۱۴۰۳ آذر ۲۱, چهارشنبه

ستارگان شب‌شکن مجاهدین در برابر فرهنگ اعدام ـ دکتر بهروز پویان

 

ستارگان شب‌شکن مجاهدین در برابر فرهنگ اعدام ـ دکتر بهروز پویان

اعدام
اعدام

دکتر بهروز پویان، کارشناس علوم سیاسی از تهران - آذر ۱۴۰۳

۶ هوادار مجاهدین حکم اعدام گرفته‌اند. پیش از این نیز ۳هوادار حکم اعدام گرفته بودند و اکنون ۹هوادار مجاهدین خلق در صف اعدام قرار دارند. ده‌ها نفر از هواداران و کانون‌های شورشی مجاهدین در زندان‌های رژیم هستند و روزانه ده‌ها پراتیک انقلابی توسط کانون‌های شورشی مجاهدین در سراسر کشور انجام می‌شود. علاوه بر این روزانه ده‌ها آکسیون توسط هواداران مجاهدین در سراسر جهان برگزار می‌شود و موجی از همبستگی جهانی با مجاهدین شکل گرفته است. اکنون در سال ۱۴۰۳ هستیم یعنی ۵۳سال پس از ضربه ساواک به مرکزیت سازمان در سال ۱۳۵۰، ۴۳سال پس از تظاهرات خونین ۳۰خرداد ۱۳۶۰ و شروع اعدام‌های روزانه مجاهدین در ابعاد ده‌ها و صدها نفر، ۳۶سال پس از قتل‌عام هزاران مجاهد در تابستان خونین ۱۳۶۷، ۲۱سال پس از بمباران قرارگاه‌های ارتش آزادیبخش و سازمان مجاهدین در اشرف توسط ۱۲دولت و به درخواست رژیم در سال ۱۳۸۲، ۱۱سال پس از اشغال وحشیانه اشرف ۱ توسط رژیم و مزدوران عراقی‌اش در سال ۱۳۹۲ و در تمام این دوران ۵۳ساله پیوسته دیکتاتوری‌های شاه و شیخ با اطمینان اعلام کرده‌اند که مجاهدین دیگر تمام شدند!

 

فرهنگ اعدام در رژیم ولایت فقیه

اعدام، همانند شکنجه و تجاوز و نفی کرامت انسان و ستیز با حقوق بنیادین بشر در دستگاه ولایت فقیه از ۲منظر ایدئولوژیک و سیاسی قابل توجه است. از نظر ایدئولوژیک، انسان در دستگاه ولایت فقیه فاقد تعریف عام و کلی است. در این دستگاه انسان دارای تعریفی محدود و صرفاً در قالب جنسیت و ایدئولوژی و… فهمیده می‌شود. بنابراین ولایت فقیه هر انسانی که غیر از خودش و شبیه خودش باشد را به‌رسمیت نمی‌شناسد و از آنجا که دارای ماهیتی محدود است برای اثبات خود دست به نفی و حذف سایر انسان‌ها می‌زند. حال به هر میزان که یک انسان تمایز بیشتری با دستگاه ولایت فقیه داشته باشد، مشمول شدت عمل و خشونت بیشتری از سوی ولایت فقیه می‌شود. از این‌رو اعدام و کشتار بخش مهمی از دستگاه ایدئولوژیک ولایت فقیه است و جنبه اثباتی برایش دارد. در واقع می‌توان اعدام و شکنجه و نفی کرامت انسان را از پایه‌های فرهنگ ولایت فقیه عنوان کرد.

از منظر سیاسی، اعدام و جنایت علیه بشریت دارای ۲کارکرد برای ولی‌فقیه است:

نخست این‌که می‌خواهد اعلام کند که در اثبات خود و بقای سیطره و قدرتش هیچ مرز انسانی و اخلاقی را به‌رسمیت نمی‌شناسد و در این راه خود را مجاز به هر شدت عمل و جنایتی می‌داند. دوم این‌که اعدام و مجازاتی از این دست برای ولی‌فقیه و رژیمش نوعی قدرت‌نمایی برای پوشاندن ضعف‌ها و شکاف‌هایی است که در ساختار قدرتش به‌وجود آمده است. اما این ۲کارکرد برای کسانی که اهل کرنش و سازش هستند و مقهور فضای رعب ناشی از این قدرت‌نمایی می‌شوند شاید کارساز باشد، ولی برای مجاهدین و هواداران‌شان که از اساس با منطق سازش و کرنش در برابر ستم و بربریت بیگانه‌اند مطمئناً بی‌فایده است و بلکه بنا بر تجربه همیشه نتایج وارونه داشته است.

 

مجاهدین در برابر فرهنگ اعدام

مجاهدین بیشترین تمایز را با فرهنگ و ایدئولوژی ولایت فقیه دارند. در واقع ۲ایدئولوژی سراپا متضاد هستند که ۲قطب کاملاً مخالف را شکل می‌دهند. از این‌رو مجاهدین و هواداران‌شان طی ۴۶سال گذشته پیوسته مشمول بیشترین خشونت و جنایت از سوی رژیم بوده‌اند. اما واکنش مجاهدین در برابر فرهنگ اعدام و شکنجه رژیم ولایت فقیه چیزی نبوده که این رژیم انتظار داشته باشد. توقع رژیم به‌طور سیستماتیک مقهور شدن مجاهدین در برابر بربریت بی‌مرز و جنایات نامحدود بوده است در حالی‌که مجاهدین با هر جنایتی از سوی رژیم به‌لحاظ کمی و کیفی بیشتر رشد کرده‌اند. سؤال اینجاست که آیا رژیم واقعا، دست‌کم بنا بر تجربه، این خصلت مجاهدین را درنیافته است؟ آیا فراموش کرده که منتظری در جریان قتل‌عام ۱۳۶۷ به اعضای هیأت مرگ گفت که مجاهدین با کشتن از بین نمی‌روند؟ آیا خود رژیم این مسأله را بارها و بارها طی ۴۶سال گذشته نیازموده و این راه تکراری بی‌سرانجام را نرفته است؟ آیا رژیم نمی‌داند که رستگاری برای مجاهدین یعنی مجاهد ماندن و مجاهد مردن؟ آیا نمی‌داند که عنصر فدا که در قلب ایدئولوژی مجاهدین جای دارد آنان را از بیم و باک نسبت به هر گونه بربریت و جنایت و اعدام و شکنجه از سوی رژیم بیمه کرده است؟ بعید است که رژیم بی‌اثر بودن اعدام و شکنجه در مورد مجاهدین را نداند وگرنه که طی چند سال گذشته پیوسته مرثیه نمی‌خواند که به‌رغم هزینه‌های کلان برای شیطان‌سازی علیه مجاهدین و به‌کارگیری مزدوران رنگارنگ در داخل و خارج برای این کار، جنگ روایت را به مجاهدین باخته است و نتوانسته جلوی گسترش شبکه کانون‌های شورشی مجاهدین در داخل کشور و حمایت‌های بین‌المللی را بگیرد. اما پاسخ مجاهدین به اعدام و شکنجه چه بوده است؟ مجاهدین از چند سال پیش کارزار جنبش دادخواهی را شروع کردند که امروز به یک جنبش جهانی علیه فرهنگ اعدام و شکنجه رژیم ولایت فقیه تبدیل شده است. از چند دهه پیش لغو حکم ضدانسانی اعدام و اعمال هر گونه شکنجه و نقض کرامت انسان بر مبنای احترام به حقوق بنیادین بشر به صراحت در برنامه ۱۰ماده‌‌یی خانم رجوی اعلام شده و ایشان طی این سال‌ها تقریباً در تمامی سخنرانی‌هایشان پیوسته بر این اصل انسانی و ضروری که نافی فرهنگ جنایت در رژیم ولایت فقیه است تأکید کرده‌اند. از سوی دیگر کارزار "لغو حکم اعدام" طی ۴۵هفته گذشته در قالب اعتصاب‌های هفتگی توسط زندانیان در ۲۵زندان کشور هدایت و اجرا می‌شود. پس از اعلام حکم اعدام ۶هوادار مجاهدین نیز اعلام حمایت از سوی ۴۰تن از زندانیان سیاسی در زندان اوین مطرح شد و تعدادی از زندانیان بند زنان در اوین تجمعی اعتراضی برپا کردند. در بخش دیگری از این کارزار کانون‌های شورشی طی ده‌ها پراتیک انقلابی با حمایت از هوادارانی که حکم اعدام گرفته‌اند، بی‌اثر بودن قدرت‌نمایی پوشالی رژیم در القای فضای رعب در جامعه را به نمایش گذاشتند.

در پایان بهتر می‌دانم بخش‌هایی از سخنرانی مسعود رجوی، رهبر مقاومت را که در سال ۵۹ در امجدیه تهران ایراد کردند عینا نقل کنم:

"کیست که در برابر نسل پایداری و مقاومت، نسل مهدی رضایی‌ها و ناصر محمدی‌ها بایستد و هم‌چون شب تیره مغلوب صبح نشود؟…

ستارگان ما برآنند تا در فلک اجتماعی و سیاسی میهن طرحی نو دراندازند طرحی عاری از طبقات، عاری از بهره‌کشی، عاری از جهل، نادانی و اختناق و زنجیر…

و به خدا قسم اگر کسی فکر کند که ما از گلوله و گاز اشک‌آور می‌ترسیم، هیهات! هیهات!…

یقین کنید که هر دستی که از مجاهدین بشکند ۱۰دست به آنها افزوده می‌شود و هر چشمی که از حدقه مجاهدین بیرون بیاید ۱۰۰چشم بینا شده دیگر به آنها افزوده می‌شود و هر قلبی از مجاهدین پاره کنید و سری که بشکنید هزار قلب و سر دیگر پربرکت به جایش خواهد نشست. این منطق انقلاب است، منطق توحید است، منطق تکامل و منطق اسلام است و منطق راه خدا و راه خلق".

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر