خمینی چه کسانی را کشت یا از دور خارج کرد قسمت دوم - بشهادت رساندن آیت الله طالقانی روح راستین انقلاب
ضد سلطنتی
پدر طالقانی رحلت یا شهادت طبعا شهادت
یادداشتهای مصطفی نیک کار
در قسمت اول نوشته بودیم که خمینی برای به قدرت رسیدن
از مهدی بازگان سابقه ووجاهت سیاسی ومذهبی وعلمی اش سوء استفاده را کرد وبعد از قبضه کردن قدرت دولت او را ساقط وجاسوس ومزدور اجنبی نامید وبقایای سیاسی بازرگان را هم به حیات خفیف خائنانه کشاند.
خمینی علاوه بر رئیس دولت بازرگان نخستین رئیس جمهور بعد از انقلاب ، بنی صدر را
که از پاریس با خمینی بود وکمک کرد که خمینی ولایت فقیه ارتجاعی را به قانون وسلطنت مطلقه فقیه تبدیل کند را بدلیل مخالفت وافشاء کشتن آزادی ها انحصار طلبی ها وتمامیت خواهی استبدادی خمینی وپاسداران تحت تعقیب قرار داده ودر مجلس دست سازش او را از ریاست جمهموری خلع کردند ودستور دستگیری وکشتنش را توسط لاجوردی داد که مجاهدین نجاتش دادند وبه پاریس منتقل کردند
بسم اللّه الرحمن الرحیم
پس از رأی اکثریت قاطع نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی مبنی بر اینکه آقای ابوالحسن بنیصدر برای ریاست جمهوری اسلامی ایران کفایت سیاسی ندارد، ایشان را از ریاست جمهوری اسلامی ایران عزل نمودم.[1]
اول تیرماه 60
روح اللّه الموسوی الخمینی"
1 - به موجب بند پنج اصل 110 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، عزل رئیس جمهور پس از حکم دیوان عالی کشور یا رأی مجلس شورای اسلامی، از وظایف و اختیارات رهبری است.
همینطور نوشتیم که صادق قطب زاده
که دست راست خمینی در پاریس ورابط وطرف حساب معامله وزد وبند با گوادلوپی ها وفرانسه بود را سر به نیست کرد تا تمامیت حاکمیتش را با آخوندها وپاسداران یک دست کند
همچنین به حذف یک مرجع و به ندامت کشاندن او در تلويزیون اشاره کردیم که آیت الله کاظم شریعتمداری بود
که زمان شاه ناجی خمینی بود.
در ادامه این قسمت اول اشاره کردیم به کشتن آقای لاهوتی با سم توسط لاجوردی
که خمینی دستور آنرا به لاجوردی داده بود زیرا آقای لاهوتی اواخر به جنایات پاسداران وبهشتی وخمینی اعتراض علنی میکرد واتفاقا در حال نوشتن نامه اعتراضی به خمینی در رابطه با پسر مجاهدش مجاهد شهید وحید لاهوتی دستگیر وتوسط لاجوردی شکنجه ومسموم شد
اما در قسمت سوم میپردازیم به ضدیت خمینی با آیت الله طالقانی یا بقول مجاهدین پدر طالقانی
خمینی وپاسداران ازاول آقای طالقانی را خاری در چشم خود میدیدند/ کسانی که سابقه مبارزه نداشتند، پدر را مزاحمی برای اهداف خود میدیدند/ آقای طالقانی در قلب مردم ایران است.
خمینی که در نجف بود به آقای طالقانی حسادت میکرد به چند دلیل:
آیت الله طالقانی در میان روش روشنفکران دانشجویان احزاب سیاسی وانقلابیون زمان ازجایگاه محبوبیت واحترام خاصی برخوردار بود .
پدر طالقانی ومهندس مهدی بازرگان که هردو توسط خمینی حذف شدند
پدر طالقانی وبازرگان ومجاهد شهید بنیانگذار اصغر بدیع زادگان
همچنین آیت الله طالقانی، خارج از ایران هم رابطه وآشنائی اش با فلسطین ویاسر عرفات، شناخته شدگی و نفوذش در میان کشورهای عربی محسوس بود
پدر طالقانی ویاسرعرفات همراه با مسلسل ها
اساسا دستگیری وزندان رفتنش در زمان شاه هم برای همین نفوذ احتراف وجایگاه پدر طالقانی در داخل وخارج بود.
پدر طالقانی در زندان شاه
از یاد نمیبریم بعد از دستگیری موسی خیابانی وهمراهانش در عراق (که هواپیمای رژیم شاه را از دبی که میخواست آنها را به ایران ببرد وتحویل رژیم شاه وساواک بدهد به عراق برده بودند)آیت الله طالقانی با جوهر نامرئی برای خمینی نامه ای نوشته بود که برای آزادی مجاهدین ،موسی خیابانی وهمراهانش در عراق وساطت کند .اما خمینی بدلیل ضدیت پایه ای با مجاهدین وشخص آیت الله طالقانی واز موضع ارتجاعی ومواضع بشدت محافظه کارانه وترس ،با وساطت مخالفت کرد وبرای نجات دستگیر شده ها که جانشان در خطر بود کاری نکرد.
همه میدانند ودر مطبوعات آنزمان هم آمده که آیت الله طالقانی در فرودگاه مهرآباد در همان بدو ورود به ایران به خمینی سفارش مجاهدین را کرد اما خمینی از بس با آقای طالقانی ومجاهدین ضدیت داشت که با خشم آیت الله طالقانی را پس زد.
آیت الله طالقانی امام نماز جمعه در تهران بود بروید خطبه هایش را ببینید همه اینها خشم خمینی را زیاد تر میکرد شورا آزادی ، انقلاب،آزادی زنان و...همه خمینی را بر آشفت بخصوص حمایت همه جانبه اش از مجاهدین وتعریف هایش از موسی خیابانی ومسعود رجوی واینکه اینها راه جهاد را گشودند وشکنجه گرها از اسم مسعود رجوی از اسم موسی خیابانی وحشت داشتند یا اینها دل دادگان مکتب توحید بودند وغبار از رخ دین زدودند و...
پدر طالقانی ومسعود رجوی
دیدار پدر طالقانی با مسعود رجوی وموسی خیابانی در خانه پدر رضائیهای شهید
همه ما اعتراض آیت الله طالقانی در مجلس خبرگان ویا بر سر تصویب قانون ولایت فقیه و... دیدید که بروی زمین نشست وبه بهشتی که دستیار وگماشته خمینی بود اعتراتض کرد.
برخلاف خمینی دجال که برموج فداکاریهای مردم سوار شد و رهبری انقلاب را ربود، پدر هیچگاه فریب مطامع دنیوی و حبجاه و مقام را نخورد و از لباسی که برتن داشت، سوءاستفاده نکرد. او آنگاه که میدید پساز پیروزی انقلاب ضدسلطنتی، مشتی عوامفریب و شیاد براریکه قدرت تکیه زدهاند و پیشتازان واقعی انقلاب را ـکه بهقول پدر راه جهاد را گشوده بودندـ مورد ضربوشتم قرار میدادند، باصراحت اعلام کرد «استبداد زیر پرده دین خطرناکترین نوع استبداد است!».
پدرطالقانی طی پیامی که در میتینگ ۴خرداد (بهمناسبت سالروز شهادت بنیانگذاران سازمان) قرائت شد گفته بود:
«امروز برای تجلیل از شهدایی جمع شدهایم که از خون پاک آنها پساز هفت سال سیلابها برخاست. همانها که برای درهمکوبیدن شرک و بتها و اقامه توحید بهپاخاستند. دشمن مشرک هم ازهمینجهت از آنها انتقام گرفت.
«و مانقموا منهم الا ان آمنوا بالله العزیز الحمید». آنها شاگردان مؤمن و دلداده مکتب قرآن بودند. گوهرهایی بودند که درتاریکی درخشیدند. حنیفنژاد، بدیعزادگان، عسکریزاده، مشکینفام، ناصر صادق از همین تابندگان بودند. اینها راه جهاد را گشودند. درود و رحمت خداوند بر روان آنها باد».
بهخاطر همین ویژگیهای مردمی و مترقیانه بود که پدرطالقانی در دل تودههای وسیع مردم جای گرفت و همه، از زن و مرد، پیر و جوان و با هر مرام و مسلک و ملیت، پدر را مظهر آرمانها و خواستههایشان مییافتند. از همین زاویه، پدرطالقانی پیوسته مورد حسادت و کینه حیوانی شخص خمینی دجال بود و از جانب ارتجاع، مورد انواع و اقسام تهمت و فشار قرار داشت.
در نتیجه خمینی اقدام به انتقام گیری از آیت الله طالقانی نمود ، از جمله بچه های پدر را دستگیر کرد پدر اعتراض کرد وبه شمال وشهر تنکابن رفت که همه داستانهایش را میدانیم .
هجرت پدر طالقانی به تنکابن بعنوان اعتراض به خمینی ودستگیری فرزندانش
خمینی تاب نیاورد وتصمیم گرفت این رقیب این مانع واین مخالف را از سر راه بر دارد که توسط بهشتی آنرا اجرائی کرد وتوسط پدر عروس آیت الله طالقانی که پاسدار ونفوذی ای بنام شه پور بود به پدر سم خوراندند ودر کمتر از ۱۲ ساعت پدر به شهادت رسید.
مرگ مشکوک پدر طالقانی - بهشتی بهشتی طالقانی را تو کشتی
برای همین مردم در خیابان فریاد میزدند بهشتی بهشتی طالقانی را تو کشتی .
خمینی یک هیولای کینه توز وضد بشری بود که با این ترتیب پدر را هم بلعید اما نام ، راه ویاد پدر همیشه با خلقمان زنده است که آنرا در کلام مسعود رجوی به روشن ترین بیان میتوانیم ببینیم .
یاد پدرطالقانی را باذکر قسمتهایی از سخنان برادر مجاهد مسعود رجوی در مراسم درگذشت او گرامی میداریم:
«پروردگارا همانا ما شنیدیم ندادهندهیی را که بهما ندا میداد و میگفت به پروردگارتان بگروید. او ندادهنده ما بود! منادی ایمان، معلم قرآن. پس تعجبی نیست اگر مردم ما اینچنین از شمال تا جنوب در ماتم فرورفتهاند و برسروسینه میکوبند. بگذارید بگریند. همه بگریند.
گریهکن دشت کویر
گریهکن بحر خزر
گریهکن جنگلسرخ
گریهکن مرد بلوچ
بگذار تا بگریند چون ابر در بهاران
کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران
بارخدایا درود بفرست برراهنمای بهجانب خودت در شبهای تیرهشبترین و چنگزننده بهایمان خودت، ریسمانهای شرف بلندترین.
راستی اگر کودکان از شما پرسیدند که طالقانی را کجا میشود دید و کجا میشود او را پیدا کرد؟ ازآنجاکه گفتیم روح مجسم انقلاب ما بود، بگویید: در چشمهسارها، آنجایی که که ماهیهای سیاه کوچولو گستاخی میکنند و خلاف جریان آب شنا میکنند. آنجا میشود دیدش. در هرکجا که ابوذری هست و اعتراض. در هرکجا که مالکی هست و شمشیر ازنیامکشیده. در هرکجا که علیوار چهره راستین اسلام و قرآن هست».
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر