۱۴۰۴ فروردین ۲۵, دوشنبه

«مصطفی نیکار؛ آموزگار آزادی، کاندیدای خلق، شهید مظلوم اوین و شهسوار»

«مصطفی نیکار؛ آموزگار آزادی، کاندیدای خلق، شهید مظلوم اوین و شهسوار»

این صفحه به بزرگداشت آموزگار آگاه، مجاهد خلق و شهید خلق، مصطفی نیکار اختصاص دارد. کسی که مسیر مبارزه را از دبیرستان‌های شهسوار آغاز کرد و با وفاداری به مردم، در برابر دو دیکتاتوری ایستاد.
مصطفی نیکار، از معلمان محبوب و قهرمانان نسل انقلاب در شهسوار و رامسر بود؛ چهره‌ای شناخته‌شده که هم علیه دیکتاتوری شاه مبارزه کرد و هم در صفوف مجاهدین خلق، مقابل رژیم خمینی ایستاد.

مصطفی نیکار چهره مردمی وکاندیدای سازمان مجاهدین خلق ایران برای دوره اول مجلس شورای ملی وپیشتاز نبرد علیه دو دیکتاتوری خونریز شاه وشیخ 

مصطفی نیکار از جمله چهره‌های درخشان و سمبل‌های وفاداری، آرمان‌خواهی، و ایستادگی یک نسل علیه دو دیکتاتوری شاه و شیخ بود. او نه‌فقط به‌عنوان یک معلم دلسوز و محبوب، بلکه به‌عنوان یک کنشگر آگاه و کاندیدای منتخب مردم در شهرهای شهسوار و رامسر، محبوب دل‌ها بود.

​از محرومیت تا آگاهی

در یکی از روستاهای اطراف کشکُو و گلیجان شهسوار به دنیا آمد. پدرش را در کودکی از دست داد و بار خانواده بر دوش او افتاد. درد زندگی مردم محروم، دل مهربانش را با رنج جامعه پیوند زد و خیلی زود دریافت که تنها راه نجات از این فقر و ستم، مبارزه با عامل اصلی آن، یعنی دیکتاتوری شاه است.

​از محافل مذهبی تا آرمان مجاهدین

او ابتدا به سراغ محافل مذهبی و کمک به زندانیان سیاسی رفت. حتی آخوندهایی چون حسن یوسفی اشکوری در آن زمان با کمک‌های بی‌دریغ او روزگار می‌گذراندند. اما پس از پیروزی انقلاب و حاکم شدن ارتجاع مذهبی، همین یوسفی اشکوری به رقیب انتخاباتی مصطفی تبدیل شد و همراه با پاسداران، در یک تقلب آشکار، مانع ورود مصطفی به مجلس شد.

​کاندیدای سازمان و کانون امید مردم

تصویر رنگی بازسازی‌شده از مصطفی نیکار، شهید خلق و آموزگار مقاومت

مصطفی به عنوان کاندیدای رسمی جنبش ملی مجاهدین خلق ایران در شهسوار و رامسر معرفی شد. سخنرانی‌هایش پرشور، مردمی و الهام‌بخش بود. او با صداقت و صراحت می‌گفت: «ما به مقام و کرسی مجلس تف می‌کنیم اگر علیه مردم و آزادی باشد.»

​دستگیری و شکنجه

پس از شروع فاز نظامی در ۳۰ خرداد ۱۳۶۰، مصطفی دستگیر شد. ابتدا در اوین زیر شکنجه‌های لاجوردی و بازجویی‌های خشن محمود احمدی‌نژاد (با اسم مستعار گلپایگانی و سپس میرزایی) قرار گرفت. یکی از هم‌بندی‌های او بعدها گواهی داد که مصطفی بارها زیر شلاق و شکنجه مقاومت کرد و لب به خیانت نگشود.

​بازگشت به زادگاه برای تیرباران

در نهایت، او را به زادگاهش، شهسوار، منتقل کردند تا در برابر چشمان آشنایان و برای زهرچشم گرفتن از مردم، او را به شهادت برسانند. کنار دریای شهسوار، در محل اجرای حکم، همهٔ تهدیدها، تطمیع‌ها، و شکنجه‌ها را با لبخند به سخره گرفت.

​روایتی از ایمان و صلابت

به او گفتند: «موهایت سفید شده»، پاسخ داد: «نه، آبدیده شده‌ام». وقتی پرسیدند: «اسم دخترت را چه گذاشتی؟» گفت: «زینبِ ستم‌کش». در مقابل چماقداران زن‌نما همچون خدیجه دباغ که برای بحث ایدئولوژیک آمده بودند، با یک استدلال سادهٔ شرعی و زبانی چون ذوالفقار علی، آنها را بی‌اعتبار ساخت.

​نام او در دل تاریخ

مصطفی نیکار در اوج صداقت، شجاعت، وفاداری، و تعهد انسانی و انقلابی، به شهادت رسید. او رفت، اما نامش در قلب مردم و تاریخ ماند.

سلام بر او، روزی که زاده شد، روزی که برخاست، روزی که در خون غلتید، و روزی که دوباره برمی‌خیزد.

برای دیدن دیگر شهیدان وشهیدان شهر شهسوار [اینجا روی لینک زیرکلیک کنید] 

جنبش دادخواهی خون شهیدان خصوصا دهه 60 وقتل عام 67 - شهدای پرسنل نظامی مجاهد خلق

جنبش دادخواهی خون شهیدان خصوصا دهه 60 وقتل عام 67 - شهدای پرسنل نظامی مجاهد خلق 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر