۱۳۹۶ مرداد ۲۰, جمعه

جنبش دادخواهی، آمران و عاملان قتل‌عام ۶۷را به صف می‌کند

جنبش دادخواهی، آمران و عاملان قتل‌عام ۶۷را به صف می‌کند


جلادان احمد شاهروی-اسدالله لاجوردی-مرتضی بختیاری- علی رازینی
جنبش دادخواهی ـ رسالتی انسانی و میهنی
فراخوان دادخواهی قتل‌عام شدگان 67شیپور بیداری است. ناقوس حقیقت است؛ بانگی فراگیر است که هر روز طنین بیشتری می‌یابد و وجدانهای خفته را هوشیار می‌کند. سروش آگاهی بخش است. فراخوان به رسالتی انسانی و میهنی است.

فراخوان دادخواهی قتل‌عام شدگان 67جاری شدن قلمها و زبانها و خاطره‌ها و مشاهدات برای غبار روبی از بخش مهمی از تاریخ ایران و ثبت آن است. جنبش دادخواهی، پرتوافکنی نور بر زوایای تاریک نگاه داشته توسط ارتجاع آخوندی است. جنبش دادخواهی، کنجکاوی شهیدان راه آزادی در یافتن جلادان و دژخیمان نظام ولایت است. آری، آرمان آزادی که 30هزار گل سرخ به‌خاطرش قتل‌عام شدند، آتشی گر گرفته است که بادهای جنبش دادخواهی به همه‌جا خواهندش برد.

جنبش دادخواهی موجب ظهور و به هم پیوستن ارتعاش خاطرات و واقعیتهای پنهان مانده اقشار گوناگون مردم شده است. ارتعاشاتی که به هم پیوسته و دارند زلزله می‌شوند. زلزلة‌ای که مور و ملخ ارتجاع آخوندی را از لانه‌هایشان بیرون کشیده است. در این میان فسیل‌هایی هم هستند که هرگز فکر نمی‌کردند روزی به درد خبرگزاریهای مبلغ جهل و خرافه و افکار ضدبشری نظام آخوندی بخورند.

جنبش دادخواهی ـ به صف کردن جلادان
در نبش‌قبر این دایناسورهای جانی و درنده، خبرگزاری تروریستی قدس (تسنیم) به سراغ آخوند رازینی، مرتضی بختیاری (جانشین لاجوردری) و احمد شاهرودی حاکم شرع خوزستان در دهه 60رفته است. آخوند شاهرودی به اعتراف خودش 30سال راجع به قتل‌عام 67لب باز نکرده و مأمور به سکوت بوده است. از طرفی یک سال پس از بیرونی شدن نوار آقای منتظری، یکباره یادش آمده که او هم یکی از مخاطبان منتظری بوده است. آخوند رازینی و مرتضی بختیاری نیز مجبور به اعتراف مقاومت و حماسه قهرمان قتل‌عام 67و حکم غیرقانونی و غیرحقوقی خمینی شده‌اند که در یادداشتها و مقاله‌های دیگری به آنها خواهیم پرداخت.
تأخیر سی سالة‌ آخوند احمد شاهرودی و اقدام عجولانه تسنیم، گویای نفوذ و گستردگی فراخوان دادخواهی در جامعه و حتی در پستوهای هزار توی نظام ولایی است که یقة بسیاری را گرفته و جلو دوربین و میکروفون آورده است.

حالا این جنبش دادخواهی است که تمامیت دستگاه ولی‌فقیه را به تکان و لرزه انداخته تا با بسیج دست‌اندرکاران این جنایت بزرگ، تلاش کنند که پرده از جنایت قرن علیه زندانیان سیاسی برنیفتد. اما چه سود که: باد کشته را توفان حاصل است. این توفان نعره «زنده باد آزادیِ » شهیدان قتل‌عام 67می‌باشد که از شش سوی ایران وزیدن گرفته است. آری، آرمان آزادی که 30هزار گل سرخ به‌خاطرش قتل‌عام شدند، آتشی است که بادهای جنبش دادخواهی به همه‌جا خواهندش برد.
تسنیم رژیم آخوندی مجبور است بسیج پرده‌پوشی از جنایت تابستان 67و دهه 60را با دسته‌های جنایتکاران پیش ببرد. از این رو لاجرم مجبور به اعتراف است که: «در این میان هر کدام از این راویان در کسوت‌های مختلف در دهه 60قرار داشته‌اند؛ به‌طور مثال یکی عضو تیم حفاظت مسئولان بوده، دیگری در مقام قاضی و حاکم شرع نشسته بود، آن یکی مسئولیت زندان اوین را به‌عهده‌ داشته و دیگری از مسئولان امنیتی وقت بوده است.» (خبرگزاری تسنیم، 17مرداد 96) 

چه گواهی‌یی از این بهتر که آمران و عاملان و تیرخلاص زنان دهه 60ردیف شوند تا از هزارهزار تیرباران و 30هزار قتل‌عام حرف بزنند و خودشان را معرفی کنند؟ چه شهادتی بهتر از این؟ اما چرا بعد از 30سال؟ پاسخ را باید از جنبش دادخواهی گرفت که نور بر تاریکی‌ها انداخته و پشت پرده‌های مکتوم یک دستگاه جنایت‌اندیش، جنایت‌پرور، جنایت‌زی و جنایت‌پیشه را برملا نموده و از این بیشترش را نیز به میدان خواهد آورد.

کارآموزی یک ماهه در «اوین» و حاکم شرع شدن
معرفی آخوند احمد شاهرودی، مستوجب هیچ شرحی نیست. روشنابخشی جنبش دادخواهی، سکوت 30ساله‌اش را به اعترافی ناگزیر بدل کرده است. این معرفی و اعتراف را خبرگزاری تسنیم این‌گونه سوتیتر می‌زند: «کارآموزی یک ماهه در «اوین» و عزیمت به دادگاه انقلاب شرق خوزستان». و در ادامه، معلوم می‌شود که سلسله مراتب قضات دستگاه حکومتی خمینی، اولین ویژگی‌یی که ندارند، شرافت انسانی است و محتوایی که فاقد آن‌اند، اصول بنیادین و علمی قضا جدای از دولت و حاکمیت سیاسی می‌باشد. برای صدور حکم اعدام هم نیازی به طی کردن مراحل و مدارج علمی قضاوت نیست: «تا اواخر سال 60با آقای اراکی در دادگاه انقلاب همکاری می‌کردیم تا این‌که آیت‌الله مؤمن که عضو شورای قضایی بود و تقریباً اداره دادگاههای انقلاب با او بود، به ما گفت شما باید دوره‌های کارآموزی را طی کنید و خودتان حق صادرکردن حکم را داشته باشید. این شد که ما وارد کارآموزی قضایی شدیم و در دوره‌ یک ماهه که در زندان اوین برای ما برگزار شد، شرکت کردیم». (خبرگزاری تسنیم، 17مرداد 96) 

و اینگونه است که به‌جای دانشگاهها و مراکز علوم و بدون طی کردن مراحل علمی قضا، زندان اوین می‌شود، مرکز «کارآموزی قضایی»! آن هم در سال 60و 61که از در و دیوار اوین صدای تیرباران و شکنجه بلند است. در این زندان و در معیت و راهنمایی بزرگترین و منفورترین جنایتکاران تاریخ 40ساله ایران، احمد شاهرودی یک ماهه قاضی و حاکم شرع می‌شود و روزی 100پرونده را تعیین تکلیف می‌کند: » در آن زمان.. لاجوردی دادستان بودند و... فلاحیان نیز معاون او بود. .. محمدی گیلانی نیز رئیس دادگاه (ضد) انقلاب و حاکم شرع تهران بودند و... نیری هم معاون... گیلانی بود. پس از یک ماه کارآموزی، ابلاغیه قضایی رسمی برای ما صادر شد و اولین ابلاغیه قضایی رسمی برای ما ابلاغیه قضایی دادگاههای (ضد) انقلاب شرق خوزستان بود... از اهواز گرفته تا دزفول، مسجد سلیمان، بهبهان، شوش و‌ آبادان در روز شاید به 100پرونده رسیدگی می‌کردم». (خبرگزاری تسنیم، 17مرداد 96) 

این آخوند حتی آن‌قدر نسبت به حکم حکومتیِ تعزیر ـ که آخوندها آن را شرعی جلوه می‌دهند تا شکنجه‌های قرون‌وسطایی در زندانها را توجیه کنند ـ پرت است که تلاش می‌کند از دستگیری و زندان و مراحل بازجویی در زندانهای خمینی، تصویر یک مهد کودک را ارائه کند: «این بحث که ما شخصی را دستگیر کنیم و برای دریافت اطلاعات، او را شکنجه بدنی کنیم به هیچ عنوان صحت ندارد. ما در داداسرا، ابلاغی برای شکنجه نداشتیم. نه در دادسرا و نه در سپاه و نه در اداره اطلاعات. شدیداً مراقبت می‌شد که برخورد فیزیکی با متهمان انجام نشود». لابد که یکی از این مراقبان لاجوردی بود، دیگری گیلانی و فلاحیان، شریعتمداری، هادی غفاری و سعید امامی! 

جنبش دادخواهی ـ قتل‌عام: نه حقوق، نه جزا، نه قضا
در پایان هم مثل بقیه دست‌اندرکاران قتل‌عام تابستان 67، همه اعدامها را متوجه حکم خمینی می‌کند؛ و این‌گونه ثابت می‌کند که اصلاً قضا و قضاوتی در کار نبود؛ هر چه بود، کشتار مخالفان ولایت فقیه و پایداران بر اصل و حق آزادی بوده است: «امضای امام بود و ما با توجه به امضای امام پای آن حکم، به پرونده‌ها با قاطعیت رسیدگی می‌کردیم. کسانی که پافشاری سر موضع داشتند، حکمشان اعدام بود و ما هم حکم را اجرا کردیم. البته ما حکم ندادیم، بلکه تشخیص موضوع و مصداق کردیم. در واقع حکم اصلی از سمت امام بود». (خبرگزاری تسنیم، 17مرداد 96) 
اینها شمه‌یی از پشت پرده‌های حکایت یک جنایت بزرگ در سرزمین ما است. اکنون این جنبش دادخواهی است که آمران و عاملان قتل‌عام تابستان 67را به صف می‌کند. آنها هیچ راهی جز اعتراف به جنایت و دفاع از آن ندارند. اگر راهی پیش پایشان بود و حتی قدرت دفاع حقوقی و جزایی و قضایی داشتند، 30سال همه‌چیز را مکتوم و در سکوت مطلق همراه با مهر سری نگه نمی‌داشتند. 30سال حکم خمینی ابلیس و جلاد را حتی از نگاه و فهم حکومتیان و ولایتمداران پنهان نگاه نمی‌داشتند.

ایمان بیاوریم آرمان آزادی که 30هزار گل سرخ به‌خاطرش قتل‌عام شدند، آتشی گر گرفته است که بادهای جنبش دادخواهی به همه‌جا خواهندش برد. قلم، زبان، خاطره، مشاهدات، همراهی و همبستگی ما ایرانیان در سراسر ایران و جهان، باید این آتش ملی و انسانی و میهنی را فروزان‌تر کند... 

18خرداد 96.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر