۱۳۹۶ شهریور ۱۸, شنبه

عید غدیر روز بلوغ و کمال اسلام مردم‌گرای انقلابی

راز و نیاز با مولای متقیان، علی (ع)

مسعود رجوی ـ ۱۳۶۹
«ای امیرمؤمنان! و ای مولای متقیان! ای نخستین راهگشا و راهبر اسلام انقلابی، ای مفتاح فهم محمدی، یا باب‌النبی، ای حلقه وصلی که از طریق تو شناختیم، آن نگار به مکتب نرفته را و مشی او را و خدای او را و پیام او را.
ای منادی! ندای تو را شنیدیم، ندای آزادی و رهایی، ای راز گشوده انسانی! ای کسی که پیامش سلطه انسانیت است النهایه بر تمامی موانع غریزی و اجبارات برده‌ساز و بنده‌ساز و بر تمام نظامات ضدانسانی و ضدبشری.
ای گرز آتشی که بر سر خمینیان فرود می‌آیی و ای کسی که مرزبندی می‌کنی بین انواع و اقسام دریافتها را از پیامبر خدا و از کتاب او. ای عترت رسول خدا و ای قرآن سخنگو.
ای رادمرد بزرگ عالم بشری، در برابر تو ایستاده‌ایم و تو را نزد خدا شفیع قرار می‌دهیم.
قطره تویی، بحر تویی، لطف تویی، قهر تویی… ای امیر مؤمنان!
نور تویی، سور تویی، دولت منصور تویی
مرغ که طور تویی، خسته به منقار مرا
حجره خورشید تویی، خانه ناهید تویی
روضه امید تویی، راه ده‌ای یار مرا!
نیایش و سخنان مریم رجوی ـ عید غدیر سال ۱۳۷۷
۱۸ذی الحجه سال۱۰هجری:

معرفی علی (ع) به‌عنوان «مولا» و ابلاغ ولایت او مبارک‌باد!

یا علی، درحلقه‌ایم با تو و چون حلقه، بر دریم
هجدهم ذیحجه، عید سعید غدیر، یادآور معرفی علی علیه‌السلام از سوی پامبر به‌عنوان «مولای مؤمنان»، بر‌همه مسلمانان جهان به‌خصوص بر پیروان و رهروان راستین او مبارک‌باد!
عید غدیر، تنها یک عید و روز شادی اختصاصی شیعیان نیست چرا که پیام و محتوای این عید به‌تمام پیروان محمد (ص) اعم از شیعه و سنی تعلق دارد. چنان‌چه فرمان پیامبر (ص) در این‌روز، توسط انبوهی از معروفترین صحابه آن حضرت نقل و روایت شده است، شامل خلفای راشدین (ابوبکر و عمر)، همسران پیامبر (عایشه و ام‌سلمه)، دشمنان علی مانند طلحه و زبیر و آن‌دسته از صحابه که شیعه علی شناخته می‌شدند، مانند سلمان و ابوذر و اصحاب برجسته دیگر. به‌عبارت دیگر، همه گرایشهای موجود در میان صحابه پیامبر (ص) عملاً خود را شریک و موظف در ابلاغ این مهم دیده‌اند.
شمار کلیه اصحابی که ماجرای روز غدیر را برای دیگر مسلمانان بازگفته‌اند در دست نیست، اما تنها آن گروه که روایتشان به قرنهای دوم و سوم هجری یعنی عصر تألیفات اسلامی می‌رسد و با ثبت‌ در کتابهای معتبر این دوران از گزند حوادث، محفوظ مانده و به‌دست ما رسیده است، بیش‌از ۱۱۰نفر می‌باشد که ماجرای غدیر و حدیث معروف پیامبر (ص) در شأن علی (ع) را به‌حد تواتر و قطعیتی بی‌نظیر رسانده و در کتابهای حدیث و تاریخ اسلامی ثبت شده است. در میان رویدادهای تاریخ اسلام، کمتر رویدادی را می‌توان سراغ گرفت که توسط این‌همه گواه معتبر و نامور روایت شده باشد.
افزون بر‌این، باز‌هم مطابق روایتهای جمعی از صحابه، آن‌روز، یعنی هجدهم ماه ذیحجه از سال دهم هجری، که اهمیت «ولایت علی» توسط پیامبر (ص) در «غدیر خم» به عموم مسلمانان ابلاغ شد، روز «تکمیل دین» اسلام و «تمامیت یافتن» این «نعمت خداوند» بوده و آیات معینی از قرآن به‌همین مناسبت نازل شده است. از این رو، عید غدیر را به‌عنوان یادبودی مبارک که یاد‌آور تکمیل و تمامیت دین حنیف اسلام است، باید از پر‌جاذبه‌ترین عیدهای اسلامی دانست. عجب نیست که پیشوایان خاندان پیامبر (ص) بسی بر این جاذبه برتر تأکید داشته‌اند. از جمله بیان امام صادق (‌ع)، امام ششم شیعیان، را می‌توان یاد‌آوری کرد که در روایت «فرات ابن‌ابراهیم» آمده است.
فرات می‌گوید: از آن حضرت پرسیدم آیا روزی هست که از فطر، اضحی، عرفه و جمعه برتر باشد؟ امام صادق (‌ع) پاسخ داد: «آری، برترین روزها آن‌روزی است که خداوند، دین اسلام را تکمیل کرد… روزی که پیامبر (ص) امام‌علی (ع) را منصوب فرمود».
شایان توجه است که به‌رغم سمپاشیهای شدید دشمنان مختلف و به‌خصوص معاویه و خلفای بعدی بنی‌امیه برضد علی (ع) و به‌رغم آن که دههاسال این پیشوای مظلوم را در منابر و اجتماعات و خطبه‌های جمعه سب و لعن می‌کردند، نتوانستند فضیلت علی و اهمیت عید‌غدیر را به‌ فراموشی بسپارند. چنین است که می‌بینیم، بزرگان اهل‌سنت در قرنهای بعد، بابت تجلیل از عید غدیر با شیعیان شریک بوده و از جمله، بسیاری بزرگان اهل‌سنت در قرون میانی، این عید را بزرگ می‌داشته‌اند، مانند «بیرونی» که در کتاب معروفش «الآثار‌الباقیه» می‌نویسد: «این‌روز از جمله اعیادی است که مورد توجه و اعتنای اهل اسلام است». قرنها پیش‌از بیرونی هم محدث و مورخ مشهور «خطیب بغدادی» با آوردن حدیثی از پیامبر (ص) بر اهمیت غدیر خم تصریح دارد.

حدیث غدیر خم

موسم حجه‌الوداع بود، یعنی تنها نوبت و آخرین باری که پس از هجرت، پیامبر (ص) توانست در موسم حج و مناسک این آیین بزرگ شرکت کند. این سفر حج، تنها دو ماه مانده به‌ وفات آن حضرت صورت گرفت و لذا به‌عنوان «حجه‌الوداع» (حج خداحافظی) معروف شده است. در این حج با‌شکوه، عامه مردم فراخوانده شدند تا هر کسی که می‌تواند در حج شرکت کند.
در خلال این موسم و روزهای حج، پیامبر (ص) خطابه خود معروف به «خطبه حجه‌الوداع» را در اجتماع بزرگ مسلمانان ایراد نمود و در خلال آن، نزدیک بودن وفات خویش را به‌عموم خبر داد. در این خطابه، پیامبر (ص) وصایای چندی در زمینه امور دینی و اجتماعی را مطرح فرموده و پس از بیان هر کدام، خطاب به‌حاضران می‌پرسید: «آیا ابلاغ کردم؟» و پس از پاسخ مثبت مردم، روی به آسمان می‌کرد و عرضه می‌داشت: «خداوندا گواه باش!».

آن‌حضرت در این خطابه خاص به‌موضوع جانشینی خود نیز اشارتی داشت و فرمود:

«پس از من گمراه نشوید و به کفر برنگردید که برخی مالک و صاحب‌اختیار دیگران شوند همانا که من در میان شما چیزهایی را باقی گذاشته‌ام که مادام که به‌آنها چنگ زنید و بیاویزید، گمراه نخواهید شد: کتاب خداوند و عترتم، (اهل بیت خودم) ».
سپس فرمود: «هل‌بلغت؟» (آیا رساندم؟) و جماعت انبوه حاضر پاسخ‌ دادند: «آری!». سپس رو‌به‌آسمان نموده و عرض کرد: «اللهم فاشهد!» (بارخدایا گواه باش). سپس پیامبر (ص) گفت: «شما همه مسئول هستید، پس آنان که امروز حاضر و شاهدند، این را به غایبان برسانند».
شایان توجه است که پیامبر (ص) به‌صراحت از این گمراهی و بازگشت به‌ کفر، بیم می‌داد که مبادا «استبداد» قدرتمندان و «طبقات برخوردار» و تبعیضهای طبقاتی باز گردد و تصریح فرمود: «گمراه نشوید و به کفر برنگردید که برخی مالک و صاحب‌اختیار دیگران شوند».
البته، مطابق مأخذهای متعدد، پیش‌ازاین هم که هنوز اعلام علنی وفات قریب‌الوقوع حضرتش مطرح نشده بود، پیامبر (ص) بارها با این پرسش از جانب برخی صحابه مواجه می‌شده که: آن حضرت چه‌کسی را به‌عنوان جانشین خود معین می‌کند؟ از این پرسشها کاملاً بر‌می‌آید که مسلمانان عصر نخستین، نه‌تنها از امکان وفات پیامبر (ص) غافل نبودند، بلکه از اهمیت مسأله جانشینی هم بی‌خبر نبودند و در‌مواردی هم جویای نظر پیشوای خویش شده بودند که البته بسیار طبیعی است چرا که سخن از شخصی به‌اهمیت پیامبر (ص) است که از یک‌سو راهبر قلب و عقل گروندگان بود و ازسوی‌دیگر در رأس کشور و نظام جدید‌التأسیس بزرگی قرار داشت که به‌تازگی قلمروش به‌تمامی وسعت «جزیرةالعرب» گسترش یافته بود؛ آن‌هم با چنان نفوذ و قدرتی که ـ برای مثال‌ـ توانسته بود در همان حج خداحافظی، آن انبوه جمعیت را صرفاً برای عبادت خداوند و به‌ دور از هر گونه اجبارات استبدادی، در آیین حج گرد آورد، به‌خصوص که بسیاری از این دریای جمعیت، مانند حاجیان منطقه یمن یا حضرموت و
… بایستی هزاران کیلومتر را بر پشت شتر و کجاوه چنان طی می‌کردند که در موسم معین به مراسم برسند.
پس تا آنجا که به نگرانیهای بر‌حق مردم و مؤمنان برمی‌گردد، این انتظاری غریب نبود که پیامبر (ص) به موضوع حساس و خطیر جانشینی خود و زعامت آینده بپردازد، آن‌قدر که اگر چنین نکرده بود، جای پرسش بود که به‌ چه علت؟
شاید بسیاری از حاضران و صحابه در آن‌موسم از خود می‌پرسیدند که چرا پیامبر به‌رغم آن که به‌ اهمیت جانشینی «عترت» و «اهل‌بیت» خود پرداخته است این امر را صورت قطعی نمی‌دهد و برای جانشین خویش از عموم مردمان و صحابه بیعت نمی‌گیرد؟ لیکن به‌هر‌دلیل، مراسم و ایام حج بدون چنان تعیین نهایی و بیعت‌گرفتنی با یک‌جانشین معین گذشت و پیامبر (ص) و سایر مسلمانان به‌طور‌ جمعی رهسپار بازگشت شدند تا در مسیر بازگشت، ماجرای «غدیر» پدید آمد.
روز هجدهم ماه ذیحجه بود و تنها یک هفته از عید قربان می‌گذشت که در مسیر بازگشت از مکه به‌منزلگاه «جحفه» نزدیک شده و دقیقاً به‌ «غدیر خم» رسیده بودند. نقطه‌یی که پس از آن، راه اهالی مدینه، یمن و مناطق گوناگون از یکدیگر جدا می‌شد و گرد‌آمدگان حج، ناگزیر از وداع و جدایی بودند. این‌جا بود که رویداد روز «غدیر خم» به‌ترتیب زیر محقق شد:

وحی خداوند به پیامبرش فرود آمد که:

«ای پیامبر، آنچه را که از جانب پرودگارت بر تو فرود آمده، ابلاغ کن و گر‌نه رسالت خداوندی را ابلاغ نکرده‌ای و خداوند تو را از مردمان در امان نگاه می‌دارد».
این بود که پیامبر فرمان داد تا همه هنگام نماز ظهر فراهم آیند. موعد ظهر برای آن بود که کاروانهای پشت سر برسند و به‌کاروانهایی هم که پیش‌ رفته بودند ابلاغ شد تا به‌آن نقطه بازگردند و گرد آمدن همه آن جمعیت عظیم، تا وسط روز طول می‌کشید.
پس از نماز در صفوف پرعظمت یکصد‌هزارنفری، پیامبر‌ بر فراز سکویی که با روی هم چیدن جهاز شتران ترتیب داده بودند، بالا رفت و خطابه‌یی جامع ایراد فرمود و آنگاه خطاب به‌جمعیت حاضر پرسید: «آیا چنین نیست که من نسبت به‌جان و مال شمایان، از خودتان اولی هستم» ؟ حاضران پاسخ‌ دادند، آری، ای رسول خدا!
این‌جا، پیامبر دست علی را که اینک در کنارش ایستاده بود، کاملاً بلند کرد و فرمود: «هر کسی که من مولای او هستم، این علی، مولای اوست» و سپس از مردم پرسید: «آیا ابلاغ کردم؟» مردم پاسخ‌ دادند: آری! آن‌وقت پیامبر دست به دعا برداشت و گفت: «خداوندا دوستداران علی را دوست بدار و با دشمنانش دشمن باش و یارانش را یاری فرما!».
سخنان پیامبر که به‌پایان رسید، مردمان، شامل معروفترین صحابه، به‌ دور علی ریخته و با وی دست می‌دادند و به او تبریک می‌گفتند.

سپس، هنوز جمعیت پراکنده نشده بود که این آیه قرآن نازل شد:

«امروز، کافران از طمع به‌دینتان نا‌امید شدند پس هراسی از آنان نداشته باشید و از من (خداوند) پروا کنید، امروز دینتان را برای شما به‌کمال رساندم و نعمتهایم بر شما تمامیت بخشیدم و این اسلام را به‌عنوان دینتان بر شما پسندیدم».
چنانکه اشاره کردیم، برخی مؤمنان و صحابه پیامبر (ص) نیاز به‌تعیین جانشین توسط آن حضرت را درک می‌کردند و در این باب، پرسشهایی را مطرح کرده بودند، اما هیچ مدرکی گواهی نمی‌دهد که میان تیزهوش‌ترین مؤمنان بزرگوار عصر نخست، کسی پی‌برده باشد که در اسلام و قرآن هنوز جای پیام و فرمانی خالی است، آن‌چنان‌که هنوز اصل دیانت ناقص و نعمت اسلام نا‌تمام مانده است. آن‌هم موضوعی که پیامبر (ص) در مطرح‌ کردنش، تردید دارد و نیاز به‌اخطار ازطریق وحی و آیه «تبلیغ» (آیه ۶۷مائده) است تا موضوع را برملا و مطرح کند.
اینک اما به‌مصداق «معما چو حل گشت آسان شود»، پی‌بردن به آن نقصان، دیگر چندان دشوار نیست، به‌خصوص که پیش‌از هرکسی، کلام خدا در قرآن از آن پرده برداشته و ـ‌ چنان‌که خواندیم‌ـ تصریح دارد که چیزی در اسلام، کم و ناقص بود و با ابلاغ «ولایت علی»، تازه از امروز است که «دینتان را برای شما به‌کمال رساندم و… اسلام را به‌عنوان دینتان بر شما پسندیدم». شاید به‌همین دلیل بود که تمام آن یکصد‌هزار شاهدان روز غدیر، شامل چهره‌های معروف که پیام این ولایت را از پیامبر (ص) شنیدند، جز شادمانی از خود بروز نداده و با تبریک‌ گویی به‌علی (ع) واکنش نشان دادند.

تعیین پیشوای «فدای حد‌اکثر»

نتیجه این‌که پیام ژرف غدیر، اگر ‌چه در محتوا پاسخی به مسأله جانشینی پیامبر (ص) است، اما این تنها به‌معنی تعیین یک زمامدار برای چند یا چند‌ دهسال کوتاه آینده نبود، بلکه سخن از درس و فرمانی فراتر است که روح تمامیت‌بخش دین شمرده می‌شود، یعنی ارزانی‌ داشتن کسی که مؤمنان به‌نشان عبودیت خداوند به ‌او سر‌سپرده باشند و نه صرف پاسخ به مسأله‌یی با برد زمانی محدود، یعنی جانشینی سیاسی. چرا که نمی‌شود جماعتی معتقد به‌دین توحیدی «با‌ فدای حداکثر» باشند و به‌خصوص در همان هفته، در حج استثنایی «حجه‌الوداع» (مناسکی به‌ یادبود بنیانگذار کعبه یعنی همان ابراهیم) شرکت داشته باشند، اما برایشان مشخص نباشد که در اجرای همان «فدای حداکثر»، باید سرشان را به‌کدامین پیشوا و رهبری بسپارند، کسی که باید مانند محمد (ص)، اختیار جان و مالشان را داشته باشد.

مقوله عقیدتی و تاریخی «ولایت علی»

حقیقت این است که اگر موضوع غدیر خم تنها برای تعیین زمامداری جانشین، در کرسی قدرت سیاسی برای پس از پیامبر بود، نه‌خود رویداد عظیم غدیر و نه حرکت تاریخ آینده اسلام بدانسان شکل نمی‌گرفت که عملاً گرفت.
«راه» تازه گشوده در غدیر برای موحدان، همانا «ولایت علی» بود؛ به‌معنی پذیرفتن اولویت فرمانش بر جان و مال و بر همه‌چیز… ، و به‌همان درجه از اولویت که پیامبرنسبت به‌ مؤمنان حقیقی داشت.
می‌دانیم شخص علی (ع) در نظر همه اهل اسلام، بیش‌از آن‌که یک شخص باشد سمبل و بیان یک عقیده و آرمان بود: توحید!
علی در زندگی عقیدتیش، چیزی برای خود نداشت، نه‌ جنگی برای منافع خود کرد و نه‌ صلحی برای مصالح شخصی؛ و نه حب‌ و‌ بغض شخصی با کسی داشت. آنچه در قلب علی جریان داشت و به وی انگیزه می‌داد، امتداد دعوت و خواسته‌های حبیبش محمد (ص) بود. همان‌که به‌جای خویش، چیزی نبود جز ترجمان خواسته‌های خداوند. پس، چه منتی بر موحدان از این بالاتر که خداوند با معرفی علی (ع) در غدیر، ادامه و استمرار راه رهبری دین و عقیده را برای راهیان توحید هموار و کامل کرد.
از غدیر، دیگر برای پیروان موحد محمد (ص) مشخص شد که تنظیم چنان رابطه ولایت عقیدتی که مؤمنان با پیامبر داشتند، گرفتار بن‌بست نشده و آخر خط نیست. این راه، هم در‌ حیات و هم در‌ صورت فقدان پیامبر با علی پیموده خواهد شد و لاجرم پس از علی (ع) هم به‌همان روال، با کسی که به‌جز‌ علی، او هم تجسم و ترجمان توحید باشد، این مسیر طی خواهد شد.
باری، البته باید او را شناخت، از راه معرفی پیامبر یا به‌همان ترتیبی که گروه معروف به شیعیان علی، در میان صحابه پیامبر، او را پیش‌از معرفی‌شدنش در غدیر به‌همین صفت می‌شناختند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر