۱۴۰۴ فروردین ۲, شنبه

مسعود رجوی کیست ؟ آنچه باید در باره او بدانیم چیست ؟ شماره ۱

  مسعود رجوی کیست وآنچه باید در باره او بدانیم چیست شماره ۱

سازمان مجاهدین خلق ایران



مسعود رجوی رهبر انقلاب نوین مردم ایران کیست؟

مسعود رجوی و فراز و نشیبهای مبارزه با دو دیکتاتوری

مسعود رجوی

به‌راستی مسعود رجوی کیست؟

چگونه می‌توانیم مسعود رجوی را بشناسیم؟

اگر می‌خواهیم مسعود رجوی را بشناسیم، باید به غرور نه گفتن در برابر دژخیم مسلح شویم؛ غرور آن لحظه خدایی که شکنجه‌گر شلاق از دست فرو می‌نهد و در برابر عظمت نگاه مقاوم زندانی در خون تپیده، به شکست اعتراف می‌کند.

اگر می‌خواهیم مسعود رجوی را بشناسیم باید در نگاه دهها هزار زندانی سیاسی که به عشقش به جلاد «نه» گفتند و با یادش طناب را بوسیدند ذوب شویم.

اگر می‌خواهیم مسعود رجوی را بشناسیم باید به قلب آبی کاظم رجوی سفر کنیم؛ به بارقه سرخی که نبضش را تسخیر کرد و زندگی او را برای دفاع از یک نام، به دغدغه‌یی تمام عمر آراست؛ عشقی بنیان‌کن و یکسویه، عشقی که عاقبت عاشق را به رنگ خود درآورد.

اگر می‌خواهیم مسعود رجوی را بشناسیم باید با آخرین نوار صوتی به جا مانده از موسی خیابانی، در خیابانهای برف‌آلود تهران در بهمن ۶۰ تمام شب را، در خرابه‌یی از سرما لرزیده، و با این اندیشه که چطور وجود خود را برای یک روز جنگیدن بیشتر با اهریمن عمامه به‌سر حفظ کنیم، امتداد دهیم.

اگر مسعود رجوی را می‌خواهیم بشناسیم باید در قطره‌های فرو ریخته اشک، بر دست نبشته‌های شعله‌ور اشرف رجوی درنگ کنیم. در آنها عشقی پرداختگر را ببینیم؛ از آن‌گونه عشقهایی که خدا در خاک می‌جست و به‌خاطر آن انسان را خلق کرد، و در پاسخ به چرایی سمج فرشتگان، در دفاع از انسان، گفت: «إِنِّی أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ».

... تا بدانیم در حماسه‌های شهیدان، اقیانوسهایی متلاطم از پیام موج می‌زند و ما از آن خبردار نشده‌ایم.

اگر مسعود رجوی را می‌خواهیم بشناسیم باید فیلم ۱۹بهمن ۶۰ را به عقب بگردانیم و خود را جای قهرمانانی بگذاریم که بر بالای پیکر اشرف و موسی، زندگی خود را تنها با یکی «نه!» رقم زدند.

مسعود رجوی را وقتی می‌توانیم بشناسیم که لحظه‌یی جای او باشیم و ما را بین از دست دادن تمامی تسلیحات، تجهیزات و مهمات یک ارتش آزادیبخش، یا زیر پا گذاشتن یک اصل مبارزاتی مخیر کنند؛ وقتی می‌توانیم رجوی را بشناسیم که تمامی سلاحها به سمت‌مان نشانه رفته و از ما خواهان گشودن جبهه‌های فرعی برای به در بردن دشمن اصلی هستند، ولی باز هم بر شلیک نکردن اصرار کنیم.

مسعود رجوی را آنجا باید شناخت که گفت مجاهد خلق هیچ حقی ندارد؛ جز حق فدای حداکثر برای مردم.

اگر می‌خواهیم مسعود رجوی را بشناسیم، باید عاشق باشیم؛ عشقی از جنس صدق و صلابت و فدا و پاکبازی. جز با نیروی این عشق، نمی‌توان بازوان مخوف اختاپوس بنیادگرایی حاکم بر میهنمان را قطع کرد و خلقی را از اسارت رهانید.

اگر می‌خواهیم مسعود رجوی رجوی را بشناسیم باید دمی با صدایش و کلامش همراه شویم. با سروش و خروش و عصیان و شکیبایی‌اش...

خوب است لحظةی شناخت‌های قبلی را به کناری نهاده و در این مقاله کمی او را بشنویم.

بشنویم؛ ببینیم و آشنا شویم.

فهرست موضوعات اصلی:

مسعود رجوی ـ تولد و خانواده

مسعود رجوی در سال ۱۳۲۷ در شهر طبس واقع در استان خراساًن به‌دنیا آمد. پدرش حسین رجوی، تحصیلکرده و از کارمندان اداره ثبت اسناد و مادرش راضیه جلالیان خانه‌دار بود. این خانواده ۶فرزند داشت.

مسعود رجوی ـ تحصیلات

مسعود رجوی تحصیلات ابتدایی را در دبستان فارابی مشهد و دوران متوسطه را در دبیرستان شاهرضا در مشهد گذراند.

مسعود رجوی در دوران دبیرستان

مسعود رجوی پس از اخذ دیپلم ریاضی، در رشته حقوق سیاسی دانشکده حقوق‌دانشگاه تهران پذیرفته شد و در خرداد ۱۳۵۰ موفق به اخذ لیسانس گردید.

مسعود رجوی ـ آشنایی با سیاست و عضویت در سازمان مجاهدین خلق ایران

مسعود رجوی در دوران دبیرستان با محافل مختلف روشنفکری و مبارز آشنا شد و به افکار آیت‌الله طالقانی و مهندس مهدی بازرگان علاقمند گردید. مسعود رجوی با محمد حنیف‌نژاد و یارانش در دوران دانشجویی آشنا شد.

مسعود رجوی بعد از آشنایی با گروه حنیف‌نژاد، در سال ۱۳۴۶ به‌ عضویت سازمان مجاهدین در آمد و مدتی بعد محمد حنیف‌نژاد وی را وارد گروه تدوین ایدئولوژی نمود. او به‌همراه بنیانگذار مجاهدین مشغول تدوین ایدئولوژی سازمان مجاهدین شد و پس از مدتی به عضویت مرکزیت سازمان مجاهدین خلق درآمد.

مسعود رجوی دوران دانشجویی

مسعود رجوی نحوه آشنایی با افکار سیاسی و چگونگی عضویتش در سازمان مجاهدین را این‌گونه توضیح می‌دهد:

«من در اردیبهشت ۱۳۴۶ به عضویت مجاهدین که در آن زمان هیچ نامی نداشتند و در محاورات، در مورد خودشان فقط از کلمه «سازمان» استفاده می‌کردند، درآمدم. دوستی داشتم به نام حسین روحانی که در دانشکده کشاورزی کرج درس می‌خواند. او هم در تهران و هم در مشهد به من سر می‌زد و گاه هر دو در یک محفل سیاسی و مذهبی آن روزگار که از دانشجویان و دانش‌آموزان مبارز در شبهای جمعه تشکیل می‌شد، شرکت می‌کردیم.

بعدها فهمیدم که او قصد عضوگیری مرا داشته و از مدتی قبل به‌عنوان «رابط» عمل می‌کرده است. البته من نمی‌دانستم به‌دنبال چیست چون گاهی وقتها سؤالات خیلی ریزی از من می‌کرد یا به خانه‌مان می‌آمد تا خوب مرا بشناسد.

در آن زمان محافل گوناگونی در همه جای ایران از جمله شهر مشهد وجود داشت. قبل از عضویت در مجاهدین، عمده وقت ما در همین محافل یا به خواندن کتابهای مختلف می‌گذشت. منظورم اساساً محافل روشنفکریست که مضمون مشترک همه آنها مخالفت با حکومت و دیکتاتوری شاه بود.

از سال ۴۲ و ۴۳ در کانون نشر حقایق اسلامی (که آقای محمد تقی شریعتی پدر دکتر علی شریعتی آن را اداره می‌کرد)، با شهدای بزرگ فدایی، مسعود احمدزاده و امیر پرویز پویان آشنا شده بودم و تقریباً هم دوره بودیم. پویان در دبیرستان فیوضات تحصیل می‌کرد که دیوار به دیوار دبیرستان ما (دبیرستان شاهرضا) بود. بعدها مسعود احمد زاده و پویان قهرمانان خلق و پرچمداران پیشتاز سازمان چریکهای فدایی شدند.

دوستی ما تا اواخر سال ۱۳۴۸ در زمان دانشجویی در دانشگاه تهران ادامه پیدا کرد. ساعتها قدم می‌زدیم و بحث و گفتگو می‌کردیم و گاهی هم بحث را در چایخانه دانشکده علوم ادامه می‌دادیم. فدایی بزرگ مسعود احمد زاده دانشجوی ریاضی در دانشکده علوم بود. بعد از سال ۴۸ دیگر یکدیگر را ندیدیم. به‌نظرم اشتغالات طرفین در سازمانهایشان فرصتی برای اینکار باقی نمی‌گذاشت. آخرین بار مسعود احمدزاده را در اواخر سال ۱۳۵۰در مینی‌بوسی دیدم که مشترکاًً ما و او را از سلولهای اوین با دستهای بسته به دادرسی ارتش برای محاکمه می‌برد. دیدم که هم‌چنان فکور و سرفراز در ردیف اول نشسته و در محاصره مأموران ساواک فقط می‌توانستیم با نگاه و تکان دادن سر با هم صحبت کنیم… » (مسعود رجوی ـ استراتژی قیام و سرنگونی صفحه ۲۸۲)

مسعود رجوی ـ دستگیری و زندان شاه

مسعود رجوی در ضربه اول شهریور ۱۳۵۰ ساواک شاه به سازمان مجاهدین، به همراه دیگر اعضای سازمان دستگیر شد. این حادثه زمانی رخ داد که یکی از اعضای مجاهدین در تلاش برای تهیه سلاح به یکی از اعضای سابق حزب توده به نام شاهمراد دلفانی که به عضویت ساواک درآمده بود مراجعه نمود. در این حادثه که پس از یک سلسله تعقیبهای گسترده توسط ساواک انجام شد، صددرصد مرکزیت و نود درصد از اعضاء دستگیر شدند.

طبق دستور و درخواست محمد حنیف‌نژاد قرار شد اعضای مرکزیت همه اتهامات را برعهده بگیرند تا اعضای جدیدالورود سازمان و هوادارانی که در جریان این ضربه دستگیر شده بودند، هر چه زودتر آزاد شوند. این کار البته به قیمت اعدام و افزایش شکنجه‌های وحشیانه ساواک روی اعضای مرکزیت سازمان انجام می‌شد.

مسعود رجوی در این دوران به کادرهای زندانی سازمان پیام داده برای دفاع فعال در برابر دادگاه آماده شویم. طبق آخرین توافقاتی که پشت درهای بسته سلولها و در خفا انجام گردید قرار شد؛

«دفاع ایدئولوژیک و آرمانی از سازمان مجاهدین خلق توسط کسانی انجام شود که نقش ایدئولوژیک در سازمان داشتند و مسئولیت دفاع قانونی به افرادی واگذار شد که نقش‌های تاکتیکی و ساده داشتند».

اعضای مرکزیت و بنیانگذاران سازمان مجاهدین

 موضوعات را بین خود تقسیم کردند و قرار شد مسعود

 رجوی دفاع تاریخی ـ سیاسی را در برابر دادگاه انجام

 دهد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر