۱۳۹۵ دی ۸, چهارشنبه

تشخیص؛ نه محاکمه سومین بند حکم خمینی، گزیده ای از مقاله تحقیقی مفهوم منافقین نوشته احسان امین الرعایا


 تشخیص؛ نه محاکمه سومین بند حکم خمینی، گزیده ای از مقاله تحقیقی مفهوم منافقین نوشته احسان امین الرعایا


چهارم، تشخیص؛ نه محاکمه


سومین بند حکم خمینی، ترتیبات و فرآیندی را ترسیم می‌کند که شبیه آئین دادرسی قضایی است:‌ تشخیص موضوع (احراز «سرموضع» بودن یا نبودن زندانی) بر اساس رأی اکثریت اعضای هیأتی است مرکب از قاضی شرع، دادستان و نماینده وزارت اطلاعات.
برخی نویسندگان و تحلیل‌گران بازجویی‌ هیأت‌های یاد شده از زندانیان در آستانه قتل‌عام را یک محاکمه تلقی کرده‌ و مغایرت آن را با موازین قضایی توضیح داده‌اند. از جمله این‌که محاکمه شوندگان وکیل نداشته‌اند، حق استیناف‌خواهی از آنان سلب شده و از همه مهم‌تر این‌که در حال گذراندن دوران محکومیت خود بوده‌اند و محاکمه مجدد آنها یک بی‌عدالتی فاحش بوده است.

این البته واقعیت دارد که همه این ظلم‌ها در خشن‌ترین صور خود نسبت به‌ قتل‌عام شدگان روا شده است. با این‌حال ترتیباتی که خمینی مشخص کرده، برای برگزاری محاکمه نبوده است. خود او تصریح می‌کند که وظیفه هیأتها «تشخیص موضوع» است. کار آنها کشف انسانهای آرمان‌گرایی است که در مبارزه برای آزادی استوار و مصمم و بازگشت‌ناپذیرند. به‌این منظور، «تشخیص موضوع» می‌بایست دو جنبه از موقعیت زندانی را روشن سازد. جنبه نخست پیشینه اوست که آیا تاکنون «بر سرموضع نقاق خود پافشاری کرده» و در سال‌های اسارت در حال ایستادگی و مبارزه بوده است یا خیر؟ 

بررسی موقعیت هر زندانی از این نظر با توجه به‌وجود پرونده‌ او به‌سادگی قابل انجام بود. اما دومین جنبه تشخیص انتخاب قطعی و نهایی زندانی است که اهمیت تعیین‌کننده دارد.
در این‌ نقطه پرسش یا پرسش‌هایی که هیأت مرگ در برابر زندانی می‌گذارد، محک انتخاب قطعی اوست. در واقع پرسشی است که زندانی را بین کشته شدن خودش و کشتن سازمان و آرمان‌اش وسوسه می‌کند.

هانا آرنت درباره وقایع دوران نازی‌ها در آلمان می‌نویسد: «اعتقاد رایج بر این بود که مقاومت در برابر وسوسه، از هر نوع‌اش، محال است، هیچ‌کس قابل اعتماد نیست و در لحظات دشوار نمی‌توان به کسی اعتماد داشت و وسوسه شدن و مجبور شدن تقریباً یکسان است».(3) 

انتخاب قتل‌عام شدگان گسست عظیمی در همین اعتقاد رایج ایجاد کرد. کسانی که از سر جهالت یا بدتر از آن با غرض‌ورزی، مجاهدین صلیب بردوش را محکومانی منفعل و بی‌اختیار جلوه می‌دهند که گویا آنها را بدون توجه به انتخاب‌های مبارزاتی‌شان از دم تیغ گذرانده‌اند، در واقع «تشخیص موضوع» را به زیان سربداران قتل‌عام شده مخدوش می‌کنند. تمام «موضوع» این بود که اسرار هویدا می‌کردند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر