با یاد مجاهد شهید محمدعلی توتونچیان از فرهنگیان پیشتاز نبرد با دیکتاتوریهای شاه وشیخ از همدان
- زندگینامه شهیدان
- 1396/05/15
محل تولد: همدانشغل: دبیرسن: 36تحصیلات: دانشجوی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهرانمحل شهادت: تهرانتاریخ شهادت: 0-5-1367محل زندان: اوین
زندگینامه شهید
زندانی زمان شاه: مدت کوتاهی در سال۵۶ و هفت ماه در سال۵۷ در قصر
نحوه شهادت: حلقآویز
محمدعلی در سال۱۳۳۲ در خانوادهای متوسط در همدان به دنیا آمد و تحصیلات خود را تا دیپلم در همدان گذراند. وی از همان نوجوانی در دبیرستان با مسایل سیاسی آشنا شد و پی برد که عامل فقر و محرومیت مردم نظام دیکتاتوری شاه خائن است.
محمدعلی بعد از دوران دبیرستان وارد دانشسرای راهنمایی همدان شد ولی بعد تغییر رشته داد و تحصیلاتش را در رشته علوم اجتماعی دانشگاه تهران ادامه داد.
وی بعد از سال۵۰ با سازمان مجاهدین که علنی شده بود آشنا شد و به همراه دوستانش همچون مجاهدان شهید مهدی افشارلر، مجتبی روان، روح اله ناظمی، فتحالله ناظمی، حسین میرزائی، حسین کریمی و... علیه نظام شاه خائن فعالیت میکرد.
محمدعلی مدتی در دبیرستانی در همدان تدریس میکرد. وقتی مدیر ساواکی دبیرستان متوجه شد که وی با دانش آموزانش کار سیاسی میکند تصمیم به اخراج او از مدرسه گرفت. اما وقتی دانشآموزان دبیرستان متوجه این مسأله شدند در حمایت از وی تظاهراتی برپا کردند که مدیر مجبور شد مجدد او را به دبیرستان برگرداند.
محمدعلی قهرمان با ویژگی نظم و انضباط و روحیهای شاداب در بین دوستانش شناخته میشد.
وی پس از اینکه در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران قبول شد برای پیشبرد امر انقلاب مردم علیه شاه خائن سر از پا نمیشناخت و جزو دانشجویانی پیشتازی بود که تظاهرات دانشجویی را به همراه سایر دانشجویان هوادار سازمان بهصورت گروههای ۲۰ یا ۳۰نفره سازماندهی میکرد. تظاهراتی که کمکم گسترش پیدا کرد و به تظاهراتهای بسیار بزرگ تبدیل شد که محمدعلی نقش بسیار فعالی در راهاندازی آنها داشت.
وی بهدلیل فعالیتهایی که علیه شاه خائن داشت سه بار توسط مزدوران شاه و ساواک دستگیر شد. بار اول در سال۱۳۵۴ بهخاطر سازمان دهی یک تظاهرات در دانشسرای تربیت معلم همدان از دانشسرا اخراج شد. اما بهخاطر درگیری که وی با رئیس دانشسرا پیدا کرد، دستگیر و به مدت دو ماه تحت فشار بسیار زیاد در زندان همدان به سر برد.
وی دومین بار در حالی که انبوهی از دفاعیات مجاهد شهید محمد مفیدی و مهدی رضایی را همراه داشت توسط ساواک دستگیر شد. این در سال۵۶ و زمانی بود که رژیم شاه به ناچار شلاق را زمین گذاشته بود. محمدعلی در رابطه با این دستگیری گفته است: «بازجو در حالیکه یک بسته از دفاعیات را روی میز گذاشته بود سؤال کرد اینها را از کجا آوردی و به کجا میبردی؟ گفتم اینها را تو دانشکده زیر پلهها گذاشته بودند ما برداشتیم که آنورشان که سفید است را استفاده کنیم قصد دیگری نداشتیم. میگفت بازجو در حالی که به خودش میپیچید فریاد میزد که ببین ما بهخاطر یک برگ از اینها آدم اعدام میکردیم حالا تو میگی بهجای کاغذ باطله از اینها استفاده میکردی». وی بعد از مدت کوتاهی آزاد شد.
محمدعلی سومین بار در اردیبهشت سال۱۳۵۷ در تظاهرات دانشجویی دستگیر میشود. او را به زندان قصر میبرند و در بندی مستقر میشود که همه مسئولان سازمان مجاهدین از جمله برادران مجاهد مسعود رجوی و موسی خیابانی در آن بند بودند. خواهر مجاهد محمدعلی در رابطه با اولین ملاقاتی که با وی در زندان داشته این طور نوشته است: «وقتی اولین بار به ملاقاتش رفتم با آدمی بر خورد کردم که گویا در بهشت به سر میبرد و سر از پا نمیشناخت. چشمانش پر از شادی و غرور بود. بیش از ده بار به من گفت مبادا به حاج آقا بگی من اینجام که بیاید مرا از اینجا بیاورد بیرون، اینجا همان جایی است که من در به در دنبالش میگشتم»
ساواک وی را در زندان نگاه داشت و نهایتاً در روز ۳۰دی ۱۳۵۷ با آزادی آخرین دسته از زندانیان سیاسی وی نیز از زندان آزاد شد.
محمدعلی بعد از آزادی در تظاهرات قبل از سقوط دیکتاتوری شاه نقش بسیار فعالی داشت. وی بعد از انقلاب در انجمن دانشجویان مسلمان هوادار مجاهدین دانشکده علوم اجتماعی به فعالیتش ادامه داد و از مسئولان این انجمن بود.
بعد از کودتای فرهنگی خمینی علیه دانشگاهها و تعطیلی آنها محمدعلی همچنان به فعالیتهایش در بخش دانشجویی ادامه داد. با شروع فاز نظامی و آغاز نبرد مسلحانه انقلابی محمدعلی نیز به زندگی مخفی روی آورد تا اینکه در آبان ۱۳۶۰ همراه با یکی از همرزمانش در خیابانی در تهران دستگیر میشود. وی را به زندان پادگان عشرت آباد میبرند و پس از بازجوییهای اولیه تا صبح در حیاط پادگان نگه میدارند و به وی میگویند امشب میخواهیم اعدامت کنیم. چند بار هم برای او صحنه اعدام مصنوعی ترتیب میدهند و با تیر پلاستیکی به بدن و پای او شلیک میکنند که آثار آنها روی بدن وی باقی مانده بود. محمدعلی قهرمان با جسارت و شجاعتی که داشت در صبحگاه همان روز از زندان عشرت آباد فرار میکند.
وی که از سازمان قطع شده بود برای وصل مجدد تلاش بسیاری میکند تا آن که در همین تلاشها، بار دیگر در دیماه ۱۳۶۱ توسط دادستانی دستگیر میشود و از همان لحظات اولیه دستگیری زیر شکنجه شدید قرار میگیرد اما محمدعلی قهرمان حسرت حتی یک آه را بر دل آنها میگذارد و استوار و مقاوم بر سر موضع مجاهدی خود میایستد. نهایتاً وی را در بیدادگاههای خمینی به ده سال زندان محکوم میکنند.
محمدعلی در بین زندانیان اوین از محبویت خاصی برخوردار بود. یکی از همبندیهای وی در مورد او گفته است: «علی بسیار جدی و با صلابت و از روحیه سرشار و سرزندهای برخودار بود بهنحوی که بین زندانیان به او لقب لبخند داده بودند»
نهایتا این مجاهد قهرمان بعد از ۷سال اسارت در مردادماه سال۶۷ در جریان در قتلعام زندانیان سیاسی همراه با سایر مجاهدان سر موضع سربدار میشود.
پس از شهادت وی دژخیمان در تماس با مادر این شهید از وی میخواهند که به اوین برای آزادی پسرش بیاید.
مادر وی با گل و شیرینی برای آزادی وی به زندان بدنام اوین میرود اما دژخیمان پلید بهطور ناگهانی به مادر شهید میگویند پسرت را اعدام کردیم و یک ساک دستی کوچک بهعنوان وسایل محمدعلی به مادرش میدهند.
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر