نامه مطصفی تاجزاده به خامنه ای قسمت اول - علل سرنگونی دیکتاتور دمشق و....
منبع: کانال تگرامی فردای بهتر- مطصفی تاجزاده -تاریخ: ۱۳
دی۱۴۰۳ ساعت۸:۲۳
✅آیا آیتالله خامنهای
از سقوط اسد درس میگیرد؟
سیدمصطفی تاجزاده
نظام فاشیستی سوریه با چنان سرعتی فروپاشید که کمتر کسی
تصور میکرد. انحصارطلبی سیاسی و حذف تمام منتقدان و مخالفان، وضعیت اسفناک اقتصادی،
فساد فراگیر، ورشکستگی گفتمانی، بیاعتقادی نیروهای مسلح به رژیم، غفلت و گرفتاری
دولتهای خارجی حامی، فرصتشناسی قدرتهای خارجی مخالف، تحریم و انزوای بینالمللی،
نقض مستمر حقوق شهروندان و سرکوب خونین معترضان را میتوان مهمترین علل و عوامل
سرنگونی پرشتاب بعث و اسد برشمرد.
درحقیقت وقتی راهبرد "النصر بالرعب" به اوج خود
رسید و همزمان فقر، فساد و فلاکت عمومیت یافت و رژیم در ترسیم چشماندازی مثبت
برای آینده ناتوان شد، مشت آهنین دیگر جواب نداد. سابقه و ژست ایستادگی مقابل
اسرائیل نیز به یاری اسد نیامد. پوچی رای فرمایشی ۹۵ درصدی برملا شد
و دوگانه "اسد یا
داعش" کارکرد خود را ازدست داد. روسیه، ایران و حزبالله لبنان نیز نتوانستند
بیمار روبهموت را همچنان زنده نگه دارند.
من نقش دولتهای خارجی مخالف را در تضعیف رژیم و سقوط اسد
نادیده نمیگیرم، اما معتقدم علل و عوامل داخلی، سهم اصلی را در سرنگونی او ایفا
کردند؛ بهعلاوه اسد و حزب بعث را متهم ردیف اول در جنگ داخلی سوریه میدانم که به
کشتهشدن بیش از ۵۰۰هزار نفر، مجروح گردیدن بیش از ۱میلیون نفر،
آوارگی ۶میلیون نفر و نابودی بسیاری از زیرساختهای کشور منجر شد.
اسد میتوانست با انجام اصلاحات بهموقع و لازم، مانع اینهمه تلفات و ضایعات
گردد، حتی اگر درنهایت به کنارهگیری مسالمتآمیزش از قدرت ختم میشد.
فروپاشی رژيم مستبد و فاسد و پیروزی مخالفان مسلحی که
سابقه سلفی و تکفیری دارند، آینده آن کشور را بهشدت مبهم و گشوده به هردو سوی
سعادت و فلاکت کرده است. سوریه هم میتواند در مسیر همگرایی و توسعه دمکراتیک گام
بردارد، انتخاباتی آزاد برگزار کند و دولتی ملی تشکیل دهد. هم ظرفیت آن را دارد که
مانند لیبی در چاه ویل واگرایی، هرجومرج، ناامنی و جنگ داخلی جدید بیفتد. اینکه
به کدام سو حرکت کند به عوامل زیادی بستگی دارد، و مهمتر از همه به عملکرد گروههای
پیروز؛ گروههایی که سلاح و ظرفیت اعمال خشونت دارند.
اگر سوریه در ریل توسعه همهجانبه قدم بگذارد، آنرا باید
در درجه نخست از درایت و دوراندیشی حاکمان جدید دانست و درسگرفتن آنها از سرنوشت
بهار عربی. چنانچه به تمامیتخواهی، تخاصم و تنازع روی آورند و فرصتی تاریخی را
ازدست بدهند، من هم رهبران تازه به قدرت رسیده را مقصر میدانم و هم رژیم بعث را
که راه گذار مسالمتآمیز به اصلاحات دمکراتیک را در زمان حاکمیت خویش نگشود و تا
لحظه سقوط در این توهم به سر برد که با تروریست خواندن مخالفان و با سیاست
"مشت آهنین" میتواند تا ابد بر سوریه حکم براند. اسد حتی میتوانست پس
از فروپاشی دولت داعش، "مذاکرات آستانه" را محترم شمرد و به توافقات آن
عمل کند تا سوریه چنین فقیر، ضعیف و بیپناه نشود و به این روز نیفتد که اسرائیل
بتواند آن را اینگونه تحقیر کند. خود نیز آواره نمیشد و حزب بعث هم منحل نمیگردید.
امیدوارم مردم سوریه، بهویژه گروههای پیروز به آن درک
رسیده باشند که تنها راه دستیابی به امنیت پایدار در خاورمیانه متلاطم و آشوبزده
کنونی، راهبرد برد-برد است که معنایی جز اولویتدادن به توسعه و رفاه و نیز جلب
مشارکت همه شهروندان، با هر عقیده و سلیقه فکری و سیاسی در مدیریت کشور ندارد. در
نقطه مقابل آرزو میکنم عملکرد رهبران جدید بهگونهای نباشد که پس از مدتی قشرهای
وسیعی از مردم که اکنون از تغییر حکومت خوشحالند، حسرت دوران بعث را بخورند.
بگذریم از اینکه حتی در آن صورت و برخلاف نظرات حامیان ایرانی اسد، جنایات رژیم
بعث موجه نخواهد شد، همچنان که شکست بهار عربی به معنای درستی رویکرد رژیمهای
پیشاجنبش در تونس و مصر و لیبی و یمن نبود و نیست.
جاهطلبی، خشونتورزی و فرصتسوزی بعث و اسد امکانی بینظیر
جهت سوءاستفاده از موقعیت برای اسرائیل فراهم آورد. نتانیاهو که در دیوان بینالمللی
لاهه به جنایات جنگی متهم شده است، با اغتنام فرصت از خلاء قدرت، ضربات مهلکی بر تجهیزات
دفاعی سوریه وارد آورد و با تصرف برخی نقاط سوقالجیشی در خاک سوریه، بر راه
مواصلاتی بیروت-دمشق اشراف یافت. عملکرد نتانیاهو پس از سقوط اسد و بمباران
تجهیزات راهبردی و پایگاههای دفاعی و نظامی سوریه، اندیشیدن درباره ابعاد و
پیامدهای فاجعهبار خلاء قدرت احتمالی در ایران و پیشبینی تمهیدات لازم در این
زمینه را جدیتر از همیشه کرده است.
همه قسمت ها روی لینک کلیک کنید وبخوانید
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر