۱۰آذر ۱۳۱۶ سالروز شهادت سید حسن مدرس توسط رضاخان قلدر
- رویدادهای ایران
- 1397/09/09
سالگرد شهادت مدرس بهدست رضاخان قلدر
روحانی شجاعی که خصم دیکتاتور و مرتجعان خمینیمسلك بود
سید حسن مدرس یکی از چهرههای نامدار تاریخ معاصر ایران است که در برابر دیکتاتوری رضاخان ایستاد و جانش را هزینه ایستادگیاش کرد. این نوشته نگاهی است به بخشی از تاریخ معاصر ایران که مدرس در آن نقش داشت.
مدرس در میان برخی رزمندگان بختیاری
مدرس که بود؟
مدرس سال ۱۲۴۹ در روستای سرابه اردستان بهدنیا آمد. تحصیلات مذهبی خود را در اصفهان و نجف طی کرد و به اجتهاد رسید. پس از بازگشت به ایران وارد سیاست شد.
لازم به یادآوری است که قانون اساسی مشروطیت با عجله تنظیم شده بود و کمبودهایی داشت. کمی بعد که متمم قانون اساسی تدوین شد آخوندها بر اساس فصل دوم متمم قانون اساسی، برای نظارت بر قوانین مصوب مجلس شورای ملی و تشخیص مغایرت یا عدم مغایرت مصوبات مجلس با احکام شرع، ضرورت حضور یک گروه ۵نفره از مجتهدان تراز اول در مجلس را در متمم وارد کردند(چیزی شبیه شورای نگهبان فعلی).
سید حسن مدرس در میان گروه اقلیت مجلس، ملکالشعرای بهار نیز در عکس حضور دارد
طبعا چنان انحرافی از قانون اساسی مشروطیت و سپردن آن بهدست تشخیص چند آخوند تامالاختیار که مافوق رأی و نظر تمامی نمایندگان منتخب ملت بودند، فاجعهای بزرگ و امری ناگوار بود. انحرافی عظیم از انقلاب مشروطه و دستاوردهای آن که خود داستانی دیگر دارد اما اینجا به همین مختصر اکتفا میگردد که تنها به مدد حضور چهرهای مانند مدرس که یکی از آن ۵مجتهد تراز اول و برجستهترین آنان بود، آن ضایعه، نمود جدی پیدا نکرد و وی توانست از حاکمیت یافتن ارتجاع مذهبی بر قوه مقننه تا حدی جلوگیری کند و این البته تنها و تنها بهعلت وزن سیاسی و مذهبی شخص مدرس بود و چنانچه مرتجعینی از جنس شیخفضلالله به مجلس فرستاده میشدند، قانون اساسی از همان ابتدا استحاله ارتجاعی پیدا میکرد.
ضمن اینکه نباید فراموش کرد مراجعی که مدرس را به مجلس فرستادند نیز افرادی بودند که با امثال شیخ فضلالله در جریان انقلاب مشروطه مبارزه کرده بودند و آگاهانه فردی مانند مدرس را روانه مجلس کردند.
مدرس از اواسط دوره دوم مجلس شورای ملی تا دوره ششم یعنی بهمدت ۵دوره در این سمت و سمت نمایندگی مردم و از دوره سوم با رأی مردم در مجلس حاضر بود و تاثیر خاص خود را داشت.
مدرس در دولت ملیون
در هنگامه جنگ جهانی اول که تهران در معرض اشغال قوای اشغالگر روس و انگلیس قرار گرفت، قرار شد پایتخت به اصفهان منتقل گردد اما احمدشاه با اشاره انگلستان از میانه راه پا پس کشید و در تهران ماند در نتیجه برخی عناصر ملی تصمیم به تشکیل یک دولت مستقل و ملی گرفته و پس از خروج از تهران به قم و نهایتاً به غرب کشور رفتند تا مقاومت علیه اشغالگر را سازمان دهند. مدرس از همان عناصر ملی تشکیلدهنده دولت ملیون بود.
مدرس در هیات دولت ملیون
مخالفت مدرس با قرارداد استعماری ۱۹۱۹
مدرس از مخالفان جدی قرارداد استعماری ۱۹۱۹ بود که وثوقالدوله باعث و بانی آن بود. قراردادی که ایران را تحتالحمایه انگلیس میکرد. با وقوع کودتای انگلیسی ۳اسفند ۱۲۹۹ وی توسط سیدضیا طباطبایی، نخستوزیر کودتا و رضاخان دستگیر و روانه زندان شد. رضاخان، قزاقی بود که از همین نقطه وارد تاریخ «قدرت» در ایران شد.
کودتاهای رضاخان
رضاخان قزاق، در پی چند کودتای متوالی در ایران بهقدرت رسید. او در این راه از حمایت و پشتیبانی روسها، انگلیسیها و آخوندها و خوانین مرتجع داخلی برخوردار بود.
کودتای یکم: کودتا در نیروی قزاق
اولین کودتای رضاخان، کودتای داخلی در نیروی قزاق و برکناری کلرژه، افسر اعزامی از سوی انقلابیون روس، بود که بهجای فرمانده قزاقی که به حکومت ساقط شده تزار تعلق داشت، منصوب و به ایران اعزام شده بود.
در جریان آن کودتا رضاخان، معاون کلرژه(استاروزلسکی) را که با انگلیسها کنار آمده بود، به فرماندهی نیروی قزاق نشاند و خود نیز شایسته اعتماد انگلیسها شد.
کودتای دوم: کودتای ۱۲۹۹
رضاخان پس از کودتای استعماری ۳اسفند ۱۲۹۹ وارد ساختار قدرت و حاکمیت سیاسی ایران شد. او پس از کودتا در حالیکه یک افسر میانرتبه قزاق بود که مواجب ماهانهاش را مانند سایر قزاقها از بانک استقراضی روسیه، در تهران میگرفت و با سقوط تزار، مدتی بیجیره و مواجب مانده بود، در اولین «کار» مشترکی که با انگلیسیها کرد و باعث شد سید ضیاءالدین طباطبایی به نخستوزیری برسد، خودش هم بینصیب نماند و حکم وزارت جنگ را دریافت کرد اما با خوشخدمتی توانست پس از مدتی، فرماندهی کل قوا را نیز بهدست آورد.
گام بعدی برای آن قزاق بیسواد تصاحب پست نخستوزیری بود. او با فشار ایادیش و نقشههای پشتپرده، پس از کابینه قوام، کابینه مشیروالدوله را مجبور به استعفا نمود و جریانها را بهسمت رسیدن خود به نخستوزیری هدایت کرد. بهطوریکه بالاخره در روز ۳آبان ۱۳۰۲ احمدشاه او را به نخستوزیری منصوب کرد.
کودتای سوم: کودتا بر ضد احمدشاه و سلسله قاجار
قدم بعدی رضاخان در مسیر برپایی دیکتاتوری و سلطنت مطلقه خودش، برکناری احمدشاه و نشستن بر تخت سلطنت بود که البته او این طمع استعماری و قدرتطلبانه را زیر ماسک و ادعاهای بهظاهر ترقیخواهانه پنهان میکرد و میخواست آن را با عنوان «منقرض کردن سلسله قاجار» و اعلام «حکومت جمهوری» انجام دهد. رضاخان میدانست که باید مجلس را نیز بهوسیله سرسپردگانش اشغال کند تا بتواند از طریق بهاصطلاح قانونی قدرت را قبضه کند. به همین دلیل خواستار انجام انتخابات و تشکیل مجلس پنجم شد. او میخواست مجلس هر چه زودتر رسمیت پیدا کند و او بتواند لایحهٔ جمهوری را بهتصویب برساند و بیسر و صدا سلسله قاجاریه را برکنار کند تا خودش بهطور تمامعیار قدرت را قبضه کند.
متن استیضاح رضاشاه توسط مدرس
مدرس مخالف رضاخان
نقشههای رضاخان برای رسیدن به سلطنت
شعبدهٔ جمهوریخواهی رضاخان
مجلسی كه اكثريت آن عوامل دستچين شدهٔ رضاخان بودند در ۲۲بهمن ۱۳۰۲ افتتاح شد و میخواستند در كمتر از ۴۰روز تا شب عيد كار جمهوری رضاخانی را بهانجام برسانند سكههای طلا و نقرهٔ آن را هم ضرب كرده بودند.
اما مدرس و ميهنپرستان آن زمان كه در مجلس در اقليت بودند با شجاعت و جسارت نقشهٔ جمهوری نظامی رضاخانی را كه در واقع عكسبرگردان جمهوری اسلامی خمينی بود، با قيام مردم تهران كه دهها شهيد بر جای گذاشت درهمشكستند.
مدرس بعداً قيمت را با شهادت خودش بهدستور رضاشاه در تبعيد در كاشمر پرداخت.
مخالفت مصدق با سلطنت رضاخان
مدرس نیز درباره ماده واحده رضاخانی گفت: «خلاف قانون اساسی است، صدهزار رأی هم بدهید خلاف قانون است، هزار رأی هم بدهید خلاف قانون است» و جلسه را ترک کرد.
خلع قاجاریه و سلطنت موقت رضاخان قزاق
آخرین کودتای رضاخان قزاق
مجلس مؤسسان که ایادی رضاخان در آن غلبه داشتند در ۱۵آذر ۱۳۰۴ سلطنت پهلوی را تصویب کرد.
و رضاخان در ۲۵آذرماه در مجلس پنجم بهعنوان شاه بر تخت سلطنت جلوس کرد. به این ترتیب تمامی ثمرات انقلاب مشروطیت در برپایی حکومت مشروطه، با دادن قدرت بهدست یک سلطان مطلقالعنان دیگر، بر باد داده شد.
آخوندها، حامیان رضاخان
نکته قابلتوجه در روی کار آمدن رضاخان، نقش آخوندهای مرتجع است که در این سرفصلها بالاترین خیانتها را به اسلام و مردم ایران کردهاند. از جمله در تشکیل مجلس مؤسسان که بر سلطنت رضاخان رأی داد نام آخوند کاشانی بود در حالیکه نام مصدق در لیست نمایندگان مجلس مؤسسان نبود.
تبریک برخی علما به رضاخان
سلطنت رضاخان قزاق
با آغاز سلطنت رضاخان در ۱۵آذر ۱۳۰۴، یک دوران ۱۶ساله دیکتاتوری تا زمان سقوط رضاخان در شهریور سال ۱۳۲۰، در ایران بهوجود آمد. مجلس ششم که در اوایل سلطنت رضاخان تشکیل شد آخرین مجلسی بود که تعدادی از نمایندگان مترقی توانستند به آن راه یابند. نفرات اول تا سوم این مجلس سیدحسن مدرس، مستوفیالممالک و دکتر مصدق بودند. اما با شدت یافتن دیکتاتوری رضاخان، کار به جایی رسید که در مجلس هفتم که در ۱۴مهر ۱۳۰۷ گشایش یافت تا دوره چهاردهم مجلس، تمامی نمایندگان از عناصر دستچینشده و فرمایشی بودند و بهندرت یک نماینده مترقی به مجلس راه مییافت.
ترور مدرس
مدرس به رضاخان پیام داد: به کوری چشم دشمنان نمردهام و هنوز زندهام!
موضعگیریهای مدرس سبب شد تا رضاخان درصدد حذف مدرس برآید. رضاخان پس از آن که نتوانست مانع ورود مدرس به مجلس ششم شود، درصدد ترور او برآمد. زمانی که مدرس از ترور جان سالم بهدر برد، رضاخان که در مازندران بود بهوسیله تلگراف از مدرس احوالپرسی کرد و مدرس در پاسخ گفت: «به کوری چشم دشمنان نمردهام و هنوز زندهام»!
مدرس پس از ترور نافرجام توسط عوامل رضاخان در بیمارستان
بازداشت و تبعید مدرس
مجلس هفتم بدون حضور مدرس در ۱۶مهر ۱۳۰۷ افتتاح شد. ۲روز پس از افتتاح مجلس، مأموران نظیمه به منزل مدرس هجوم آوردند و شبانه وی را از تهران خارج کرده به مشهد بردند. ابتدا وی چند روزی در یکی از دهات مشهد و سپس بهمدت ۹سال به شهر خواف منتقل شد. پس از ۹سال به کاشمر انتقال یافت و در ۱۰آذر ۱۳۱۶ توسط ۳تن از فرستادگان رضاشاه بهقتل رسید.
تلاشهای رضاخان برای تطمیع مدرس
رضا خان ابتدا میخواست مدرس را با خود همراه سازد و برای تطمیع وی به او پیغام داد که: «چون شما از تهران انتخاب نشدهاید، (دوره هفتم مجلس را میگوید) اجازه بدهید که کاندیدای یکی از شهرستانها شوید و دستور دهم انتخاب گردید!». مدرس در جواب گفت: «به سردار سپه بگو اگر مردی، مردم را آزاد بگذار تا ببینی من از چند شهر انتخاب میشوم. والا مجلسی که به دستور تو من نمایندهاش گردم باید درش را لجن گرفت».
آنگاه رضاخان دستور داد مدرس را بهاتهام قصد کودتا با کمک ایلات و عشایر دستگیر و مورد ضربوشتم قرار داده و به کاشمر در خراسان تبعید کردند و...
پیام مدرس به رضاخان
مجله گلبرگ در تاریخ آبان ۱۳۸۱ در شماره ۳۵ خود ضمن مطلبی درباره مدرس نوشت: «دکتر سید عبدالباقی، فرزند مدرس، نقل میکرد: «وقتی آقا در خواف تبعید بودند با مشقت زیاد توانستم به دیدنشان بروم. در دومین روز اقامت در خواف به آقا عرض کردم: نمیشود کاری کنید که از این زندان بیغوله رهایی یابید. آقا فرمودند: چرا، خیلی هم آسان! همین یک ماه پیش رضاخان بهوسیله مأموری پیغام داده بود که من دخالت در سیاست نکنم و به عتبات بروم و آنجا ساکن شوم. گفتم: به رضاخان بگو: مدرّس گفت: من وظیفه خود را دخالت در سیاست میدانم. این جا هم جای خوبی است و به من خوش میگذرد. تو را هم روزی انگلیسیها کنار گذاشته و به گوشهای پرتاب میکنند. اگر قدرت داشتی و توانستی، بیا همین جا [خواف]. هر چه باشد بهتر از تبعیدگاهها و زندانهای خارج از ایران است. ولی میدانم که من در وطنم بهقتل میرسم و تو در غربت و سرزمین بیگانه خواهی مرد».
چند جمله از مدرس
مدرس روزی به رضاخان گفت:
- «تـو یک قزاق هستـی، برو پـی کارت و پـا به زمیـن بکـوب تـو را چه به دخـالت در امور مملکت؟».
- « اختلاف من با رضاخان بـر سـر کلاه و عمامه نیست مـن با اساس ایـن دستگاه مخالفم».
- «ما خـودمان صـاحبخـانه هستیـم. ما را آزاد بگذاریـد که صلاح و فساد خودمان را میدانیم».
- «سزاوار نیست که ما بـا امضاء خـود آزادی و استقلال خـویـش را از دست داده و تـرک کنیـم».
«رضا شاه اومد سراغ من گفت آقا بلشویکها دارن میآن بیایید با هم متحد بشویم، گفتم برای چی متحد بشیم، گفت بیاین حالا بعدا میبینید، گفتم برو این دام بر مرغ دگر نه برو، ما با رضاخانها متحد نمیشیم».
«من با جمهوری واقعی مخالف نیستم حکومت صدر اسلام هم تقریبا بلکه تحقیقا حکومت جمهوری بوده است ولی این جمهوری که میخواهند به ما تحمیل کنند بنا بر اراده ملت ایران نیست بلکه انگلیسیها میخواهند به ملت ایران تحمیل کنند و حکومتی را که صددرصد دستنشانده و تحت اراده خودشان باشد در ایران برقرار سازند اگر واقعا نامزد و کاندیدای جمهوری فردی آزادیخواه و ملی بود، حتما با او موافقت میکردم و از هیچ نوع کمک و مساعدت با او دریغ نمینمودم».
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر