۱۴۰۴ فروردین ۵, سه‌شنبه

رژیم وآمریکا وداستان تلخ وشیرین مذاکرات در هوای مه آلود

 رژیم وآمریکا وداستان تلخ وشیرین مذاکرات در هوای مه آلود


مذاکره با آمریا آری یا نه آنهم در فشای مه آلودوچند راهی های مختلف

رژيم - آمريكا

1.   به گزارش تلگرام تحليل فوري در 2 فروردين 1404 فرستاده ترامپ به خاورمیانه گفت: فرستاده ترامپ: «ایرانی‌ها تماس برقرار کرده‌اند. اجازه ندارم که درباره جزئیات آن صحبت کنم اما مشخصا این کار از طریق کانال‌های مخفی، به واسطه کشورها و مجراهای مختلف، تماس برقرار کردند. من معتقدم که یک شانس واقعی وجود دارد که این مسئله از طریق دیپلماسی حل شود.»

2.   به گزارش انتخاب (اصلاحاتي) در 2 فروردین 1404 استیو ویتکاف، نماینده ویژه ترامپ درامور خاورمیانه در گفت و گو با تاکر کارلسون می‌گوید ترامپ می‌خواهد با ایران «با احترام برخورد کند، اعتماد بسازد و از جنگ اجتناب کند.» به گفته ویتکاف، نامه ترامپ به ایران «تقریبا» شامل این جملات بوده است: «من یک رئیس‌جمهور صلح طلب هستم، این چیزی است که می‌خواهم....هیچ دلیلی وجود ندارد که این مسئله به درگیری نظامی منجر شود....بیایید صحبت کنیم و سوءتفاهم‌ها را برطرف کنیم»

 وی با اشاره به نامه ترامپ و آنچه او خطاب به تهران نوشته، از قول آن می گوید «باید یک برنامه راستی‌آزمایی هسته‌ای ایجاد کنیم تا هیچ‌کس نگران تسلیحاتی شدن مواد هسته ای شما نباشد.»

ویتکاف می‌افزاید: «ایرانی‌ها از طریق کانال‌های پشتی، از طریق چندین کشور، ارتباط برقرار کرده است.»

 وی تصریح کرد: فکر می کنم امکان واقعی برای حل دیپلماتیک موضوع وجود دارد. او معتقد است که یک راه‌حل دیپلماتیک نه‌تنها ممکن، بلکه «منطقی» است.

 ویتکاف می‌گوید ترامپ آماده مذاکره با ایران است تا «همه چیز را حل کند»، ایران را به «جامعه جهانی» بازگرداند، تحریم‌ها را بردارد و اقتصاد آن را تقویت کند. وی تاکید کرد: «نیازی نیست که اقتصاد آن‌ها تحت فشار قرار بگیرد. می توانیم روابط بهتری داشته باشیم و آن را رشد دهیم»

 ویتکاف در پایان گفت: امیدوارم که ایرانی‌ها به صورت مثبت به آن پاسخ دهند.

3.   دیپلماسی ایرانی در 2 فروردين 1404 تحت عنوان «ابهام در چشم‌انداز مذاکرات ایران و آمریکا در سال ۱۴۰۴» نوشت:

1)    تهران به نامه ترامپ پاسخ می‌دهد، اما راهی برای مذاکره باز نمی‌شود

با آغاز دوره دوم ریاست جمهوری ترامپ و بازگشت سیاست فشار حداکثری، ایران در برابر گزینه‌هایی محدود قرار گرفته است: یا پذیرش مذاکره با شرایط واشنگتن یا تنش‌زایی بیشتر که می‌تواند به درگیری مستقیم منجر شود. در چنین شرایطی، راهبرد پیشین «نه جنگ، نه مذاکره» دیگر پاسخگوی واقعیت‌های میدانی نیست. نامه جدیدی از سوی ترامپ به تهران ارسال شده و اگرچه جمهوری اسلامی برخلاف سال ۲۰۱۹ این‌بار نامه را دریافت کرده، اما همچنان بر اصول پیشین خود در پاسخگویی پایبند مانده است. به‌نظر می‌رسد پاسخ ایران – هرچند با ادبیاتی دیپلماتیک‌تر – در محتوا تفاوتی با مواضع گذشته ندارد.

2)    اصول چهارگانه پاسخ تهران:

-      ایران مذاکره در فضایی بدون تهدید و بر اساس احترام متقابل ممکن و تحت فشار و تحریم را رد ميكند

-     ايران حاضر به ورود به مذاکرات جامع درباره تمامی موضوعات – از هسته‌ای تا فعالیت‌های منطقه‌ای و برنامه موشکی – نیست و این موارد را خطوط قرمز خود می‌داند.

-      تعطیلی یا محدودسازی برنامه هسته‌ای فراتر از برجام از نظر تهران پذیرفتنی نیست، به‌ویژه با توجه به تجربه تلخ خروج آمریکا از برجام.

-     ایران بر ضرورت وجود تضمین‌های عملی از سوی واشنگتن برای پایبندی به توافقات آتی تأکید دارد تا از تکرار گذشته جلوگیری شود.

3)    مذاکرات در افق مه‌آلود ۱۴۰۴:

در چنین بستری، چشم‌انداز مذاکرات روشن نیست. ترامپ در دوره دوم خود نشان داده که به‌دنبال کاهش گزینه‌های ایران از طریق تشدید تحریم‌ها، فشار بر متحدان منطقه‌ای تهران و فعال‌سازی ائتلاف‌های بین‌المللی ضدایرانی است. در نتیجه، راهبردی که پیش‌تر به ایران امکان مانور و زمان‌خری برای برنامه هسته‌ای می‌داد، اکنون کارایی گذشته را از دست داده و تداوم آن ممکن است ایران را وارد شرایطی پرمخاطره‌تر کند.  در برابر این فشارها، تهران تلاش دارد با حفظ استقلال سیاسی، وارد مذاکراتی نشود که چارچوب آن را واشنگتن تعریف می‌کند. با این حال، ادامه این وضعیت ممکن است به تقابل‌های شدیدتر بینجامد. بنابراین، بررسی راهکارهایی همچون تقویت روابط منطقه‌ای و بین‌المللی، ایجاد ائتلاف‌های جدید اقتصادی و امنیتی، و گشودن مسیرهایی برای مذاکره غیرمستقیم، از اهمیت ویژه‌ای برخوردار شده است.

4)    تهدید گریز هسته‌ای یا افسانه رسانه‌ای؟

در برخی محافل سیاسی و رسانه‌ای، سال ۱۴۰۴ به‌عنوان سال گریز هسته‌ای ایران معرفی شده است؛ اما واقعیت‌ها نشان می‌دهند که چنین سناریویی با فضای کنونی هم‌خوان نیست. توانایی فنی ایران در این حوزه قابل انکار نیست، اما هزینه دیپلماتیک و امنیتی گریز به‌سوی سلاح هسته‌ای، به‌ویژه در شرایط فشار حداکثری، می‌تواند ایران را در معرض حملات آمریکا یا اسرائیل قرار دهد.

ادعاهای مربوط به نزدیکی ایران به نقطه گریز، چه از سوی نهادهای بین‌المللی و چه بازیگران منطقه‌ای مانند اسرائیل، ممکن است زمینه‌ساز اقدامات تهاجمی علیه تأسیسات هسته‌ای ایران شود. اسرائیل بارها اعلام کرده که برای جلوگیری از دسترسی ایران به سلاح هسته‌ای، آماده اقدام نظامی است. از سوی دیگر، دولت ترامپ ممکن است برای اجرای سیاست‌های پیشگیرانه، از این ادعاها بهره‌برداری کند.

جمع‌بندی: نیاز به راهبردی نو

در چنین شرایطی، ایران باید با واقع‌بینی بیشتر به‌دنبال تدوین راهبردی نوین باشد. سیاست صرف خرید زمان دیگر کافی نیست. هرگونه تصمیم در حوزه سیاست خارجی و به‌ویژه پرونده هسته‌ای باید به گونه‌ای اتخاذ شود که از یک‌سو مشروعیت اقدامات خصمانه احتمالی را سلب کند و از سوی دیگر امکان کاهش فشارهای بین‌المللی و تقویت موضع چانه‌زنی ایران را فراهم سازد. در سالی که به‌نظر می‌رسد پرتنش و سرنوشت‌ساز باشد، دیپلماسی فعال و مدیریت هوشمندانه، بیش از همیشه برای ایران حیاتی است.

خاورميانه، ايران و «پلن بزرگ»

عبدالله شهبازی (با سابقه در ساواك و اطلاعات رژيم) در تلگرامش در تلگرامش در 2 فروردين 1404 ترجمه گفتگوی تاکر کارلسون با استیو ویتکاف را مطرح و تحت عنوان « خاورمیانه، ایران و «پلن بزرگ»؛ نگاهی به گفت‌وگوی تاکر کارلسون با استیو ویتکاف» نوشت: در گفت‌وگوی اخیر تاکر کارلسون با استیو ویتکاف، مشاور نزدیک ترامپ، موضوع ایران و نقش آن در معادلات خاورمیانه بارها مطرح شد. این گفت‌وگو نه تنها دیدگاه ترامپ نسبت به ایران را روشن‌تر می‌کند، بلکه شواهدی ارائه می‌دهد از یک برنامه کلان‌تر برای بازسازی نظم اقتصادی و سیاسی خاورمیانه، آن‌هم بر پایه همکاری احتمالی بین اسرائیل، دولت‌های عربی و حتی ایران.

ویتکاف با اشاره به موضع دیپلماتیک دولت ترامپ می‌گوید: «این بار ترامپ بود که پیش‌قدم شد و به ایرانی‌ها نامه نوشت. معمولاً این ایرانی‌ها هستند که پیام می‌فرستند، ولی حالا ابتکار عمل از سوی آمریکا بوده است.» او این اقدام را نشانه ضعف نمی‌داند، بلکه تأکید می‌کند که ترامپ از جایگاه قدرت چنین گامی برداشته است. به گفته او، رئیس‌جمهور می‌خواهد راه‌حلی دیپلماتیک بیابد، سوءتفاهم‌ها را برطرف کند و برای نگرانی‌های مربوط به برنامه هسته‌ای ایران، یک چارچوب تأییدشده ایجاد کند.

ویتکاف با اشاره به نامه ترامپ به تهران، محتوای آن را صلح‌طلبانه توصیف می‌کند: «ما نمی‌خواهیم این را به درگیری نظامی بکشانیم. اگر بتوانیم سوءتفاهم‌ها را حل کنیم، همه طرف‌ها سود خواهند برد.» او می‌گوید که ایرانی‌ها از طریق کانال‌های غیرمستقیم پاسخ داده‌اند و فضا برای یک راه‌حل دیپلماتیک، واقعی است.

از نگاه او، حل‌وفصل مسأله ایران، نه‌تنها برای امنیت منطقه بلکه برای آینده اقتصادی خاورمیانه حیاتی است. اینجاست که ویتکاف دیدگاه بلندمدت‌تری را مطرح می‌کند: تبدیل خاورمیانه به یک قطب تجاری و تکنولوژیک جهانی. او می‌گوید اگر ایران به روند صلح بپیوندد، می‌توان بازار منطقه را با کمک فناوری اسرائیلی‌ها و سرمایه کشورهای عربی بازسازی کرد. چنین مشارکتی می‌تواند منطقه‌ای بسازد که از اروپا کارآمدتر و موفق‌تر باشد.

عبدالله شهبازی با تحلیل این گفت‌وگو، تأکید می‌کند که بخشی از سخنان ویتکاف مؤید یک «پلن بزرگ» برای تبدیل خاورمیانه به هاب جدید تجارت جهانی است؛ طرحی که در بستر همکاری ترامپ و نتانیاهو شکل گرفته است. دو محور اصلی این طرح، یکی رفع موانع امنیتی مانند تهدید ایران و نیروهای نیابتی‌اش است، و دیگری بازسازی روابط منطقه‌ای با هدف رشد اقتصادی و یکپارچگی منطقه‌ای.

ویتکاف به صراحت می‌گوید که نابودی حماس و تضعیف حزب‌الله و دیگر گروه‌های نیابتی ایران، زمینه را برای کاهش نفوذ تهران و تغییر موازنه در خاورمیانه فراهم کرده است. او معتقد است که اگر لبنان و سوریه عادی شوند و عربستان نیز با اسرائیل پیمان صلح امضا کند، منطقه می‌تواند به یک قطب همگرای اقتصادی تبدیل شود. از نظر او، تنها پیش‌شرط این نظم جدید، دستیابی به صلح در غزه و حل مسئله ایران است.

از سوی دیگر، ویتکاف به مسئله هسته‌ای ایران نیز با نگاهی استراتژیک می‌نگرد. او می‌گوید که داشتن سلاح هسته‌ای توسط ایران، معادل ظهور یک «کره شمالی در خلیج فارس» است و چنین چیزی برای امنیت جهانی پذیرفتنی نیست. اما در عین حال، بارها تأکید می‌کند که ترامپ به دنبال جنگ نیست، بلکه اولویت را به دیپلماسی و بازسازی اعتماد می‌دهد. ویتکاف اشاره می‌کند که بسیاری از کشورهاي منطقه روابط پنهانی و بعضاً علنی با اسرائیل دارند و اگر مناقشات کنونی با ایران و گروه‌های نیابتی‌اش خاتمه یابد، فرصت برای همکاری گسترده اقتصادی و تکنولوژیک میان این کشورها فراهم خواهد شد.

این گفتگوها نشان می‌دهد که دولت ترامپ، حداقل در بخش‌هایی از بدنه استراتژیکش، چشم‌انداز روشنی برای منطقه دارد: بازسازی اقتصادی خاورمیانه با محوریت ثبات، پایان درگیری‌ها، و ادغام ایران در نظم جهانی، به شرطی که مسئله هسته‌ای و نیابتی‌ها حل‌وفصل شود. از این منظر، نامه ترامپ به ایران صرفاً یک ابتکار دیپلماتیک نیست؛ بلکه بخشی از طرحی بلندمدت است که هم بدنبال کاهش تنش‌هاست، و هم در پی بازتعریف نقش خاورمیانه در معادلات جهانی است،خاورمیانه‌ای نه بر پایه جنگ، که بر اساس تجارت، تکنولوژی و همکاری.

مهلت دوماهه ترامپ چرا مهم است؟

حمید آصفی (ملي مذهبي) در تلگرامش در 2 فروردين 1404 با عنوان «فرصت دو ماهه ترامپ به ایران: آخرین آزمون عقلانیت یا طوفان پیش از سکوت؟نوشت: “یک نامه، هشت خواست، دو ماه فرصت؛ بازی مرگ یا زندگی؟“

نامه ترامپ به رهبری نه یک پیام دیپلماتیک، که اولتیماتومی است در لباس مذاکره. خواسته‌هایی که از برچیدن برنامه هسته‌ای تا انحلال حشد الشعبی، ایران را در جایگاه "تسلیم بی قیدوشرط" قرار می‌دهد.

اما پرسش اینجاست: چرا جمهوری اسلامی، علیرغم تحریم‌های خردکننده و انزوای فزاینده، حاضر به مذاکره نیست؟ پاسخ را باید در سه گسل استراتژیک جستجو کرد: ایدئولوژی، قدرت منطقی، و بحران مشروعیت داخلی.

1.    ایدئولوژی یا انقراض: چرا مذاکره نمیکنند؟

حاکمیت ایران، سیاست خارجی را نه ابزاری برای منافع ملی، که پلتفرمی برای صدور انقلاب می‌داند. حمایت از حزب‌الله، حوثی‌ها، و گروه‌های مقاومت، ستون‌های ایدئولوژیک نظام هستند. کنار گذاشتن این گروه‌ها به معنای خودکشی هویتی است. ترامپ با درخواست توقف حمایت از این گروه‌ها، عملاً از حاکمیت می‌خواهد "هویت خود" را دفن کند. اما آیا حاکمیت می‌تواند از ژست قهرمان مقاومت به نقش بازیگر فرعی در خاورمیانه تنزل یابد؟ پاسخ تاریخی است: نه. فروپاشی ایدئولوژی، فروپاشی نظام را تسریع می‌کند.

2.    امارات: واسطه های برای تحقیر یا معامله؟

پیشنهاد مذاکره در امارات، پیامی نمادین است. ابوظبی، که روزی متحد تهران بود، امروز به میدان جنگ نیابتی با ایران تبدیل شده. انتخاب این کشور، شکست دیپلماتیک ایران را به رخ می‌کشد. پذیرش مذاکره در خاک امارات، یعنی تأیید شکست در رقابت با عربستان و امارات. آیا تهران حاضر است در سرزمینی که حوثی‌های یمن را علیه آن تجهیز کرده، به مذاکره بنشیند؟ این نه مذاکره، که پذیرش اشغال نمادین است.

3.    دو ماه فرصت: چهار سناریوی محتمل

الف) تسلیم و خودکشی سیاسی: اجرای خواسته‌های ترامپ، پایان «هویت جمهوری اسلامی» به معنای کنونی است. لغو برنامه هسته ای و قطع حمایت از گروه‌های مقاومت، ایران را به کشوری عادی تبدیل می‌کند.

ب) مقاومت و رویارویی نظامی: احتمال حمله آمریکا به تأسیسات هسته‌ای و نظامی ایران وجود دارد، اما هزینه‌های آن برای ایران (فروپاشی اقتصاد) غیرقابل تصور است.

ج) بازی زمان: کشیدن مذاکرات به مدت طولانی‌تر، با استفاده از میانجیگری اروپا/چین، روسیه.

د) انفجار داخلی: افزایش فشار بر مردم با تشدید تحریم‌ها، احتمال انفجار اعتراضات را بالا می‌برد. حاکمیت ممکن است برای بقا، به مذاکره تن دهد، اما این یعنی شکست در مقابل خیابان.

4.    توهم حاکمیت:

جمهوری اسلامی در دام توهم مقاومت بی‌پایان افتاده است. اقتصاد در حال مرگ، جوانان فراری، و دیپلماسی شکست خورده، نتیجه سیاست‌هایی است که منافع حزب‌الله لبنان، حشداالشعبی،حوثی ها را بر معیشت مردم ایران ترجیح می‌دهد. اگر در دو ماه آینده:

-     هیچ تغییر استراتژیک در سیاست خارجی رخ ندهد،

-     هیچ ابتکار عملی برای کاهش تنش‌ها ارائه نشود،

-     هیچ گفتگوی شفافی با جامعه بین‌المللی شکل نگیرد،

آنگاه باید پرسید: آیا حاکمیت به جای «مرگ افتخارآمیز»، «زندگی ذلیلانه» را انتخاب کرده است؟

5.   نتیجه گیری: انتخابی بین مرگ تدریجی و مرگ آنی جمهوری اسلامی در تقاطع خطرناکی قرار دارد:

-     تسلیم شود و ایدئولوژی‌اش را دفن کند،

-     مقاومت کند و اقتصاد را نابود سازد.

راه سوم؟ شاید بازتعریف مقاومت: حفظ و ارتباط باهسته های غیرنظامی محور مقاومت، کاهش حمایت‌های منطقی در ازای لغو تحریم‌ها. اما این نیازمند رهبری است که به جای شعار، عقلانیت را برگزیند.

ساعت ۱۲ نیمه‌شب نزدیک است. دو ماه فرصت، نه برای مذاکره، که برای تغییر پارادایم است. اگر حاکمیت این بار هم «بلاهت استراتژیک» را تکرار کند، پاسخ تاریخ به ایران، یک کلمه خواهد بود: فنا

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر