۱۴۰۴ خرداد ۴, یکشنبه

مجاهد شهید سعید محسن، بن‌بست‌شکن و راه‌گشا

 مجاهد شهید سعید محسن، بن‌بست‌شکن و راه‌گشا

 

 

شهید بنیانگذار سعید محسن، در سال ۱۳۱۸ در یک خانواده‌‌‌‌ متوسط در زنجان به‌دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه‌اش را در همان شهر گذراند و بعد برای ادامه تحصیل به‌ تهران آمد و در رشته مهندسی تأسیسات دانشکده فنی دانشگاه تهران فارغ‌التحصیل شد. دوران دانشجویی سعید مصادف بود با تحولات سیاسی سال‌های ۳۹ تا ۴۲. سعید قبل‌از بنیانگذاری سازمان، به‌دلیل فعالیت‌های سیاسیش ۲بار به‌ زندان افتاده بود، بار‌ دوم هنگامی بود که عضو کمیته‌‌‌‌ دانشجویان نهضت آزادی بود و در شب اول بهمن سال ۴۱ دستگیر شد و از همان‌جا رابطه‌اش با محمد حنیف‌نژاد هرچه نزدیک‌تر شد.
سعید در آن سال‌های پرتلاطم، بطلان روش‌های کهنه‌یی را که سران نهضت آزادی مبلغش بودند، در عمل مبارزاتی تجربه کرد و شکست آنها را دید و از همان‌جا بود که به‌جانب حنیف‌نژاد شتافت تا او را در بنیانگذاری سازمان یاری کند. پیش‌ از آن هم با اصغر بدیع‌زادگان آشنا شده بود. سیل جوادیه در سال ۴۱ و خراب شدن انبوهی از خانه‌های مردم محروم جنوب شهر، از حوادثی بود که دانشجویان و روشنفکران متعهد آن دوره را برای کمک به‌ مردم برانگیخته بود. سعید در رأس فعالیت‌های دانشجویانی بود که برای کمک به‌ مردم جوادیه اکیپ‌های تعمیراتی تشکیل داده بودند. در سال ۴۱ هم که زلزله در آوج قزوین ویرانی‌های زیادی به‌بار آورد، سعید محسن و اصغر بدیع‌زادگان در رأس گروه‌های دانشجویی بودند که چند‌ ماه شبانه‌روزی به‌ کار در‌ میان مردم پرداخته بودند. به‌ زندان افتادن‌ها و مشخص شدن سابقه‌‌‌‌ سیاسی سعید باعث شده بود که در دوران سربازی به‌ جهرم تبعیدش کنند. با آنکه سعید افسر وظیفه بود و مردم جهرم، مثل مردم همه‌ جای ایران چشم دیدن نظامیان شاه را نداشتند، اما روحیه ‌‌‌‌انقلابی و مردمیش و جاذبه ‌‌‌‌او در میان مردم، چنان تأثیری به‌جا گذاشته بود که مردم روستاهای اطراف جهرم تا مدت‌ها از «مهندس سعید» یاد می‌کردند.
پس از پایان خدمت نظام وظیفه، سعید به‌ تهران آمد و در کارخانه ارج و سپس کارخانه‌‌‌‌ سپنتا به‌ کار مشغول شد. او هم‌زمان به‌ فعالیت‌های سیاسی خود ادامه داد. مطالعات عمیق و زندگی با محروم‌ترین اقشار جامعه از سعید محسن عنصری ساخته بود که دیگر فعالیت‌های رفرمیستی جبهه‌‌‌‌ ملی و نهضت آزادی وی را ارضا نمی‌کرد. در این ایام او شبانه‌روز در فکر یافتن چاره‌یی برای خروج از بن‌بست مبارزه بود. سرانجام در ملاقات با محمد حنیف‌نژاد به‌ ضرورت تأسیس یک سازمان انقلابی و حرفه‌یی برای گشودن بن‌بست مبارزاتی پی‌برد و به‌همراه او و ‌اصغر بدیع‌زادگان در زمره‌‌‌‌ بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق ایران در‌آمد.
سعید محسن پس از تأسیس سازمان، به‌طور خستگی‌ناپذیر کار می‌کرد و هفته‌یی ۱۶جلسه و قرار اجرا می‌نمود. او در جریان ضربه‌‌‌‌ شهریور سال ۱۳۵۰ توسط ساواک شاه دستگیر و به‌ زندان افتاد. یکی از مجاهدان هم‌زنجیر سعید، درباره سعید در زندان چنین نوشته است‌: «در اردیبهشت ۵۱ که بیدادگاه‌های شاه خائن، بنیانگذاران، اعضای مرکزیت و کادرهای سازمان را محاکمه می‌کردند، با سعید محسن و ۲نفر دیگر هم‌سلول بودم. سلول کوچک یک‌نفره‌یی بود. سعید شعله‌‌‌‌ سلول بود و به‌ آن گرما، نور و نشاط می‌بخشید و وضع روحیش هیچ تفاوتی با شرایط قبل از دستگیری و خارج از زندان نداشت. همان‌طور شوخ و بانشاط برایمان شعر می‌خواند، شوخی می‌کرد، افسرهای زندان را که برای بازدید سلول‌ها می‌آمدند دست می‌انداخت. درعین‌حال به‌هیچ‌وجه از وظایفش غافل نبود. ارتباطات مخفیانه‌اش با بقیه‌‌‌‌ سلول‌ها و با‌ «محمدآقا» برقرار بود. پیام‌ها را می‌فرستاد و می‌گرفت و در مورد مسائل مختلف مشورت می‌کرد. اطلاعیه‌‌‌‌ مشترکش با «محمدآقا» در همین شرایط، صادر گردیده و به‌ بیرون از زندان فرستاده شد. دفاعیه ‌‌‌‌تکان‌دهنده و مفصلی را که در بیدادگاه نظامی خواند طی ۶/۵ساعت در همین روزها نوشت. در این دفاعیه رژیم پهلوی را از ابتدا تا آن زمان و از صدر تا ذیل سکه‌‌‌‌ یک پول کرد».
سعید محسن پس از تحمل ماه‌ها شکنجه در ۴خرداد ۱۳۵۱، به‌همراه سایر بنیانگذاران و اعضای مرکزیت سازمان به‌ جوخه‌‌‌‌ اعدام سپرده شد تا خون پاکش فدیه ‌‌‌‌رهایی خلق و ماندگاری و آینده‌داری سازمان مجاهدین خلق ایران شود.

 

پیام حنیف و محسن به مجاهدین از شکنجه‌گاه اوین - بهار ۱۳۵۱

برادران روزگاری بود که گروه شما را که ما بنیاد گذاشتیم هیچ نداشت و فی‌الواقع هیچ، اما به‌تدریج بر امکانات و قدرت ما افزوده شد، افراد جدیدی به ما پیوستند. پس بدانید که پیروزی از آن ماست.

انالله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم، پس دل قوی دارید که باز هم خدا با ماست همان نیروی عظیمی که ما را به این حد رسانده، قادر است ما را حفظ کند و در کنف حمایت خود گیرد و از هیچ فیضی ما را محروم ندارد و خلاصه به‌اذن خودش باز هم بالاتر و باز هم بالاتر از اینها برساند.

و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون

ما در شرایطی دست به تحریر این پیام می‌زنیم که دشمن خون‌خوار جمیع امکانات را از ما گرفته و تحت شدیدترین و وحشیانه‌ترین شکنجه‌های غیرانسانی و قرون وسطایی هستیم، با این همه ما هرگز از پیروزی راهمان و تحقق اهداف‌مان ناامید نشده، به آرمان و اراده خلق قهرمان ایران اعتقاد راسخ داریم. این است که علیرغم تمامی فشارها هر طور شده کاغذ و قلم به سلول آورده و با مشاوره‌یی کوتاه از آنجا که به اعدام خود یقین داشتیم، پیام زیر را خطاب به برادران خود نوشتیم. بگذار دشمن ما را از هر کاری بازدارد و تحت هر فشاری قرار دهد، بگذار دژخیمان از هر چه علیه ما می‌توانند فروگذار نکنند، لیکن ما به راه خود که بدیهی است از جانب برادران‌مان تا پیروزی کامل تعقیب می‌شود، اعتماد راسخ داریم و اینها نمی‌تواند در اراده رزمنده مجاهدین خلق خللی وارد آورد. لذا برادران، وحدت تشکیلاتی ما هر مانعی را از برابرمان برخواهد داشت هرگز مأیوس نشوید. راه ما راه خدا و راه توده‌هاست.

پس پیش‌بینی می‌کنیم در همین امروز که عاقبت همین سطور نیز انشاءالله پس از پیروزی در معرض تماشای عام قرار خواهد گرفت و بار دیگر پیروزی حق و قوای طرفدار حقیقت بر باطل و قوای شیطانی ثابت خواهد شد و بار دیگر غلبه مشی تکامل و ایمان بر باطل که مشی دیرین هستی است به‌اثبات خواهد رسید. باید نهراسید. باید پوشش تیره و تاری که میهن ما را احاطه کرده و جو خفقان را بار آورده است از هم درید.

 

از دفاعیات شهید بنیانگذار سعید محسن در بیدادگاه نظامی شاه

  • «ملت ایران ملزم نیست از یک فکر ارتجاعی تبعیت نماید، این قوانین اصولاً معلول دوران دیکتاتوری است و برای ملت مورد قبول نمی‌باشد. نفس تکامل ایجاب می‌کند که هر چه پوسیده است دور انداخته شود. اگر سیستم شما سیستم مترقی است چه ترسی از توطئه و تحریک مردم به قیام مسلحانه دارید؟ در محیطی که حقوق مردم به‌حق پرداخته شود مگر مردم دیوانه‌اند که اسلحه به‌دست گیرند. اسلحه برای ما وسیله دفاع از شرف انسان است. کارگر وقتی اسلحه به‌دست می‌گیرد که به شرافت وی که کار او و حیات اوست تجاوز شود. ما نیز برای دفاع از جان و مال و ناموس مردم اسلحه به‌دست گرفته‌ایم. یک عده تحصیلکرده روشنفکر نه سادیسم دارند و نه دزد سرگردنه‌اند که اسلحه به‌دست گیرند. مگر برادران سیاهکل، بهترین و پاک‌ترین جوانان جامعه نبودند. شما با تمام تلاش‌تان نتوانستید در بین ۱۷۰نفر گروه ما (مجاهدین) فردی که از نظر اخلاقی و انسانی دارای عالی‌ترین مزایای اخلاقی نباشد پیدا کنید. ما بدین جهت سلاح به‌دست گرفته‌ایم که شرافت انسانی جامعه خودمان را در خطر تهدید دزدان سرگردنه دیده‌ایم».
  • «این وظیفه ماست که خون ناچیزمان را برای باروری این نهال پاک تقدیم نماییم و نیز بیهوده نیست که ملت ما انقلابیونش را با آغوش باز می‌پذیرد. زیرا منادیان استقلال خود را شناخته‌اند و تبلور شرف خود را در خون این جوانان می‌بینند. این ایمان ماست که گروه پیشرو امروز مرگ را به‌سادگی یک خواب راحت می‌پذیرد».
  • «شخصیت علی در تاریخ بشری نادر است ولی فکر علی و سیستم علی یعنی قیام علیه ظلم و امحای آن و ایجاد وحدت و برابری برای بشر امروز نه‌تنها بیگانه نیست، بلکه نهایت آمال و آرزوی اوست. جهان امروز در اقصی نقاطش تحقق افکار بلند علی را نوید می‌دهد».
  • «ما بر قله تاریخ، اندیشه علی را محقق می‌بینیم. آری، ما برای نیل به چنین هدفی قیام کرده‌ایم. قیام کرده‌ایم تا جهانی بسازیم تا هر گونه بهره‌کشی انسان از انسان را نابود سازد».
  • «هر زمان و هر نقطه‌یی که خون ما به‌زمین بریزد، آمال و آرزوهایمان بارور شده است. ما نبردی سهمگین در پیش رو داریم. نبردی درازمدت و افتخار می‌کنیم که با نثار جان بی‌ارزش‌مان سربازی ساده باشیم که سهمی بس کوچک از این وظیفه مهم را به‌عهده گرفته‌ایم و با خون ناچیزمان جوانه انقلاب را بارور ساخته‌ایم. موفقیت و پیروزی از آن ماست».

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر