۱۴۰۳ مهر ۲۹, یکشنبه

جایزهٔ نوبل به خلاقیت فقر!

جایزهٔ نوبل به خلاقیت فقر!

تصویری از فقر و زباله‌گردی...
تصویری از فقر و زباله‌گردی...

«بیچارگی» در ایران فقرزده و آخوند گزیده، مسؤل و پاسخگو ندارد. تمام تقلای حاکمیت این است که مسؤل و پاسخگویش را مفقود و غیرقابل دسترس نگه دارد! از طرفی در ایران، فقر، گرانی، بیکاری، کارتن‌خواب، کودک کار، زباله‌گرد، زاغه‌نشین و تارک تحصیل، هم‌رنگ و هم‌زبان‌اند. هم‌رنگ در تیرگیِ محنت، هم‌زبان در دادخواهیِ حق زندگی و بی‌مخاطب در شنیدن آه و استغاثه و تمنا.

مقصد استعدادها و نخبه‌ها، زندان است و اعدام. معبر دانش و تخصص، فرار مغزهاست. سرمنزل آرزوی کودک، بازار کار است و زباله‌گردی!

 

میدان‌داری و تنوره‌کشی هیولای فقر در سایهٔ هیاهوی جنگ، ارتزاق حاکمیت از هیاهوی جنگ برای گستردن هیمنهٔ تباهی،

شکستن کمر زندگی با حرمت‌شکنیِ آدمی در سایهٔ سیاست حفظ نظام،

مصادره کردن سرمایه‌های طبیعی، معدنی و انسانیِ ایران به‌نفع سلطهٔ تمامیت‌خواهیِ داخلی و نیابتی‌پروریِ خارجی،

سیاست سازماندهانهٔ فقرزایی توسط حاکمیت با هدف جداجدا کردن مردم از هم‌دیگر تا هیچ یاری‌رسانی به دیگری باقی نماند؛ سیاست اتمیزه کردن شهروندان.

 

فریادهای دادخواهی و صنفی از خاک تا فلک‌الافلاک می‌رود، اما از دیوار حفاظ نظام و پنجرهٔ ولی‌فقیه عبور نمی‌کند.

روزنامه همدلی در ۲۵ مهر ۱۴۰۳ به‌نقل از معاون حقوق‌بشر و امور بین‌الملل وزارت دادگستری از «شناسایی شش هزار زباله‌گرد در تهران» خبر می‌دهد و آقای معاون هم آن را حوالهٔ «مافیای زباله» می‌کند! تا حالا خود «زباله‌گردی» مثل «اندام‌فروشی» پدیده بود، حالا «مافیای زباله» هم عرض اندام می‌کند! نشانیش کجاست؟ مفقود است! آقای معاون دادگستری هم سر درنمی‌آورد![مثل صدها پرونده ناهنجار دیگر که از بهار ۱۳۵۸ تا الآن در سایهٔ زعامت ولی‌فقیه، مفقودالاثر شده‌اند و تلسکوپ جمیز وب هم برای کشف‌شان درمی‌ماند!]

 

هیولای فقر در ایران آخوندزده چه جولانها که نمی‌دهد! این‌طور که دارد کورس می‌دهد، عنقریب است که افسانه شود و برود توی رمانها و قصه‌ها و «ژانر» ش جایزهٔ نوبل هم بگیرد!

وقتی فقر و فاقه و فلاکت زندگی و شکستن حرمت آدمیان و شهروندان، می‌تواند حاکمیتی را با بازارگردانی مذهب و فقاهت، سر پا نگه دارد، چه غم از «زوال مشارکت» سیاسی و مدنی؟ وقتی اکثریت جامعهٔ ایران سر تا پای حکومت را تحریم می‌کند، زنده‌باد بی‌حیایی و نامشروعی و اشغالگری در هیأت نظام مقدس جمهوری اسلامی! همین سه ویژگی باید برازندهٔ نظام و رژیمی باشد که روزنامهٔ حکومتی‌اش از قول عضو انجمن جامعه‌شناسی ایران در وصف «زوال مشارکت مدنی و سیاسی» [بخوانید تحریم حداکثری حکومت] بنویسد:

«ما شاهد زوال مشارکت مدنی و سیاسی افراد جامعه هستیم... به‌لحاظ اقتصادی وضعیت کشور اظهر من الشمس و بسیار بحرانی است... جوانان کشور با یک دافعه شدید روبه‌رو هستند... بحران در نهاد خانواده رسوخ کرده. وضعیت عدم تمایل به زندگی در چنین جامعه‌یی عجیب نیست... در زمینه مهاجرت به حدی دافعه‌های مبدأ زیاد شده که جاذبه‌های مقصد اهمیتی ندارد... بسیاری از انگیزه‌های دانشجویان کشور سست شده است» (همان)

 

از اقتصاد و معیشت، از سیاست و مدیریت تا جامعه و فرهنگ و آموزش، همه فراخوان می‌دهند که چه باید کرد؟

همان‌طور که «زوال مشارکت مدنی و سیاسی» رو به حکومت ملایان شتاب گرفته است[تز یا نهاد]، نفی آن، ارادهٔ اکثریت ملتی را پیام می‌دهد [آنتی‌تز یا برابرنهاد] و راه تحقق بخشیدن به این اراده، مشارکت ملی با به‌کارگیریِ قاطعیت اجتناب‌ناپذیر در جهت تعیین‌تکلیف نهاییِ حاکمیت است[سنتز یا برنهاد]

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر