«مصطفی نیکار؛ آموزگار آزادی، کاندیدای خلق، شهید مظلوم اوین و شهسوار»
مصطفی نیکار چهره مردمی وکاندیدای سازمان مجاهدین خلق ایران برای دوره اول مجلس شورای ملی وپیشتاز نبرد علیه دو دیکتاتوری خونریز شاه وشیخ
مصطفی نیکار از جمله چهرههای درخشان و سمبلهای وفاداری، آرمانخواهی، و ایستادگی یک نسل علیه دو دیکتاتوری شاه و شیخ بود. او نهفقط بهعنوان یک معلم دلسوز و محبوب، بلکه بهعنوان یک کنشگر آگاه و کاندیدای منتخب مردم در شهرهای شهسوار و رامسر، محبوب دلها بود.
از محرومیت تا آگاهی
در یکی از روستاهای اطراف کشکُو و گلیجان شهسوار به دنیا آمد. پدرش را در کودکی از دست داد و بار خانواده بر دوش او افتاد. درد زندگی مردم محروم، دل مهربانش را با رنج جامعه پیوند زد و خیلی زود دریافت که تنها راه نجات از این فقر و ستم، مبارزه با عامل اصلی آن، یعنی دیکتاتوری شاه است.
از محافل مذهبی تا آرمان مجاهدین
او ابتدا به سراغ محافل مذهبی و کمک به زندانیان سیاسی رفت. حتی آخوندهایی چون حسن یوسفی اشکوری در آن زمان با کمکهای بیدریغ او روزگار میگذراندند. اما پس از پیروزی انقلاب و حاکم شدن ارتجاع مذهبی، همین یوسفی اشکوری به رقیب انتخاباتی مصطفی تبدیل شد و همراه با پاسداران، در یک تقلب آشکار، مانع ورود مصطفی به مجلس شد.
کاندیدای سازمان و کانون امید مردم
مصطفی به عنوان کاندیدای رسمی جنبش ملی مجاهدین خلق ایران در شهسوار و رامسر معرفی شد. سخنرانیهایش پرشور، مردمی و الهامبخش بود. او با صداقت و صراحت میگفت: «ما به مقام و کرسی مجلس تف میکنیم اگر علیه مردم و آزادی باشد.»
دستگیری و شکنجه
پس از شروع فاز نظامی در ۳۰ خرداد ۱۳۶۰، مصطفی دستگیر شد. ابتدا در اوین زیر شکنجههای لاجوردی و بازجوییهای خشن محمود احمدینژاد (با اسم مستعار گلپایگانی و سپس میرزایی) قرار گرفت. یکی از همبندیهای او بعدها گواهی داد که مصطفی بارها زیر شلاق و شکنجه مقاومت کرد و لب به خیانت نگشود.
بازگشت به زادگاه برای تیرباران
در نهایت، او را به زادگاهش، شهسوار، منتقل کردند تا در برابر چشمان آشنایان و برای زهرچشم گرفتن از مردم، او را به شهادت برسانند. کنار دریای شهسوار، در محل اجرای حکم، همهٔ تهدیدها، تطمیعها، و شکنجهها را با لبخند به سخره گرفت.
روایتی از ایمان و صلابت
به او گفتند: «موهایت سفید شده»، پاسخ داد: «نه، آبدیده شدهام». وقتی پرسیدند: «اسم دخترت را چه گذاشتی؟» گفت: «زینبِ ستمکش». در مقابل چماقداران زننما همچون خدیجه دباغ که برای بحث ایدئولوژیک آمده بودند، با یک استدلال سادهٔ شرعی و زبانی چون ذوالفقار علی، آنها را بیاعتبار ساخت.
نام او در دل تاریخ
مصطفی نیکار در اوج صداقت، شجاعت، وفاداری، و تعهد انسانی و انقلابی، به شهادت رسید. او رفت، اما نامش در قلب مردم و تاریخ ماند.
سلام بر او، روزی که زاده شد، روزی که برخاست، روزی که در خون غلتید، و روزی که دوباره برمیخیزد.
برای دیدن دیگر شهیدان وشهیدان شهر شهسوار [اینجا روی لینک زیرکلیک کنید]
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر