زن مقاومت آزادی پیشتازان راه رهائی خلق ومیهن

زن مقاومت آزادی پیشتازان راه رهائی خلق ومیهن

۱۳۹۵ مهر ۲۲, پنجشنبه

منوجهر نادری شهید سرفراز خلق از سواد کوه- شیرگاه استان مازندران قهرمانی از سربداران تابستان خونین وداغ سال 67

منوجهر نادری شهید سرفراز خلق از سواد کوه-  شیرگاه استان مازندران قهرمانی از سربداران تابستان خونین وداغ سال 67




نام :                     منوچهر
نام خانوادگی:         نادری
تحصیلات :           دانش آموز
محل تولد:             شیرگاه - سوادکوه
محل شهادت :        احتمالا تهران
سال شهادت:         سال 67
نحوه شهادت:        حلق آویز
مزار شهید:          مشخص نیست

مجاهد قهرمان منوچهر نادری ازفعالین دانش آموزی در شیرگاه سوادکوه بود که بعد از مدتی به قائم شهر منتقل شد.
او یکی از مجاهدین پر کار مسئول وپر نفوذی بود وبا فعالیت های او بسیاری از دانش آموزان دیگر نیز فعال شدند از آنجا که نفوذ زیادی در میان دانش آموزان هم سن وسال خود داشت پاسداران برای دستگیری او اقدام کردند اما چون نمیتوانستند بی جهت او را دستگیر کنند بهانه ای تراشیدند واو را از مدرسه اخراج نمودند.
بعد از آن بارها حزب اللهی های شهر اقدام به دستگیری او نمودند و او را مورد ضرب وشتم قرار دادند اما منوجهر دلیر دست از فعالیت افشاگرانه نمیکشید بل آنرا علیه ملاها وپاسداران افزایش میداد.
ویژیگی های مجاهد قهرمان منوچهر نادری
او بیش از آنچه میفهمید عمل میکرد
همیشه در کارهای سخت جلو دار وداوطلب بود
به همه احترام قائل بود ومتقابلا همه هم سن وسالها وحتی معلمینش به او احترام میگذاشتند
او بارها گفت نسل ما بسیار خوشبخت است که با داشتن سازمانی چون سازمان مجاهدین خلق ایران میتوانند در برابر دیو جماران بایستد.
او یک بار در کلاس جلو شاگردان دیگر از مهدی رضائی گل سرخ انقلاب آنچنان سخن گفت که همه کلاس را تحت تاثیر قرار داد او همانجا گفت ما افتخار میکنیم که راه او را ادامه میدهیم.
منوچهر دلیر علاقه خاصی به برادر مسعود داشت ومیگفت مسعود رجوی وموسی خیابانی مانند ستارخان وباقرخان میمانند او سخنرانی ها وجملات مشهور ومهم  مسعود وموسی را مانند خود آنها وبا علاقه ای خاص بیان میکرد.

کمک به دیگران مرام ومنش او بود با هیچ کس به تندی سخن نمیگفت یار دوستان خود ومردم ودشمن پاسداران بود این امر سبب شد که کینه پاسداران را افزون و اقدام به دستگیری او کنند.
او در فاز سیاسی به تهران منتقل شد ودقیق یادم نیست سال 61 یا 62 در تهران دستگیر شد نهایتا به 15سال زندان محکوم شد.
درزندان متوجه شد که پسرعمویش به ارتش آزادی پیوست گفته بود که سلام ما را به همه رزمندگان خصوصا فرمانه انقلاب برادر مسعود برسانید.
او همانجا به یکی از بستگانش در ملاقات فهماند یا شهید میشویم ویا به ارتش آزادی میپیوندیم راه دومی ندارد.
سرانجام در قتل عام جنایتکارانه تابستان داغ 67 او هم سربدار شد وبه عهدش با خدا وخلق وفا نمود همان خونهای پاک منوجهرها ووفاداران دیگر بود که امروزه جوشید وجنبش دادخواهی خون شهیدان میرود تا همه دژخیمان را به محاکمه بکشاند.
یادش گرامی وراه سرخش برای سرنگونی ملاها پررهرو باد.



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر