۱۳۹۵ بهمن ۱۲, سه‌شنبه

سرود گل طوفان اشرف وسرود فرمان موسی در مراسمی برای بزرگداشت 19بهمن 1360در لیبرتی

مراسمي ديدني از بزرگداشت 19بهمن 60در ليبرتي رسمي ماندگار از نسلي بيشمار

این‌همه وحشت از مقاومت ایران، چرا؟

این‌همه وحشت از مقاومت ایران، چرا؟


چندی پیش ۲۳شخصیت از بلندپایه‌ترین شخصیت‌های آمریکا از هردو حزب، در نامه‌ای به ترامپ فراخوان به اتخاذ سیاست جدیدی در مورد ایران دادند که در آن به منافع و حقوق مردم ایران و نه رژیم آخوندی رسمیت داده شود، بلافاصله وزارت اطلاعات و سایر ارگان‌ها و رسانه‌های رژیم آخوندی عکس‌العمل‌های شدید و وحشت آلودی نسبت به آن نشان دادند. در اینجا همراه می‌شویم با آقای مسعود امیرپناهی و سؤالاتی را مطرح می‌کنیم: چرا یک نامه باید موجب چنین وحشتی در رژیم بشود؟
مسعود امیر‍پناهی:
در یک‌کلام چون این نامه انگشت گذاشته است روی راه‌حل واقعی منطقه یعنی مقاومت و مجاهدین. به همین دلیل رژیم تا این اندازه وحشت کرده، چون واقعی است. گروهی از شخصیت‌های تراز اول امریکا مستقیماً نامه نوشتند به رئیس‌جمهور جدید و او را به حمایت از مجاهدین و مقاومت ایران ترغیب کرده‌اند، این مقاومت چیست؟ و چه‌کار کرده است؟ این همان مقاومتی است که از چهار دهه سرکوب بی‌سابقه در تاریخ معاصر، شیطان سازی و جنگ روانی کثیف و پرهزینه، محکم و استوار بیرون آمده، علاوه بر آن رژیم هم دیگر دست کثیف خودش و مزدورانش به آن‌ها نمی‌رسد؛ یعنی دیگر در تدافع نیستند ابتکار عمل دست آن‌هاست بنابراین حق دارد که وحشت کند اما جالب واکنش‌های متناقض رژیم است که نشانه بی‌تعادلی‌اش است. ازیک‌طرف طبق عادت همیشگی‌اش وزارت اطلاعات را که مأمور اصلی شیطان سازی و دروغ‌پراکنی است مأمور کرده که یک‌طوری تأثیرات این نامه را روی نیروهای وارفته خودش کم کند، مثلاً شعبه هابیلیان آمده با گنده‌گویی گفته که «مجاهدین توان عرض‌اندام در برابر جمهوری اسلامی ندارد» در ادامه هم نوشته که «(مجاهدین) که همواره با ارائه باج های کلان به مقامات بازنشسته اروپایی و آمریکایی می رود، اینبار آخرین گروهی را که در دولت اوباما بازنشسته شده اند را برگزیده و به سراغشان رفته»؛ و «این گروه خواستار پایان حکومت دینی در ایران (شده) است».
درواقع معلوم نیست که اگر مجاهدین توان عرض‌اندام ندارند، چرا رژیم این‌همه فیلم و سریال و کتاب و این چیزها منتشر می‌کند تا بقول خودشان مانع جذب نسل جوان به مجاهدین بشود. همین شعبه هابیلیان به مجلس رژیم رفته و از تعدادی از آن‌ها مصاحبه گرفته و آن‌ها را منتشر کرده که بله ما قوی هستیم و مجاهدین یک گروه شکست‌خورده هستند، در میان ملت جایگاهی ندارند، ابزار کاربردی‌اند، الی‌آخر؛ اما از طرف دیگر موضع‌گیری تلویزیون رژیم جالب است که همة رشته‌های این شعبه وزارت اطلاعات را پنبه کرده و این‌طور می‌گوید:
«گوینده تلویزیون رژیم: سریال نامه نگاریها به ترامپ از بازنگری در برجام تا حمایت از منافقین
یک نامه جدید اما تکراری، این بار از ۲۳ مقام سابق آمریکا به دونالد ترامپ، آنهم با مضمون حمایت از گروهک بد نام منافقین.
امضا کنندگان این نامه تعدادی از چهره های با نفوذ در سیاست های آمریکا هستند، از جمله رودی جولیانی شهردار سابق نیویورک، چهره ای که سابقه حمایتی وی از این گروهک تروریستی طولانی است.
رودی جولیانی: ما هم مثل شما معتقدیم نظام جمهوری اسلامی ایران باید برود، نه تنها ما بلکه همه جامعه ملل در کنار شما هستند.
یک نماینده گنگره: متشکرم، متشکرم، این را ما باید بارها به شما بگویم چون شما شجاع هستید و کسانی هستید که کشور و مردمتان برایتان مهم هست، متشکرم.
گوینده تلویزیون رژیم: مقامات آمریکایی از منافقین تشکر می کنند انهم برای حمایتشان از مردم ایران»
مسعود امیرپناهی:
همان‌طور که ملاحظه کردید در انتشارات وزارت اطلاعات می‌گوید «بازنشسته» تا درواقع در نیروهای وارفته خودش این‌طور وانمود کند که این‌ها قدرت اجرایی ندارند، بنابراین «نترسید!» از طرف دیگر در تلویزیونش می‌گوید «چهره‌های بانفوذ در سیاست امریکا!» صرف‌نظر از جنبه طنزگونه این تناقض، اما واقعیت این است که این واکنش‌های متناقض رژیم، نشان‌دهندة بی‌تعادلی‌اش است آن‌ها در مختصات جدید که خودش را در این نامه ۲۳شخصیت آمریکایی خیلی خوب نشان داد.

گل‌ریزان تبلور امید و جلوه‌ای از سعادت یک ملت

گل‌ریزان تبلور امید و جلوه‌ای از سعادت یک ملت


هم‌زمانی مرگ رفسنجانی با گل‌ریزان همیاری سیمای آزادی و سالگرد آزادی آخرین دسته زندانیان سیاسی از زندان‌های شاه، حاوی درس‌هایی تاریخی است.
 ۳۸سال پیش در چنین ایامی به همت خلق قهرمان ایران دیوار زندان‌های سیاسی نظام سابق فروریخت. در کاکل چنین موفقیتی،تصویری درخشید که آن روز در کسوت نماینده زندانیان سیاسی بر بالای ایوان جلوی میدان قصر ظاهر شد. رهبری یک جنبش سازمان‌یافته اما خون‌چکان و خنجر خورده که محصول رنج و شکنجش به یغما رفته و همه‌چیز را باید از نقطه صفر مجدداً می‌ساخت و چیزی جز اعضایی محدود در کنار خود نداشت. بعد از چهاردهه آن نهال جوان، در قامت درختی سترگ و سرشار از ارزش‌های انسانی در اقصا نقاط ایران و جهان به بار نشسته است که مبارزه بر سر آزادی و حق حاکمیت مردم را در پیچیده‌ترین شرایط ملی، منطقه‌ای و بین‌المللی در منتهای استقلال و تکیه‌بر فدای بیکران خود هدایت می‌کند و در قلة غرور و امید یک خلق، آن‌گونه که در گل‌ریزان اخیر دیده شد، تثبیت‌ شده است، در نقطة مقابل، رژیم آخوندی قرار دارد که رفسنجانی را می‌توان شاخص آن نامید، چهاردهه پیش، به ناگهان بر سر خوان یغمایی بادآورده ظاهر شد که ثمرة رنج و خون مجاهدین و فدائیان بود و بااینکه به‌صورت غیرقابل‌باوری در معرض نثار عواطف و اعتماد مردمی قرار گرفت در اندک زمان به منفورترین نیروی تاریخ ایران تبدیل شد و آن چنانکه در مرگ رفسنجانی دیدیم نارضایی اجتماعی آن‌چنان تشتت و پوسیدگی را به درون آن ریخته که توان یک نمایش صوری وحدت در خواندن نماز میت برای بالاترین مهره نظام را هم نداشت.
 اکنون به‌رغم چهاردهه سرکوب، کشتار، شکنجه و قتل‌عام، بازهم این نسل خجستهٌ مسعود انقلاب است که رودرروی ارتجاع آخوندی، می‌روید و می‌رزمد. گل‌ریزان اخیر نشان داد که خواست‌های ملی ایرانیان و در رأس همهٌ آن‌ها سرنگونی رژیم آخوندی، در پیوند با تنها جایگزین دموکراتیک (شورای ملی مقاومت) و در «انقلابی دیگر» برای آن‌ها قابل‌دستیابی است. موج همبستگی و برانگیختگی میهنی آشکار برنامه گل‌ریزان، در شرایطی خود را به نمایش گذاشت که میهن ما در التهاب موقعیت انقلابی است. بحران، سراپای نظام زهرخورده ولایت‌فقیه را در برگرفته و به‌ گفتهٌ سردمداران و مهره‌های همین رژیم، زنگ‌های خطر، با بلندترین صدا از انفجار اجتماعی و وقوع محتوم انقلابی دیگر در ایران خبر می‌دهند. این غیرت ملی و حمیت میهنی و این همبستگی با مقاومت انقلابی، گواه آشکاری از شایستگی و صلاحیت انحصاری مردم ایران برای تعیین سرنوشت خودشان هم هست؛ یعنی که هیچ قدرتی در جهان، جز مردم ایران، حق ندارد که برای ما تعیین تکلیف و تعیین سرنوشت کند. اینجاست که تسلیم‌ناپذیری به تقدیر و سرنوشت کور، سمت و سویی فعال، خلاق و مسئولیت‌پذیر پیدا می‌کند و پیامش حداکثر پویایی و رهایی با تأکید بر مسئولیت و ارادهٌ آزاد انسانی است. وقتی‌که رفسنجانی دهان همهٌ قدرت‌های استعماری و دریوزگان و اضداد مقاومت را آب انداخته بود. مسئول این مقاومت سرفراز بود که ایستاده و گفت: رژیم پس از خمینی همان رژیم خمینی است با همان هویت و با همان ماهیت! امروز آسوشیتدپرس است که مأیوسانه می‌نویسد: «سمت‌ وسوی آن انقلاب و نظام سیاسی تحت حاکمیت آخوندی ایران به دنبال مرگ رفسنجانی بیشتر در ابهام فرورفته است». این است آزمایش اصالت و پایداری و مشخص شدن صحت خطوط استراتژیکی یک جنبش انقلابی. همچنان که رژیم و اضداد مقاومت ایران هم در این سالیان آزمایش داده‌اند و کارنامه خود را رقم‌زده‌اند، هرکس کمترین کار تشکیلاتی و سازمان‌یافته را پیش برده باشد و فارغ از ادعا، پای در میدان عملی مبارزه با رژیم قهار آخوندی گذاشته باشد متوجه خواهد شد که حفظ یک جمع متشکل ولو محدود، چه رسد به یک جنبش سازمان‌یافته گسترده که تنها بر مبنای شرکت داوطلبانه اعضا استوار است، در زیر بزرگ‌ترین سرکوب تاریخ معاصر و بالاترین همدستی‌های استعماری با فاشیسم مذهبی، حتی در کوتاه‌مدت هم جز بر پایه یک دمکراتیسم درونی واقعی و یک مناسبات ارزشمند انسانی میسر نیست. تلاشی و عدم موفقیت در جذب افراد هم‌فکر و ناتوانی در انجام یک کارجمعی، قبل از هر چیز بیانگر مناسباتی استثماری و غیرانسانی و باطل بودن ادعاهای پوشالی است؛ بنابراین به واسطة سرمایه ملی داشتن یک «مقاومت سازمان‌یافته»، مردم ما شایستهٌ بالاترین تبریکات و شادی‌ها هستند، چراکه برای یک ملت، سعادتی بالاتر از این نیست که رهبری ذیصلاح و شایسته‌اش را داشته باشد و در مسیر پیشرفت جامعه‌اش از آن بهره‌مند شود.

۱۳۹۵ بهمن ۱۰, یکشنبه

مسعود رجوی وسخنرانی دریازده بهمن سالگرد شهادت مجاهد خلق احمد رضایی اولین شهید مجاهدین

به ياد مجاهد كبير احمد رضايي - اهدای یادگاریهای احمد وموسی به برادر مجاهد مسعود رجوی توسط عزیز مادر رضائی های شهید

از زبان موسی خیابانی - مسعود رجوی احیا گر سازمان مجاهدین خلق - ازقطره تادريا-درسهائي ازتاريخچه مجاهدين خلق ايران

خاطرات شنیدنی وشیرین عزیز مادر رضائی های شهید بیاد اولین شهید سازمان مجاهدین خلق ایران مجاهد خلق احمد رضایی

«عاشورا»ی مجاهدین در آستانه 19بهمن نوشته استاد عبدالعلی معصومی

«عاشورا»ی مجاهدین در آستانه 19بهمن نوشته استاد عبدالعلی معصومی 




استاد عبدالعلی معصومی 

خمینی یک سال پس از سخنرانی مسعود رجوی در امجدیه، در روز 28خرداد60، به مناسبت مراسم «نیمۀ شعبان» که در همان ورزشگاه برگزار شد و در آن «فرماندهان ارتش, وزیر کشور و گروهی از نمایندگان مجلس» حضورداشتند, پیامی فرستاد که احمد خمینی آن را قرائت کرد. پیام او از ابتدا تا انتها, برای بسیج و برانگیختن «امّت حزب الله» در رودررویی با «منافقان» بود. او از آنها «متواضعانه» می خواست در «صحنه» حاضر باشند و نوید می داد که «امروز و روزهای آینده روز شکستِ جریانِ دشمنان قسم خوردۀ اسلام است؛ روز شکست جریانی است که همیشه قلب مرا می آزارد؛ روز شکست جریانی است که بسیار خطرناکتر از تمامی جنایتها و خیانتهای رژیم پهلوی در طول حکومت ننگینشان بود... به هوش باشید که ایران در آستانۀ به ثمررسیدن انقلاب اصیل شماست... من خوب درک میکنم که حضور شما در این روزهای حساس به چه معنایی است و به امید پیروزی نهایی شما بر دشمنانتان, روزشماری می کنم... من نزدیک به یک سال است که صلاح نمی دیدم آن چه را می دانم برای ملت شرح دهم, چرا تا آرامش کشور حفظ شود... تا احساس کردم دیگر مسأله از این حرفها گذشته است و خطر، اساس جمهوری اسلامی را... تهدید می کند, دیگر تاب نیاوردم... شما مردم عزیز, هوشیار باشید... و با حضور دائمی خود کیدِ هرج و مرج طلبان را خنثی کنید...» (کیهان, 30خرداد1360).

خمینی که می پنداشت نابودکردن مجاهدین, که در نگاه او چندان وزنی نداشتند, به سادگی قابل حصول است, در همین پیام 28خرداد به «امّت همیشه در صحنه», شکست نزدیک مجاهدین را نوید میداد: «...امروز و روزهای آینده روز شکست جریانی است که همیشه قلب مرا می آزارد...».
او بارها در تهدیدها و رَجَزخوانیهایش مجاهدین را از جاکن شدنِ سیل خروشان «امّت همیشه در صحنه» بیم داده بود. ازجمله در سخنرانیش در روز 21اردیبهشت 1360, که مجاهدین را «ذرّه یی در مقابل سیل خروشان»! توصیف کرده بود که لحظه یی دربرابر این سیل بنیان کن تاب ماندن ندارند و گفته بود: «شما در مقابل این سیل خروشانِ ملت نمی توانید کاری انجام بدهید. شما اگر یک وقت ملّت قیام کند مثل یک ذرّه یی درمقابل سیل خروشان هستید» (کیهان, 23 اردیبهشت60).
به هرحال, در زیر عمّامۀ خمینی هرچه که بود, مسلّماً, این نبود که نمی تواند به سادگی مجاهدین را ازمیان بردارد و «امروز و روزهای آینده», «شکست جریانی» را که «همیشه قلب» او را «می آزارد» به چشم نبیند.
و البتّه, این نکته هم برای او مثل روز روشن بود که در رویارویی تمام عیار «با این جریانی» که «بسیار خطرناکتر از ... رژیم پهلوی در طول حکومت ننگینشان» است, اگر اندکی دیر بجنبد طومار حیات نظامش برباد خواهد رفت.
خمینی در سخنرانیش در روز 21اردیبهشت 1360, به این نکته نیز اشاره داشت که «... من اگر در هزار احتمال, یک احتمال می دادم که شما دست برمی دارید از آن کارهایی که می خواهید انجام بدهید, حاضر بودم که با شما تفاهم کنم و من پیش شما بیایم. لازم نبود شما پیش من بیایید».
آیا واقعاً هیچ احتمالی به تفاهم و همرأیشدن نبود؟ آیا در میان اسلام خمینی و اسلام مسعود رجوی مرزی سرخ و گذارناپذیر کشیده شده بود؟ آیا دیگر راه تفاهم به کلی بسته شده بود؟
خمینی با همۀ «اسلام» پناهان دیگر, از هر گونه و جنسی, باب گفتگو یا تهدید را گشود و آنها را با خود همراه و گاه مَجیزگوی خود کرد, جز مجاهدین. و از همۀ آنها تصوّر نسبتاً درستی داشت، جز از مجاهدین. وقتی از مهندس بازرگان خواست که بیاید به تلویزیون و بگوید در راهپیمایی 25خرداد 60, با جبهۀ ملّی علیه قانون قصاص همنوا نبوده است, او سر تسلیم فرودآورد و آن را تلفنی در تلویزیون نیز بیان کرد. مدّعیان دیگر نیز همین طور. امّا, در این میان, مجاهدین, نه با تطمیع و نه با تهدید, سرفرودنیاوردند و در اعتقاداتشان, استوار ماندند و این خمینی بود که راه نبرد رویاروی قهرآمیز را برای مجاهدین گریزناپذیر کرد و به ناگزیر, زبان شمشیر لب به سخن گشود.
 دو روز پس از پیام تهدیدآمیز خمینی برای نابودی جریانی که «اساس» و موجودیت نظامش را تهدید می کرد، به فرمان او، در روز 30خرداد 1360, قلع و قمع مجاهدین, به نحو وحشیانه یی آغاز شد. خمینی به این گمان بود که در همان نخستین یورشها مجاهدین را از میدان به درخواهدبرد و دمار از روزگارشان درخواهد آورد. امّا, واقعیت چیز دیگری بود. خمینی آن روزی که مسعود رجوی فریاد خشماهنگ خود را بلند کرد و گفت: «وای به روزی که مشت را با مشت و گلوله را با گلوله پاسخ بدهیم», سخنش را به پشیزی نخرید و به آن بهایی نداد, چرا که نگاهش به کمیت بود نه کیفیت نیروهای مجاهدین.
 وقتی خمینی در روز30خرداد60، راهِ قهر و دشمنکامی را بازگشود و بر طبل جنگ کوبید, مجاهدین در «پاسخ گلوله با گلوله» لحظه یی تردید نکردند, چرا که اگر دیر میجنبیدند, به کلی از صحنۀ سیاسی حذف می شدند و سرنوشتی بسا ناگوارتر از حزب تودۀ پس از کودتای 28مرداد32, به سراغشان می آمد. این بود که از فردای همان روزی که خمینی کمر به نابودی کامل مجاهدین بست, آنها نیز به دفاع قامت برافراشتند و جانمایه و هستی و خانمانشان را پشتوانۀ این راه خونبار کردند و در این تصمیم که ممکن بود به بهای نابودی کل سازمان مجاهدین بینجامد, لحظه یی تردید نکردند.
موسی خیابانی در مقطع 30خرداد60 در نامه ‌یی به مسعود رجوی با تأکید بر تصمیم سازمان نوشت: ما تا آخر در این راه خواهیم جنگید و «اگر ما یک عاشورا در پیش داشته باشیم و تمام سازمان را نیز فدا و قربانی کنیم نباید در روز موعود در انجام تعهّداتی که در قبال خلق و انقلاب داریم درنگ و تردید کنیم» (سایت سازمان مجاهدین خلق ایران، 19بهمن1392).
 از فردای سی خرداد60، آن «روز موعود» آغاز شد. مسعود رجوی در مقدمه کتاب «پرتوی از زیارت عاشورا» مینویسد: «... در عاشورای مستمر مجاهدین, نقطۀ اوج, 19بهمن همان سال [1360] بود که آزمایشی بسیار صَعب و دشوار را, روسفیدانه, از سر گذراندیم. در آن روز قافله سالار ما موسی [خیابانی] بود و بسیاری دیگر از مجاهدان, که بعضاً از بدنهای خویش پلی برای عبور سردارشان میساختند, همه دلیر و گردنفراز و از زن و مرد, تماماً, شجاع و پاکباز... سردار و پرچمدارمان موسی بود و همسرش آذر [رضائی], خواهر نازنین من, با طفلی در شکم. و سپس, فوجی از دلیرترین فرماندهان و جنگاوران مجاهد, همچون محمد مقدّم و افشین (محمد معینی) و مالک (کاظم مرتضوی) و خسرو (طه میرصادقی) و کاوه (عباسعلی جابرزاده) که محمد و کاوه و خسرو در همانجا با همسران رشیدشان مهشید و ثریا و تهمینه به شهادت رسیدند. در خانه های دیگر, در همان روز فرماندهانی چون خسرو رحیمی, حسن پورقاضی و شاهرخ شمیم هم بودند. همسر شاهرخ ـ فاطمه نجّاریان ـ از ارجمندترین زنان مجاهد بود که دو کودک شیرخوار نیز از خود به یادگار گذاشت. حسن مهدوی و ناهید راٌفتی نیز در شمار شهدا بودند... همسر والامقامم اشرف نیز، که به راستی سمبل زن انقلابی مجاهد خلق بود, تا لحظۀ آخر در کنار برادرش موسی, زینب وار, پایداری نمود. طفلک شیرخوارم مصطفی را نیز سپس دادستان خمینی در بازار شام خود (تلویزیون) در برابر جسد مادر و عمویش و سایر شهدا, به نمایش یتیمی و "غربت" گذاشت و بدین وسیله تشت رسوایی و قساوت بی حدۀ و مرز خویش را بر بام همۀ خانه های ایران به صدا درآورد. آنگاه اجساد شهدا را در زندانهای خمینی به زیر سُمّ ستوران پاسدار کشیده و صدها مجاهد دیگر را نیز که به این اجساد مطهّر ادای احترام نموده بودند, [به شهادت رساند]...» («مجاهد», شماره 235).
 از 19بهمن 1360 تا امروز، خمینی و میراثداران مفلوکش جز به کشتار مجاهدین و نابودی آنها اندیشه یی در سر نپروردند و تا توانستند در این راه خونبار پیش تاختند. در مرداد و شهریور 67 بیش از 30هزار تن از مجاهدان از جان و خان و مان گذشته را در زندانها به وحشیانه ترین شیوۀ ممکن به شهادت رساندند, امّا نه تنها رؤیای «پنبه دانه»یی امام اهریمن خوی جنایت پیشگان به تحقّق نپیوست و این کشتار و شکنجه و سرکوبها مجاهدین پاکباز و «مرگ بر کف» را به زانو ننشاند بلکه هر روز بر صلابت و قدرت و پاکبازی و پایداریشان افزود. اگر در دیروزِ ایرانزمین, سلاح خونین ستّارخان, سردارِ دلیرِ رزم و پایداری, برپادارندۀ پرچم ایستادگی و مقاومت, بر زمین ماند و عشق بزرگش برای رهایی مردمِ گرفتار سرپنجۀ خونین استبداد در قلب بیتابش تخته بند شد و دوباره بساط بیداد و خودکامگی از کران تا کران میهن در خون غرق, گسترده شد و فریادها در گلوها خشکید. امروز امّا, شیرزنان و شیرمردان دلیر ایران زمین, قهرمانان پاکباز سنگرهای پایداری, برپادارندگان پرچمهای خونرنگ ستّار و کوچک خان, در زیر شدیدترین بمبارانهای مماشاتگران بین المللی و موشکبارانها, یورش و حمله و هجومها و توطئههای آخوندی و همپیمانان برونمرزی شان, صبور و پرصلابت, پایداری کردند و بر عزم سترگشان برای آزادی ایران زمین, استوار و بی تزلزل, پای فشردند و از قربانگاه, سرفراز و گردنفراز بیرون آمدند و داغ نابودشدن مجاهدین را به لجنزارِدلِ گندیدۀ کفتاران حاکم بر میهن داغدارمان نشاندند و امید و اعتماد مردم به پاخاسته و مجاهدپرور ایران زمین را ماندگار و رویین تن کردند.
 این واقعیت تردیدناپذیر، به ویژه پس از زهر اتمی و به گل نشستن رؤیای برقراری امپراتوری با صدور تروریسم در عراق و سوریه و یمن و... و لق شدن پایه های در خون غرق «اختناق و سرکوب» و اوجگیری بی سابقۀ جنگ گرگهای هار در رأس نظام سراسر جور و تباهی ولایت فقیه، کاملاً روشن و آشکارشده که «روزگار حاکمیت و ولایت آخوندی, شتابان, رو به پایان است».

سالگرد شهادت نخستين شهيد سازمان مجاهدين خلق ايران، مجاهد كبير احمد رضايي گرامي باد

 سالگرد شهادت نخستين شهيد سازمان مجاهدين خلق ايران، مجاهد كبير احمد رضايي گرامي باد



 یازدهم بهمن سالگرد شهادت نخستين شهيد سازمان مجاهدين خلق ايران، مجاهد كبير احمد رضايي گرامي باد

اولین گل شکفت، به ياد نخستين شهيد مجاهدين خلق ايران مجاهد كبير احمد رضايي



حلقاتی سرسخت و پولادین از زنجیر انسانهای انقلابی که مشعل آگاهی و آزادی را به دیار محرومان ارمغان می‌برند.
و او یکی از آن حلقه‌ها  سرسخت پولادین بود.
تهران - غفاری - 7بعدازظهر 11بهمن 1350
درست در حین عبور از چهار‌راه، متوجه یک نگاه مشکوک شد؛ یک جفت چشم زل‌زده همراه با ناشیگری تمام در عادیسازی. اما او خودش را نباخت. با خونسردی و اعتماد به‌نفس به‌سمت راست خیابان هدایت گام برداشت. از لای جیب کت، پهلوی راستش را با نوک انگشت چک کرد. سختی بدنه کلت کمری به او اطمینان بخشید. نارنجکش نیز سر جایش بود. ناگهان ایستاد و به بهانه بستن بند کفش، از پشت عینک انتهای مسیری را که آمده بود، به سرعت پایید. باز هم همان نگاه زل‌زده و مشکوک.
برایش شکی باقی نماند که تعقیبش می‌کنند. قدمهایش را تند کرد. یکی دو مغازه را با شتاب پشت سر گذاشت و چند متر از مسیری را که رفته بود، با محمل خرید، به عقب برگشت. یک پژوی سفید در حال نزدیک‌شدن به او بود. باز همان جنس نگاه؛ این بار سه تا با هم. انگار از حدقه‌شان تازیانه می‌بارید. به سرعت برق جیبهایش را گشت، خوشبختانه مدارکش را قبل از خروج از پایگاه تصفیه کرده بود. آن چشمهای لعنتی، داشتند در هم ضرب می‌شدند و جلو می‌آمدند. چند شبح دیگر میدان دید او را تاریک کردند. احتمال دستگیری، احساس سوزندگی صاعقه در خون، یک لحظه تصویر سازمان و یارانش در بیرون زندان و سوختن قرارها. اما او از قبل خودش را برای چنین شرایطی آماده کرده بود؛ آن‌قدر آماده که دشمن تا این‌جایش را تصور نمی‌کرد. پس مجال نداد واما او چگونه آدمی بود؟
از بچگی پرشور و پر جنب و جوش. قدم به سن جوانی که گذاشت، دیگر آرام و قرار نداشت. سوم دبیرستان بود که در حال انتقال یک ماشین چاپ به خانه‌شان، توسط پلیس دستگیر و مدتی زندانی شد. در دوران دبیرستان در حالیکه 16سال بیشتر نداشت، ساواک همواره او را اذیت می‌کرد. با این‌که در دبیرستان شاگردی ممتاز بود، ولی در انتخاب میان تحصیل و مبارزه، درنگ نکرد و مبارزه را انتخاب کرد. به‌همین دلیل از سال پنجم دبیرستان درس را رها کرد و دست از تحصیل کشید. به‌سربازی هم نرفت و زندگیش را به‌طور تمام عیار وقف مبارزه نمود. خیلی زود وارد فعالیتهای سیاسی شد. فقط حرف نمی‌زد، اهل عمل مشخص بود. آن‌قدر به گرد شهر گشت تا سرانجام به آنی که آرزو داشت، رسید.
یکروز مادرش، در حالیکه آن یکی فرزندش در دانشکده دندانپزشکی قبول شده بود و به دانشگاه می‌رفت، به او گفت: چرا درس نمی‌خونی؟ چرا دانشگاه نمیری؟ همه میگن چرا فلانی درسش رو رها کرده؟ اما او سراسر عزم و یقین پاسخ داد: مامان، گوش‌ات به این حرفها بدهکار نباشه، من اگه بخوام دکتر و مهندس بشم، خیلی راحت می‌تونم، ولی نمی‌خوام بشم. فکر می‌کنی برادرم برای تو دکتر میشه؟ خاطرجمع باش که ما هیچ‌کدوم دنبال این قبیل کارها نیستیم.
به‌دلیل کارآکتر بسیار فعال و پرجوش و خروشی که داشت، در میان طبقات و اقشار مختلف کارگر، بازاری و دانشجو صدها دوست و آشنا داشت و همه او را به‌عنوان سمبل تحرک و جسارت می‌شناختند. او دوست بزرگ و صمیمی مردم بود و یک لحظه در زندگیش از یاد دردهای مردم غافل نبود. دلش برای فقرا خیلی می‌سوخت. در مدرسه که بود، پول جمع می‌کرد و برای فراش مدرسه‌شان چیز می‌خرید. یکبار به برادرش سفارش کرده بود که‌: اگر من شهید شدم، از طریق آدرسهایی که نوشته‌ام کمک به آن مردم فقیر را ادامه بده. بعد از شهادتش، در همان مدتی که مخفی بود، به خیلی از مردم محروم و کم‌درآمد کمک کرده بود. آخر این کار را از زمانی که در کلاس سوم و چهارم دبستان بود، شروع کرده بود. یکی از آن مستمندان، از آشنایان‌شان بود. وقتی خبر شهادت او را شنیده بود، در حالی‌که اشک می‌ریخت، گفت: دیشب عکسش را جلوم گذاشته بودم و گریه می‌کردم. با خودم می‌گفتم اگه او این خاک ذغال را نیاورده بود، الآن کرسی‌مان سرد بود.


مهمترین و بارزترین خصوصیت او، قاطعیتش در برخورد با دشمن و امر مبارزه بود. این ویژگی در روزهای بحرانی بعد از ضربات دشمن، تأثیر بسیار زیاد و تعیین‌کننده‌یی داشت. بعد از هر ضربه‌یی، امیدواری، تحرک، حرکت به‌پیش و پرهیز از هر نوع سکون، مهمترین عوامل برای بازسازی هستند و او به‌دلیل قاطعیتش در برابر دشمن، سمبل و نمونه بارز چنین خصوصیاتی بود.
او قهرمانی است که تا آخرین لحظه زندگی‌اش، بار تمام مسئولیتها و وظایفش را با قاطعیت و پشتکاری شگفت‌انگیز به‌پایان رساند.
همیشه ‌آرزو می‌کرد که در گرماگرم پیکار شهید شود و زنده به‌دست دشمن نیفتد و به آرزویش رسید. او می‌گفت: ما شهید می‌شویم و در همان حال به‌جای هر شهیدی و هر تفنگی که بر زمین می‌افتد، صدها و هزاران پیکارجوی مجاهد سر بر می‌آورند و تفنگ به‌دست می‌گیرند.
او در میدان پیکار با دشمن انسانها، با دشمن خوبیها و دشمن آزادی انسانها، با چهره‌ای سرخ، با رویی سرشار از نفرت به دشمن و ایمانی استوار به‌شهادت رسید. او به دشمن هیچ نداد. نه سلاح و نه پیکر. از پیکرش هیچ چیز باقی نماند ولی آرزوهای بزرگش، فداکاری و نتیجه تلاشهایش، بزرگترین میراثی بود که برای مردم محبوبش باقی ماند.
شهادتش همان‌قدر که غم‌انگیز بود، امیددهنده و راهگشا نیز بود. او نشان داد که فرزندان مجاهد این مرز و بوم آن‌چنان قدرت و شرفی دارندکه دشمن ناپاک را حتی در یک نبرد نابرابر به‌ضجه وامی‌دارند.
خون او با همه عشق و کینه‌یی که در درون داشت، امروز در رگهای جوانان میهن جاری است و خاطره قهرمانی و فداکاری او به آنها عزمی استوار می‌بخشد که در مصاف با رژیم ولایت فقیه، تمام آرزوهای مقدس و انقلابی او را تحقق بخشند و در خواندن سرود رزم‌آوری و پیروزی با او همصدا شوند:


مجاهد کبیر، احمد رضایی، یکی از درخشانترین پیشگامان تاریخ معاصر ایران و نخستین شهید سازمان پرافتخار مجاهدین خلق ایران، که پایان زندگی‌اش، آغاز جاودانگی‌اش شد. یادش گرامی و ماندگار.
لینک به منبع

ويدئو- بزرگداشت شهادت مجاهد كبير احمد رضايي از سيماي آزادي با سخنان رهبر مقاومت ايران، آقاي مسعود رجوي در باره نخستين شهيد مجاهدين خلق ايران


۱۳۹۵ بهمن ۵, سه‌شنبه

فیلم - نشانه هاي عمدي بودن انفجار پلاسكو ودروغهاي پاسداران وسران رژيم

پیام وقیحانه ومضحک روحانی بعد از فاجعه انفجار پلاسکو- درخواست می کنم که برای نجات و عافیت مجروحان حادثه، در این ساعات نیایش در شب جمعه دعا کنند.

پیام وقیحانه ومضحک روحانی بعد از فاجعه انفجار پلاسکو- درخواست می کنم که برای نجات و عافیت مجروحان حادثه، در این ساعات نیایش در شب جمعه دعا کنند.

حسن روحانی، رئیس‌جمهور ی که به پادشاه اعدامها مشهور است
حسن روحانی،  نیز در پیامی درگذشت جان‌باختگان این حادثه را تسلیت گفت.
متن پیام روحانی به این شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
سانحۀ ناگوار آتش سوزی در ساختمان پلاسکوی تهران، اگر چه اندوهبار و تأمل‌انگیز است اما حماسه‌ای که آتش نشانان فداکار در این صحنه خدمت، آفریدند و جان خود را برای نجات هموطنان خویش فدا کردند ، ملت ایران را به سوگ و ستایش روح فداکاری و از خودگذشتگی این فرزندان رشید ملت واداشت.
اینجانب از تلاش همه امدادگران، آتش‌نشانان و واحدهای پزشکی، انتظامی و نظامی که به مدیریت این حادثه و خدمت به آسیب دیدگان شتافتند، تشکر می‌کنم و با تسلیت به خانواده جان‌باختگان این حادثه غمبار، برای عزیزانی که با ایثار جان خود به نجات هم نوعان خود شتافتند، از درگاه خداوند منان، رحمت و رضوان مسئلت می کنم و از همه هم میهنان عزیز  درخواست می کنم که برای نجات و عافیت مجروحان حادثه، در این ساعات نیایش در شب جمعه دعا کنند.
حسن روحانی
به این جا که میرسد  حسن روحانی میشود یک آخوند قبر کن ودعا نویس در صورتی تمام ایرانیان از غارت وچپائلهای نجومی او وولایت فقیه وپاسداران میگویند که هیچ امکانی را حتی برای آن آتش نشانهای فداکار هم نگذاشت وخود در ظلم دولت روحانی وولایت فقیه او سوختند
این است رئیس جمهورفریبکار ودروغگو وقاتل ولایت فقیه که به پادشاه اعدامها معروف شده است

ساختمان پلاسکو در مرکز تهران که زمانی بلندترین ساختمان پایتخت ایران به شمار می‌رفت، صبح پنجشنبه پس از 55 سال بر اثر آتش‌سوزی گسترده‌ای فروریخت.
آتش‌نشانان عملیات اطفای حریق ساختمان پلاسکو را بلافاصله پس از گزارش حادثه آغاز کردند. (تهران- 30 دی 1395)
بلافاصله پس از گزارش آتش‌سوزی، آتش‌نشانان به محل حادثه اعزام شدند و عملیات اطفای حریق را آغاز کردند. 
حین عملیات جانفرسای امداد و نجات، به‌یک‌باره این ساختمان 55 ساله فروریخت و گفته می‌شود شماری از آتش‌نشانان جان باختند. ده‌ها آتش‌نشان نیز در زیر آوار گرفتار شده‌اند.
عملیات جستجو برای نجات کسانی که زیر آوار مانده‌اند، ادامه دارد.
اما حسن روحانی هیچ اشاره ای به عواملی که جان این انسانها را گرفت که خودش وولایت فقیه جنایتکارش میباشد اشاره ای نکرد.

دروغ سپاه تروریستی قدس در رابطه با پلاسکو در ارگان رسمی اش بنام تسنیم - تا به این لحظه این حادثه مورد فوتی نداشته است.

دروغ سپاه تروریستی قدس در رابطه با پلاسکو در ارگان رسمی اش بنام تسنیم - تا به این لحظه این حادثه مورد فوتی نداشته است.

سخنگوی سازمان آتش نشانی خبر داد

حریق پلاسکو اطفاء شد/آغاز تلاش آتش‌نشانان برای جستجوی مصدومین


شناسه خبر: 1301156 سرویس: اجتماعی

پلاسکو

سخنگوی سازمان آتش نشانی و خدمات ایمنی شهر تهران از اطفای آتش سوزی در ساختمان پلاسکوی تهران خبر داد.

به گزارش خبرگزاری تسنیم، سید جلال ملکی سخنگوی سازمان آتش نشانی و خدمات ایمنی شهر تهران افزود: خوشبختانه در حال حاضر شعله‌های آتش مهار شده و بیش از 90 درصد حریق به طور کامل اطفا شده است.
وی افزود: در حال حاضر همه چیز تحت کنترل بوده و آتش نشانان در حال انجام عملیات لکه‌گیری و تخلیه دود هستند. میزان دقیق خسارات و همچنین تعداد افراد نجات یافته پس از جمع بندی نهایی اعلام خواهد شد.
بنابراین گزارش، تا به این لحظه این حادثه مورد فوتی نداشته است.
انتهای پیام/