مسعود رجوی را بیشتر بشناسیم - ادامه دفاعیات مسعود رجوی در بیدادگاه شاه خائن۳
دفاعیات
مسعود رجوی.
پس بگذارید بگویم: دکتر مصدق فقید به یاری مردم برای گذراندن
طرح ملی شدن نفت روی کار آمد. برای اجرا همین قانون بود که مردم حکومت را به مصدق
سپردند و این تنها حکومت قانونی بود که در ایران بهوجود آمد...
در این هنگام رئیس دادگاه اعلام نیمساعت تنفس کرد و سخنان
مسعود رجوی قطع شد.
پس از نیم ساعت تنفس رئیس دادگاه خطاب به مسعود رجوی گفت:
دادگاه به اظهارات شما جهت رفع اتهام گوش میکند. مواظب اظهارات خود باشید:
مسعود رجوی گفت: بسیار خوب، از ۲۸مرداد و از کشتار بعدش میگذریم.
بعد از این جریانها دست
چپاول برای غارت ایران باز میشود. عوائد نفت تا آخرین دلار صرف تهیه
اسلحه و مهمات میشود. صدها ملیون دلار به جیب شرکتها میرود... در اعتصابات
معلمین دکتر خانعلی کشته و عده دیگری مجروح شدند. قاتلان مردم ارتقاء درجه یافتند.
قاتل خانعلی به ریاست شهربانی یکی از شهرستانها منصوب شد. معلمین و کوره پزچیها
فقط اضافه حقوق میخواستند. وقتی رژیم جواب خواستههای قانونی مردم را اینطور میدهد
آیا میشود ساکت نشست و دست به اسلحه نبرد؟
در سال۱۳۳۶ قانون تشکیل ساواک از مجلس گذشت. ساواک مأمور حفظ امنیت و
مبارزه با مخالفان شد.
... بعد از ۱۵خرداد ۱۳۴۲، حنیفنژاد و سعید محسن و بدیع زادگان معتقد میشوند که با
منطق و دلیل نمیتوان حق را گرفت. آنها به نهجالبلاغه استناد میکردند که باید حق
را گرفت. روز ۱۶ آذر باز دانشجویان اعتصاب کردند. از این به بعد مرتب
گروههایی با ایدئولوژی انقلاب مسلحانه بهوجود میآید. منصور ترور میشود، بیژن
جزنی گروهی تشکیل میدهد. پاک نژاد گروه فلسطین را تشکیل میدهد...
گروه توفان را گرفتید، آرمان خلق کشف میشود، سیاهکل را
کوبیدید، چریکهای فدایی خلق و مجاهدین کشف شدند. سازمان مجاهدین خلق و سازمان
رهایی بخش خلق را میخواهید به عراق بچسبانید. فایدهیی ندارد. این راه ادامه
دارد. باز هم گروههای دیگر کشف میشود و دهها گروه دیگر که الحمدلله کشف نشدهاند.
اینها نشان میدهد که وضع طوری است که راه دیگری وجود ندارد و حرف یک نفر و ده نفر
نیست. آخر به آگاهترین فرزندان ملت ایران که نمیشود مارک جهالت و غفلت و فریب
خوردن زد! بهعنوان مثال در همین ماهها دارید صدها مهندسی را محاکمه میکنید که با
درآمدی که داشتند اگر این راه حق نبود اصلاً واردش نمیشدند و از رفاه و زندگی
مادی چیزی کم نداشتند. در سال ۴۰، حداکثر اعلامیه پخش میکردند ولی امروز در سال ۵۰ مسلسل
بهدست میگیرند. موج مبارزات خاموشی نگرفته بلکه شدیدتر هم شده است. کشف یک گروه
نباید باعث ناراحتی بشود. پیروزی ساده و زود بهدست نمیآید. حضرت علی میگوید:"
خداوند گردنکشان روزگار را خود نابود نمیکند. به آنها مهلت میدهد که اگر بر
نگردند بیشتر فرو روند و مردم را اجرا کننده عدل الهی میکند". " خداوند
استخوان هیچ ملتی را پیوند نمیدهد و استحکام نمیبخشد مگر بعد از سختیها و
گرفتاریها ". حالا بگویید چه کسی اسلام را ملعبه دست خودش قرار داده است؟
باور کنید که از ریختن خون یک نفر صدها نفر مثل او برمیخیزند.
سال ۱۳۵۰ سر
آغاز این مبارزه است.
این چه وضعی است که در سیستان، در فارس، در زابل حمامها دو
ماه دو ماه تعطیل است. مردم بچههایشان را میفروشند. فقر و گرسنگی حدود ۵۰۰هزار
نفر را از سیستان فراری داده است.
در این شرایط میبینیم که بودجه دفاعی کشور به ۴۳ درصد
افزایش یافته و ۲۲ درصد اضافه شده است...
به شهربانی و ساواک در پیدا کردن گروههای مبارزین اختیار تام
دادهاند. رئیس زندان قزل قلعه میگوید همانطور که تابهحال گوسفند میکشتید با
آنها رفتار کنید...
آیتالله طالقانی به زابل تبعید شد. محکومیتهای طویلالمدت در
انتظار دارندگان کتب متضاد با منافع رژیم حاکم است.
این رژیم چارهای جز شدت عمل ندارد. این نشانه احتضار اوست.
متهمین سیاسی در ساواک و اطلاعات شهربانی با وحشیانهترین
شکنجهها روبهرو میشوند. در حالی که طبق ماده ۱۳۱ هر کدام از مأموران
متهمی را برای گرفتن اقرار شکنجه بدهند مسئولند. اگر شکنجه به مرگ بیانجامد آن
مامور، قاتل محسوب میشود...
مسعود احمد زاده دو ماه در بیمارستان بستری بود. اصغر بدیع
زادگان را سه بار پس از سوزاندن با اجاق برقی عمل کردند. بهروز دهقانی زیر شکنجه
شهید شد. شدت ضربات به حنیفنژاد بقدری بود که استخوانهای پا و دست و دماغ و گوش
او شکست. عدهیی از متهمین شنوایی خود را از دست دادهاند.
شما تحمل شنیدن اظهارات ما را ندارید.
ما از رژیم جز این انتظاری نداریم.
به امید روزی که ملت خیانتکاران را به دادگاه بکشاند.
درود بر مردانی که رنج انقلاب را تحمل کردند.
دادگاه نظامی به استماع اظهارات مسعود رجوی در شبانگاه ۲۷بهمن ۱۳۵۰ خاتمه
داد و از روز بعد به استماع دفاعیات مجاهد خلق علی میهندوست و محاکمه و مدافعات
سایر متهمان پرداخت.
در نیمه شب ۳۰بهمن ۱۳۵۰ متهمان ردیف اول تا چهارم، ناصر صادق، محمد بازرگانی، مسعود
رجوی و علی میهندوست از سلولهای اوین به اداره دادرسی نیروهای مسلح رژیم شاه
فراخوانده شدند و احکام اعدام یکی پس از دیگری در جلسه نیمهشب دادگاه به آنها
ابلاغ گردید. هر یک از مجاهدین پس از شنیدن حکم اعدام خود آیه کوبندهای از قرآن
را خطاب به رئیس و اعضاء و دادستان محکمه نظامی فریاد میزدند. مسعود رجوی گفت:
اِنَّ الْباطِل کان زهوقا: همانا این باطل است که رفتنی است.
دفاعیات مسعود رجوی در
بیدادگاه شاه ـ ۲۷بهمن ۱۳۵۰
مسعود رجوی ـ کارزار جهانی و عقبنشینی شاه از اعدام مسعود
رجوی
دکتر کاظم رجوی برادر مسعود رجوی در ۳۰بهمن سال ۵۰ خبر
صدور حکم اعدام برادرش را شنید. چند روز پس از شنیدن خبر، وقتی کورت والدهایم دبیرکل ملل متحد به سویس
رفت، دکتر کاظم از او خواست که از شاه لغو حکم اعدام مجاهدین را بخواهد. والدهایم تلفنی به دکتر کاظم رجوی خبر داد که به شاه تلفن زده و از او
خواسته است که این حکم را لغو کند. در همان روزها بهدرخواست دکتر کاظم، دانشجویان
در پیرامون پیست اسکی شاه، تراکتهایی را علیه اعدام زندانیان در ایران پخش کردند.
کمیسیونهای بینالمللی حقوقدانان، شوراها، کلیساها، سازمانهای
گوناگون دفاع از حقوقبشر و... همه با نیروی دکتر کاظم، بهکار افتادند. با
تلاشهای دکتر کاظم دو وکیل سوئیسی برای دفاع از اعضای مرکزیت مجاهدین به ایران
فرستاده شدند.
دکتر کاظم رجوی در مصاحبه تلویزیونی خطاب به مردم سویس گفت:
«ده روز است که محکومیت به اعدام برادرم برای بار دوم تأیید شده
و قطعیت یافته است. ده روز است که بیش از پیش، وقتی زنگ در به صدا در میآید، وقتی
تلفن زنگ میزند یا کسی بهسادگی میپرسد «آیا اطلاع داری» دلم فرو میریزد. زیرا
فکر میکنم که خبر بد، خبر اعدام، خبر تیرباران، خبر سرنوشت را آوردهاند. دلم بهکار
نمیچسبد. کم کم زندگی و زیباییهایش را فراموش کردهام. ای کاش مرا میگرفتند و به
جای برادر جوانم زندانی میکردند».
فعالیتهای
دکتر کاظم رجوی برای نجات جان مسعود رجوی
دکتر کاظم رجوی همچنین با تشکیل کمیته سوئیسی دفاع از
زندانیان سیاسی ایران و ارسال نامه سرگشاده با دههزار و هفتصد امضا توسط کمیته
سوئیسی دفاع از زندانیان سیاسی برای شخص شاه سرانجام در ۳۰فروردین سال ۵۱، در
اثر فعالیتهای پیگیر دکتر کاظم، حکم اعدام مسعود رجوی به حبس ابد تبدیل گردید.
در دیماه سال ۵۳ دکتر کاظم مجدداً با خبر شد که مسعود رجوی از زندان قصر به
اوین یا کمیته مشترک منتقل شده و اجازه ملاقات هم به خانوادهاش نمیدهند. این خبر
برای دکتر زنگ خطری بود. دوباره دست بهکار شد. از طریق ارگانهای حقوقی شخصیتهای
سیاسی، نمایندگان مجلس، افشاگری علیه دستگاه ترور شاه را شروع کرد. چند ماه بعد
رژیم ۹مجاهد
و فدایی را در تپههای اوین تیرباران کرد. بعدها معلوم شد که نام مسعود رجوی هم
توسط ساواک در همین لیست قرار داشته اما قبل از اجرا حذف شده است.
پیام مسعود رجوی از زندان قزل قلعه
مسعود رجوی پس از اینکه بهعلت کارزار گسترده و فعالیتهای برادرش اعدام نشد، در پیامی که ۳اردیبهشت ۵۱ از زندان قزل قلعه ارسال کرد نوشت:
هموطنان مبارز، رزمندگان انقلابی، برادران مجاهد
بهعنوان یک مجاهد ناچیز و به اقتضای وظیفه انقلابی و انضباط
تشکیلاتی خود را آماده کرده بودم تا ناچیزترین سرمایه خود یعنی جانم را به انقلاب
این خلق بزرگ هدیه کنم تا به این ترتیب پیرو صدیقی برای قهرمانان و رزمندگان
بزرگواری باشم که با جانبازی و نثار خون خود در ماههای اخیر ثابت کردند که خلق ما
تصمیم قطعی را برای نجات زندگیش از تباهی گرفته است تصمیمی که بر اساس آن هر خلقی
از لحظهای که مرگ را بر تسلیم مرجح میداند شکست ناپذیر شده و پیروزیش تضمین میگردد.
اما بهدلیل منافع مادی و تبلیغاتی دیکتاتوری حاکم مخصوصاً در خارج از ایران فعلاً
از این سعادت جاویدان محروم شدهام.
مسعود رجوی در قسمت دیگری از این پیام که در نشریه باختر
امروز هم منتشر گردید، ضمن افشای جوسازی و شایعات دشمن، با یادآوری جملهای از یک
انقلابی بزرگ گفت: برای ما چه یک حزب، ارتش و یا فرد هر چه بیشتر مورد طعن و لعن و
نسبتهای ناروای دشمن واقع شویم مسأله این است که او را بیشتر خشمگین کردهایم،
لیکن آنچه در این لحظات مهم است تجدید عهد با شهدای بخون خفته که در آخرین دم
لبهای تبدارشان را بوسیده و صدای پرطنین قلبشان را شنیدهام و متفقاً سوگند خوردهایم:
"تا پیروزی" وسیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون.
و بهزودی ستمکاران خواهند دانست که چگونه آنها را در هم میشکنیم.
مسعود رجوی ـ ۳-۲-۱۳۵۱ زندان قزل قلعه
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر