از جهان تا تهران – شماره ۱۰ قیام آخر، نه جنگ آخر؛ آیندهای که از درون میجوشد**
«جنگ پایان یافت، اما زخمی کهنه باقیست. آینده اما، از دل مردم برمیخیزد؛ نه از بمب، نه از مماشات، که از قیامی ناتمام.»
۱. خامنهای، تنها و بیپناهتر از همیشه
در پایان این جنگ، آنکه نه پیروز بود، نه آبرومند، خامنهای بود:
-
رهبر فرسودهای که حتی اجازه شلیک آخر را از او گرفتند
-
تسلیم موشکباران اسرائیل شد، بیپاسخ
-
و از ترامپ «تشکر» کرد که ایران را زود خبر کرده بود!
در ایران، مردم این «تشکر از دشمن» را نشانهی ذلت نهایی دیدند.
۲. آتشبس، اما نه آرامش؛ خشم در خیابانها
🔻 مردم ایران تماشاگر جنگ نبودند؛
بلکه قربانی دو جبهه بودند: حاکمیت و تحریم، جنگ و سرکوب.
🔻 آنان که زیر خاکستر سکوت زنده ماندهاند،
امروز از خود میپرسند:
چرا وقتی موشک میآید، حکومت میترسد؛ اما وقتی ما فریاد میزنیم، گلوله میزند؟
۳. قیام ناتمام، در آستانه تکمیل
این جنگ، «فرصت» نبود؛ اما آشکارکننده حقیقتی پنهان بود:
🔺 مردم ایران هیچگاه حکومت را نماینده خود ندانستهاند
🔺 نه در صلح، نه در جنگ، خامنهای مشروعیت ندارد
و آنچه اکنون از درون میجوشد، آخرین مرحله یک قیام است:
قیام سرنگونی.
۴. چشمانداز فردا؛ پس از خامنهای چه؟
پاسخ روشن است:
یک جمهوری دموکراتیک، غیراتمی، آزاد از تبعیض و اختناق
با تضمین:
-
حقوق زنان و ملیتها
-
جدایی دین از دولت
-
لغو شکنجه و اعدام
-
عدالت اجتماعی و آزادی رسانه
۵. و اکنون چه؟
در حالی که رسانههای جهانی دنبال تفسیر برنده و بازندهاند،
واقعیت این است که تنها برنده، مردم ایران خواهند بود، اگر برخیزند.
نه با ارتش بیگانه،
نه با بمبهای هزار پوندی،
بلکه با همان دستانی که در دی ۹۶، آبان ۹۸، و شهریور ۱۴۰۱ مشت شد…

هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر