۱۳۹۶ اردیبهشت ۹, شنبه

سایه مبهم ترس و توهم پراکنی‌های شیادانه – مظفر بابانیا

سایه مبهم ترس و توهم پراکنی‌های شیادانه – مظفر بابانیا

هنوز کلوخی هم به سمت رژیم
ضدبشری آخوندی پرتاب نشده، صداهایی بلند شده است که «نکند جنگی دربگیرد! تعادل ولایت تکانی بخورد و شیشه عمرش ترکی بردارد!» بله حتماً در تَرک شیشه عمر ولایت، چیزی می‌بینند که این‌گونه خروش برداشته‌اند و الا که با دیدن سایه‌ای مبهم از دور، این‌همه فغان لازم نیست. البته هستند کسان بخت‌برگشته و شرط‌بسته‌ای روی فاشیسم مذهبی که بارها با صراحت هم بیان کرده‌اند که بقای همین رژیم را صدبار بر قدرت‌یابی آلترناتیو مردمی ترجیح می‌دهند برای اثبات حرفشان، وضعیت جنگ در سوریه، عراق و یمن را به رخ می‌کشانند و نعل را وارونه می‌زنند تا ردشان گم شود درحالی‌که در همین ادعا هم صادق نیستند، چون اولاً هیچ‌وقت لبه تیز اعتراضشان به دخالت‌های فرامنطقه‌ای سپاه جهل و جنایت آخوندی که سرچشمة جنگ‌افروزی است، نبوده و نیست که چگونه خاک این منطقه را به اسم صدور ارتجاع آخوندی به توبره کشیده‌اند و چطور عامل جنگ فرقه‌ای و نقطه انگیزشی برای داعش و افراطی‌گری سنی گردیده‌اند. بلکه اگر در مواضع این جماعت نگاه کنید وسط هر موضوعی که ربطی به مجاهدین هم ندارد مثلاً «جنگ در یمن» یا «موشک زدن به پایگاه شیمیایی اسد توسط امریکا» لبه تیز کینه‌ورزی‌شان متوجه مجاهدین است ثانیاً طوری دستگاه را می‌چینند که انگار الآن ایران بهشت روی زمین است و اگر جنگ شود چنین و چنان خواهد شد درحالی‌که کیست که نداند کشتار و جنایت و سرکوبی که رژیم آخوندی بر ملت ما اعمال می‌کند هیچ‌وقت در تاریخ ایران توسط قوای خارجی هم صورت نگرفته است؟ نکند این‌همه جنایات ازآنجایی‌که توسط پاسدارانی صورت می‌گیرد که شکل و شمایل ایرانی دارند، مهم نیست و حتی مردم باید شکرگزار هم باشند که چنین جنایاتی توسط خارجی صورت نگرفته؟ ملتی که نزدیک به چهاردهه بهترین فرزندانش در نبرد با اهریمنی زشت‌خو و دجال چنگ در چنگ‌اند که ابرقدرت‌ها هم در برابرش جا زده بودند را از جنگ خارجی می‌ترسانید؟ ضحاک ماردوشی که فقط در سال۶۷، سی هزار زندانی محکومیت گرفته را قتل‌عام کرد و در دهه۶۰ هر شب به جرائم آخوندساخته باغی، یاغی و طاغی ۲۰۰تا ۲۰۰تا از مجاهدین و مبارزان را اعدام می‌کرد و در این سال‌ها به قول عفو بین‌الملل به‌اندازه ۶۰درصد اعدام در تمام کشورهای جهان (منهای چین) اعدام کرده است و در کوچه و بازار، با جراثقال‌ها، چوبة‌دارهایش برپا است و در کهریزک آن بساط شکنجه و جنایات شنیع را بعد از قیام سال۸۸ به راه انداخت و یا با یک فقره جنگ‌افروزی ضدمیهنی‌اش یک‌میلیون کشته و چندین میلیون آواره فقط در طرف ایران برجای گذاشت و یا حتی درزمانی که صلای «جامعه مدنی» می‌داد ده‌ها روشنفکر را در قتل‌های زنجیره‌ای سلاخی کرد از کدام خارجی خطرناکتر است؟ کدام کشور خارجی ظهر عاشورا در کنار ضریح امام رضا بمب گذاشت؟ کدام خارجی در کردستان روستا به روستا قتل‌عام زن و کودک پیر و جوان به راه انداخت؟ کدام خارجی مردم را به جرم داشتن مذهب بهایی، سنی و مسیحی اعدام کرد اموالشان را مصادره کرد و زندگی تحت ارعاب دائمی را به آن‌ها تحمیل کرد تا نفس جامعه را بگیرد؟ در زمینة سرقت اموال ملی کدام خارجی بلایی که این رژیم بر سر مردم ایران آورد بر سر کشور اشغال‌ شده خود آورده است؟ به آلمان بعد از اشغال توسط قوای متفقین نگاه کنید، وضعیت ژاپن را بعد از تسلیم به نیروهای آمریکایی ببینید، آیا این‌همه دزدی نجومی، این‌همه مفسده اجتماعی، اعتیاد، ترانزیت مواد مخدر و انهدام صنعت و اقتصاد، این‌همه کارتن‌خوابی، قبرخوابی، خودکشی، بیکاری، خودفروشی، کلیه، کبد، قرنیه و مغز‌استخوان‌فروشی در صف انتظار می‌بینید؟ آیا در کشورهای اشغال‌شده آقازاده‌ها و دکل دزدان و اختلاس گران میلیاردی سراغ دارید که صبحانه‌های یک میلیون تومانی صرف کنند؟ آیا مؤسساتی مثل پدیده شاندیز یا ثامن‌الحجج و… دیده‌اید آیا برادران قاچاقچی میلیاردی سراغ دارید که اسکله‌های خصوصی داشته باشند و به احدی حساب پس ندهند و هرکدام پرونده‌های قطوری از جنایت و کثافت‌کاری داشته باشند و قربانیانشان را مثل ریحانه آن‌طور معصومانه بر سر دار کنند؟ آن روی ترساندن از خارجی و اشغالی که اصلاً نه موضوعیت دارد و نه واقعی است این حرف پنهان نخوابیده است که «همین وضعیت فعلی را دریابید والا ایران سوریه و یمن و عراق می‌شود»؟ انگار عراق، سوریه و یمن بدون دخالت آخوندها این‌طوری بودند چرا چنین وقایعی هیچ‌گاه قبل از سال۵۷ نمونه‌های دیگری در منطقه و جهان نداشته است؟ آیا منکر هستید که بدون حضور مستقیم پاسداران و آخوندها هرگز عمر مقاومت بشار اسد در برابر مردمش به یک ماه هم نمی‌کشید تا چه رسد به امروز که نیم میلیون کشته و دوازده میلیون آواره درست کند و هرروز بر سر کودکان بمب‌های شیمیایی و بشکه‌ای بیندازد؟ قبل از رژیم آخوندها کدام حاکمیت با مردم خودش چنین جنایتی انجام داد که الآن نگرانی تولید می‌کنید که اگر آخوندها بروند چنین و چنان می‌شود؟ مگر آنچه در سوریه، عراق، لبنان، یمن، بحرین، نیجریه و کنیا و دیگر کشورهای آسیایی، آفریقایی و امریکای لاتین از تروریسم وجود دارد ریشه‌اش در تهران نیست مگر سرمایه این ملت نیست که در این سالیان در تنور تروریسم و نیروی قدس ریخته شده؟ دیگر چه بلایی وجود دارد که بر سر این ملت‌ها نیامده باشد که جنگ آن را به وجود خواهد آورد؟ راستی اگر مغول و چنگیز را یک‌طرف بگذاریم و رژیم پلید خمینی با همة رنگ و لعاب‌هایش را در طرف دیگر، کدام‌یک گوی جنایت و رذالت را بیشتر می‌ربایند؟ آن‌هم در قرن بیست و یکم و نه چندین قرن پیش؟ کدام‌ یک تمام رشته‌های پیوند جامعه ایران را بیشتر ازهم‌گسسته؟ کدام‌ یک تمامی حرمت‌ها در تمامی زمینه‌ها را در جامعه زیر پا گذاشته؟
واقعاً عجب از این طایفه که طبل خوف و ترس از جنگ خارجی می‌نوازند ولی این‌ها را نمی‌بینند و لبه تیز شمشیرشان را متوجه مخالفان همین رژیم کرده‌اند و صدها بار گفته‌اند که بقای این هیولای انسانخوار را ترجیح می‌دهند.
اما ملت ایران در پس این‌همه تجربه، با این ترفندها خوب آشنا شده است و می‌داند در پس این نواختن‌های دلسوزانه و اشاعه دادن ترس و نگرانی پوشالی، به‌صورت بالفعل به چه جریانی و چه حکومتی سود رسانده می‌شود؟ کافی است به سایت‌ها و ارگان‌های تبلیغی سپاه و وزارت اطلاعات جانی مراجعه کنید اگر در محتوا آن‌ها هم چیزی غیر از همین نگرانی‌پراکنی‌ها در چنته داشتند؟ بنابراین شک نکنید که انسان شرافتمند هیچ‌ وقت وحشی‌گری و جنایت نقد و محسوس روزمره رژیم آخوندی را ول نمی‌کند و یک نگرانی موهوم نسیه که معلوم نیست چقدر امکان اتفاق داشته باشد را بهانه کند تا در زیر پوش آن به مخالفانی که هدفی جز سرنگونی رژیم آخوندی و استقرار حق حاکمیت مردم در ایران ندارند، بپردازد.
البته آن‌هایی که ایران را در مقایسه مانند عراق و سوریه می‌انگارند اگر نگوئیم سوء نیت دارند اما چون ازقضا چشم به همان قدرت‌های خارجی دارند این‌قدر نگران هستند والا کسی که اتکایش به نیروی لایزال مردم و ارتش آزادی‌بخش خودش باشد و یک نیروی سازمان‌یافتة فداکار و جنگ‌آور داشته باشد که در پنجاه و دومین سال حیات پرافتخار خود از صدها بلا و ابتلایی که می‌توانست قدرت‌های حاکم را هم پودر و نابود کند، سربلند بیرون آمده و قدرتمند از گذشته به کابوس دائمی خلیفه ارتجاع تبدیل‌شده است را ببیند، هرگز بیم و اندوهی از هیچ حادثه یا توطئه‌ای نداشته و ندارد تاریخچه این مقاومت با دست‌خالی، حداقل در ۱۵سال گذشته، باید درس‌های بسیاری به هرکس خواهان فراگیری است، داده باشد؛ اما اگر کسی در پی منافع حقیر خود و فرصت‌طلبی است و می‌خواهد با فیگور مخالفت با جنگ، چشمک و چراغ با «خلیفه ارتجاع و توحش» تبادل کند، البته تلاش خواهد کرد حقایقی بدیهی، حتی بدیهی‌ترین قضایای هندسی را هم منکر شود اما باید متوجه قضاوت تاریخ باشد، گذر زمان ماندگاری یا میرایی هر نیرو را برحسب صداقت و قیمتی که می‌پردازد تضمین می‌کند و نه حرافی و لفاظی‌های غیرصادقانه‌ای که ولو در مقطع هم آثار آن معلوم نشود اما قطعاً چیزی جز ننگ به دنبال نخواهد آورد.
مظفربابا نیا

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر