۱۳۹۵ آذر ۲۶, جمعه

آنچه خمینی به تاریخ ایران افزود

آنچه خمینی به تاریخ ایران افزود

قتل عام در حلب

قتل عام در حلب


هنوز و پس از گذشت قرن‌ها، ایرانیان به آنچه که درباره کورش و عظمت کار او در آزادی بردگان بابل گفته می‌شود، به خود می‌بالند.
رهبری آزادیبخش و به روایتی، در شمار یا شان پیامبران و آزاده‌یی بشر دوست که نامش در کتاب‌های مقدس ثبت شده.

اما متأسفانه این روزها در شرایطی دوباره نام ایران بر سر زبانهاست که اسناد یک نسل‌کشی شرم‌آور، کمی آنسوتر از بابل (همان بابلی که کورش یهودیان در بندش را آزاد کرد) به اسم دیکتاتوری حاکم بر ایران در حال ثبت شدن است. قتل‌عام مردم مسلمان حلب، به دست پاسداران خمینی!

جنازه‌های جوانان، زنان و کودکان اعدام شده سوری با دستهایی بسته شده از پشت، یادآور صحنه‌های اعدام مجاهدین خلق در اشرف در شهریور 92 است. صحنه‌هایی درست مانند همین عکسها که امروز از حلب به دنیا مخابره می‌شود.

آری، جرثومه‌یی به اسم خمینی و حکومتش به‌عنوان یک حکومت جنایتکار، که این چنین دست به نسل‌کشی مردم سوریه زده است، پیش از آن، و قبل از قتل‌عام مردم سوریه، دست در خون مردم ایران و مجاهدین خلق ایران کرده بود. آن هم درست با همین شیوه‌یی که امروز دارد در حلب خون مردم بیگناه آن شهر را بر زمین می‌ریزد.
آخوندها پیش از بیگانه، با مردم خویش این چنین کردند و گورهای دستجمعی از جوانان مملکت خویش انباشتند، خاوران ساختند و خاورانها! و آن‌چنان جنایتی کردند که هنوز هم پس از گذشت تقریباً سی سال، ابعاد واقعی آن پیدا نیست. هنوز کسی نمی‌داند دقیقاً چند نفر از جوانان ایران‌زمین به دست خمینی و باندش قتل‌عام شدند؟ کجا دفن شدند؟ اسمشان چه بود و... ؟

دیروز و امروز، مردم خشمگین در برخی شهرهای جهان به تظاهرات اعتراضی در برابر نمایندگی‌های سیاسی آخوندها و روسیه رفتند، تمامی نهادهای بین‌المللی دنیا از سازمان ملل و کمیساریای حقوق‌بشر ملل‌متحد گرفته تا عفو بین‌الملل و دیگر نهادهای مشابه، می‌گویند جنایتی که آخوندها با متحدانش در حلب مرتکب شده، چیزی مشابه قتل‌عام مردم روآندا و سربرنیتسا و در همان قد و قواره ‌است!

آخوندها می‌توانند این مدال؟! را تا ابد بر سینه خود و بر سنگ‌قبر خود داشته باشند، سرافکندگی آن را می‌توانند برای لعنت ابدی خود به ثبت بدهند و... مردم ایران این یک ”کار “ را حتماً و بلاشک برای آخوندها خواهند کرد! و تضمین می‌کنند.

اما بی‌شک، این را هم باید در نظر داشته باشند که حتی جنایتکارانی که قتل‌عام روآندا را به‌وجود آوردند و آنها که جنایت سربرنیتسا را مرتکب شدند، قبل از همه این بدنامی‌ها، و بیش از همه آنچه که ممکن و محتوم است نصیبشان شود و به لعنت تاریخ گرفتار شوند، عقوبتی قانونی را باید منتظر باشند.

این عکسها و آنچه که امروز آخوندها در حلب انجام می‌دهند، هرگز فراموش شدنی نیست، هرگز!

طبعا داستان انقلاب سوریه با دست به دست شدن یک شهر پایان نمی‌یابد، طبعاً حکومتی که این چنین دست در خون مردم خود کرده و با سپردن جان و مال مردم خود به پاسداران مزدور خمینی، تلاش می‌کند برای خود زمان بخرد، پیشاپیش خود را تاریخاً خلع مشروعیت کرده و از هم اینک باید آن را ”سرنگون شده“ به حساب آورد.
و طبعاً جهان قضاوت خواهد کرد، به‌ویژه وقتی ندای متین آن شهروند ساکن حلب را بشنود وقتی گفت: ما مردم آزادی بودیم، ما برای آزادی به‌پاخاستیم، ما فقط آزادی می‌خواهیم، آزادی!
 
بگذار ما هم مانند این ساکن حلب، حرف خود را بر ”پاره کاغذی درون بطری کوچکی“ انداخته به دریای خبرهای این روزها بیفکنیم، تا تاریخ و فرزندان آینده ایران بدانند، برخلاف دار و دسته جنایتکار حاکم بر ایران، ایرانیان، هم جبهه و هم سوی مردم مظلوم سوریه بودند.
این، چه برای وجدان خودمان و چه برای زندگی آیندگانمان در ایران و سوریه، که باید در یک منطقه با یکدیگر زندگی کنند، ضروری است. و به‌ویژه فرزندان خودمان در آینده بدانند پیشینیانشان در آن روزهایی که خون مردم سوریه به دست پاسداران آخوندها بر زمین می‌ریخت، در کدام سوی تاریخ بودند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر