زن مقاومت آزادی پیشتازان راه رهائی خلق ومیهن

زن مقاومت آزادی پیشتازان راه رهائی خلق ومیهن

۱۳۹۶ دی ۴, دوشنبه

جنایتی دیگر در زندان یونسکو توسط «آوایی» جلاد و همدستانش نوشته امیر رحیمی

جنایتی دیگر در زندان یونسکو توسط «آوایی» جلاد و همدستانش نوشته امیر رحیمی



۲۶آذر سالروز شهادت انقلابی بزرگ شکرالله پاک‌نژاد است. یاد شکرالله پاک‌نژاد همیشه یاد شهید منصور حبیبی خواهرزاده وی را برای من زنده می‌کند. 
شهیدی که سند دیگری از جنایت‌های «علیرضا آوایی» و همدستانش در زندان یونسکو است.
«آوایی» جنایتکار به خاطر کینه حیوانی‌اش به مجاهدین و انقلابیون، یک جوان ۱۸ساله بنام منصور حبیبی را زجرکش کرد، او هیچ گناهی نداشت، تنها جرمش این بود که از خانواده پاک‌نژاد است.
شهید شکرالله پاک نژاد
شهید شکرالله پاک‌نژاد درحال قرائت دفاعیه در بیدادگاه شاه سال ۱۳۴۸
ازآنجاکه خودم شاهد این جنایت بودم و از نزدیک وضعیت او را دیده‌ام، لازم دیدم آن را بازگو کنم، تا خلق قهرمانمان بخصوص مردم خوزستان و دزفول و اندیمشک بدانند که چه کسی در مسند دادگستری این رژیم جنایتکار نشسته است. همان‌جایی که در اساس باید جای گسترش عدل و عدالت باشد، ولی در نظام جنایتکاران، یک قاتل و جانی مثل «آوایی» در مسند نشسته است و آخوند شیاد روحانی با گماشتن چنین جانیانی، از اعتدال و میانه‌روی صحبت می‌کند. اما جنایتی که از او به‌طور خاص در حق یک بیمار در زندان دیدم، به شرح زیر است:
در سال۶۴ منصور حبیبی خواهرزاده شکرالله پاک‌نژاد انقلابی بزرگ، در مرز بازرگان دستگیر و به زندان یونسکو در دزفول آورده شد. او به ۷ سال حبس محکوم‌شده بود. یک روز سردرد گرفت و پس از چند روز سردردهایش شدیدتر شد، به‌گونه‌ای که حتی خواب نداشت. عاقبت او را به نزدیک دکتر پاکستانی بردند که چند قرص معمولی به او داده و بلافاصله او را به بند بازگرداندند. سردرد او هرروز شدیدتر می‌شد ولی پاسداران و شکنجه گران همین «آوایی» جنایتکار حاضر نمی‌شدند او را به دکتر ببرند تا جائی که دیگر این جوان همه‌چیز را فراموش کرده بود و کسی را نمی‌شناخت و هیچ‌چیز هم نمی‌توانست بخورد و شب و روز ناله می‌کرد و از سردرد فقط دادوفریاد می‌زد.
در میان زندانیان یک مجاهد ۱۹ساله بنام رحیم پولادوند بود که در قتل‌عام به دستور همین دژخیم اعدام شد. رحیم تمام‌وقتش را صرف رسیدگی به منصور می‌کرد و حاضر نبود یک‌لحظه از او جدا شود.
تحت امرهای علیرضا آوایی جانی چندین بار او را تهدید کردند که دست از رسیدگی به منصور بردارد، ولی این مجاهد خستگی‌ناپذیر نه‌تنها از رسیدگی به منصور دست برنداشت بلکه تا آخرین لحظه با تمام وجودش به او رسیدگی کرد به همین خاطر تنها کسی که در ذهن منصور مانده بود و فراموش نکرده بود، همین رحیم بود و مابقی بچه‌ها را نمی‌شناخت.
علیرضا آوایی جلاد زندان یونسکو دزفول- قتل عام67-min

دژخیم علیرضا آوایی وزیر دادگستری دولت آخوند روحانی و دادستان کل استان خوزستان در قتل‌عام۶۷ 

جانیان تحت امر «علیرضا آوایی» این‌قدر او را زجر دادند و برای معالجه او اقدام نکردند منصور علاوه بر اینکه دیگرکسی را نمی‌شناخت، سرانجام کار به‌جایی رسید که دیگر هیچ توانی برایش نمانده بود و دیگر نمی‌توانست بلند شود و بایستد. سرانجام منصور را به همراه با یک مجاهد دیگر که او هم بیمار بود، به نزد پزشک بردند. وقتی دکتر او را معاینه می‌کند به پاسداران باحالت اعتراض و عصبانیت می‌گوید حالا که کار او تمام است، او را نزد من آوردهاید؟ دکتر گفت که منصور دچار تومور مغزی شده و تا یک هفته دیگر بیشتر زنده نیست و من هیچ کاری نمی‌توانم برایش بکنم. این صحبت‌ها را آن مجاهدی که همراه منصور بود، شنیده بود. «آوایی» جنایتکار که متوجه وخامت وضعیت وی شده بود، با یک حقه و نیرنگ با خانواده‌اش تماس گرفته و میگویند فرزند شما بیمار است، برای او مرخصی گرفتیم که او را برای معالجه ببرید. خانواده‌اش که از موضوع بی‌خبر بودند، او را به تهران برده و در بیمارستان بستری کردند اما منصور یک هفته بعد شهید شد. و به‌این‌ترتیب، خونی دیگر توسط «آوایی» بر زمین ریخت و جنایتی بر جنایاتش افزوده شد.
ولی مادر منصور به موضوع پی می‌برد. یک روز صبح در زندان یونسکو فریاد این مادر قهرمان را می‌شنیدیم که می‌گفت قاتلان! بچه‌ام را کشتید ولی انتقام او را از شما می‌گیرم، فکر نکنید همیشه هستید و…. 
در آن ۷ روزی که منصور شهید در بیمارستان تهران بستری بود، علیرغم اینکه تمام هوش خود را ازدست‌داده بود، شبانه‌روز اسم رحیم را تکرار می‌کرد، رحیم پولادوند همان مجاهدی که به او در زندان بیشترین رسیدگی را می‌کرد و شب و روز نداشت. مادر منصور برایش سؤال شده بود که این رحیم چه کسی بوده که پسرش در بستر بیماری مستمر اسم او را تکرار می‌کند و نهایتاً خانواده رحیم را پیدا می‌کند و از آن‌ها تشکر و قدردانی می‌کند. «آوایی» جنایت‌پیشه سرانجام دستور اعدام و تیرباران رحیم را هم که ۷ سال از زندانش سپری‌شده بود، در سال ۶۷ صادر کرد و او در این قتل‌عام جنایتکارانه جاودانه شد.
بله کسی که روحانی به‌عنوان وزیر دادگستری انتخاب کرده، کسی است که اعتقاد دارد کوچک‌ترین مخالفت با نظام حکمش اعدام است.
اما هم روحانی و هم «علیرضا آوایی» و دیگرکسانی که دست در خون این شهیدان دارند، می‌دانند که جوشش خون شهیدان، ادامه دارد و به دست پرتوان ارتش آزادی‌بخش از صحنه روزگار محو خواهند شد، چراکه این سنت تاریخ است و دیدیم که معاویه و یزید با جنایت بزرگ چگونه از صحنه تاریخ حذف شدند اما امام حسین با پرچم هیهات باقی ماند و الگوی همه ستمدیدگان شد.
درود بر همه شهیدان قهرمان خلق
امیر رحیمی  آذر۹۶

لینک :

امیر رحیمی -درباره وزیر پیشنهادی دادگستری آخوند روحانی، علیرضا آوایی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر