مسعود رجوی کیست - دفاعیات شجاعانه وتاریخی مسعود رجوی در بی دادگاه شاه خائن۲
مسعود رجوی ومرکزیت سازمان در بی دادگاه شاه خائن
مسعود رجوی در جریان قرائت کیفرخواست و اظهارات دادستان در
برابر خبرنگاران خارجی و داخلی که در دادگاه نظامی شماره یک دادرسی ارتش حاضر
بودند، پیوسته با دادستان نظامی، درگیری و مجادله لفظی داشت و به تصحیح غلط های
املایی و انشایی و استنادات غیرقانونی دادستان در کیفرخواست میپرداخت.
وقتی مجاهدین در پاسخ به سؤالات ابتدایی دادگاه، بههنگام
احراز هویت و سؤال پیرامون شغل و تابعیت، همگی خود را مجاهد خلق و تبعه خلق ایران
معرفی کردند، دادستان اعتراض کرد و گفت: شغلی بهعنوان مجاهد و دولتی تحت عنوان
خلق ایران بهرسمیت شناخته نیست و اینجا دولت شاهنشاهی ایران است.
مسعود
رجوی در بیدادگاه شاه
-مسعود رجوی از میان متهمین برخاست و گفت: «آقای دادستان تفاوت
دولت بهمعنی قوه مجریه را با دولت در مفهوم حقوقی آن که لغت خارجی آن
"اِتا" است نمیداند! دولت در مفهوم حقوقی آن، از سه عنصر قلمرو، جمعیت
و حاکمیت تشکیل شده است و از آنجا که ما حاکمیت دیکتاتوری را بهرسمیت نمیشناسیم،
بنابراین خود را تابع دولت شاهنشاهی نمیدانیم و باید تابعیت خود را تابعیت خلق
ایران اعلام کنیم.
در مورد شغل مجاهد و حرفه مجاهدی و مجاهد حرفهای هم که آقای
دادستان با آن آشنایی ندارند و برایشان شناخته شده نیست، از این پس بیشتر با آن
آشنا خواهند شد».
مسعود رجوی در روز ۲۷ بهمن ۱۳۵۰ در
دفاعیات خود ضمن توضیحی بهمنظور تبرئه افرادی که بهخاطر هواداری از سازمان
دستگیر شده بودند، با تهاجم به مقام امنیتی گفت:
اولا"- مهندس لطفعلی بهپور استادیار دانشگاه پهلوی
برخلاف آنچه در کیفرخواست آمده در فلسطین دورهای ندیده است. او با پاسپورت معمولی
چهار الی پنج روز برای ترجمه مذاکرات ما به بیروت آمد. در بعضی از مذاکرات که سری
بود، من خودم ترجمه میکردم و ایشان حضور نداشت.
ثانیاً- راجع به اسلحه و انبار مهمات که بهطور رسمی در اجاره
مهندس فیروزیان بود، در حقیقت ارتباطی با ایشان نداشت و متعلق بمن بود. من در این
باره تقاضا کردم که ناصر صادق و محمد حنیفنژاد برای شهادت به دادگاه آورده شوند که راکد
ماند.
ثالثاً- در مورد هواپیما و درخواست مجازاتی که دادستان در این
باره، در مورد اعضای سازمان ما بهعمل آورده است، این در هیچ قانونی نیست. بهعنوان
یک دانشجوی سابق حقوق، عرض میکنم که قانون عطف بهماسبق نمیشود و حرف دادستان
بیمورد است.
رابعاً-در مورد این آقای مهندس محمد غَرَضی که بهعنوان آخرین
متهم در اینجا در کنارمان نشسته، باید بگویم که اولین بار است که ایشان را میبینم
و نمیدانم ایشان چطور به کیفرخواست ما ربط داده شده است.
خامساً- در مورد اسلحه و مسلسل، قسمتی از گفتههای مقام
امنیتی ساواک که بیشتر مرا عصبانی کرد، راجع به ژست تبلیغاتی او در مورد بیرون
بردن ارز مملکت توسط ما برای خرید اسلحه بود!
من ارز خارج کردم و مملکت را فروختم یا شما؟ این هتلها کابارهها
و کازینوها مال کیست؟ اگر خودش ندزدیده پس پدرش دزدیده. باری شما بهتر میدانید.
ناصر صادق سوار موتور بود و من دوچرخه داشتم. این رولزرویسها را چه کسی سوار میشود؟
چه کسانی در بانکهای سوئیس پول رویهم انباشته میکنند؟ بعضی از مطبوعات حقایق را
چاپ میکنند. در مجله آمریکایی NATION فتو کپی
چکها چاپ شده است. آقای رئیس! کریستین دیور در پاریس لباسهای چه کسی را میدوزد؟
برای ضیافتهای شب از لاهه گل سفارش میدهند. مصرف کنیاک و شامپاین که از خارج برای
وزارتخارجه سفارش داده میشود سر به کجا میزند؟ بعد میگویید که ما ارز مملکت را
خارج کردهایم؟
مسعود رجوی افزود: آقای دادستان میگوید دادگاه علنی است.
علنی یعنی اینکه وقتی در روزنامهای گفتههای آقای دادستان را چاپ میکنند
جوابهای ما را هم کنار آن چاپ کنند نه اینکه از چند روز محاکمه چند سطر آنهم پر
از غلط و دروغ بنویسند و بعد پز علنی بودن دادگاه را هم بدهند. غیر از اعضای درجه
یک خانوادههایمان به تعداد محدود، و خبرنگاران خارجی و وکلای سوئیسی که به این
دادگاه تحمیل شدهاند، فقط کسانی حق ورود به این دادگاه را دارند که اجازه مخصوص
از سازمان امنیت داشته باشند.
دادگاه یک پارچه در سکوت بود و خبرنگاران و حاضرین غرق شنیدن
دفاعیات مسعود رجوی بودند. مسعود رجوی افزود:
- در روزنامهها چرا نوشتید
مارکسیست-اسلامی؟چرا نوشتید که ما رویه اشتراکی داریم؟ وقتی که توضیح میدهیم میگویند
اشتباه لفظی بود! تازه همین دادگاه را هم بهخاطر چشم و ابروی ما تشکیل ندادند.
اوج گرفتن جنبش خلق مجبورشان کرد. روزنامههای خارجی نوشتند، رادیو میهنپرستان از
عراق اسامی را گفت، فیلسوف ژان پل سارتر تقاضای شرکت در دادگاه را کرد. الفتح
اعلامیه مخصوص انتشار داد و اعتراضهای گوناگون دیگری شد. پس مجبور شدند و منافعشان
را در این دیدند که این دادگاه را بگذارند.
- اگر دادگاه علنی میبود، میبایست
بنیانگذاران سازمان، محمد حنیفنژاد و سعید محسن و اصغر بدیع زادگان اجازه صحبت پیدا میکردند. چرا حنیفنژاد بنیانگذار گروه
اینجا نیست...
میگویند ۵میلیون تومان از بانک پول گرفته شده، عجب! کو سندش؟ کو
تاریخش؟ اسم گیرنده چیست؟
شما در حین مدافعات مکرر صحبت برادران ما را قطع میکنید. ما
البته از این رژیم بیش از اینها انتظار نداریم. بنابراین حالا وارد اصل مطلب میشوم.
مسعود رجوی آنگاه به تشریح نحوه شکل گرفتن و تحمیل رژیم
رضاخان توسط انگلیسها به ایران پرداخت و رئیس دادگاه نظامی سرتیپ عبدالله خواجه
نوری صحبت را قطع کرد و با برآشفتگی به مسعود رجوی تذکر داد که عنوان ایشان
«اعلیحضرت رضاشاه کبیر» است!
مسعود رجوی گفت: من دارم از زمان رضاخانی صحبت میکنم. چون
یکی از آثار مهم دوره رضا شاه یعنی شروع دوره دیکتاتوری، همین خشک شدن ریشه رجال
واقعی و مؤمن و میهنپرست است. این رژیم رجال کشور را یا جذب کرد یا عوض نمود یا
آنها را خرید و یا از کار برکنارشان کرد، و یا کشت.
من و دوستانم از فرزندان دکتر مصدق هستیم که به پول و مقام
پشت پا زدهایم. در جنگی که با شما داریم، سلاح مهم است ولی انسان مهمتر است. اصل
موضوع، انسان و انسانیت است. این دیگر خریدنی نیست. قابل فروش هم نیست.
در زمان مصدق مستوفی الممالکهایی بودند که مثل همین پرویز
نیکخواه در زمان خودمان خریده شدند.
-وقتی در ۱۳۰۹ و ۱۳۱۰ دوره
صدارت و نخستوزیری مستوفی الممالک تمام شد و رضا شاه او را دور انداخت، از طریق
خانم همدم السلطنه به دکتر مصدق پیغام داد که «من تا چانه به گِل نشستم، شما مواظب
باشید که تا فرق سر در لجن فرو نروید». منظورش این بود که کار با این رژیم، فرو
رفتن در لجنزار است. آنهایی که به مصدق و نهضت ملی پشت کردند، بعد که مردم دست رد
به سینهشان زدند خیلی تأسف خوردند.....
حالا آقای دادستان هم اگر دلشان میخواهد، میتوانند به
حرفهای ما گوش نکنند ولی بدانند که مأمور هستند ولی معذور نیستند! مواظب باشید
فردا وضعتان از این هم بدتر نشود. هیچکس پشت سر
سپهبد آزموده صلوات نفرستاد.
در اینجا دادستان اعتراض کرد و گفت: از باطن و ظاهر من حرفی
نزنید.
مسعود رجوی در بی دادگاه شاه خائن
دفاعیات
مسعود رجوی
مسعود رجوی در ادامه سخنان خود به رژیم شاه پرداخت و گفت:
رژیم اجبارا و برای ادامه حیات، لباس عوض کرده است. اصلاحات
ارضی و دادن سهام کارخانجات بهعنوان پشتوانه به فئودالها، ایشان را بیش از پیش متنعم کرده است. در واقع با
این کار میخواستند بورژوا بازی در بیاورند. بعد از کودتای ۲۸مرداد بورژوا بازی، مد
روز شد...
-به وضعیت اقتصادی و اجتماعی نگاه
کنید: در اثر سیاستهای رژیم، بسیاری از کارخانهها ورشکست و کارگران اخراج شدند...
گسترش فساد اداری، رشوه خواری و بدبختی مردم از طرف هیأت حاکمه اعمال میشود...
احتیاح به توضیح ندارد. زاغهها و حصیر آباد تهران را ببینید. جوادیه و نازی آباد
را ببینید. مردم فقیر اگر بیمار شوند مجبورند و محکومند پشت در بیمارستان جان
بسپارند.
... در روستاها استثمار دولتی
جایگزین استثمار مالک شده است. انبوه خوشنشینها چیزی بجز قرضهایشان را ندارند که
از دست بدهند. همین هاست که آمادگی انقلابی بهوجود میآورند. روستاییان وضعشان
بدتر و بدتر میشود. در چنین شرایطی تنها راه مبارزه، راه انقلاب مسلحانه تودهای
باقی میماند.
دادستان دوباره صحبت مسعود رجوی را قطع کرد و گفت: چون دادگاه
علنی است از اختیارات قانونی خود سوءاستفاده میکنید و مطالب را تحریف و به
مقدسات اهانت میکنید.
مسعود رجوی با فریاد به سمت دادستان گفت: آقا، دادگاه رئیس
دارد. مگر نوبت شماست که حرف میزنی؟ دفاعیات ما همه در رفع اتهامات مذکوره است.
بقول خودتان جلسه علنی است. مگر ما حرف مُنافی اخلاق زدهایم؟
دادستان کمی مکث کرد و رو به مسعود رجوی گفت: اگر ادامه دهید
تقاضای سری بودن دادگاه را خواهم کرد.
....
مسعود رجوی گفت: این دادگاه امشب یا فردا شب تمام میشود.
امشب یا فردا شب آخرین شب ماست. بگذارید حرفمان را بزنیم. اگر هم اعدام نشویم
لااقل به حبس ابد محکوم خواهیم شد. رفقای من بهعلت قِلَّت وقت دفاع، که فقط
نیمساعت است، بعد از من دنباله متن دفاعیه را در موارد سیاسی، اقتصادی، کشاورزی و
تاریخچه سازمان و تضییقات راجع انقلابیون ادامه خواهند داد. مسلما" این
اطلاعات کافی نخواهد بود. چون وقت ما اجازه بیشتر از این را نمیدهد. در این
دفاعیه بهعلت محذورات زمانی و مکانی (تا آنجائیکه شرافتمان اجازه میدهد.) حتیالمقدور
از بردن اسامی و ذکر تواریخ خودداری خواهیم کرد. بگذارید کمی حرف بزنم:
حاضرین با اشتیاق گوش میکردند. دادستان مردد بود و مسعود
رجوی افزود:
این روزها یک فریب بزرگ، بهخاطر حفظ نظم موجود که تجاوز به
حقوق عمومی است، علیه ناموس کلمات وجود دارد. پس در این رژیم باید مردم را فریب
داد. باید مردم را به انواع مختلف ساکت کرد و اگر نشد با ساواک و تیرباران. به این
کلمات و اتهاماتی که نثار ما کردهاید، نگاه کنید به جرایمی که به ما نسبت میدهد نگاه کنید:
ما به جرم خود افتخار میکنیم و دست آخر این مردم و تاریخ ایران
هستند که قضاوت خواهند کرد. انسان بدون گرفتاری و آزمایش تصفیه نمیشود. روی سخنم
به پدر مادرهایی است که فرزندانشان اسیرند. این فلسفه هستی است. وجود آنها از بین
نخواهد رفت ولی صبح نزدیک میشود و باید تحمل کرد. نهایت این درگیریها ایجاد جامعه نوین است.
امروز دادستان و ما هر دو به "حق استناد میکنیم. آقای
دادستان میگوید کارهای ما برخلاف قرآن است. میپرسیم کدام قرآن؟ قرآن را عوضی
نشان دادهاند. چون مُنافی منافعشان بود و نمیتوانستند آن را از بین ببرند، تفسیر
خودشان را میکنند. در قرآن آمده که هر کسی تا آنجا مالک شیئی است که خودش برای آن
زحمت کشیده باشد.
مگر میشود منابع نفت "یک کشور" را تاراج کنند ولی
انسان حرف نزند؟ انسان وقتی چیزی نداشته باشد با چنگ و ناخن و دندان هم که شده به
هدفش میرسد.
مسعود رجوی در ادامه با اشاره به سیاست خارجی رژیم گفت:
مسأله اساسی در سیاست خارجی ماست. تاریخ استقرار سلطه خارجی
در ایران از بیکفایتی اولیای امور شروع شده است. در قرن گذشته روس و انگلیس آمدند
ایران را تقسیم کردند. عدهیی از رجال طرفدار روس بودند و عدهیی طرفدار انگلیس.
یک قرضه بانک روس منتشر میکرد، یک قرضه بانک انگلیس.
در ۱۹۰۷ که این قرارداد ننگین بسته شد ایران به دو قسمت تقسیم شد.
بعد از انقلاب اکتبر امتیازات استعماری تزارها از بین رفت و انگلیس ایران را از
لحاظ استراتژیکی مقدم بر هند شمرد. همزمان با اولین استخراجات نفت ایران، کودتای
سوم اسفند را ترتیب دادند. نفت ایران بقدری برای انگلیس حیاتی بود که دیدیم با
بسته شدن کانال سوئز لیره انگلیس سقوط کرد. بقول مصدق فقید، طرحی که انگلستان اجرا
کرد خیلی ماهرانه بود: تشکیل ایران متمرکز با سرکوب قدرتهای محلی مانند شیخ خزعل و
سردار جنگل و از بین بردن اسماعیل آقا در آذربایجان. باین ترتیب اساس یک حکومت
مقتدر را ریختند. البته یک حکومت مقتدر برای حفظ سلطه انگلیس. حکومتی که فایده آن
بعد از شهریور ۲۰روشن شد...
مسعود رجوی ضمن تشریح بیکفایتی رضا شاه و فرزندش افزود:
در شهریور ۲۰ تمام ایران زیر سلطه خارجی رفت. بعضی از افسرها با چادر در
رفتند و ایران فقط ۳ساعت دوام آورد. جنگ دوم هنوز تمام نشده بود که طرح تجزیه
ایران این بار بهوسیله انگلیس و آمریکا ریخته شد و این قرارداد توسط دولت حکیمی امضاء شد.
-آیا وقتیکه نخستوزیر ایران طرح تجزیه کشور خود را بریزد، ما
حق نداریم بگوییم که تابع ملت و خلق ایران هستیم نه دولت حاکم بر ایران؟
-بگذریم، این طرح هم با مجاهدات طاقتفرسای مصدق رد شد. تا آدم
خودش در فضا نباشد نمیفهمد فشار یعنی چه، تهدید یعنی چه...
مصدق و ملت ایران موازنه منفی بهمعنی استقلال خودشان را میخواستند.
این بود که ملّیون ایران بیکار ننشستند و با کوشش زیاد ماده گذراندند که ضمن آن
جلوی سلطه شوروی هم گرفته شد و دادن هر گونه امتیازی بهر نحوی، مسکوت گذاشته شد و
به موافقت بعدی مجلس موکول گشت.
اما آقایان استعمارگران از جان ملت فقیر ما دست برنداشتند. در
سال ۱۳۲۹ رزمآرا
را از ستاد ارتش آوردند و در کرسی نخستوزیری نشاندند تا رزم آرا، در لباسِ ظاهر
فریبِ خود مختاری ولایات در امور داخلی، لایحه به مجلس ببرد و از تصویب بگذراند.
باز هم ملّیون که رهبری آنها را دکتر مصدق بهعهده داشت پس از مشاجرات و مباحثات و
زحمتهای زیاد توانستند آن را در نطفه خفه کنند و جلوی سلطه خارجی را بگیرند و
قرارداد مورد نظر منتفی شد. سپهبد رزمآرا به انتقامِ بازیکردن با سرنوشت ملت بهقتل
رسید.
حالا دیگر اوضاع داخلی مملکت بهعلت رشد سیاسی مردم تب و تاب
دیگری داشت. بعد از شهریور ۲۰ مصدق نفت را تبدیل به یک شعار و انگیزه ملی کرد صفوف مردم را
متشکل و شعلهها را فروزان تر ساخت. بعد از مجلس پانزدهم نمایندگان واقعاً مجاهدت
کردند. شرکت غاصب نفت ایران و انگلیس که در واقع نماینده دولت انگلیس بود، از
تطمیع نمایندگان گرفته تا حبس آزادیخواهان، از هیچ چیز فروگذار نکرد. حتی طرح آنچه
که امروز" اصلاحات ارضی" است در آنزمان بهوسیله تقسیم املاک سلطنتی
ریخته شد. مسأله ظاهر فریبِ تقسیم املاک سلطنتی برای خاموش کردن مسأله نفت و تحتالشعاع
قرار دادن آن در اذهان، طرح شده بود. با اینهمه نفت همچنان در مرکز افکار مردم
بود. در این اثناء یکبار هم بهناگهان نان در تهران قحط شد تا بلکه سرِ مردم به آن
گرم شود و کسی حال و حوصله حمایت از مصدق نداشته باشد.
.....اما سرانجام اراده خلق پیروز شد و مردم و ملت ایران راه خود را
پیش برد و در آخرین روز سال ۱۳۲۹ نفت ملی اعلام شد. مردم ایران در آن روز طعم پیروزی را چشیدند.
مسعود رجوی در ادامه ضمن توضیح مقدمات کودتای ۲۸مرداد افزود:
-ابتدا ژنرال شوارتسکف آمریکایی به ایران آمد و بعد شاهزاده
خانم ایرانی و زاهدی و شعبان جعفری با هم کودتا کردند.
-دیکتاتوری نظامی دوباره با شدت بیشتر ادامه یافت. شکنجه و
تیرباران قهرمانان آغاز شد. دکتر فاطمی با ۴۰درجه تب بعد از تحمل
شکنجههای طاقتفرسا بهپای چوبهدار برده شد. کریم پور شیرازی زنده زنده سوخته شد.
روزبه، از قهرمانان شرافتمند تیرباران شد...
در حالی که خبرنگاران و سایر حاضرین محو صحبتهای مسعود رجوی
بودند، قضات و سایر مأموران حکومتی با عصبانیت و بیحوصلگی گوش میکردند. مسعود
رجوی ضمن صحبت، در این قسمت متوجه چرت زدن یکی از قضات نظامی شد و در حالی که با
حرارت توضیح میداد، رو به جمعیت و حاضرین گفت:
نگاه کنید، یکی از آقایان دادرسان، خوابیده است! حضار و
خبرنگاران خندیدند و قاضی مزبور با دستپاچگی از خواب پرید.
مسعود رجوی آنگاه به تشریح وضعیت اقتصادی پس از کودتای ۲۸مرداد
پرداخت و گفت: از نظر اقتصادی بهزودی واردات ۷برابر صادرات خواهد شد.
تحت تاثیر سلطه خارجی تورم ارزی ایجاد شد....
رئیس دادگاه حرف مسعود رجوی را قطع کرد و گفت: به کیفرخواست
مربوط نیست.....
مسعود رجوی گفت پس اجازه بدهید از انتخابات بگویم: وقتی آبها از
آسیاب افتاد و مخالفان سرکوب شدند یک مجلس فرمایشی تشکیل شد.در حوزههای رأیگیری
گونی، گونی شناسنامه پیدا میشد بدون آن که شمرده شوند...
دادستان دوباره حرف مسعود رجوی را قطع کرد و تذکر داد.
مسعود رجوی ضمن توضیحی در مورد نفت افزود:
بهخاطر فریب مردم ایران ملی شدن نفت را بهرسمیت شناختند.
عین شیر بییال و دم. یک شرکت نفت ساختند که بگویند مظهر این ملت است.
اما آمدند اداره امور اکتشاف و استخراج را از کنسِرسیوم جدا
کردند و برای آن شرکت جداگانه درست کردند. در عوض، شرکتهای تشکیل دهنده کنسِرسیوم
شرکتهای تجاری بودند که در هلند با سرمایه ۱۰۰هزار لیره به ثبت رسیدند.
۴۰% سهام
متعلق به انگلیس، ۴۰% متعلق به شرکتهای مختلف آمریکایی، ۱۴% فرانسه، و بقیه هم مال
هلند شد...
به این ترتیب بعد از مصدق کلاه بزرگی بر سر ملت ایران
گذاشتند. چون سهم ایران بعد از آنهمه غوغای تبلیغاتی به کمتر از سال ۱۳۳۱ رسید...
اکنون نفت ایران با سرعت بیشتر به غارت میرود. کل تولید نفت
ایران ۲۲۷میلیون
تن است. حساب کنید به هرکس چقدر میرسد. کل درآمد از هر تن نفت برای ایران ۱/۳دلار
از ۱۰دلار
بوده است. همین نفت در بازار اروپا ۱۴دلار بفروش میرسد. اگر
مخارج نفت برای هر تن را ۴دلار بگیریم ۱۸۲۵میلیون دلار یعنی ۱۴/۴میلیارد تومان تضییع میشود.
آقای دادستان، این ارقام را حساب کنید نه ارزی را که برای
مسلسلهای ما که این همه از آنها عکس گرفتهاید خارج میشود!
سپس مسعود رجوی با یادآوری جنجال سال گذشته پیروزی نفت، با
عدد و رقم مسیر قهقرایی را در حضور خبرنگاران خارجی ثابت کرد. مسعود رجوی گفت:
قیمت نفت بهطور کلی ۳۳سنت در هر بشکه افزایش
یافته است و مالیات سود ویژه از ۵۰% به ۵۵% افزایش یافته است.
اما فقط بر اثر تورم در فاصله ۱۰سال بین دو قیمت گذاری،
دلار ۲۷% کاهش
یافته است. اگر میخواستند قیمت را ثابت نگه دارند باید قیمت هر بشکه را ۵۴سنت
اضافه میکردند. این سیر قهقراست نه ترقی.
- با این همه اجحافات، سهم ایران ۲میلیارد دلار است ولی آن
را چطور خرج میکنند. یک میلیارد که فقط در شرکت نفت خرج میشود.... یک دختر
سناتور را میشناسم که سرِ ماه میرود شرکت نفت و پول بادآوردهای را میگیرد بهخاطر
اینکه پدر ایشان سناتور است. حالا بروید وضعیت دختران جنوب شهر و دختران روستایی
را ببینید... حالا حق ملت ایران چه شد و کجا رفت؟ اینهم به کیفرخواست مربوط نیست و
اگر بگویم لابد آقای دادستان قطع میکند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر