۱۳۹۶ خرداد ۱۴, یکشنبه

مسعود رجوی،بزرگداشت شعائردرمراسم افطارسومین روز رمضان سال۱۳۷۶

 مسعود رجوی،بزرگداشت شعائردرمراسم افطارسومین روز رمضان سال۱۳۷۶ 

«بسم اللّه الرّحمن الرّحیم... شهر رمضان الّذی أنزل فیه القرآن هدًی للنّاس وبیناتٍ من الهدی والفرقان فمن شهد منکم الشّهر فلیصمه و من کان مریضًا أو علی سفرٍ فعدّة من أیامٍ أخر یرید اللّه بکم الیسر ولا یرید بکم العسر ولتکملوا العدّة ولتکبّروا اللّه علی ما هداکم ولعلّکم تشکرون».
 « ماه رمضان ، ماهی است که در آن قرآن فرود آمد تا هدایتی برای مردم باشد و تابش‌ها و نشانه‌هایی برای جداسازی و مرزبندی راه از بیراهه و کسی که این ماه را درک کند، باید که روزه بدارد، مگر کسی که بیمار یا در سفر باشد که در این صورت روزهای دیگری را روزه بدارد. خدا برای شما آسانی و آسایش را اراده کرده است و سختی و فشار و ناراحتی را نخواسته، باشد که این روزها را به پایان ببرید و خدای را به آن چه شما را به آن هدایت کرد، بزرگ بدارید. باشد که شکرگزار گردید».
شعائر جمع شعیره است. شعیره یعنی علامتی که رزمنده و جنگجو موقع جنگ خودش را با آن متمایز و جدا و مشخص می‌کند. در عملیات ارتش آزادی‌بخش، رزمندگان برای این‌که در شب یکدیگر را بشناسند یا گم نکنند و برای هم مشخص باشند، از علائم و نشانی‌های به‌خصوصی استفاده می‌کردند. هم‌چنان که هر مرکز و محوری درفش و رنگ خاص خودش را به‌عنوان مشخصه‌اش دارد. اگر کسی جنگ‌آزموده نباشد، ممکن است با خودش فکر کند «این‌ها چیست؟». آدم غیرمسئول و ولنگار اولین مشخصه‌اش این است که نظم‌پذیر و تشکیلات‌پذیر نیست.
32سال پیش در آغاز تشکیل سازمان مجاهدین، اولین آموزش ما مقاله‌یی بود به نام «مبارزه چیست؟». من هم در سال 46 که وارد سازمان شدم، آن را خواندم. در آن روزگار برای انقلابیون مسلمان، این آموزش، کشف مهمی بود که بنیانگذاران سازمان به آن نائل شده بودند. می‌گفت که مبارزه علم و دانش است. قانونمندی دارد، فرم و محتوا، یعنی تشکیلات و ایدئولوژی خودش را دارد.
آخر، تا آن زمان در تاریخ ایران و دیگر کشورهای اسلامی، سازمان و تشکیلات انقلابی با ایدئولوژی اسلام نداشتیم. برای اولین بار در تاریخ معاصر، یک نیروی انقلابی با ایدئولوژی اسلام توسط بنیانگذاران مجاهدین و در رأسشان حنیف بنیانگذار، پدیدار شد. جای همه آنها و جای همه شهیدان و جاودانه‌فروغ‌ها، در این شبهای رمضان، خالی. فکر می‌کنم برای همه‌مان این‌طور است که هر موقع ماه رمضان فرا می‌رسد، خود به خود خاطرات آن بزرگ‌مردان و همه خواهران و برادران شهیدمان، تداعی می‌شود.

بهرحال یکی از اولین چیزهایی که آن زمان برای اسلام انقلابی، رودرروی اسلام ارتجاعی تعیین کننده بود، تشکیلات‌پذیری، نظم‌پذیری و انضباط بود. به ما آموزش می‌دادند که این تشکیلات در شرایط مخفی بر اساس اصل انضباط آهنین بنا و حفظ شده است.
خب این مربوط به 30سال پیش بود. امروز شما یک ارتش هستید، با لباس متحدالشکل و با انضباط نظامی. حالا وقتی که از شعائر صحبت می‌کنیم، معنی ساده آن به فارسی، یعنی آداب، مراسم و آیین‌ها.

وقتی شما ارتش آزادیبخش دارید، ناگزیر باید «آیین‌نامه» داشته باشید. ناگزیر هستید که به‌خاطر هدفتان، فرماندهی و فرمان‌پذیری داشته باشید. اگر جمعیتی بودید که مثلاً در قهوه‌خانه نشسته و هدفتان رفع خستگی و صرف چای و گپ زدن می‌بود، احتیاجی به نظم و انضباط نداشتید. اگر یک محفل روشنفکری بودید، باز هم احتیاجی نبود، محفل یعنی گردهمایی افرادی که با پاره‌ای اشتراکات و مشابهت‌ها، با هم گپ می‌زنند و همفکری و جدل می‌کنند. طبعاً این محفل، هیچ‌گاه احتیاج به نظم، انضباط، سلسله مراتب، تشکیلات و رده‌بندی ندارد. همان‌طور که وقتی عده‌یی که در انتظار اتوبوس صف کشیده‌اند، هیچ کس به آنها نمی‌گوید که مثلاً به‌حالت خبردار بایستید... چون هدفی که در میان است، آداب نظامی را اقتضا نمی‌کند. پس اول هدفی هست، یعنی محتوایی هست، بعد فرم‌ها و اشکال متناسب با خود را می‌طلبد؛ فرم‌ها، آیین‌ها و مراسم، البته خاص اسلام و مسلمانی نیستند. هر ملتی، هر جامعه‌ای، مراسمی، آیین‌هایی و آداب و رسومی دارد. مثلاً عید نوروز آیین ما ایرانی‌هاست. در هنگام تحویل سال، مراسم خاصی وجود دارد که در چارچوب ملی‌گرایی ترقیخواهانه (و نه ارتجاعی) مورد قبول ماست.
اما این شعائر و آیین‌ها، بسته به هدفی که دارند با خودشان آداب و مراسمی را ایجاد می‌کنند. مثلاً مراسم چهارشنبه‌سوری که آخوندها با آن مخالف‌اند، از سنتهای ایرانی است. مجاهدین و رزمندگان ارتش هم این مراسم را دارند. یکبار شنیدم که آخوندها در این باره گفته بودند، مجاهدین آتش‌پرست شده‌اند. اما همه می‌دانیم که این برای ما علامتی از جنگ و آتشباران ارتجاع و علامت سرخی شما و زردی دشمن خلق و میهن ماست. پس هر ملت و مذهبی محتوا و هدف مورد نظرش را با آیین‌هایش بازتاب و نشاندار می‌کند. چرا اینکار را می‌کند؟ چون هدفش بارز کردن محتواست. این موضوع برای مجاهدان، مبارزان و فعالان مقاومت و به‌خصوص کسانی که در ارتش آزادیبخش هستند، خیلی خیلی قابل فهمتر است تا یک فرد غیرمسئول که نمی‌خواهد جهان را تغییر بدهد و حداکثر می‌خواهد آن را تفسیر کند.
فرض کنید من می‌گویم چرا صبحگاه؟ چرا نظام جمع؟ چرا باید پتو را آنکادر کرد؟ چرا داشتن لباس متحدالشکل و... ؟ جواب این چراها در هدفی که این آیین‌ها تعقیب می‌کنند، نهفته است. آخر، یک ارتش می‌خواهد بجنگد و با دادن خون کمتری به هدفش برسد. لازمه چنین چیزی انضباط است. به همین دلیل لازم است که آیین‌ها و مراسمش را شرطی بکند، آنها را برای رزمندگانش ملکه کند، یعنی به انعکاس مشروط تبدیل کند، به‌طوری که هرگاه این یکان در راه پرپیچ و خمی قرار می‌گیرد، با حداقل زحمت و با حداکثر سرعت بتواند به هدفش برسد. فرض کنید همین جمعی که هستیم، می‌خواهیم در یک رزم پیاده شرکت کنیم. این‌جا باید در یک صف حرکت کنیم، آنجا باید دو به دو یا چند به چند پیشروی کنیم، همین‌طور باید مواظب جلو و عقبمان باشیم. بنابراین، برای خودمان جلودار می‌گذاریم، عقب‌دار می‌گذاریم، پهلوهای ستون را باید داشته باشیم، آخر نمی‌خواهیم ضربه بخوریم. پس نظم و انضباط باید به‌خصوصیت لاینفک چنین جمع یا ارتشی تبدیل شود. این نظم باید در یک ارتش رایج و جاری باشد. هر کجای دنیا هم که برویم هر ارتشی که بخواهد بجنگد، لاجرم نظم و انضباط خودش را باید داشته باشد.
ممکن است یک نفر خودش خیلی قوی و قدرتمند باشد، اما این کافی نیست، نظم و نظام جمعی است که مسأله حل می‌کند. پس ارتش، انضباط، آیین‌ها و ضوابطی دارد. چون می‌خواهد بجنگد و نمی‌خواهد حرافی کند، به این وسیله هم هدفش را در آیین‌هایش پیگیری و بارز می‌کند و در عین‌حال با یک جمع بی‌سمت و سو، مرزبندی می‌کند.


جمع‌گرایی و سمبولیسم آیین‌ها
آیین‌ها، مراسم، مناسک و روش‌ها، اساساً جمع‌گرا هستند و به شکل جمعی اجرا می‌شوند؛ یا صورت جمعی آنها اولویت و ترجیح دارد و سمت و سوی آن، پیوند دادن افراد تنها، در یک تن واحد جمعی است. از صبحگاه یک یکان تا رژه یک ارتش، تا فضیلتهایی که برای نماز جماعت یا مراسم حج، ذکر می‌کنند. در اندیشه اسلام انقلابی، حج یک بین‌الملل فدا و قربانی است. حرکت موزون و شعارها و تظاهرات سمبلیک طواف‌گران است. پس این آیین‌ها همیشه جمعی است و سمبولیسم یعنی علامتگذاری و زبان خاص خودش را هم دارد. به این وسیله پیام می‌دهد و حرفش را می‌زند. مثلاً در طواف حج، لباس سفید پیام خاص خودش را دارد. در نماز هم کسی که در سجده سر به خاک می‌ساید، به این ترتیب می‌خواهد چیزی را گواهی و بیان کند. مثلاً در سجده می‌خواهد یک پیام انحصاری خضوع و سرسپاری و خاکساری بدهد:
در سجودت کاش روگردانی‌ای
معنی سبحان ربی دانی‌ای
همه این‌ها هم در خدمت هدفی است که تعقیب می‌کند. اما شق و رق راه رفتن به هنگام رژه، می‌خواهد پیام توانمندی و اقتدار بدهد.



روزه
حالا در ماه رمضان سخن از قطع کوتاه‌مدت 10-15ساعته خوردن و نوشیدن و خودداری از ارتکاب سایر مبطلات است. قرآن می‌گوید این آیین در همان ماهی برگزار می‌شود که قرآن نازل شده و هدایتی است، نوری و تابشی برای مردم و فرقان. فرقان یعنی فرق داشتن و فرق قائل شدن و مرزبندی کردن. فرق با چه چیزی؟ لابد با خودداری از خورد و خوراک می‌خواهد با دنیای حیوانی که مبنای مادی وجود آدمی است، مرزبندی کند. می‌خواهد مرزبندی آن فرد را و آن جمع را در مسیر تکامل مشخص بکند. همچنین یک تطبیق عابدانه و عارفانه با قصد قربت در طول یک ماه و همچنین یک پیش تطبیق (پری آداپتاسیون) با جهانی که گویا در آن کهولت (آنتروپی) و مشترکات حیوانی وجود انسانی موضوعیت ندارد و سخن از حیات متعالی است.

ممکن است فکر کنید که این یک فشار و مضیقه و سختی است. به همین دلیل بی‌درنگ می‌گوید: «یریدالله بکم الیسر»... یعنی خدا (درست بر خلاف آنچه آخوندهای خمینی صفت می‌گویند) برای شما سهولت و آسودگی را اراده کرده است، نه سختی و فرسودگی را. هدف سختی و فرسایش نیست. در مورد نماز هم، در قرآن آمده است که هدف (باز هم بر خلاف آل خمینی) خم و راست شدن و سوت و صفیر کشیدن نیست. روح و جوهر نماز، قربت و وصل به سرچشمه هستی و وجود است. در روزه هم تصفیه، تزکیه و پاکیزگی مدنظر است. «لتکبرواالله علی ما هدیکم»... تا خدا را با آنچه که نسبت به آن هدایت شده‌اید، بزرگ بدارید. یعنی قدر راه‌یافتگی و ارزشهای انسانی، قدر آن مرزبندی، آن فرقان، با دنیای مادون انسانی را بدانید.
مثل انقلاب درونی شما که مرزبندی با دنیای آخوندی، با ارتجاع و استثمار است. اگر این مرزها و ساختارهای ناشی از آن وجود نداشته باشند، چه خواهد شد؟ شما هژمونی زن ذیصلاح انقلابی مجاهد خلق را بردارید، ببینید چه می‌شود! آخر این بخشی از انقلاب مریم است. جزء شعائر تشکیلاتی و عقیدتی مجاهدین دهه هفتاد است و حتماً هدفی را تعقیب می‌کند. هدف کنار زدن آن جرثومه و ته مانده عنصر نرینه وحشی، یعنی عامل استثمار جنسی است که شاخص و مظهر و سمبلش آخوندها و پاسدارانشان هستند. اگر شما این مرزبندی را نداشته باشید، اگر این آیین را، این ضابطه و این انضباط را نداشته باشید، مرزهایتان با ارتجاع و بورژوازی ضدانقلابی همدستش، برجسته نیست و آسیب‌پذیر است. قرآن می‌گوید «لعلکم تشکرون»... باشد که شکرگزار گردید. یعنی بفهمید که جریان از چه قرار است. بدانید که هر کس و هر چیز و هر ارزش و هر آیین برای چیست و از کجا می‌آید و به کجا می‌رود...


معنی کلمه اسلام
اسلام مجاهدین، اسلام به‌معنای دقیق کلمه، یعنی انطباق، به‌معنای تکاملی کلمه، یعنی انطباق فعال، خلاق، رزمنده و مقاوم.
واضح است که انطباق از کلماتی است که می‌شود دو معنی کاملاً متضاد از آن گرفت. هر چند که در دنیای بی‌حساب و کتاب، از هر کلمه‌ای می‌توان معانی متضاد گرفت. مثلاً می‌توان گفت «آزادی» و از آن دو مفهوم کاملاً متفاوت در نظر آورد: یکی آزادی به‌معنی ول شدگی و بی‌مسئولیتی، و دیگری آن آزادی که ناظر بر وظیفه‌مندی و مسئولیت آدمی است و بین انسان و حیوان مرزبندی می‌کند.

در مورد انطباق هم دو معنا وجود دارد: یکی انطباق به‌معنای فرصت‌طلبانه، به‌معنای خود را به رنگ روز درآوردن، و دیگری به‌معنی آداپتاسیون تکاملی. اما اگر وارد دنیای واقعی تکامل بشویم، انطباق معنای مشخص خودش را دارد. همان‌طور که در بحثهای «تبیین جهان» همه دیده‌اید، در هر مرحله تکاملی که جلو می‌رویم، درجه انطباق یافتن با محیط بالاتر می‌رود و به همان میزان هم درجه رهایی افزایش می‌یابد. مثلاً سیستم کنترل و انطباق جانوران عالی با دنیای پیرامون، سیستم انعکاس‌های مشروط است. می‌دانیم که موجود زنده همیشه با محیطی که در آن زندگی می‌کند، مناسباتی ایجاد می‌نماید. به درجه‌ای که در این مناسبات مقهور و مغلوب و تسلیم است، در مدار پایین‌تری قرار می‌گیرد و به درجه‌ای که فعال و اکتیو است و بر محیط غلبه می‌کند، رهاتر و بالاتر است. بی‌خود نیست که در منطق قرآن، تقوا، تقوای رهایی‌بخش (نه درک آخوندی از تقوا) ملاک و میزان برتری است: «ان اکرمکم عندالله اتقیکم»... «همانا گرامی‌ترین شما نزد خدا، رهاترین شماست».
مناسبات و انطباق انسان با محیط پیرامون بر پایه سیستم علائم ثانویه، یعنی قشر بالایی مغزش انجام می‌شود. برای ساده شدن درک مسأله، فرض کنید که مغز حیوانات عالی، 2 لایه است. یکی برای غرایز و دیگری برای انعکاس‌های مشروط. اما مغز انسان 3 لایه است. اگر قشر مغز، یعنی طبقه بالایی را برداریم، انسان دیگر دارای سیستم علائم ثانویه نیست و فقط سیستم انعکاسات مشروط و سیستم غرایز را خواهد داشت. (بازتابهای غریزی حول حفظ خود و حفظ نسل، که در آشناترین مفهوم همان فردیت و جنسیت است) اما پایگاه مادی دانش، فرهنگ، هنر و محاوره و ذهنیت خاص انسانی، همین قشر بالایی است که بدون آن انسان دیگر نمی‌تواند خودش را با محیط منطبق کند.
انطباق یا تطبیق فعال انسان (که پایگاه فیزیولوژیک آن همین قشر بالایی مغز است) با غلبه بر جبرهای طبیعی محقق می‌شود. مثلاً برای مقابله با تاریکی شب، نیروی الکتریسیته را بکار می‌گیرد و مشکل تاریکی شب را حل می‌کند. برای مقابله با سرما تجهیزات و دستگاههای گرمازا درست می‌کند. یعنی با کشف قانونمندیها بر اجبارات طبیعت غلبه می‌کند و خود را از قید آن اجبارات، با مسخر کردن پهنه‌های مختلف، آزاد و رها می‌کند. در این راستا مناسبات انسان با دنیای پیرامون، پیوسته گسترده‌تر می‌شود.
مثلاً برای این‌که صدای ضعیفش به جمع بیشتری برسد، با بلندگو صدا را تقویت می‌کند و به نقاط دوردست می‌فرستد. صوت و تصویر را از این سو تا آن سوی جهان مبادله و مخابره می‌کند. این انطباقی است فعال. انطباقی است که سلطه انسان را بر محیط، تأمین و تضمین می‌کند. یعنی همیشه درجه رهایی بیشتر و سلطه بیشتر بر اجبارات و بر طبیعت را جستجو می‌کند. با نیروی سیل مقابله و آن را کنترل می‌کند و به همین ترتیب تمامی نیروهای وحشی طبیعت را که تهدیدش می‌کردند، به خدمت می‌گیرد.
مثلاً جلوی آب سد می‌زند و به این وسیله سلطه خودش را بر محیط می‌افزاید و درجه رهایی خودش را در برابر اجبارات طبیعی بالا می‌برد.
در جامعه هم نیروی انقلابی در حال انطباق فعال و رزمنده با محیط است. به جای این‌که اجبارات را بپذیرد، مثلاً رژیم خمینی را بپذیرد، خودش را با سیستم‌هایی مثل ارتش آزادیبخش و با تجهیزات و تسلیحاتی مثل انقلاب مریم، به‌طور فعال منطبق می‌کند و بر محیط تأثیر می‌گذارد. با یک زرادخانه موشکی، مثل آن پروژه ریاست‌جمهوری، می‌خواهد در شرایط و اجبارات آخوندی غلبه کند. اگر می‌خواست تسلیم شود یا سازش کند، ساده بود، ولی اهل تسلیم نیست. اهل «اسلام»، به‌معنی درست و دقیق کلمه، یعنی اهل انطباق خلاق و فعال و انقلابی (بر ضد نظام خمینی) است. همان‌طور که زمانی می‌خواست بر نیروهای کور طبیعت غلبه کند، حالا می‌خواهد بر نیروهای واپسگرا و تاریک‌اندیش در جامعه غلبه کند و از قید اجبارات اجتماعی و غل و زنجیرهای استبداد و وابستگی، رها بشود. می‌خواهد بر این نیروی مهیب ارتجاعی، یعنی رژیم آخوندی که مانع آزادی و پیشرفت مردم ایران است، غلبه کند. می‌خواهد بر این دجالیت اسلام‌پناهانه، غلبه کند. می‌خواهد بر تنور جنگ ارتجاع غلبه کند. این داستان تکامل در جامعه و در طبیعت است. مثلاً شما در هنگام پذیرش ناگزیر آتش‌بس توسط خمینی، در مقابله با بساط ارتجاعی و استعماری، با عملیات فروغ‌جاویدان، خودتان را بر شرایط جدید منطبق کردید. دشمن می‌گفت شما زائیده جنگ هستید. ستون پنجم عراق هستید، ملت ایران تسلیم من شده و از خود مقاومتی ندارد. اما شما درست در این شرایط، (بعد از آتش‌بس) عملیات فروغ جاویدان را مانند تبری و شهابی در چله کمان گذاشتید و به این وسیله بقای خودتان و ارتشتان را در این محیط، تضمین کردید. این یک انطباق فعال است.
در تغییر دورانهای زمین‌شناسی خوانده‌اید، همین که فضا و شرایط عوض می‌شود، دایناسورها از بین می‌روند و برنده موجودات زرنگ‌تر و هوشیارتری هستند که مغلوب یخچال‌ها و آتشفشانها نشدند؛ مثلاً توانستند از آن محیط بپرند و به نقاط دیگر بروند.


کارکرد شعائر در یک آرمان انقلابی
در یک آرمان انقلابی، شعائر و آیین‌ها در خدمت انطباق فعال و رزمنده با دنیای پیرامون است. پس همه چیز به هدفی که شعائر از آن سرچشمه گرفته‌اند، بستگی دارد. یعنی در آیین‌ها و انضباط مکتب و مرام مجاهدین که مکتب یگانگی و توحید و یکتاپرستی است، همه چیز به آن سرخرگی که در سراپای این مناسک، آیین‌ها و شعائر جریان دارد، منتهی می‌شود. سرخرگ، توحید و یگانگی است و وصل به سرچشمه وجود. این توحید و این یگانگی که با یک انطباق رزمنده و فعال همراه است، البته آیین‌ها و انضباط ویژه خودش را هم ایجاب می‌کند. در جای دیگر قرآن هم می‌خوانیم: «... و من یعظّم شعائر اللّه فإنّها من تقوی القلوب»... یعنی کسی که شعائر خدایی را عظیم و بزرگ می‌دارد، این ناشی از رهایی و از پاکیزگی قلوب است...

آیا مراعات انضباط نظامی جز نشانه پایبندی هر چه بیشتر به آن هدفی است که ارتش ‌آزادیبخش دنبال می‌کند؟ پس یگانگی نسبت به هدف توحید هم، بزرگداشت شعائر را ایجاب می‌کند و لذاست که می‌گوید، بزرگداشت شعائر از پاکیزگی قلب‌ها ناشی می‌شود. باز هم در قرآن هست: «... و من یعظّم حرمات اللّه»...… آن کس که حرمتهای خدایی را عظیم و بزرگ می‌دارد، این هم از مظاهر تقواست.
 «... یرید اللّه بکم الیسر»...… همان‌طور که می‌بینید، خدا آسودگی و آسانی را خواسته است و نه عسر را...
بله، با فرقان، با مرزبندی با دنیای مادون انسانی، در سلسله مراحل تکامل، دنیاهای هر چه پیشرفته‌تر و بالاتر و رهاتری سر می‌رسند و بسا گسترده‌تر هم می‌شوند. دنیای گیاهی محدود است، دنیای حیوانی گسترده‌تر است، دنیای انسانی بسا وسیع‌تر است. بعد از این مرزبندی می‌گوید هدف عسر و فرسایش نیست.
در ادامه این آیه، با لطیف‌ترین کلمات که غایت سهولت و شیرینی است، می‌گوید: «و اذا سئلک عبادی عنی»... و آنگاه که بندگانم مرا از تو پرسیدند، آنگاه که مرا جستجو کردند، بگو: «فانی قریب»... من نزدیکم. چقدر؟ چقدر نزدیک؟ «اجیب دعوه الداع اذا دعان»... آن‌قدر نزدیک که دعوت کسی را که مرا می‌خواند، جواب می‌دهم و اجابت می‌کنم.

دوست نزدیک‌تر از من به من است
وین عجب‌تر که من از وی دورم... 
بی دلی در همه احوال خدا با او بود
او نمی‌دیدش و از دور خدایا می‌کرد

آنجا که می‌گوید «عبادی»، یعنی بندگانم، تخصیص بندگان به خودش، از سر منتهای عنایت و لطافت است و این‌که اعلام نزدیکی و تضمین اجابت می‌کند: «فانی قریب، اجیب دعوت الداع اذا دعان»...
باشد که اجابت کند این خواندن و دعوت و استمداد مستمر مجاهدین خلق و همه مردم ایران را برای آزادی و رهایی از ستم آخوندی. باشد که فتح بزرگ ارتش آزادی و بردن مهر تابان مقاومت و آزادی به تهران را اجابت بکند.
جای آن است که با یاد همه یاران شهیدمان، از بنیانگذاران مجاهدین تا اشرف و موسی و تا آخرین شهیدان عملیات راهگشایی، یعنی در میان‌رود خروشان خون شهیدان، خدا را بخوانیم تا که آزادی و حاکمیت مردممان اجابت شود. و این تجدید عهدی است برای راه بردن و محقق کردن لیله قدر، قدر آزادی مردم ایران از طریق ارتش آزادی‌ستان.




پاورقی
-------------
- ناسیونالیسم ارتجاعی، ناسیونالیسمی است که عواملی مانند خاک و نژاد را برجسته می‌کند و از آنها ابزاری برای تبعیض یا سرکوب درست می‌کند. مثل اولویت نژاد آریا که جزء ایدئولوژی فاشیسم بود. هر جریانی که برای رنگ پوست، نژاد، جنسیت، یعنی مرد یا زن بودن، برتری قائل شود، البته ارتجاعی و ضدتوحیدی و شرک‌آلود است. اما میهن‌پرستی و ملی‌گرایی ترقی‌خواهانه که نمی‌خواهد بدین‌ وسیله تبعیضی قائل شود یا کسی را سرکوب کند، مورد تأیید اندیشه اسلام انقلابی است. در نامه حضرت علی به مالک اشتر که در مقام فرماندار مصر بود، خوانده‌ایم که او را از شکستن سنتها و آیین‌هایی که به سبب آنها در میان قومی انس و الفت ایجاد شده، منع می‌کند و هشدار می‌دهد، مبادا سنتها و آیین‌هایی برقرار نماید که به این قبیل سنن ملتها زیان برساند و در همین چارچوب نقل می‌کنند که حضرت علی به سنت نوروز ما ایرانیان هم احترام می‌گذاشته و ایرانیان در این رابطه هم خیلی سپاسمند او بوده‌اند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر