۱۴۰۳ فروردین ۱۷, جمعه

سالروز قیام شیخ محمد خیابانی، در دفاع از آزادی و استقلال مردم ایران

 سالروز قیام شیخ محمد خیابانی، در دفاع از آزادی و استقلال مردم ایران

شیخ محمد خیابانی
شیخ محمد خیابانی
۱۴سال پس از پیروزی انقلاب مشروطیت، بار دیگر جنبش و قیامی در دفاع از آزادی و استقلال مردم ایران، به‌رهبری شیخ محمد خیابانی در تبریز بپا ‌شد.
خیابانی که خود یکی از مجاهدان صفوف مقدم جنبش تبریز بود، در دوره‌ دوم مجلس شورای ملی، نماینده ‌مردم از تبریز شده بود.
خیابانی در مجلس با وطن‌فروشی‌های دربار و گسترش دیکتاتوری و سرکوب آزادی‌ها به‌ مخالفت برخاست.
دولت در نگرانی از گسترش این مبارزات، مجلس را به‌ زور سرنیزه بست. اما خیابانی مرعوب دشمن نشد. به‌ تبریز رفت و در آنجا قیام دیگری برای آزادی ایران ترتیب داد. روز ۱۶فروردین سال ۱۲۹۹ نیروهای قزاق برای سرکوبی شیخ محمد خیابانی و یارانش همراه با اداره ‌نظمیه تبریز، پایگاه خیابانی را محاصره کردند، اما مردم به‌ حمایت از شیخ محمد خیابانی برخاستند و نیروهای دولتی را عقب‌راندند. جنبش مردم تبریز تا شهریورماه ادامه یافت. در ۲۳شهریور ۱۲۹۹، خیابانی، به‌دست یکی از سران قزّاق به‌‌شهادت رسید. شیخ محمد خیابانی در آخرین دقایق حیاتش گفت:
«من کشته‌شدن را به‌ تسلیم ترجیح می‌دهم. من پیش دشمن زانو نمی‌زنم. من فرزند انقلاب مشروطیت ایرانم. انقلاب خلق هرگز خاموش نخواهد ماند».
 

آشنایی با شیخ محمد خیابانی 

شیخ محمد خیابانی سال ۱۲۵۹ خورشیدی در شبستر(آذربایجان) زاده شد و در ۲۲شهریور سال ۱۲۹۹ در تبریز به‌‌شهادت رسید.

پدرش حاجی عبدالحمید از بازرگانان خوش‌نام شبستر بود. او نیز از اوان جوانی چهره‌ای نیک‌نام بود.

در جریان انقلاب مشروطه در دفاع از تبریز نقش فعال داشت. در ۳۰سالگی به‌عنوان نماینده مردم آذربایجان به مجلس دوم شورای‌ ملی وارد شد. در مجلس چهارم نیز نماینده بود اما امکان ورود به مجلس نیافت.

وی از مخالفان اولتیماتوم روس در مجلس دوم بود که با نطق معروفش در سبزه میدان تهران، محبوب تهرانی‌ها شد.

هنگام اشغال تبریز به‌‌دست نیروهای عثمانی با اشغال و اشغالگر به مخالفت برخاست و مدتی نیز به‌دست عثمانی‌ها به زندان افتاد. وی پس از قرارداد خائنانه ۱۹۱۹ وثوق‌الدوله، در تبریز دست به قیام زد و آذربایجان را به سنت پیشتازی‌اش در آزادی ایران، آزادی‌ستان نام نهاد و گفت:‌ «تبریز می‌خواهد حاکمیت به‌دست ملت باشد. تمام ایران فعلاً با زبان حال خود این تقاضا را می‌نماید. هرگاه تهران از قبول این نظریه سرپیچی کند ما با اصول رادیکالیسم ایران را تجدیدبنا خواهیم نمود. ما می‌گوییم حاکمیت دموکراسی باید در سراسر ایران جاری باشد. اهالی ایالات و ولایات باید رأی خود را آزادانه اظهار دارند برای مدافعه این حق، آخرین مرحله مردن است و مردن در این راه را ما بر زندگی بی‌شرمانه ترجیح می‌دهیم».

 

خیابانی مجاهد صدر مشروطه

خیابانی یکی از برجسته‌ترین رهبران انقلاب مشروطه و از پیشوایان اندیشه‌های نوین در غرب آسیا بود. او درباره اهمیت کلیدی ایران و انقلاب مشروطه در همان هنگامه انقلاب گفته بود: «فراموشتان نشود که ایران مرکز سیاست آسیاست»(کتاب قیام خیابانی - علی آذری ص ۳۵۱).

وی در نطق۲۴اردیبهشت ۱۲۹۹ خود گفت: هرگاه یک قیام آزادی‌خواهانه در یک مملکت موفقیت یابد، این خالی از تاثیر در ممالک مجاور نخواهد بود. چنان‌که در اوایل انقلاب ایران، روس‌ها خواستند نگذارند اثرات انقلاب ایران در روسیه نفوذ کند با وجود این، هم در روسیه و هم در عثمانی نفوذ انقلاب ایران مشهود گردید. یک دولتی که یکصدوبیست ملیون نفوس و بیست‌میلیون سرنیزه داشت، از انقلاب ایران متأثر شد تصور نمایید هرگاه این انقلاب از روی نظم و قاعده باشد البته تاثیرات بزرگ‌تر خواهد بخشید(قیام خیابانی - علی آذری ص ۴۳۳).

شیخ محمد خیابانی از مجاهدان صدر مشروطه و از یاران علی‌موسیو و ستارخان سردار نامدار آزادی بود. علی موسیو از رهبران پیشتاز انقلاب مشروطه، با پی‌بردن به شایستگی‌های نظری و عملی خیابانی، وی را به‌عضویت انجمن ایالتی آذربایجان در آورد. خیابانی در جریان محاصره تبریز، در شمار مدافعان شهر بود که به‌علت صلاحیت‌های سیاسی بی‌مانندی که داشت، به‌رغم جوانی نسبت به سایر رهبران جنبش در تبریز،‌ بارها از سوی انجمن، برای مذاکره با عین‌الدوله برگزیده شد(منبع: کتاب قیام شیخ محمد خیابانی در تبریز - علی آذری انتشارات صفی‌علیشاه چاپ چهارم ص ۱۱).

 

خیابانی و قیام بر ضد قرارداد ۱۹۱۹

خیابانی در سال ۱۲۹۶ در مخالفت با قرارداد خائنانه ۱۹۱۹،‌ نیروی دمکرات‌ها را در تبریز به‌وجود آورد.

خیابانی در آذرماه همان‌ سال با افشای خیانت وثوق‌الدوله و قوام و همراهان‌شان در قرار داد خائنانه ۱۹۱۹ و تجزیه ایران، در یک میتینگ بزرگ در تبریز بار دیگر پرچم انقلاب مشروطه را در آذربایجان برافراشت. حرکتی که با کارشکنی‌های شاه و استعمار و مزدوران داخلی آنها در شهریور ۱۲۹۹ با قتل خیابانی به خون نشست.

شادروان خیابانی همراه با میرزا کوچک‌خان و کلنل محمدتقی‌خان پسیان و رهبران مقاومت در جنوب،‌ آخرین نسل از رهبران بزرگ انقلاب مشروطیت ایران بودند که توسط استعمار و عوامل داخلیش سرکوب شدند.

 

خیابانی، رهبری نوآور

خیابانی نماد ترقی‌خواهی مردم ایران بود. او در پایان میتینگ روز ۱۷فروردین به‌کار بردن القاب «سلطنه» «دوله» و مانند آن را که نماد فرهنگ عقب‌مانده و طبقاتی فئودالی بود، منتفی و ممنوع اعلام کرد.

خیابانی گفت: پس از این، آزادی‌خواهان راست که فرزند قرن خودشان باشند و از استعمال یک سلسله القاب و عناوین مسخره اجتناب ورزیده در خطاب و آدرس‌های کتبی و شفاهی، فقط به لفظ «آقا» اکتفا نمایند(کتاب قیام شیخ محمد خیابانی - علی آذری ص ۳۱۳).

خیابانی گفت: ما چه می‌گوییم؟ ما می‌گوییم عدالت، مساوات و آزادی باشد!‌... ما می‌خواهیم فرزندان قرن خودمان باشیم!(قیام خیابانی ص۳۳۴)

انقلاب یعنی نوآوری! نوآوری در اندیشه، نوآوری در کارکردهای اجتماعی و حتی عادات فردی. خوب است همین‌جا یادآوری کنم که انقلاب مشروطه و به‌ویژه خیابانی مبدأ بسیاری نوآوری‌هایی بودند که بعدها دیگران به‌اسم خودشون، جا زدند.

 

نوآوری‌های انقلابی در لباس و فرهنگ و موسیقی ایرانیان

شادروان علی موسیو، با تهیه یک نمونه لباس جدید که اولین یونیفرم انقلاب مشروطه نام گرفت، نسبت به بهبود سر و وضع ظاهری مردم و مجاهدان مشروطه، اولین گام در این زمینه‌ها را برداشته  بود(قیام خیابانی ص۲۳۲).

میرزاده عشقی اولین پایه‌های شعر نوی فارسی را در جریان انقلاب مشروطه ریخت و خیابانی در نشریه تجدد ارگان قیام تبریز، نهضت شعر نوی فارسی را ادامه داد.

نوآوری در موسیقی ایرانی نیز از پیشنهاد‌های خیابانی بود که در تاریخ ۱۴اردیبهشت ۱۲۹۹ در پاسخ به یکی از مقالات نشریه ملانصرالدین داد(قیام خیابانی ص۱۷۲).

همان‌طور که برانداختن القاب طبقاتی از اولین نوآوری‌های خیابانی بود، در زمینه ایجاد نهادی اجتماعی مانند حزب نیز وی از پیشگامان اصلی در این زمینه بود.

ایجاد شهربانی نوین به‌جای نظمیه قدیمی نیز در سوم مرداد ۱۲۹۹ از مهم‌ترین نوآوری‌های وی بود. خیابانی با گشایش مدرسه نظمیه نوین و آموزش هنرجویان با لباس متحدالشکل، تربیت پاسبان‌های آموزش دیده را اولین گام در تأمین امنیت برای شهروندان می‌دانست(قیام خیابانی ص ۴۶۳).

 

خیابانی و جوانان

خیابانی در سپردن کار به نسل جوان و نواندیش، تأکید جدی داشت و یکی از اشکالاتی که منجر به انحراف جنبش مشروطه شد را در ترکیب همان مجلس اول می‌دانست، ضمن آن‌که نسبت به کهنه‌پرستی حتی در جوانان هم حساسیت داشت.

خیابانی در نطق یکشنبه ۱۹اردیبهشت ۱۲۹۹ خود گفت: «به بهای خون جوانان، مشروطه گرفتیم، رفتیم یک مجلس ملی تأسیس کنیم و آوردیم اشخاصی را که می‌بایست در یک سنا بنشینند، ما در آن مجلس، نمایندگان ملت (را) نشاندیم... در نتیجه این اشتباه، جوانان مملکت و انقلابی که برپا کرده بودند، محکوم قوانین... کهنه‌‌پرستان شدند».

خیابانی معتقد بود پادشاهان یا باید به‌کلی محو و مضمحل شوند و یا زمام اداره امور مملکتی را به‌دست اکثریت بسپارند(قیام خیابانی ص ۴۶۰).

 

خیابانی و دموکراسی نوین

او می‌گفت: در مسلک ما، ایران مال ایرانیان است یعنی ایران دموکراتیک مال دموکراسی ایران است (ص ۳۷۷).

خیابانی مفهوم نوینی از دموکراسی، امنیت و آسایش را برای مردم تعریف کرد، او گفت:

امنیت و آسایش می‌خواهید؟ بسیار خوب! ولی باید امنیت و آسایش همه طبقات ملت را منظور دارید. ممکن نیست برای تأمین منفعت یک صنف معین، بقیه صنوف دموکراسی را دچار سختی و عسرت معاش و تنگدستی نمود(ص ۴۸۷).

 

خیابانی و نقد پیمان ورسای و ایستادگی بر حقوق کارگران

خیابانی در نقد بخشی از پیمان ورسای، در مقاله‌یی روی حقوق کارگران به‌ویژه کارگران مهاجر ایرانی تأکید کرده و نوشته بود:

کار، مانند یک مال‌التجاره تلقی نخواهد شد...

هر کارگر استحقاق به مزدی خواهد داشت که نسبت به شرایط عمومی معیشت، یک ترتیب زندگانی مناسب برای او تأمین کند.

مدت ۸ساعت کار روزانه یا ۴۸ساعت کار هفتگی...

کارگران هفته‌یی لااقل ۲۴ساعت استراحت اجباری خواهند داشت...

کار کردن بچگان موقوف و کار جوانان به‌طوری محدود خواهد بود که پرورش جسمانی و معنوی آنان ممکن گردد...

مزد بدون ملاحظه تفاوت در بین ذکور و اناث(زن و مرد) برای همه مساوی خواهد بود...

در هر مملکتی قواعد منتشره... باید تمامی کارگرانی که به‌طور قانونی در مملکت مزبور مقیم می‌باشند را تأمین نماید که با ایشان یک رفتار اقتصادی عادلانه معمول خواهد بود.

خیابانی در سخنرانی ۱۳تیرماه ۱۲۹۹ گفت: طبعاً ما امنیت را برای تأمین رفاه و آسایش بیچارگان ملت و صنوف درمانده و بی‌تاب و توان می‌خواهیم و دموکراسی را از این‌رو ملتزم شده‌ایم نه برای افزودن کرورها و میلیون‌ها به ثروت تجار متمول و طمعکار! که امنیت را تنها برای تأمین منافع خود می‌خواهند(قیام خیابانی. آذری ص ۴۲۶).

 

ارتجاع و استعمار و مزدوران داخلی، دشمنان خیابانی

ماهیت دموکراتیک انقلابی قیام خیابانی، به‌سرعت استعمار و ارتجاع را متوجه خطر آن کرد. به‌نحوی‌ که افسران انگلیسی سراسیمه وارد کار سرکوب انقلاب شدند.

کسروی در کتاب «زندگانی من» ص ۱۸۳ نوشته: روزی سرگرد «ادموندز» رئیس اداره سیاسی انگلیس به تبریز و به دیدن من آمد و خواست که جماعت ما در برابر خیابانی برخیزیم، اما من نپذیرفتم.

 

خیابانی مخالف امتیازنامه دارسی

خیابانی از مخالفان سرسخت واگذاری امتیازنامه نفت «دارسی» به دولت انگلستان در سال ۱۹۱۴ بود.

خیابانی می‌گفت: «امتیازی که به دارسی داده شده نباید منتقل به دولت امپراتوری انگلستان شود... زیرا دولت انگلستان هیچ‌گاه توفیقی نمی‌یافت چنین امتیازی را مستقیماً از دولت ایران تحصیل کند، بنابراین دارسی را به میان آورد که او را وسیله تحصیل امتیاز قرار داده و صورت شوم امپریالیسم خود را پشت سر او پنهان دارد(منبع: رحیم رئیس‌نیا دو مبارز جنبش مشروطه ص ۲۵۴ و ۲۵۵ - احمد کسروی و محمدعلی کاتوزیان نیز این نکته را با سند روایت کرده‌اند).

خیابانی با روشن‌بینی خاصی به‌دنبال متحد کردن گردان‌های پیشتاز انقلاب ایران بود.

ابراهیم فخرایی از وزرای دولت انقلابی میرزا کوچک‌خان و نویسنده تاریخ جنگل در کتاب خود نوشته:

«نماینده خیابانی همزمان با واقعه ملاسرا(روز ۳۰شهریور ۱۲۹۹) به جنگل رسید و پیام خیابانی برای برقراری ارتباط بین قیام آذربایجان و گیلان و پیشروی به‌سوی هدف مشترک را ابلاغ کرد. فعالیت خیابانی نیز در جهت ایجاد یک تحول اساسی در سیستم حکومتی ایران و رفع موانع آزادی دور می‌زد. خیابانی از مخالفان سرسخت قرارداد وثوق‌الدوله و یکی از مردان با شهامت بود... به‌علت گرفتاری‌های جنگلی‌ها پس از واقعه ملاسرا، امکان برقراری ارتباط مقدور نشد... در واقعه قتل خیابانی مسلماً انگلیسی‌ها بی‌دخالت نبودند»(تاریخ جنگل فخرایی ص ۳۷۱)

البته بگذریم که خیابانی خود یک هفته قبل از رسیدن پیامش به میرزا کوچک‌خان(۲۲شهریور ۱۲۹۹) در تبریز به‌‌شهادت رسیده بود!

 

قاتلان خیابانی، قاتلان مردم ایران

شکست خیابانی با تبانی رؤسای قزاق و ژاندارمری تبریز سرتیپ اسماعلی‌خان فضلی و ظفرالدوله حسن مقدم که تحت‌نظر «مستیچ» (MASTYCH)رئیس قزاق‌خانه تبریز از بقایای روس‌های تزاری و تحت‌نظر ستاد مرکزی قزاقخانه در تهران کار می‌کردند، صورت پذیرفت(منبع:‌ کتاب مجموعه مختصر نطق‌های خیابانی، تجدید نگارش حسین فرزاد ص ۱۲۲، با نکات تکمیلی علی آذری در قیام خیابانی ص ۴۹۰).

درباره این‌که چه کسی از تهران به «مستیچ» فرمانده نیروی قزاق تبریز فرمان قتل خیابانی را داده، مورخین ساکت هستند اما اسناد نشان می‌دهند که یک هفته پس از قتل خیابانی، رضاخان نشان لیاقت گرفته است!

خیابانی روز ۱۳سپتامبر ۱۹۲۰ به‌قتل رسید و رضاخان روز ۲۰سپتامبر ۱۹۲۰ یک درجه ترفیع گرفته و سرتیپ شد!

ترفیع درجه رضاخان یک هفته پس از شهادت خیابانی به‌‌نقل از اسناد ستاد جنگ لشکر مرکز!

پرونده نظامی رضاخان. قشون دولت علِیه ایران. ارکان حرب لشکر مرکز(به‌ نقل از کتاب رضاشاه از تولد تا سلطنت صفحه ۳۰۸)

«رضاخان سال ۱۹۱۸ به سمت آجودانی اعلیحضرت همایونی منصوب شد و ۲۰سپتامبر ۱۹۲۰(۲۹شهریور ۱۲۹۹) به درجه امیرپنجی مفتخر گردید).

این تاریخ دقیقاً یعنی یک هفته پس از قتل خیابانی که در ۲۲شهریور ۱۲۹۹ توسط قوای قزاق در تبریز به‌‌شهادت رسیده بود!

ترفیع رضاخان قزاق

ترفیع رضاخان قزاق یک هفته پس از قتل خیابانی

 

خیابانی در آخرین لحظات زندگی‌اش گفته بود: «من کشته شدن را به تسلیم ترجیح می‌دهم. من پیش دشمن زانو بر زمین نمی‌زنم. من فرزند انقلاب مشروطیت ایرانم. من از اعقاب بابک خرم‌دین هستم»(قیام خیابانی علی آذری ص ۴۹۱).

همزمان که قوای قزاق در تبریز در حال کشتار انقلابیون آذربایجان بودند، پلیس استعماری جنوب (S PR) و قوای انگلستان نیز دست‌اندرکار کشتار آزادی‌خواهان تنگستان و چاکوتاهی‌ها بودند.

بهار در تاریخ احزاب سیاسی ایران نوشته: انتشار همزمان خبر شهادت خیابانی در آذربایجان و چاکوتاهی‌ها جنوب در نشریات تهران، موجی از خشم و انزجار مردمی، متوجه شاه و مزدوران مسلح حکومتی و رضاخان و قزاق‌هاش... کرد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر