سعید شاهسوندی، شاگرد جلاد اوین محکوم کردن قربانی بجای جلاد وسوء استفاده رژیم ودژخیمان از خوشخدمتی های شاهسوندی
شاهسوندی شاگرد جلاد اوین، برای متهم کردن قربانی به جای جلاد خونریز، بعدها نیز به مقتضای شرایط مختلفی که در آن قرار میگرفت، مسئولیت قتلعام زندانیان مجاهد در سال۶۷، که قبلا بالکل تکذیب و ساخته پرداخته مجاهدین عنوان کرده بود، را با بیشرمی تمام متوجه مجاهدین که بالاترین قربانی این نسلکشی بودهاند، میساخت:
«انگیزه و زمینه مساعد این حرکت جنایتکارانه و این کشتار وسیع را درواقع به یک شکلی من میتوانم بگویم که درواقع سازمان مجاهدین با حمله خودش، این زمینه را فراهم کرد. که درواقع… جناح سرکوبگر جمهوری اسلامی برای حذف رقیب دست به یک همچنین حرکتی زد و پشتوانه رهبری اونموقع را هم با خودش داشت و درواقع زمینهساز شد حرکت سازمان مجاهدین، ولی این مسئله، از این زاویه هست که من میتوانم این را اینطور بیان کنم که عملیات فروغ جاویدان درواقع باعث شد که حکومت جمهوری اسلامی به کشتار وسیع زندانیان بیگناه، بیگناه به این معنا که اعم از اینکه با قانونهای خود جمهوری اسلامی با همان مصوبههای – درست یا غلطش حالا یه بحث دیگه است- با خود قانونهای مصوب جمهوری اسلامی داشتن دوره محکومیتشان را میگذراندند، اینها را دوباره به دادگاههای ۳۰ثانیهای و یک دقیقه ای کشوندن، و درواقع به دم تیغ فرستادن، این در واقع زمینه ساز اون شد…». (بخشی از صحبتهای سعید شاهسوندی در یک رادیوی بقایای سلطنت مدفون در لس آنجلس)
این خوشخدمتیها، تنها بهانهای بوده و هست که جلادان نظام آخوندی درفقدان کمترین توجیه و ادله برای ارتکاب آن جنایت هولناک ضدبشری، به مدد همین خائنین خودفروخته، در سه دهه گذشته، به آن آویختهاند:
«حجت الاسلام والمسلمین محمد نیازی، رئیس سابق سازمان قضایی نیروی مسلح به بررسی حکم امام درباره اعدام های سال ۶۷ پرداخت و گفت:… یکی از این شبهات این است که آنها داشتند دوران محکومیت خود را سپری می کردند؛ حال آنکه چنین نبود و آنها از داخل زندان با منافقین بیرون زندان ارتباط داشتند و خودشان را برای این عملیات آماده کرده بودند. به گفته منافقینی که بعد از عملیات مرصاد بازداشت شدند بنا بود نیروهای منافقین بعد از رسیدن به تهران، به اولین جایی که می روند زندان ها باشد و منافقین زندانی را آزاد کنند.» (خبرگزاری سپاه پاسداران خامنه ای، موسوم به فارس، ۹تیر۱۴۰۰)

صادق کوشکی، شکنجهگر اطلاعاتی دیگر از باند خامنه ای، نیز برای توجیه کشتار زندانیان سیاسی۶۷ بهاصطلاح اطلاعاتی که سعید شاهسوندی در اختیار دژخیمان قرار داده بود را مستمسک این درندهخوئی نظام خود قرار داده، می گوید:
«گرچه شرایط جمع آوری همه مدارک فراهم نشد اما بعض از افراد سازمان بودند که اسیر و تخلیه اطلاعاتی شدند، مانند سعید شاهسوندی که به صورت کامل تخلیه اطلاعاتی شد و بعدها به اروپا رفت و در آن جا جلوی سازمان ایستاد و به افشاگری علیه آن پرداخت. به هرجهت از اطلاعات به دست آمده، معلوم بود در هر زندانی چه اتفاقی قرار است بیفتد. در چه ساعتی قرار است شورش انجام شود و چه کسانی آماده همکاری و ملحق شدن به سازمان هستند… نظام بعد از عملیات مرصاد متوجه شد که عده ای در زندان ها هستند که آماده بودند به سازمان مجاهدین ملحق شوند و در جهت نابودی نظام کار کنند؛ خب موضعی که رهبری نظام در اینجا اتخاذ کرد یک موضع کاملاً خلاف موازین و مصالح امنیتی و با نگاه انسان دوستانه بود… حالا نظام دراین بین این افراد را نه دادگاهی کرد نه محاکمه. دستوری که امام صادر کردند، نشان داد امام به عنوان عالم دین اصل را بر هدایت انسان می گذارد و نشان از رأفت اسلامی است. امام اگر می خواستند اساس را بر مبنای اسناد به دست آمده و قوانین دوران جنگ بگذارند، همه این افراد باید اعدام می شدند. ولی راهبرد ایشان دستور می دهد با تمامی این افراد صحبت شود و هرکس ابراز وفاداری کرد حکمش اعدام است» (سایت امنیتی وابسته به اطلاعات سپاه پاسداران خامنه ای، ۴مرداد۹۹)

جدای از اعترافات عزت شاهی و گفتههای منتشرشده سعید شاهسوندی، ناتوانی نظام ولایتفقیه و شقه مستمر و جنگ قدرت نیروهای آن در دوران پایانی عمر رژیم، دیگر جایی برای پنهان نگه داشتن وقایع پشت صحنه اینگونه مزدورسازیها باقی نگذاشت. اعترافاتی که البته چیزی جز یک گواهی ناخواسته تاریخی برصحت نخستین موضعگیری مقاومت ایران (۱۹آذر۶۷) در افشای خیانت و مزدوری سعید شاهسوندی برای نظام قتلعام، پس از دههها تأخیر و پس از شکستهای پیدر پی در پوشاندن حقیقت، نبوده و نیست.
حسین شریعتمداری، نماینده فاشیست خامنه ای در کیهان آخوندی، ماجرای دریوزگی سعید شاهسوندی برای حفظ جانش در پیشگاه خلیفه خونریز ولایت فقیه را، بعدها اینطور یادآوری کرد:
«تو جریان مرصاد… سعید هم با اونها بود بعد دستگیر شد. وقتی که دستگیر شده بود داد زده بود، گفته بود، من چیزم، من سعید شاهسوندی هستم و از اعضای برجسته سازمانام و به هر حال میخواهم با فلانی، مثلا میشناسه ما رو، بعد، من اونموقع اتفاقا موقع مرصاد اونجا بودم، اون طرفها بودم، بعد رفتیم با هم صحبت کردیم، بهش گفتم ببین سعید با چه امیدی شما اومدید؟!… چه جوری به خودت جرئت دادی بیای؟! گفت منهم همین سوال رو دارم!» (تلویزیون نیروی تروریستی قدس، موسوم به افق، ۱۶بهمن۹۶)
جعفری معاون سیاسی امنیتی استاندار کرمانشاه رژیم، نحوه دستگیری سعید شاهسوندی را اینطور تعریف کرده است:
«زمانی که درگیریها[ی فروغ جاویدان] خاتمه یافته بود و شبی که ما رفتیم، دیدیم از داخل سپاه فریاد یک نفر بلند شد، فریاد میزد که من فلانی هستم، بعد رفتیم جلو، دیدم سعید شاهسوندی است… بعدا که با او صحبت میکردیم… گفت دیدم… عجب! در پادگان منافقین شور و هیجانی هست! همه دارند سوار تانک میشوند و سوار خودروها میشوند!… تعریف میکرد، میگفت که من هم وقتی آن جو رادیدم، من هم قبول کردم و گفتم همراه میشویم و باتوجه به اینکه مسولیتی نداشتم، با یک راننده، من را قراردادند و آمدیم اینجا… نهایتا اسیر نیروها شد… ایشان فریاد میزد، میگفت که من باید در دنیا افشا بکنم که چهره منافقین چه بود و چرا به اینجا رسیدند؟!» (تلویزیون حکومتی آخوندها، ۳مرداد۸۶)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر