۱۳۹۶ شهریور ۹, پنجشنبه

گزیده هایی ازسخنرانی مریم رجوی در مراسم گرامیداشت شهیدان اشرف 17 شهریور 1392



بخشی از سخنرانی مریم رجوی در مراسم تحویل سال ۱۳۹۳:
«... در برابر قتل‌عام و جنایت علیه بشریت در اشرف، برعکس خواسته دشمن، اشرف تکثیر شد و اعتبار و محبوبیت اشرف و اشرفیها و کل مقاومت ایران، فزونی یافت.
شقاوت دشمن در آن جنایت بزرگ و پاکبازی قهرمانان به خون خفته‌اش، از زهره و گیتی تا 50مجاهد رکاب آنها، ایران و منطقه و جهان را تحت تأثیر قرار داد. به‌خصوص مردم ایران بار دیگر دیدند و دریافتند که چه کسانی بر سر پیمان آزادی ایستاده‌اند و خامنه‌ای و پسمانده‌های خمینی تهدید رژیم منحوسشان را در کجا می‌بینند. ایرانیان و جهانیان دیدند که قلب تپنده پایداری در برابر استبداد دینی و پادزهر بنیادگرایی در کجاست؟».
از سخنرانی مریم رجوی در گردهمایی به‌مناسبت روز جهانی زن- 1392:
«… بگذارید از یکی از این ستارگان برایتان بگویم. خواهرم زهره قائمی، که نبرد تاریخی اشرف را فرماندهی کرد. زهره با 35سال سابقه مبارزاتی، از 5سال حبس در زندانهای خمینی، آثار شکنجه و شلاق بر تن داشت، در حمله 6 و 7مرداد 88 وقتی داشت دفاع اشرفیها را هدایت می‌کرد، از ناحیه پا هدف گلوله قرار گرفت و جراحت سنگین برداشت. در صحنه قتل‌عام اشرف، در 10شهریور، زهره و گیتی به راستی شجاعت و ایستادگی زن ایرانی در برابر رژیم ولایت فقیه را نمایندگی می‌کردند.
زهره پیشاپیش صفوف خواهران و برادرانش قد برافراشته بود و دژخیمان که نخستین هدفشان او و سایر خواهرانش بودند، با شلیک گلوله از نزدیک، صورتش را متلاشی کردند.
راستی در آن ایستادگی کوهوار و در آن چهره و نگاه پرصلابت، جلادها چه چیزی دیدند که نمی‌توانستند تحمل کنند؟ آنها حقارت و عجز و شکست خود را دیدند و این چنین زهره، سپر خونین 42 اشرفی دیگر شد که در آن قتل‌عام زنده ماندند.
… در نبرد بزرگ اشرف، همچنین ژیلا طلوع می‌درخشد. او که در لحظه شهادت، چنان که عکسها و فیلمها نشان می‌دهد خود را سپر زهره در برابر گلوله کرده و او را در آغوش گرفته است. آری، این است خواهری و عشق و همبستگی حقیقی که یک هویت جدید تاریخی را بشارت می‌دهد.
سرگذشت هر یک از آنها به تنهایی گویای نبرد سهمگینی است که این نسل برای رهایی جامعه ایران با آن درگیر بوده است و تاریخچه جمع آنها مبشر پیروزی زن ایرانی در نبرد آزادی و برابری است و بی‌دلیل نیست که این چنین خشم جبهه ولایت فقیه را برمی
انگیزد و با انواع اتهامات و لجن پراکنیها تلاش می‌کنند، تأثیرات عمیق آنها را در بین زنان ایران و جهان، خنثی کنند. اما هیهات نه کشتار و نه تهمت نمی‌تواند مانع درخشش و پیشروی این نسل گردد».
گزيده سخنرانی مریم رجوی در کنفرانس بین‌المللی در پاریس - ۲۷مهر ۱۳۹۲:
«... در روز ۱۰ شهریور، دشمن در پی چه بود، و در عمل چه چیزی خلق شد؟
رژیم، به‌دنبال نابودی یا ضربه جدی به مجاهدین توسط دولت عراق بود. از نظر او هر کس یا باید تسلیم شود و توبه کند یا نابود شود.
راستی چرا آخوندها به این قتل‌عام دست زدند؟ زیرا همه راهها را در قبال این نسل آزموده‌اند: از اعدام و قتل‌عام تا لیست‌گذاری تروریستی و پرونده سازی، همچنین پخش اطلاعات دروغ و شیطان‌سازی؛ از شکنجه روانی با
۳۲۰ بلندگو به مدت دو سال تا محاصره طولانی و زجرکش کردن بیماران؛ و از جابه‌جایی اجباری تا زندان سازی لیبرتی.
اما آنچه در دهم شهریور اتفاق افتاد، تابلوی درخشانی از تسلیم ناپذیری و مقاومت به هر قیمت بود که به جای نابودی، شکوفایی؛ به جای تسلیم و وادادگی، انگیزش و برانگیختگی؛ به جای پس‌رفت و توقف، جهش و اعتلا؛ و به جای ضربه، حماسه‌یی درخشان خلق شد که راه و رسم اشرف را جاودان کرد.
هم‌چنان که مسعود گفت: «اسطوره اشرف، حماسه ماندگار تاریخ ایران و خلقهای جهان است»... . «تجسم درخشان جنگ صد برابر است و «از خون مجاهدین در اشرف، شعله ها برمی‌خیزد و رژیم ضدبشری را خاکستر می‌کند».
چرا می‌گوییم حماسه اشرف؟ زیرا سراسر، ایستادگی و دفاع از آرمان آزادی است. حماسه است زیرا در مقاومتی اصیل و پویا ریشه دارد که برمی
انگیزاند، راه باز می‌کند و پیام می‌دهد. پیامش از دیوارهای سخت و سنگین زندان می‌گذرد و روح مقاومت و جنگندگی می‌دمد. پیامش پرده‌های ضخیم یأس و بی‌اعتمادی و ایدئولوژی بی‌هزینگی را می‌سوزاند و امید و باور و مقاومت میپراکند. پیامش زبونی و ترس و شکنندگی دشمن را آشکار می‌کند؛ آن چنان که خودش آن را عملیاتی بالاتر از فروغ جاویدان می‌داند. حماسه‌یی درخشان است؛ با نسل بیشمارانی که پیام آن خونها را با خود به هر کجا می‌برند و با نبردی 52برابر، برای کسب آزادی و دموکراسی، بپا میخیزند. آری، از خون شهیدان اشرف، در سراسر ایران، هزاران هزار لاله شکوفا می‌شود.
هزار زهره تابان در آسمان وطن، هزار جنگل رویان به هر کران وطن. دشمن تصور می‌کرد که با اعدام جمعی و آدم ربایی در اشرف، «تهدید را از نزدیکی مرزهای ایران دور می‌کند». سخنگویان رژیم فریاد می‌کشیدند که «کره زمین باید از وجود مجاهدین پاک شود». اما برخلاف خواست آنها، به سرعت موجی از حمایت و همبستگی با مجاهدین برخاست. آخوندها دیدند که اشرفیها نه در مرزها که در داخل ایران و در خانه‌ها و دانشگاهها و کارخانه‌ها، موجودیت رژیم را تهدید می‌کنند».
بخشى از سخنرانی خانم مریم رجوی، رئیس‌جمهور برگزیده مقاومت ایران در جلسه بزرگ و بین‌المللی در ژنو- مهر 1392:

«… روز 10شهریور، نقطه عطف مهمی در صحنه سیاسی ایران و در تاریخ مقاومت برای آزادی شکل گرفت. در این رویارویی، آن زنان و مردان شجاع، با دست خالی تا آخرین قطره حیات پرفروغ خود پایداری کردند. والاترین سمبلهای آرمان « مقاومت به هر قیمت» که مرام تسلیم و عجز را از بنیاد باطل کردند و به آن قاطعانه نه گفتند. آری، نگاهبانان شرف ایران و ایرانی و پرچمداران وجدان و ارزشهای بشریت معاصر علیه دیکتاتوری و تروریسم و صدور ارتجاع و بنیادگرایی.
برای شخص من، به خون غلتیدن
۵۲ تن از عزیزترین خواهران و برادرانم البته مایه دردی عمیق و رنج بسیار است؛ اما این حماسه، از یک طرف برای من و تمام اعضا و حامیان این جنبش، انگیزشی برای مقاومت صدچندان است؛ و از طرف دیگر، جایگاه مقاومت و ارتش آزادی مردم ایران را برجسته می‌کند که یگانه هماورد رژیم ولایت فقیه و تهدید اصلی موجودیت آن است. این واقعیت را هیچکس آشکارتر از خود رژیم بیان نمی‌کند. سپاه پاسداران در اطلاعیه خود کشتار مجاهدین در اشرف را ”مایه تشفی خاطر» امت خمینی و ”انتقام الهی ”از نوع ولایت فقیه توصیف کرد.
دو روز بعد، فرمانده سپاه تروریستی قدس پیرامون این حمله، در مجلس خبرگان، سخنرانی کرد و گفت: «این قضیه، مهمتر از حمله مرصاد است». تشبیهی که متعاقباً توسط جانیان ریز و درشت حاکم بر ایران تکرار شد. از آنجا که آخوندهای حاکم بارها عملیات به‌اصطلاح مرصاد یعنی مقابله با پیشروی ارتش آزادیبخش ملی را بزرگترین عملیات خود در مقایسه با جنگ ایران و عراق توصیف کرده‌اند، و از آنجا که بارها آن را فراتر از عملیات بیت‌المقدس و گرفتن خرمشهر توصیف کرده‌اند، پس از نظر آنها کهکشان اشرف، با مقاومت و ایستادگی ده ساله و با درخشش ستارگانش، بسا مهمتر و فراتر از این چیزها بوده است.
مسعود گفته بود که آن چه در اشرف و لیبرتی جریان دارد، عین کارزار سرنگونی است و آخوندها و پاسدارانشان این را بیش از هرکس احساس و اثبات و اذعان کردند. با همین ارزیابی، جانشین فرمانده کل سپاه پاسداران رژیم گفته است: «این حمله... اهمیت راهبردی وسیعی در آینده منطقه دارد و دارای ابعاد بسیار عظیمی است».
راستی چرا حمله به افراد بی‌سلاح و بی‌دفاع که در حالت بازداشت خانگی هستند، چنین اهمیت استراتژیکی دارد؟ در عملیات فروغ جاویدان، آخوندها از پیشروی ارتش آزادی تا پشت دروازه کرمانشاه احساس تهدید کردند. اما حالا بسا بیشتر از آن، از حضور
۱۰۰ مجاهد بی‌سلاح در اشرف، احساس تهدید کردند. راستی چرا؟
حقیقت این است که دشمن در تنگنای بحران سرنگونی، مجبور شد به روشن‌ترین وجه، جایگاه مجاهدین و مؤسسان چهارم ارتش آزادی مردم ایران را بیان کند. بنا‌ به تجربه‌های بزرگ تاریخ، چنین رویاروییهایی ـ که البته با پرداخت بهای سنگین و خونین همراه است ـ مایه جهشهای سیاسی و مبارزاتی و راهگشاییهای بی‌مانند، شده است.
ارتش آزادی از روز اول، تهدید موجودیت حکومت آخوندها بوده و هست. … مسعود که ارتش آزادی را بنیانگذاری کرده و هدایت کننده نبرد بی‌امان علیه دیکتاتوری مذهبی بوده، بزرگترین ارمغانش برای جامعه ایران، تربیت همین نسل خجسته است. نسلی که ایستادگی و تسلیم ناپذیری‌اش در برابر این رژیم، مایه مباهات تاریخ ایران و وجود سرشارشان، سرمایه آزادی ایران فرداست»....

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر