۱۳۹۵ خرداد ۲, یکشنبه

عماد رام ، استاد نامدار موسیقی و عضو شورای ملی مقاومت ایران

عماد رام ، استاد نامدار موسیقی و عضو شورای ملی مقاومت ایران می‌باشد. 

عماد رام یکی از ارزنده‌ترین حاملان هنر زندگی بخش در بین هنرمندان ایران است. آثار و فعالیتهای او نشانگر ارزشهای انسانی این هنرمند ارزنده است. 
عماد رام از معدود موسیقیدانان معاصر ایران بود که هنرهای آهنگسازی، شاعری، نوازندگی و خوانندگی را یکجا داشت و یادآور بزرگانی هم‌چون عارف و شیدا بود. 
استاد عماد رام آن‌ چنان که خود می‌گفت نوازندگی فلوت را از 6سالگی آغاز کرد: 
عماد رام سپس به ساختن آهنگ و سرودن ترانه برای آهنگهایش پرداخت. اما اینها تمامی هنر عماد رام نبودند، چرا که آثار تصویری او از جمله، «پیرچنگی» است که خود عماد رام در آن در نقش یک پیرمرد چنگ می‌نواخت. «تنهایی»، «ویرانه» و «بیا تا گل برافشانیم» نیز از دیگر آثار این هنرمند بزرگ به‌شمار می‌آیند. 
یکی دیگر از ابتکارات هنری عما درام تابلوهای موزیکالی بود که وی در آنها هم در نقش هنرپیشه، هم آهنگساز و هم خواننده ایفای نقش می‌نمود. 
عماد رام به‌عنوان یک آموزگار مردمی و دلسوز در مدارس ساری، و همچنین به‌عنوان یکی از مؤسسین انجمن تئاتر ساری، در دهه 1340 به‌عنوان هنرمندی والا و انسانی فروتن شناخته شده بود و بعدها به‌عنوان سرپرست ارکسترهای مختلف در وزارت فرهنگ و هنر فروتنی، وقار و استادی عماد رام یکجا به منصه ظهور رسید. 


عماد رام در دوران حاکمیت آخوندها:

عمادرام بعد از سال 1357 به تهیه و تکثیر نوارهایی با نام «شبانه» «شب زنده داران» و نیز ترانه‌های «هموطن» و «ایران ایران» با محتوای وطن‌خواهی و مردم‌سالاری دست زد که به‌هیچ‌وجه خوشایند ذائقه عوامل حکومت نبود. 
عماد رام در سال 1360 توسط عوامل رژیم دستگیر و روانه زندان شد پس از دو ماه اسارت و تحمل هشتاد ضربه شلاق از زندان آزاد شد، وی پس از آزادی از زندان در مخالفت با رژیم به تهیه و پخش نوارهایی به اسامی، «حافظ»، «همتای آفتاب» که درباره مولانا بود و همچنین قصه‌های کودکان پرداخت. 
اما مزاحمتهای مأموران رژیم پایانی نداشت تا این‌که وی برخلاف تمایلش مجبور به ترک ایران و اقامت در کشور آلمان شد، در آنجا نیز از پا ننشست و در اغلب تظاهرات ضد رژیم در خارج کشور شرکت داشت. او مدتها به‌دنبال گمشده‌اش می‌گشت تا این‌که سرانجام آن را یافت: 
عماد رام سازمان مجاهدین خلق ایران و شورای‌ملی مقاومت 


عماد رام در این باره این می‌گوید:

«آن چیزی که من را زیاد تحت‌تاثیر قرار داده، سخنرانی آقای رجوی در امجدیه در اوایل انقلاب و تبریز و شمال بوده. من دیدم که این صحبتهایی داره می‌کنه که دقیقاً آن چیزی است که ملت در انتظارش هستند. بنابر‌این من دیدم که این بهترین سازمانی است که من بتوانم با آن همکاری‌ام را شروع کنم. 4سال به این کار ادامه دادم، به تحقیقم درباره سازمان مجاهدین خلق و مقاومت تا این‌که به هرحال تسلیم واقعیتها شدم. و چون این چیزی را که این سازمان و شورای ملی مقاومت داره، منظورم سازمان مجاهدین خلقه. من در جای دیگری ندیدم، بنابراین تشخیص دادم که من باید در کنار اینها بایستم و به مبارزه ادامه دهم که افتخار این رو پیدا کردم و عضو شورا هم شدم و فعلاً به‌عنوان عضو شورا به‌کار هنری خودم هم ادامه می‌دهم». 
و در ادمه صحبت خود می‌گوید: «باید اضافه کنم از این‌که وقتی که خانم رئیس‌جمهور دعوت همبستگی فرمودند، من اولین هنرمندی بودم که پذیرفتم و با کمال افتخار شرکت کردم در این همبستگی و همان‌طوری که عرض کردم، برای من این از خاطرات فراموش نشدنی است. تا جایی که یادم است، من آهنگ رقص پروانه را اجرا کردم که بسیار هم مورد مهرشان قرار گرفت». 


عماد رام شور و شیدایی از دیدار با مجاهدین

«با کسب اجازه باید عرض کنم که به همه هموطنان خودم این روز را تبریک می‌گویم، زیرا که این رو، روزی هست برگ زرینی، به تاریخ وطنمان اضافه شد و بنده که عضو بسیار کوچک وطن عزیزمان ایران هستم، به عرضتان می‌رسانم که من آن کس که دلش، قلبش به‌خاطر وطنمان میطپد، بنده در مقابل ایشان سر تعظیم فرود می‌آورم. من آن روزی که در یکی از قرارگاهها، افتخار این را داشتم که یکی از مانورهای بسیار معمولی ـ نمایشی برای ما دیگر، انجام دادند، بهترین خاطره من بود، تندیسی دیدم از شجاعت، تندیسی دیدم از گذشت، تندیسی دیدم برای همیشه ماندن، تندیسی دیدم جاودان، و نیاز مردم مملکت من همان‌طور که عرض کردم اینهاست. بهترین خاطرات من این است که با این چنین سردارانی آشنا شدم و به خودم بالیدم اما عرض کردم حقیقت، واقعیت، مردم دوستی و همه چیزی که شما به‌عنوان یک خوبی بشناسید در این جنبش وجود دارد. خوب نتیجه‌اش این می‌شود که هرکس که به واقعیت این جنبش پی ببره خودش را ملزم می‌داند که به این جنبش بپیوندد. کارهایی که من کردم، کارهایی که هرگز چنین فکرهایی به‌سر من نیامده بود و من با برخورداری از این همه رشادتهایی که ارتش آزادیبخش ملی انجام میده من وادار کرده که چندین قطعه آهنگ را بنویسم. عرض شود حضور اخوی خودم که بنده از روزی که این افتخار نصیبم شده رفتم برای ارتش برنامه اجرا کردم، خیلی‌ها از من سؤال می‌کنند که آقا چی دیدی، چی هست و چی نیست، خوب من با این قصور بیان و زبان نمی‌توانم گویای آن عظمت باشم. بنابراین سعی کردم که با دو بیت شعر به این دوستانی که این‌جا حضور دارند و من را سؤال پیچ کردند، شاید بتوانم نیمی از احساس خودم را عرض کنم. به امید این‌که این دو بیت شعر مقبول نظرتون قرار بگیرد. 

منم که رو بنهادم به قبله‌گاه محبت 
منم فتاده چو یوسف درون چاه محبت 
امیر ملک وجود و اسیر در گه عشقم 
منم که گوشه گرفتم به خانقاه محبت 

«بهترین خاطره من این است که با چنین سردارانی آشنا شدم و به خودم بالیدم. شوخی هم نداریم، معدل 100سال را باید جمع کرد یک جوری، دیگر بس است. والا اگر فلان کس نتوانست این و آن نتوانستند، ولی ارتش می‌تواند، ارتش آزادی‌بخش، این ارتش آزادیبخش می‌تواند، می‌کند این کار را و خواهیم دید، این اعتقاد من است و ول کن هم نیستم این اعتقادم را، برای این‌که هر سازمانی همان‌طور که عرض کردم یک رهبر می‌خواهد، رهبری که بداند که چه کار دارد می‌کند، رهبر ما یکی از اونهاست. عاطفی، با محبت، به موقع شجاع، به موقع تنظیم همه چیز، به موقع پیش‌بینی‌هایی که بعد سال دیگر پیاده می‌کنه چیزهایی که ایشان پیش‌بینی می‌کنند». 


رهبر مقاومت ایران آقای مسعود رجوی درباره عماد رام و جاودانگی او می‌گوید:

«لبم چو گل خندان دو دیده‌ام دریاست لب از برون خندد دل از درون گرید 
زبرق چشمانم نشانه‌یی پیداست 
زبرق چشمانم نشانه‌یی پیداست 
راستی که این وصف حال خود عماد هم هست. سرخوش و شاداب و سبکبار، با روحی لطیف و قلبی شفاف و صدایی گرم که با نی و از نی حکایتها داشت… 
اهل فن و اصحاب هنر، بهتر از همگی ما می‌دانند که جامعه هنری ایران چه گوهر ذیقیمتی را از دست داده است. به‌راستی که او به‌عنوان یکی از رادمردان ادب و هنر ایران‌زمین، هم جامع ارزشها و اصالتهای هنرملی بود و هم واضع نوآوریهای ماندنی و هم در شمار درختان پر ثمری که هر چه بیشتر گل و میوه می‌دهند، بیشتر سر فروتنی در‌ برابر آب و خاک و تبار تاریخی خود فرود می‌آورند». 
در بخشی از پیام رئیس‌جمهور برگزیده مقاومت خانم مریم رجوی، به‌مناسبت درگذشت عمادرام، هنرمند محبوب مردم و عضو شورای ملی مقاومت نیز آمده است، قدر و منزلت هنری عمادرام برای جامعه هنری کشور و برای همه ایرانیانی که عواطف و احساساتشان با ساز و صدای او آشناست، نیاز به وصف ندارد، با این همه تردیدی نیست که خصائل انسانی این رادمرد هنر ملی در صدر ارزشهایش قرار می‌گیرد، ارزشهایی هم‌چون وفا و بزرگ‌منشی و فروتنی که او را در قلب هموطنان و دوستدارانش جای داده است، همان ارزشهای والایی که او را با مقاومت پیوند داد، و به یار و غمخوار صمیمی رزم‌آوران آزادی تبدیل کرد، 

سرانجام هنرمند والایی که هنردوستان خدمات ارزنده‌اش را بخش ارزشمندی از فرهنگ و موسیقی ایرانی و میراث فرهنگی ایران‌زمین می‌دانند و مبارزان، یاری و فتوت او را در مبارزه علیه استبداد و ارتجاع می‌ستایند، 
در نهم خرداد ماه 1382 در گورستان بریف‌ هوف شهر دوسلدرف آلمان به خاک سپرده شد و مزارش توسط یارانش گلباران گردید. اما اروند رود هم‌چنان آوای او را در سراسر ایران طنین‌انداز می‌کند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر