعلاده پیغمبر سزه ایلر دعا
چون بو خدمتلر بتون اسلامه در انسانه در
آفرینیم همت والای ستارخانه در
 
ترجمه فارسی شعر شاعر بزرگ، صابر:
حال مجذوبم چو می‌بینی مگو دیوانه است
ظن مبر این نعره شوریده‌ام، افسانه است
شاعرم، دریاست طبعم، شعر من دردانه است
بهجتم عیشم سرورم وجدم احرارانه است
جذبه من جرأتی مردانه جانانه است
آفرین چون همت ستارخان مردانه است
مجمع ملت به تهران چون که ویران ساختند
ترک‌ها بر فور با ستار پیمان ساختند
نفرت خود ضداستبداد اعلان ساختند
نقد جان را در ره ملت به قربان ساختند
ذبح عظما الحق این قربانیی یکدانه است
آفرین چون همت ستارخان مردانه است
در نگر ستارخان یک رشته اقدامات کرد
یک وزیر و شاه نه! دنیا سراسر مات کرد
عرض و ناموس وطن را حفظ از آفات کرد
حرمت و حیثیت ملیتش اثبات کرد
حال، ایران مورد تحسین هر بیگانه است
آفرین چون همت ستارخان مردانه است
بنگر ایران را که چون ستارخان احیا نمود
کرد ابراز رشادت و هنر، دعوا نمود
دولت را میان خلق‌ها رسوا نمود
ترسی از آتش ندارد او، نگو پروانه است
آفرین چون همت ستارخان مردانه است
آفرین تبریزیان هستید الحق باوفا
دوست با دشمن کند تقدیرتان صد مرحبا
زنده باشی آفرین ستارخان یاشا یاشا
در بهشت عدن پیغمبر نمایدتان دعا
چونکه بر انسان مسلم خدمتی جانانه است
آفرین چون همت ستارخان مردانه است
 
روز سوم مرداد پس از پیغام تند محمدعلی‌شاه برای یک‌سره کردن فوری کار جنبش تبریز، یورشی از همه‌سو به محله امیرخیز آغاز شد و ستارخان و یاران پاکبازش، دلیرانه به مقابله برخاستند. در این روز بیش از ۷۰تن از نیروهای دولتی از پای درآمدند.
روز ۱۷مرداد رحیم‌خان، شجاع‌نظام و دیگر فرماندهان نیروهای دولتی با حدود ۷۰۰۰جنگجو به‌همراه قوای شاهسون و مراغه که به‌تازگی برای یاری نیروهای مهاجم به تبریز فراخواند شده بودند، تهاجم به محله امیرخیز را آغاز کردند. طی ۱۰ساعت نبرد بی‌وقفه ۲۰تن از مجاهدان سر به‌راه آزادی نهادند و ۷۰تن از نیروهای استبداد کشته شدند و جنگ با پیروزی مجاهدان به‌پایان رسید.
روز ۱۸مرداد محله امیرخیز بار دیگر از همه‌سو به محاصره قوای مهاجم درآمد و گلوله مانند تگرگ بر آن باریدن گرفت. ستارخان قهرمان، قلب تپنده و بازوی مقاوم جنبش و یاران دلاور و پاکبازش با از میان بردن ۲۴۲تن از مهاجمان بیدادگر، آنها را به عقب‌نشینی واداشتند. این ایستادگی ۲روزه باعث شد که بسیاری از آزادیخواهانی که سلاح بر زمین نهاده بودند، دوباره به میدان شتافتند.
روز ۲۶مرداد عین‌الدوله، فرمانروای کل آذربایجان و سپهدار تنکابنی، رئیس‌کل نظام آذربایجان، با قشون دولتی به تبریز رسیدند.
 

شکست خفت‌بار سپاه ماکو

از روز ۶شهریور جنگ دوباره با شدت تمام آغاز شد. عین‌الدوله بر این پندار خام بود که در همان نخستین یورش، جنبش را به‌زانو خواهد نشاند و فریاد آزادیخواهی ستارخان و یاران دلیرش را در گلو خفه خواهد کرد. در این روز، سپاه ماکو که متجاوز از ۳۰۰۰تن بودند و در سفاکی و وحشیگری مرزی نمی‌شناختند، برای پشتیبانی از نیروهای دولتی به امیرخیز یورش بردند.
در تاریخ مشروطه آمده است که: «کسانی که آن روز در تبریز بودند، به‌یاد توانند آورد آن ویرانی‌ها که [سپاه ماکو] در سر راه خود از خوی تا تبریز کردند، به‌یاد توانند آورد آن آتش را که در ساو الآن افروختند، به‌یاد توانند آورد آن ترس و تکانی را که به شهر انداختند، پس از آن به‌یاد توانند آورد آن سیلی خشم را که از دست مجاهدان خورده و بازگشتند».
پس از شکست ۱۸شهریور «دولتیان، اندازه نیرومندی مشروطه‌خواهان را دانسته و دل‌افسرده شده بودند».
روز ۳۰شهریور عین‌الدوله برای ستارخان پیغام تهدیدآمیزی فرستاد که اگر تا ۴۸ساعت دیگر شهر تسلیم نشود، «لشکرهای دولتی به شهر درآمده و آنچه می‌باید درباره گردن‌کشان خواهند کرد».
ظهر روز پنجشنبه ۲مهر مهلت اولتیماتوم ۴۸ساعته عین‌الدوله پایان یافت. ستارخان برای یادآوری تمام شدن مهلت، چند تیر توپ به سنگرهای دولتی شلیک کرد، اما از آن سو پاسخی نیامد. روز ۳مهر توپ‌باران شهر آغاز شد. سخت‌ترین مرحله مقاومت در تبریز فرارسید. قشون دولتی تا غروب آفتاب ۵۴۰گلوله توپ بر سر مردم شهر فروریختند و در همان حال از همه‌سو به شهر یورش بردند. آنها در آغاز تهاجم، اندکی پیشروی کردند اما باز هم مقاومت سرسختانه ستارخان و یاران بی‌باکش نه‌تنها جلو پیشروی قشون دولتی را سد کرد بلکه آن‌چنان شکستی بر آنها وارد آورد که به‌ناچار با به‌جای گذاشتن ۳۰۰کشته روی به گریز نهادند.
با شکست فاحش و پرخفت قوای انبوه مهاجم و پیروزی شگفت ستارخان و مجاهدان تبریز در این رزم نابرابر، دوره جدیدی در تاریخ جنگ‌های تبریز گشوده شد، از سویی به‌قول کسروی: «مردم تبریز از ترس درآمده، این دانستند که یک شهری چون درفش مردانگی برافراشته، دست‌یافتن به آنجاکار دشواری می‌باشد». از سوی دیگر، «هواداران دولت نومید شدند و نام عین‌الدوله خوار گردید».
شب جمعه ۱۷مهر، مجاهدان به قلب سپاه عین‌الدوله شبیخون زدند و تا نزدیکی چادر او پیشروی کردند و پس از ۳ساعت نبرد جانانه، بدون آسیب، به تبریز بازگشتند. این پیروزی در نیروهای دولتی سخت تأثیر کرد و «به‌یک‌باره دل‌های ایشان را پر از ترس و نومیدی گردانید»، به‌طوری‌که از آن پس «هر شبی یک دسته از آنان گریخته، خود را بیرون انداختند».
این شکست‌های پی‌در پی و روحیه‌باختگی و فرار افراد قشون دولتی باعث شد که پس از شبیخون ۱۷مهر، «عین‌الدوله در کار خود فروماند».
 

پاکسازی تبریز از مزدوران شاه

از آن پس نوبت تهاجم ستارخان و مجاهدان رسید. روز ۲۰مهر ستارخان و یارانش برای پاک‌کردن تبریز از مزدوران شاه به محله دوه‌چی که مرکز دشمنان مشروطه بود و آخوندهای پیرو شیخ فضل‌الله نوری (نیای عقیدتی خمینی) مانند میرهاشم دوه‌چی و میرزاحسن مجتهد و سران قوای دولتی مانند رحیم‌خان و شجاع‌نظام در آن نشیمن داشتند، حمله بردند و پس از نبردی چند ساعته آنها را از آن محله بیرون ریختند و بر سراسر تبریز حاکم شدند. تبریز قهرمان، یکپارچه به‌دست آزادیخواهان افتاد.
از آن پس، جنبش تبریز، دیگر شهرهای آذربایجان را به شور و خروش آورد، به‌طوری‌که ۶ماه پس از آغاز رویارویی‌ها، سلماس و مرند و خوی نیز به تصرف نیروهای آزادیخواه درآمد و طی این ۶ماه صف رزم مجاهدان از ۲۰مجاهد پاکباز نخستین به ۴۰هزار تن رسید. سراسر آذربایجان و در پی آن گیلان، یکپارچه شور آزادیخواهی شد و سرانجام بنیاد «استبداد صغیر» محمدعلی‌شاه را برافکند و در ۲۵تیرماه ۱۲۸۸ شمسی، تهران به‌تصرف مشروطه‌خواهان درآمد و بساط بیداد برچیده شد.
 

صف‌بندی که تا به امروز ادامه دارد

به‌مناسبت ۲۵آبان سالروز درگذشت ستارخان، این سردار بزرگ ملی، یاد همه پیشگامان و مجاهدان آزادی‌ستان صدر مشروطه را گرامی می‌داریم و به سرداران پاکبازی مانند ستارخان و باقرخان و رادمردان روشن‌بین و شجاعی مانند میرزا جهانگیرخان شیرازی (صوراسرافیل) و ملک‌المتکلمین درود می‌فرستیم. آنان راهگشایان فراموشی‌ناپذیر آزادی در تاریخ معاصر ایران بودند که در برابر استبداد چند هزار ساله بپاخاستند و بر سلطه دیرپای جهل و دین‌فروشی، به‌مثابه متحد دیرین نظام ستم‌شاهی، شوریدند.
جنبش آزادیخواهی که در تاریخ معاصر ایران با پیشگامی آنان آغاز شد، تاکنون مراحل مختلفی را طی کرده و در مبارزه امروز ملت ایران برای سرنگونی استبداد مذهبی، به بلوغ و کمالی بی‌سابقه رسیده است. در یک‌سو، قدرت سیاسی و قدرت مذهبی که در آن زمان، مظاهرش محمدعلی‌شاه و مرتجعان مشروعه‌خواهی مانند شیخ فضل‌الله نوری بودند‌، در رژیم خمینی متمرکز شده و دجالگری و خیانت و شقاوت را به اوج رسانده است. و در سوی دیگر مقاومت برای آزادی، به‌دلیل سازمان‌یافتگی و ارائه جایگزین شایسته سیاسی، اساسی‌ترین کمبودهای مراحل پیشین را برطرف ساخته و به ریشه‌کن نمودن قطعی استبداد و ارتجاع کمر بسته است.
بله! امروز ادامه راه ستارخان و مجاهدان مشروطیت، به بهای خون ۱۲۰هزار تن از رشیدترین فرزندان ایران‌زمین و رزم و رنج کسانی میسر شده که در ادامه راه تاریخی پیشگامان آزادی و به توصیه دکتر محمد مصدق، پیشوای فقید نهضت ملی، «از همه چیز خود» در راه آزادی و نجات وطن گذشته‌اند.
 

به‌یاد ستار خان ـ سردار ملی انقلاب مشروطه ایران


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر