۱۴۰۳ آذر ۱۰, شنبه

آمریکا می‌گوید که ایران "مسیر ادامه تشدید تنش" را انتخاب کرده است

 آمریکا می‌گوید که ایران "مسیر ادامه تشدید تنش" را انتخاب کرده است


سانتریفیوژهای تاسیسات غنی‌سازی اورانیوم ایران در نطنز. 5 نوامبر 2019 AP

دیدبان هسته‌ای سازمان ملل، روز جمعه ۲۹ نوامبر، اعلام کرد که ایران غنی‌سازی اورانیوم را با هزاران سانتریفیوژ پیشرفته در دو تاسیسات هسته‌ای اصلی خود در فردو و نطنز آغاز خواهد کرد. امری که که می‌تواند تنش‌ها بر سر برنامه هسته‌ای تهران به دلیل احتمال غنی‌سازی اورانیوم در سطوح نزدیک به درجه تسلیحاتی‌ را افزایش دهد. وزارت خارجه آمریکا میگوید که ایران "مسیر ادامه تشدید تنش" را انتخاب کرده است. با این وجود، گزارش آژانس بین‌المللی انرژی اتمی حاکی از غنی‌سازی اورانیوم با سانتریفیوژهای جدید تا خلوص ٥درصد است که از ٦‬٠درصدی که در حال حاضر در ایران انجام میشود، بسیار پایین تر است.وزارت خارجه آمریکا در واکنش به تازه‌ترین گزارش آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، در بیانیه‌ای که به خبرگزاری آسوشیتدپرس ارسال شده است، تصریح می‌کند که این کشور "از اعلام ایران مبنی بر انتخاب مسیر ادامه تشدید تنش در مقابل همکاری با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، به شدت نگران است". در این بیانیه همچنین آمده است که "ادامه تولید و انباشت اورانیوم غنی شده تا ٦‬٠ درصد ایران، هیچ توجیه غیرنظامی معتبری ندارد".

ایران به عنوان یکی از امضاکنندگان معاهده منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای، متعهد شده است که به آژانس بین‌المللی انرژی اتمی اجازه دهد برای اطمینان از صلح‌آمیز بودن برنامه‌ تهران، از سایت‌های اتمی این کشور بازدید کند.

تهران همچنین به عنوان بخشی از توافق هسته‌ای ٢٠١٥ برجام، با نظارت بیشتر آژانس و لغو تحریم‌ها در ازای محدود کردن شدید برنامه‌اش، موافقت کرده بود. با این حال، ایران برای سال‌ها دسترسی بازرسان آژانس بین‌المللی انرژی اتمی به سایت‌های هسته‌ای خود را محدود کرده و در عین حال به سؤالات مربوط به سایر سایت‌هایی که پس از فروپاشی توافق، در آن‌ها آثار مواد رادیواکتیو کشف شده، پاسخ کاملی ارائه نمی‌کند.ار اف ای

۱۰آذر ۱۳۱۶ سالروز شهادت سید حسن مدرس توسط رضاخان قلدر

 ۱۰آذر ۱۳۱۶ سالروز شهادت سید حسن مدرس توسط رضاخان قلدر

سید حسن مدرس
سید حسن مدرس

سالگرد شهادت مدرس به‌دست رضاخان قلدر

روحانی شجاعی که خصم دیکتاتور و مرتجعان خمینی‌مسلك بود

سید حسن مدرس یکی از چهره‌های نامدار تاریخ معاصر ایران است که در برابر دیکتاتوری رضاخان ایستاد و جانش را هزینه ایستادگی‌اش کرد. این نوشته نگاهی است به بخشی از تاریخ معاصر ایران که مدرس در آن نقش داشت.

 

مدرس در میان برخی رزمندگان بختیاری

مدرس در میان برخی رزمندگان بختیاری

 

مدرس که بود؟

مدرس سال ۱۲۴۹ در روستای سرابه اردستان به‌دنیا آمد. تحصیلات مذهبی خود را در اصفهان و نجف طی کرد و به اجتهاد رسید. پس از بازگشت به ایران وارد سیاست شد.

لازم به یادآوری است که قانون اساسی مشروطیت با عجله تنظیم شده بود و کمبودهایی داشت. کمی بعد که متمم قانون اساسی تدوین شد آخوندها بر اساس فصل دوم متمم قانون اساسی، برای نظارت بر قوانین مصوب مجلس شورای ملی و تشخیص مغایرت یا عدم مغایرت مصوبات مجلس با احکام شرع، ضرورت حضور یک گروه ۵نفره از مجتهدان تراز اول در مجلس را در متمم وارد کردند(چیزی شبیه شورای نگهبان فعلی).

 

سید ‌حسن مدرس در میان گروه اقلیت مجلس، ملک الشعرای بهار نیز در عکس حضور دارد

سید ‌حسن مدرس در میان گروه اقلیت مجلس، ملک‌الشعرای بهار نیز در عکس حضور دارد

 

طبعا چنان انحرافی از قانون اساسی مشروطیت و سپردن آن به‌دست تشخیص چند آخوند تام‌الاختیار که مافوق رأی و نظر تمامی نمایندگان منتخب ملت بودند،‌ فاجعه‌ای بزرگ و امری ناگوار بود. انحرافی عظیم از انقلاب مشروطه و دستاوردهای آن که خود داستانی دیگر دارد اما اینجا به همین مختصر اکتفا می‌گردد که تنها به مدد حضور چهره‌ای مانند مدرس که یکی از آن ۵مجتهد تراز اول و برجسته‌ترین آنان بود، آن ضایعه، نمود جدی پیدا نکرد و وی توانست از حاکمیت یافتن ارتجاع مذهبی بر قوه مقننه تا حدی جلوگیری کند و این البته تنها و تنها به‌علت وزن سیاسی و مذهبی شخص مدرس بود و چنان‌چه مرتجعینی از جنس شیخ‌فضل‌الله به مجلس فرستاده می‌شدند، قانون اساسی از همان ابتدا استحاله ارتجاعی پیدا می‌کرد.

ضمن این‌که نباید فراموش کرد مراجعی که مدرس را به مجلس فرستادند نیز افرادی بودند که با امثال شیخ فضل‌الله در جریان انقلاب مشروطه مبارزه کرده بودند و آگاهانه فردی مانند مدرس را روانه مجلس کردند.

مدرس از اواسط دوره دوم مجلس شورای ملی تا دوره ششم یعنی به‌مدت ۵دوره در این سمت و سمت نمایندگی مردم و از دوره سوم با رأی مردم در مجلس حاضر بود و تاثیر خاص خود را داشت.

 

مدرس در دولت ملیون

در هنگامه جنگ جهانی اول که تهران در معرض اشغال قوای اشغالگر روس و انگلیس قرار گرفت، قرار شد پایتخت به اصفهان منتقل گردد اما احمدشاه با اشاره انگلستان از میانه راه پا پس کشید و در تهران ماند در نتیجه برخی عناصر ملی تصمیم به تشکیل یک دولت مستقل و ملی گرفته و پس از خروج از تهران به قم و نهایتاً به غرب کشور رفتند تا مقاومت علیه اشغالگر را سازمان دهند. مدرس از همان عناصر ملی تشکیل‌دهنده دولت ملیون بود.

 

مدرس در هیات دولت ملیون

مدرس در هیات دولت ملیون

 

مخالفت مدرس با قرارداد استعماری ۱۹۱۹

مدرس از مخالفان جدی قرارداد استعماری ۱۹۱۹ بود که وثوق‌الدوله باعث و بانی آن بود. قراردادی که ایران را تحت‌الحمایه انگلیس می‌کرد. با وقوع کودتای انگلیسی ۳اسفند ۱۲۹۹ وی توسط سیدضیا طباطبایی، نخست‌وزیر کودتا و رضاخان دستگیر و روانه زندان شد. رضاخان، قزاقی بود که از همین نقطه وارد تاریخ «قدرت» در ایران شد.

 

کودتاهای رضاخان

رضاخان قزاق، در پی چند کودتای متوالی در ایران به‌قدرت رسید. او در این راه از حمایت و پشتیبانی روس‌ها، انگلیسی‌ها و آخوندها و خوانین مرتجع داخلی برخوردار بود.

 

کودتای یکمکودتا در نیروی قزاق

اولین کودتای رضاخان، کودتای داخلی در نیروی قزاق و برکناری کلرژه، افسر اعزامی از سوی انقلابیون روس، بود که به‌جای فرمانده قزاقی که به حکومت ساقط شده تزار تعلق داشت، منصوب و به ایران اعزام شده بود.

در جریان آن کودتا رضاخان، معاون کلرژه(استاروزلسکی) را که با انگلیس‌ها کنار آمده بود، به فرماندهی نیروی قزاق نشاند و خود نیز شایسته اعتماد انگلیس‌ها شد.

 

کودتای دومکودتای ۱۲۹۹

رضاخان پس از کودتای استعماری ۳اسفند ۱۲۹۹ وارد ساختار قدرت و حاکمیت سیاسی ایران شد. او پس از کودتا در حالی‌که یک افسر میان‌رتبه قزاق بود که مواجب ماهانه‌اش را مانند سایر قزاق‌ها از بانک استقراضی روسیه، در تهران می‌گرفت و با سقوط تزار، مدتی بی‌جیره و مواجب مانده بود، در اولین «کار» مشترکی که با انگلیسی‌ها کرد و باعث شد سید ضیاءالدین طباطبایی به نخست‌وزیری برسد، خودش هم بی‌نصیب نماند و حکم وزارت جنگ را دریافت کرد اما با خوش‌خدمتی توانست پس از مدتی، فرماندهی کل قوا را نیز به‌دست آورد.

گام بعدی برای آن قزاق بی‌سواد تصاحب پست نخست‌وزیری بود. او با فشار ایادیش و نقشه‌های پشت‌پرده، پس از کابینه قوام، کابینه مشیروالدوله را مجبور به استعفا نمود و جریان‌ها را به‌سمت رسیدن خود به نخست‌وزیری هدایت کرد. به‌طوری‌که بالاخره در روز ۳آبان ۱۳۰۲ احمدشاه او را به نخست‌وزیری منصوب کرد.


کودتای سومکودتا بر ضد احمدشاه و سلسله قاجار

قدم بعدی رضاخان در مسیر برپایی دیکتاتوری و سلطنت مطلقه خودش، برکناری احمدشاه و نشستن بر تخت سلطنت بود که البته او این طمع استعماری و قدرت‌طلبانه را زیر ماسک و ادعاهای به‌ظاهر ترقی‌خواهانه پنهان می‌کرد و می‌خواست آن را با عنوان «منقرض کردن سلسله قاجار» و اعلام «حکومت جمهوری» انجام دهد. رضاخان می‌دانست که باید مجلس را نیز به‌وسیله سرسپردگانش اشغال کند تا بتواند از طریق به‌اصطلاح قانونی قدرت را قبضه کند. به همین دلیل خواستار انجام انتخابات و تشکیل مجلس پنجم شد. او می‌خواست مجلس هر چه زودتر رسمیت پیدا کند و او بتواند لایحه‌ٔ جمهوری را به‌تصویب برساند و بی‌سر و صدا سلسله قاجاریه را برکنار کند تا خودش به‌طور تمام‌عیار قدرت را قبضه کند.

 

متن اسیضاح رضاشاه توسط مدرس

متن استیضاح رضاشاه توسط مدرس

 

مدرس مخالف رضاخان

گروهی از نمایندگان اقلیت مجلس از جمله سید حسن مدرس مخالف جمهوری بودند. چون می‌دانستند که هدف رضاخان از مطرح کردن جمهوری برپایی سلطنت خودش است. از جمله کسانی که به‌شدت با توطئه رضاخان به مخالفت برخاستند یکی هم دکتر محمد ‌مصدق، نماینده مجلس بود.
در اثر این مخالفت‌ها ترفند به‌اصطلاح جمهوری رضاخان، با مخالفت مجلس و مردم مواجه شد. مجلس در نظر گرفته بود که کابینه رضاخان را استیضاح کند، ولی رضاخان با تظاهر به عدم تمایل به قدرت، برای آن که این مخالفت به سقوط کابینه‌اش منجر نشود، حیله‌ای به‌کار بست و پیشدستی نموده، خودش استعفا داد و از تهران رفت. ولی در عین حال، به‌کمک ایادی‌اش یعنی فرماندهان نیروهای نظامی در مناطق غرب و شرق کشور، مجلس را تهدید کرد تا مبادا کابینه رضاخان را استیضاح کنند. فشارها و تهدیدها به‌حدی بود که مجلس پنجم به‌رغم مخالفت‌های شدیدی که با رضاخان داشت، تحت عنوان حفظ نظم و یک‌پارچگی کشور(که البته به‌وسیله‌ ایادی خود رضاخان به اغتشاش کشیده‌ می‌شد) به کابینه او تمایل نشان داد و در حالی‌که رضاخان قهر کرده و به رودهِن رفته بود، عده‌ای از رجال سیاسی برای برگرداندن رضاخان به صدارت اقدام کردند. به این ترتیب او مجدداً به صحنه قدرت بازگشت.

 

نقشههای رضاخان برای رسیدن به سلطنت

رضاخان برای این‌که احمدشاه نتواند او را عزل کند بایستی از مجلس حکم فرمانده کل قوا را می‌گرفت. اما چون احتمال می‌داد با مخالفت یکی از نمایندگان بانفوذ مجلس به‌نام سید حسن مدرس روبه‌رو شود، خود را موافق خواسته‌های مدرس نشان ‌داد و با جلب نظر او، از مجلس این حکم را گرفت.
در این زمان احمدشاه به اروپا سفر کرده بود و رضاخان می‌خواست از این فرصت استفاده کند و نقشه خود را برای خلع احمدشاه توسط مجلس به پیش ببرد. به این خاطر، رضاخان برای آن‌که برگشتن احمدشاه را به ایران به‌عقب بیاندازد، بلوایی در تهران به‌راه انداخت که به بلوای نان معروف شد. ایادی رضاخان عمداً آرد کم به نانوایی‌ها دادند و در شهر شایع کردند که به‌زودی قحطی خواهد شد. این ماجراها باعث شد که احمدشاه به‌علت ناامن بودن اوضاع، در بازگشت به ایران به تردید بیفتد. رضاخان در این فرصت به ولیعهد احمدشاه یعنی محمدحسن میرزا قول داده بود که اگر احمدشاه از سلطنت خلع شود، محمدحسن میرزا را به سلطنت خواهد رساند. در روزهای بعد، رضاخان فرماندهان لشکرهای خود در نقاط مختلف ایران را واداشت تا از تمام ایالات و ولایات به مجلس و بعضی از جراید تلگراف‌هایی علیه قاجاریه مخابره کنند. و از طرف دیگر در تهران چادرهایی در مدرسه نظام برپا کرده و افرادی به‌نام اقشار و طبقات مخالف سلسله قاجار را در آنها گردآورد. با همین هدف، اعلامیه‌هایی نیز مبنی بر انزجار و تنفر از قاجاریه و درخواست خلع این سلسله از سلطنت در بین مردم توزیع شد. اقدام دیگر این بود که برخی از وکلای مجلس که از عوامل رضاخان بودند، طرح مربوط به انقراض قاجاریه را تهیه کرده و با تطمیع و تهدید از سایر نمایندگان امضا گرفتند.
طرح رضاخان این بود که روز ۹آبان، ایادیش انقراض سلسله قاجار و سپردن موقتی سلطنت به رضاخان را در مجلس مطرح کنند.

 

شعبدهٔ جمهوری‌خواهی رضاخان 

مجلسی كه اكثريت آن عوامل دست‌چين شدهٔ رضاخان بودند در ۲۲بهمن ۱۳۰۲ افتتاح شد و می‌خواستند در كمتر از ۴۰روز تا شب عيد كار جمهوری رضاخانی را به‌انجام برسانند سكه‌های طلا و نقرهٔ آن را هم ضرب كرده بودند.

اما مدرس و ميهن‌پرستان آن زمان كه در مجلس در اقليت بودند با شجاعت و جسارت نقشهٔ جمهوری نظامی رضاخانی را كه در واقع عكس‌برگردان جمهوری اسلامی خمينی بود، با قيام مردم تهران كه ده‌ها شهيد بر جای گذاشت درهم‌شكستند.

مدرس بعداً قيمت را با شهادت خودش به‌دستور رضاشاه در تبعيد در كاشمر پرداخت.


مخالفت مصدق با سلطنت رضاخان

در صبح روز ۹آبان ۱۳۰۴ که این طرح تصویب شد، مستوفی‌الممالک که از رجال سیاسی بالنسبه بانفوذ آن ایام و نماینده مجلس بود با دکتر مصدق ملاقات کرده و از او در مورد حضور خود و دوستانش در چنین مجلسی که قصد اعطای قدرت به رضاخان را دارد پرسیده بود و مصدق پاسخ داده بود: «به توپچی و سرباز سال‌ها مواجب می‌دهند که یک روز بکار بیاید و از مملکتش دفاع کند. به وکیل هم ۲سال مواجب می‌دهند برای این‌که یک روز به‌کار مملکت بخورد... اگر ما امروز به مجلس نرویم به وظیفه نمایندگی خود رفتار نکرده‌ایم...». دکتر مصدق همان روز در مجلس طی نطق تاریخی مخالفت شدید خود را با دادن قدرت به رضاخان ابراز کرد. مصدق در بخشی از این نطق گفته بود:
«این ارتجاع و استبداد صرف است... امروز مملکت ما بعد از ۲۰سال و این همه خون‌ریزی‌ها می‌خواهد سیر قهقرایی بکند... بنده اگر سرم را ببرند و تکه‌تکه‌ام بکنند و... هزار فحش به من بدهند زیربار این حرف‌ها نمی‌روم.‌.. پس چرا خون شهدای راه آزادی را بی‌خود ریختید؟ چرا مردم را به کشتن دادید؟ می‌خواستید از روز اول بگویید که ما دروغ گفتیم و مشروطه نمی‌خواستیم،‌ آزادی نمی‌خواستیم...».

مدرس نیز درباره ماده واحده رضاخانی گفت: «خلاف قانون اساسی است، صدهزار رأی هم بدهید خلاف قانون است، هزار رأی هم بدهید خلاف قانون است» و جلسه را ترک کرد.


خلع قاجاریه و سلطنت موقت رضاخان قزاق

سرانجام پس از بندوبست‌های زیاد و به‌رغم مخالفت دکتر مصدق و نطق تاریخی او علیه اعطای سلطنت به رضاخان، مجلس طی ماده واحده‌ای در تاریخ ۹آبان ۱۳۰۴ سلسله قاجاریه را منقرض اعلام نمود و موقتاً تا تشکیل مجلس مؤسسان حکومت را به رضاخان تفویض کرد. در این جلسه برخی از نمایندگان مخالف هم‌چون مصدق و مدرس پس از موضع‌گیری نسبت به این ماده، پیش از رأی‌گیری از جلسه خارج شدند.
در همان روز پس از شلیک توپ، انقراض سلسله قاجار اعلام و بلافاصله ولیعهد و درباریان به خارج کشور تبعید شدند.


آخرین کودتای رضاخان قزاق

مجلس مؤسسان که ایادی رضاخان در آن غلبه داشتند در ۱۵آذر ۱۳۰۴ سلطنت پهلوی را تصویب کرد.

و رضاخان در ۲۵آذرماه در مجلس پنجم به‌عنوان شاه بر تخت سلطنت جلوس کرد. به این ترتیب تمامی ثمرات انقلاب مشروطیت در برپایی حکومت مشروطه، با دادن قدرت به‌دست یک سلطان مطلق‌العنان دیگر، بر باد داده شد.


آخوندها، حامیان رضاخان

نکته قابل‌توجه در روی کار آمدن رضاخان، نقش آخوندهای مرتجع است که در این سرفصل‌ها بالاترین خیانت‌ها را به اسلام و مردم ایران کرده‌اند. از جمله در تشکیل مجلس مؤسسان که بر سلطنت رضاخان رأی داد نام آخوند کاشانی بود در حالی‌که نام مصدق در لیست نمایندگان مجلس مؤسسان نبود.

 

تبریک برخی علما به رضاخان

نمونه دیگر تبریک آخوندهای سرشناس به رضاشاه است از جمله:
- «حضور مبارک اعلیحضرت پهلوی شاهنشاه ایران خلدالله ملکه و سلطانه، تبریک سلطنت تقدیم، امید است به ظهور ولی عصر متصل شود». جواد - صاحب جواهر(احتمالا نوه صاحب جواهر است) دسامبر ۱۹۲۵، نجف.
- «حضور مبارک پادشاه اسلام‌پناه پهلوی ایدالله نصره، دوام این دولت قوی‌شوکت را برای تشیید ملت و حفظ استقلال مملکت و بسط معدلت و موجبات ترفیه حال رعیت مسئلت و جلوس میمنت مأنوس را تهنیت تقدیم. الاحقر ابوالحسن موسوی - ۳۰دسامبر ۱۹۲۵، نجف.
خمینی گر چه در آن دوره «عددی» نبود اما به هر حال در تمامی ۱۶سالی که رضاشاه در کار بسط دیکتاتوری خود بود، بی‌اعتنا به سرنوشت شومی که برای مردم ایران رقم زده می‌شد،‌ هیچ موضع‌گیری و مخالفتی علیه دیکتاتوری وابسته رضاشاه نداشت و در سازش و سکوت در قبال رژیم او به‌سر می‌برد و مشغول درس‌های حوزه بود.


سلطنت رضاخان قزاق

با آغاز سلطنت رضاخان در ۱۵آذر ۱۳۰۴، یک دوران ۱۶ساله دیکتاتوری تا زمان سقوط رضاخان در شهریور سال ۱۳۲۰، در ایران به‌وجود آمد. مجلس ششم که در اوایل سلطنت رضاخان تشکیل شد آخرین مجلسی بود که تعدادی از نمایندگان مترقی توانستند به آن راه یابند. نفرات اول تا سوم این مجلس سیدحسن مدرس، مستوفی‌الممالک و دکتر مصدق بودند. اما با شدت یافتن دیکتاتوری رضاخان، کار به جایی رسید که در مجلس هفتم که در ۱۴مهر ۱۳۰۷ گشایش یافت تا دوره چهاردهم مجلس، تمامی نمایندگان از عناصر دستچین‌شده و فرمایشی بودند و به‌ندرت یک نماینده مترقی به مجلس راه می‌یافت.


ترور مدرس

مدرس به رضاخان پیام داد: به کوری چشم دشمنان نمرده‌ام و هنوز زنده‌ام!

موضع‌گیری‌های مدرس سبب شد تا رضاخان درصدد حذف مدرس برآید. رضاخان پس از آن که نتوانست مانع ورود مدرس به مجلس ششم شود، درصدد ترور او برآمد. زمانی که مدرس از ترور جان سالم به‌در برد، رضاخان که در مازندران بود به‌وسیله تلگراف از مدرس احوالپرسی کرد و مدرس در پاسخ گفت: «به کوری چشم دشمنان نمرده‌ام و هنوز زنده‌ام»!

 

مدرس پس از ترور نافرجام رضاخان در بیمارستان

مدرس پس از ترور نافرجام توسط عوامل رضاخان در بیمارستان


سرانجام رضاخان و عواملش با دست‌کاری در انتخابات مجلس هفتم مانع از این شدند که اسم مدرس از صندوق رأی بیرون بیاید. مدرس نیز در راستای افشای این دست‌کاری گفت: «اگر هیچ‌کس از مردم تهران به من رأی نداده باشند ولی خودم که یک رأی به خودم داده‌ام، پس این یک رأی که به نام مدرس در صندوق بود، چه شد و چرا خوانده نشد؟».


بازداشت و تبعید مدرس

مجلس هفتم بدون حضور مدرس در ۱۶مهر ۱۳۰۷ افتتاح شد. ۲روز پس از افتتاح مجلس، مأموران نظیمه به منزل مدرس هجوم آوردند و شبانه وی را از تهران خارج کرده به مشهد بردند. ابتدا وی چند روزی در یکی از دهات مشهد و سپس به‌مدت ۹سال به شهر خواف منتقل شد. پس از ۹سال به کاشمر انتقال یافت و در ۱۰آذر ۱۳۱۶ توسط ۳تن از فرستادگان رضاشاه به‌قتل رسید.

 

تلاش‌های رضاخان برای تطمیع مدرس

رضا خان ابتدا می‌خواست مدرس را با خود همراه سازد و برای تطمیع وی به او پیغام داد که: «چون شما از تهران انتخاب نشده‌اید، (دوره هفتم مجلس را می‌گوید) اجازه بدهید که کاندیدای یکی از شهرستان‌ها شوید و دستور دهم انتخاب گردید!». مدرس در جواب گفت: «به سردار سپه بگو اگر مردی، مردم را آزاد بگذار تا ببینی من از چند شهر انتخاب می‌شوم. والا مجلسی که به دستور تو من نماینده‌اش گردم باید درش را لجن گرفت».

آنگاه رضاخان دستور داد مدرس را به‌اتهام قصد کودتا با کمک ایلات و عشایر دستگیر و مورد ضرب‌وشتم قرار داده و به کاشمر در خراسان تبعید کردند و...

 

پیام مدرس به رضاخان

مجله گلبرگ در تاریخ آبان ۱۳۸۱ در شماره ۳۵ خود ضمن مطلبی درباره مدرس نوشت: «دکتر سید عبدالباقی، فرزند مدرس، نقل می‌کرد: «وقتی آقا در خواف تبعید بودند با مشقت زیاد توانستم به دیدن‌شان بروم. در دومین روز اقامت در خواف به آقا عرض کردم: نمی‌شود کاری کنید که از این زندان بیغوله رهایی یابید. آقا فرمودند: چرا، خیلی هم آسان! همین یک ماه پیش رضاخان به‌وسیله مأموری پیغام داده بود که من دخالت در سیاست نکنم و به عتبات بروم و آن‌جا ساکن شوم. گفتم: به رضاخان بگو: مدرّس گفت: من وظیفه خود را دخالت در سیاست می‌دانم. این جا هم جای خوبی است و به من خوش می‌گذرد. تو را هم روزی انگلیسی‌ها کنار گذاشته و به گوشه‌ای پرتاب می‌کنند. اگر قدرت داشتی و توانستی، بیا همین جا [خواف]. هر چه باشد بهتر از تبعیدگاه‌ها و زندان‌های خارج از ایران است. ولی می‌دانم که من در وطنم به‌قتل می‌رسم و تو در غربت و سرزمین بیگانه خواهی مرد».

 

چند جمله از مدرس

مدرس روزی به رضاخان گفت:

  • «تـو یک قزاق هستـی، برو پـی کارت و پـا به زمیـن بکـوب تـو را چه به دخـالت در امور مملکت؟».
  • « اختلاف من با رضاخان بـر سـر کلاه و عمامه نیست مـن با اساس ایـن دستگاه مخالفم».
  • «ما خـودمان صـاحب‌خـانه هستیـم. ما را آزاد بگذاریـد که صلاح و فساد خودمان را می‌دانیم».
  • «سزاوار نیست که ما بـا امضاء خـود آزادی و استقلال خـویـش را از دست داده و تـرک کنیـم».
  • «رضا شاه اومد سراغ من گفت آقا بلشویک‌ها دارن میآن بیایید با هم متحد بشویم، گفتم برای چی متحد بشیم، گفت بیاین حالا بعدا می‌بینید، گفتم برو این دام بر مرغ دگر نه برو، ما با رضاخان‌ها متحد نمی‌شیم».

  • «من با جمهوری واقعی مخالف نیستم حکومت صدر اسلام هم تقریبا بلکه تحقیقا حکومت جمهوری بوده است ولی این جمهوری که می‌خواهند به ما تحمیل کنند بنا بر اراده ملت ایران نیست بلکه انگلیسی‌ها می‌خواهند به ملت ایران تحمیل کنند و حکومتی را که صددرصد دست‌نشانده و تحت اراده خودشان باشد در ایران برقرار سازند اگر واقعا نامزد و کاندیدای جمهوری فردی آزادی‌خواه و ملی بود، حتما با او موافقت می‌کردم  و از هیچ نوع کمک و مساعدت با او دریغ نمی‌نمودم».


۱۱آذر ۱۳۰۰ شهادت میرزا کوچک‌خان، سردار جنگل

 ۱۱آذر ۱۳۰۰ شهادت میرزا کوچک‌خان، سردار جنگل

-

۱۱آذر ـ شهادت میرزا کوچک‌خان، سردار جنگل
۱۱آذر ـ شهادت میرزا کوچک‌خان، سردار جنگل

میرزا کوچک‌خان در دوران جوانی 

میرزا یونس معروف به میرزا کوچک‌خان، فرزند میرزا بزرگ در سال ۱۲۵۷ خورشیدی، در محله استادسرا در شهر رشت چشم به جهان گشود. کوچک‌خان در سال‌های آغازین زندگی به آموختن صرف و نحو و تحصیلات دینی پرداخت و به سلک روحانیان درآمد؛ اما رخدادها و شور آزادی‌خواهی در ایران و کشورهای همسایه، مسیر افکار میرزا را تغییر داد. بنا‌ به گفته اطرافیان، کوچک‌خان مردی قوی‌بنیه و دارای سیمایی متبسم بود و از نظر اجتماعی فروتن، خوش‌برخورد، مؤمن به اصول اخلاقی، صریح‌اللهجه، طرفدار عدل و آزادی و حامی مظلومان بود.
  

میرزا کوچک‌خان در صفوف مجاهدان مشروطه 

میرزا کوچک‌خان در جوانی از مجاهدان مشروطه و عضوی از کمیته ستارخان بود که در فتح تهران و فرماندهی دسته‌های مجاهدان برای جنگ با قوای استبداد شرکت داشت. در همان دوران بود که نیروهای روسی که سر دشمنی با انقلاب مشروطه ایران داشتند، مدتی میرزا را از رشت تبعید کردند. در سال ۱۲۹۳ کوچک‌خان که تازه از تبعید آزاد شده و به رشت آمده بود، برای جلوگیری از محو دستاوردهای انقلاب مشروطه، سلاح به‌دست گرفت و راهی جنگل‌های گیلان شد تا آتش آزادی را، این بار از دل جنگل‌های گیلان شعله‌ور سازد. 
 
میرزا کوچک‌‌خان به‌شدت تحت تاثیر ظلم و ستمی قرار گرفت که نیروهای روس و استبداد حاکم بر مردم گیلان اعمال می‌کردند. او مصمم شد تا به کمک دوستان مشروطه‌خواه خود، دوباره دست به قیام بزند. اما این بار علاوه بر مطالبه آرمان‌های آزادی‌خواهانه مشروطه که آن را بربادرفته می‌دید، در پی نجات ایران از اشغال نیروهای نظامی نیز بود. افکار میرزا کوچک‌‌خان توانست در دل اقشار و طبقات گوناکون مردم گیلان نفوذ کند.
  

قیام جنگل به رهبری میرزا کوچک‌خان

تاریخ‌نگاران عمدتاً قیام جنگل را به ۲دوره تقسیم می‌کنند؛ دوره اول به‌مدت ۲سال و به مرکزیت فرماندهی در کسما است. این دوره با تسخیر رشت آغاز شده و به‌مدت ۴سال به‌صورت یک حکومت جمهوری مستقل، در کل ایالت گیلان بوده است.
 

قیام جنگل به رهبری میرزا کوچک‌خان - دوره اول

این دوره زمانی است که بعد از پیروزی انقلاب کبیر شوروی، نیروهای روس از ایران خارج شدند؛ در این خروج، قوای جنگل راه را برای آنها باز کردند. اما وضعیت آخرین دسته روس‌ها، یعنی قوای ژنرال «بیچراخوف» که دارای افکار تزاری بود، متفاوت بود. او با انگلیسی‌ها به فرماندهی ژنرال «دنسترویل» متحد شده بود که به قفقاز رفته و در آنجا با بلشویک‌ها بجنگند. قوای روس و انگلیس از میرزا خواستند که تعدادی پاسگاه در اختیار آنها قرار بدهد؛ میرزا کوچک‌خان این درخواست را رد کرد. از این‌رو کنار پل منجیل جنگ سختی در می‌گیرد که به شکست نیروهای جنگل می‌انجامد. 
 
با شکست نیروهای جنگل، رشت به‌دست نیروهای انگلیسی می‌افتد. البته بعد از آن جنگلی‌ها رشت را آزاد می‌کنند، اما دوباره انگلیسی‌ها رشت را تصرف کرده و نهایتاً دو طرف به صلح می‌رسند. بعد از آن دولت مرکزی ۲۰هزار قزاق را برای سرکوب جنگل به گیلان فرستاد. در این کشاکش‌ها و فشارهای دولت مرکزی و انگلیس حاج احمد کسمایی تاجر بازار و از سران جنگل، تاب تحمل این فشارها را نیاورده، خائنانه و زبونانه تسلیم می‌شود. از طرف دیگر میرزا نیز که نمی‌خواست با هموطنانش بجنگد، به شرق گیلان عقب‌نشینی می‌کند. در این راهپیمایی طولانی، عده‌یی از مجاهدین جنگل از پای درآمدند. در این میان، عناصر سست‌عنصر نیز یا خود را به دشمن تسلیم کرده، یا از اردوی کوچک‌خان فرار کردند. 
 
پس از مدتی میرزا کوچک‌خان به فومنات -یعنی همان پایگاه اولیه‌اش- برمی‌گردد. این پایان دوره اول قیام جنگل است.
  

قیام جنگل به رهبری میرزا کوچک‌خان - دوره دوم 

دوره دوم جنبش جنگل از ۱۲۹۸ آغاز شد. با این‌که در پایان دوره اول، جنبش جنگل ضربات سختی خورد بود، اما از آنجا که میرزا کوچک‌خان ایستادگی کرد، جنبش جنگل به بقای خود ادامه داد. رفته‌رفته مجاهدین جنگل یکدیگر را یافته و دیگربار نیرو گرفتند. 
 
کمی بعد از آغاز دوره دوم، رخدادی دیگر نیز پیش آمد. روز ۲۸اردیبهشت ۱۲۹۹ نیروهای ارتش سرخ شوروی به بندر انزلی وارد شدند. چندی بعد، یعنی روز ۱۴خرداد میرزا کوچک‌‌خان در رأس مجاهدان جنگل که سراسر گیلان را آزاد کرده بودند، وارد رشت شد. سپس میرزا به انزلی رفته با نماینده شوروی در انزلی ملاقات کرد. آنگاه میرزا به ‌عوت مردم و در میان استقبال شورانگیز آنان، با صدور اعلامیه‌یی، حکومت جمهوری را در گیلان اعلام نمود. 
 
در رشت عده‌یی برخلاف توصیه‌های میرزا، خودسرانه متعرض مردم می‌شدند؛ از این‌رو روز جمعه ۱۸تیر ۱۲۹۹ میرزا کوچک‌‌خان به‌عنوان اعتراض از رشت به صومعه‌سرا رفت. در خلأ نبودن میرزا، طرفداران شوروی بر ضد کوچک‌خان کودتا کرده، دولت جدیدی را معرفی کردند که به‌دلیل عدم استقبال مردم به بن‌بست کشیده شد. کودتاگران به‌ناچار مجبور شدند دولت جدیدی به رهبری میرزا کوچک‌خان تشکیل دهند؛ اما این دولت نیز دوامی نیاورد و با قتل حیدرخان عمو اوغلی، از هم پاشید. اختلافات درونی چه در دوره اول و چه در دوره دوم قیام جنگل، از عوامل مهم تضعیف این نهضت محسوب می‌شود.  
  

کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ و اوج‌گیری نبرد نیروهای استبداد با مجاهدان جنگل به رهبری میرزا کوچک‌خان

بعد از کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ و قدرت گرفتن رضاخان، استبداد حاکم در تهران شایعه کرد که دولت میرزا کوچک‌خان در گیلان، دست‌نشانده و عامل شوروی است و قصد دارد تسلط نظامی و ایدئولوژیک خود را بر کل ایران حاکم کند. سپس به فرمان احمدشاه قاجار رضاخان برای سرکوب جنبش جنگل وارد رشت شد. در این دوران سخت نیز عده‌یی به میرزا خیانت کرده و از اردوی او فرار کردند. نیروهای قزاق طی شبیخون‌های متعدد نیروهای جنگل را وادار به عقب‌نشینی کردند. در نهایت طی این نبردها، میرزا کوچک‌خان همراه با یار وفادارش «گائوک آلمانی» که خود را هوشنگ نامیده بود، به‌سمت خلخال و کوه‌های طالش حرکت کرد؛ هدف این بود که در آنجا بار دیگر تجدید قوا کرده، آماده نبردهای بعدی با نیروهای استبداد شوند. اما در میانه راه، گرفتار بوران و توفان شده و روز ۱۱آذر سال ۱۳۰۰ در میانه برف‌ها جان سپرده، به‌شهادت رسیدند. 
  

وحشیگری نیروها و مزدوران استبداد در برابر پیکر میرزا کوچک‌خان

محمدخان سالار شجاع، برادر امیر طالش که از بدخواهان میرزا بود، دستور داد فردی به‌نام رضا اشکستانی سر یخ‌زده میرزا را از بدنش جدا کند. سپس سر کوچک‌خان را نزد برادرش در ماسال فرستاد و در نهایت در رشت تسلیم نیروهای دولتی کردند. آنها نیز سر میرزا کوچک‌خان را در مجاورت سربازخانه رشت، تا مدت‌ها در برابر دیدگان مردم قرار دادند. سپس خالو قربان که از خائنین و عناصر سست‌عنصر صفوف میرزا، که از مزدوران رضا‌خان شده بود، سر کوچک‌‌خان را به تهران برد و تسلیم رضاخان کرد. 
 
به دستور رضاخان سر میرزا را در گورستان حسن‌آباد دفن کردند. اما کمی بعد، یکی از یاران قدیمی میرزا کوچک‌خان به‌نام «کاس‌آقا حسام»، مخفیانه سر میرزا را از گورکن تحویل گرفت و به رشت برد. آنگاه سر را در محلّی موسوم به سلیمان داراب به‌خاک سپردند. 
 
در شهریور ۱۳۲۰ و هنگام برکناری رضاخان، آزادی‌خواهان گیلان قصد داشتند جسد بدون سر میرزا را با تشریفاتی شایسته، از خانقاه طالش به رشت حمل کنند ولی مأموران جلوگیری کردند. در نتیجه جسد را به‌طور عادی به رشت حمل کرده و در کنار سر میرزا دفن کردند. 
  

آخرین نامه میرزا کوچک‌خان 

میرزا کوچک‌خان در آخرین نامه‌اش در تاریخ ۵آبان سال ۱۳۰۰ نوشت: 
 «...با رویه‌ای که دشمنان‌مان در پیش گرفته‌اند شاید بتوانند به‌طور موقت یا دائم توفیق حاصل کنند؛ ولی اتکای من و همراهانم به خداوند دادگری است که در بسیاری از مهالک حفظم نموده است... امروز دشمنان‌مان ما را دزد و غارتگر خطاب می‌کنند و حال آن که هیچ قدمی جز در راه آسایش و حفاظت مال و ناموس مردم برنداشته‌ایم. ما این اتهامات را می‌شنویم و حکمیت را به خداوند قادر و حاکم علی‌الاطلاق واگذار می‌کنیم...».
 
برای اطلاعات بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید:
 
 

سوریه - حماه سقوط کرد، قیام مردمی در حمص، درگیری در دمشق

 سوریه - حماه سقوط کرد، قیام مردمی در حمص، درگیری در دمشق

حما در سوریه سقوط کرد، قیام مردمی در حمص و درگیری در دمشق
حما در سوریه سقوط کرد، قیام مردمی در حمص و درگیری در
 دمشق

به گزارش خبرگزاریها، روز شنبه ۱۰ آذر، شهر حماه در سوریه به دست نیروهای مخالف رژیم اسد سقوط کرده است. این اتفاق همزمان با قیام مردمی در شهر حمص رخ داد، جایی که هزاران نفر به خیابان‌ها آمدند و شعارهایی علیه رژیم اسد سر دادند.

در دمشق نیز درگیریهای شدید میان نیروهای دولتی و مخالفان گزارش‌شده است. منابع محلی از افزایش تنشها در پایتخت و احتمال گسترش درگیریها به مناطق دیگر خبر داده‌اند.

 

شهر حماه سقوط کرد

دمشق- درگیریهای شدید میان نیروهای رژیم اسد و مخالفان

قیام مردمی در حمص سوریه


پیشروی مخالفان بشار اسد در سوریه

دومین شکست خامنه‌ای در عرض یک هفته؛ تصرف حلب به دست مخالفان مسلح اسد

عقب‌نشینی نیروهای اسد و رژیم ایران از ادلب و حلب؛ اپوزیسیون کنترل مناطق استراتژیک را به دست گرفت


عقب‌نشینی نیروهای اسد و رژیم ایران از ادلب و حلب؛ اپوزیسیون کنترل مناطق استراتژیک را به دست گرفت

نیروهای اپوزیسیون سوریه در ادلب
نیروهای اپوزیسیون سوریه در ادلب

رویترز:

در ادامه درگیری میان گروه‌های مسلح اپوزیسیون سوریه و نیروهای رژیم بشار اسد در ادلب

نیروهای اپوزیسیون کنترل بزرگراه استراتژیک M۵ را به دست گرفته

و تانکهای ارتشی را به غنیمت گرفتند

 

دیدبان حقوق‌بشر سوریه:

نیروهای ارتش بشار اسد از همه نقاط استان ادلب از جمله فرودگاه نظامی ابو ضـُهور

در حال عقب‌نشینی هستند

تاکنون ۵۰ روستا و شهر در این منطقه تحت کنترل نیروهای اپوزیسیون قرار دارد

 

آسوشیتدپرس:

با گرفتار شدن رژیم ایران و حزب‌الله در جاهای دیگر

اکنون رژیم اسد به گوشه رینگ افتاده است

 

سی.ان.ان

شورشیان سوریه از ضعف نیروهای نیابتی رژیم ایران برای حمله به حلب استفاده کردند

در طول یک سال گذشته رژیم ایران شاهد فرود آمدن ضربات پیاپی به حزب‌الله بوده است

این گروه شبه‌نظامی که به نجات رژیم اسد از دست شورشیان سوری کمک کرد

اکنون به‌طور قابل توجهی تضعیف شده و اکثر رهبران آن ترور شده‌اند

 

دیدبان حقوق‌بشر سوریه:

هواپیماهای اسراییلی گذرگاه رسمی جوسیه در مرز لبنان و سوریه و پلهای ارتباطی آنرا هدف قرار دادند

در این حمله چند خودرو متعلق به حزب‌الله منهدم شد

 

تسخیر کنسولگری رژیم در حلب

توسط شورشیان سوری

 

تسخیر مراکز نیروهای رژیم آخوندی در حلب

 

سایت حکومتی عصر ایران:

ورود تروریستها به کنسولگری در حلب

 

العربیه:

گروه‌های مسلح سوریه برای اولین بار از سال ۲۰۱۶ وارد شهر حلب شدند

و تقریباً به‌طور کامل در محله‌های حلب حضور دارند

 

دیدبان حقوق‌بشر سوریه:

هیأت تحریر شام چندین محل در حلب و حدود ۶۵ روستا و شهرک

و بزرگراه دمشق-حلب را تحت کنترل خود در آورده است

 

دیدبان حقوق‌بشر سوریه:

شبه‌نظامیان رژیم ایران و حزب‌الله به‌طور کامل عقب‌نشینی کرده و از شهر خارج شده‌اند

هیأت تحریر شام کنترل برخی از زندانهای حلب را به دست گرفت

و زندانیان را آزاد کرد

۱۴۰۳ آذر ۸, پنجشنبه

پیام خانم مریم رجوی به‌مناسبت روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان

 پیام خانم مریم رجوی به‌مناسبت روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان

خانم مریم رجوی رئیس‌جمهور برگزیده مقاومت ایران
خانم مریم رجوی رئیس‌جمهور برگزیده مقاومت ایران

پیام مریم رجوی به‌مناسبت روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان

۲۵نوامبر سال ۲۰۱۵

روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان، روز رسوایی رژیم زن‌ستیزی است که پایه‌های حاکمیت خود را بر سرکوب و تبعیض علیه زنان بنا کرده است و روز مظلومیت زن ایرانی است که همه عرصه‌های زندگیش تحت نام خدا و اسلام، هدف خشونت و تبعیض قرار می‌گیرد.

سرچشمه خشونت علیه زنان در این دوران بنیادگرایی اسلامی است که ریشه اندیشه آن زن‌ستیزی است که باید با تمام قوا زنان علیه آن قیام کنند.

در این روز به یاد دهها هزار زن قهرمانی هستیم که در مبارزه علیه فاشیسم دینی شکنجه یا اعدام شدند.

به یاد دخترانی که در برابر تعدی دژخیمان این رژیم ایستادند و جان خود را از دست دادند و زنانی که رنج زندان و شکنجه را به جان خریده و در مقابل این رژیم ایستادگی می‌کنند.

هم‌چنین زنانی را به یاد داریم که قربانی اسیدپاشی شدند و نیز میلیونها زنی که به‌خاطر زن بودن مورد تحقیر و بدرفتاری و ستم قرار می‌گیرند. تحت حکومت آخوندها، قوانین رسمی راه اعمال خشونت بر زنان را باز می‌کند و بی‌عدالتی نسبت به زنان در قضاییه آخوندها نهادینه شده است.

تحمیل حجاب اجباری و قوانین آن یک ناامنی دائمی در زندگی همه زنان ایجاد کرده است. هر روز هزاران زن به‌خاطر بدحجابی مورد برخورد مأموران رژیم قرار می‌گیرند.

سالانه بیش از صدهزار زن از بازار کار ایران کنار گذاشته شده‌اند و فقر و نابرابری که به‌خصوص در سالهای اخیر شدت پیدا کرده، بیش از همه زنان را به فقر کشانده است.

 

دوستان عزیز!

بر اثر شلیک ۸۰موشک سنگین به کمپ بی‌دفاع لیبرتی که توسط رژیم ایران هدایت شده بود، ۲۴ عضو مجاهدین به‌شهادت رسیدند؛ از جمله یک زن پیشتاز، خواهرم نیره ربیعی.

در حملات قبلی هم‌چنین ۱۶ زن مجاهد به‌شهادت رسیدند و ۶ زن مجاهد دیگر به گروگان گرفته شدند.

در میان آنها به‌خصوص می‌خواهم از زهره و گیتی یاد کنم که هر کدام الگوهای ستودنی از پایداری و شجاعت زن ایرانی در مبارزه علیه استبداد دینی بودند.

یادآوری آنها، موقعیت زن بپا خاسته ایرانی را سمبلیزه می‌کند که از یک‌طرف هدف کینه‌توزی و بربریتی از جانب آخوندهاست و از طرف دیگر، مقاومت زن ایرانی و عزم او برای تغییر در ایران را بیان می‌کند.

زن ایرانی که از سابقه‌یی ۱۵۰ساله در مبارزه برای آزادی برخوردار است، در پی آینده‌یی است بر اساس آزادی، دموکراسی و برابری.

زنان مقاومت ایران که توانسته‌اند در موقعیتی دشوار، یک جنبش تحت محاصره و تحت سرکوب را پیش ببرند، آرزوها و پایداری همین زنان را نمایندگی می‌کنند.

مقاومت ایران، خواهان یک جمهوری مبتنی بر جدایی دین و دولت، کثرت‌گرا و صلح‌جو و یک ایران بدون اعدام و غیراتمی است. و تا آن جا که به آزادیها و حقوق زنان برمی‌گردد، ما تأکید داریم که:

زنان باید به‌طور برابر، حق برخورداری از کلیه حقوق و آزادیهای اساسی از جمله، حق مشارکت برابر در رهبری سیاسی جامعه را داشته باشند.

زنان در انتخاب پوشش خود آزادند و قانون حجاب اجباری لغو می‌شود و در ایران فردا، اشکال گوناگون خشونت علیه زنان و احکام شریعت آخوندی لغو می‌شود.