۱۳۹۵ آبان ۸, شنبه

خانواده واقعي مجاهدين – كاظم صفايي

خانواده واقعي مجاهدين – كاظم صفايي

در خبرها خواندم كه با مرخصي استعلاجي خانم مريم اكبري منفرد موافقت نشده است.
عليرغم اينكه دو سال و چند ماه است كه وثيقه يك ميليارد و يک‌صد و پنجاه‌ميليوني در اختيار اين زالوهاي خون‌خوار و پول خوار و شكنجه‌گر دارد.
في‌الواقع جرم او چيست كه از دي‌ماه سال 88 در حبس و شکنجه دژخيمان خامنه‌اي گرفتارشده است.
او چند تماس تلفني با خواهر و برادر خود در اشرف گرفته است، تا از احوال آن‌ها كه هرروز تحت حمله و موشک‌باران جنايت‌کارانه مزدوران همين رژيم در عراق قرار داشتند باخبر گردد.
بااينکه همين دژخيمان خواهر و برادر ديگر او را در قتل‌عام سال 67 به شهادت رسانده‌اند و هيچ خبري از نحوه و زمان اجراي اين حكم جنايت‌کارانه و محل دفن آن‌ها به خانواده نداده‌اند، بازهم از عقده‌گشايي عليه اين خانواده دست برنمي‌دارند راستي چرا؟
مگر اين جانيان خود را مظهر عطوفت و خانواده‌دوستي و روابط مقدس خانوادگي نمي‌دانند پس چرا دست به اين كارها مي‌زنند؟
دريك دستگاه فوق متناقض آن‌ها از طرفي با تهديد و تطميع تعدادي را به مزدوري خود درآورده و تحت نام «خانواده» عليه مجاهدين و اشرفي‌ها به خدمت خود مي‌گيرند و از زبان آن‌ها دريدن حلقوم و به آتش كشيدن خانمان همين مجاهدين را تبليغ مي‌كنند و به تمام مراجع بين‌المللي از قول آن‌ها عريضه و کتيبه مي‌نويسند.
و از طرف ديگر خانواده‌هاي واقعي مجاهدين با كمترين ارتباط با فرزند و بستگان و فاميل خود خارج از آلودگي آن‌ها با اين رژيم جنايتكار با عواقب جبران‌ناپذيري مواجه مي‌شوند
و صدالبته اين خواهر خود مي‌داند بهاي چه چيزي را مي‌پردازد و خودآگاهانه پيشاپيش عواقب كار را در نامه اخيرش اعلام مي‌كند و دقيقاً در همين نقطه مرز كرامت و شرافت خانوادگي وبي شرافتي و مزدوري را رسم مي‌كند.
چنين خانواده‌هايي الگوي حق‌طلبي به هر قيمت ما هستند و ما به داشتن چنين خانواده‌هايي افتخار مي‌کنيم و هر «هم‌‌‌‌نامی» را آشناي خود نمي‌دانيم.
خانواده‌هاي ما همان دادخواهان خيابان‌ها و کوچه‌هاي شهر هستند كه از افشاي اين رژيم پليد تحت هيچ شرايطي دست برنمي‌دارند.

كاظم صفايي

آبان 95

۱۳۹۵ آبان ۵, چهارشنبه

اطلاعية مطبوعاتي كميتة پارلماني انگلستان براي آزادي ايران دربارة كنفرانس پارلماني و نمايشگاه قتل عام 67 با حضور نمايندگان مجلسين انگلستان

اطلاعية مطبوعاتي كميتة پارلماني انگلستان براي آزادي ايران دربارة كنفرانس پارلماني و نمايشگاه قتل عام 67 با حضور نمايندگان مجلسين انگلستان

ایران افشاگر
در پي برگزاري كنفرانس پارلماني و نمايشگاه يادبود شهيدان قتل عام 67 با حضور اعضاي هر دو مجلس انگلستان از احزاب مختلف در يكي از سالن‌هاي كنفرانس مجلس عوام كه طي آن منتخبان انگليسي بر حمايت از جنبش دادخواهي براي محاكمة عاملان قتل عام تأكيد كردند، كميتة پارلماني انگلستان براي آزادي ايران اطلاعيه‌يي صادر كرد.

در اين اطلاعية مطبوعاتي، آمده است: «نمايندگان پارلمان انگلستان به پايان مصونيت از مجازات به‌خاطر نقض‌هاي شديد حقوق بشر در ايران فراخوان مي‌دهند
آنها به درخواست مصرانة جامعة ايرانيان مقيم انگلستان از دولت انگلستان براي عمل در مورد پيگرد قانوني عاملان قتل عام 1988 مي‌پيوندند
روز پنجشبنه 20 اكتبر، كميتة پارلماني انگلستان براي آزادي ايران يك كنفرانس و يك نمايشگاه را براي اعضاي هر دو مجلس و كارمندان آن و عموم مردم ترتيب داد و نقض شديد حقوق بشر در ايران را برجسته و از قربانيان اعدام‌ها ياد كرد.
بخش ويژه‌يي از اين كنفرانس به قتل عام زندانيان سياسي 1988 در ايران اختصاص يافت كه بسياري از وكلاي برجستة حقوق بشر و سازمان‌هاي غير دولتي آن‌را يكي از بدترين جنايات فراموش‌شده و مجازات‌نشده از زمان جنگ جهاني دوم و (در) تاريخ مدرن ايران ذكر مي‌كنند.
در اين نمايشگاه ، فتواي خميني در زمان قتل عام كه اين موج اعدام‌ها را در ايران در تابستان 1988 آغاز كرد، براي مردم به نمايش گذاشته شد.
مارك ويليامز نمايندة پارلمان، در سخنانش دربارة اين فتوا، گفت: « [خميني] حكم داد آنهايي كه در زندان‌هاي سراسر كشور هستند و هم‌چنان بر حمايتشان از مقاومت… ثابت‌قدمند محكوم به اعدامند».
حدود 30000 زنداني سياسي و اعضاي اپوزيسيون اصلي ايران سازمان مجاهدين خلق ايران متعاقباً در زندان‌هاي سراسر كشور اعدام شدند.

شركت‌كنندگان هم‌چنين شرح وقايع را از زبان زندانيان سياسي سابق و شاهدان نجات‌يافته و اعضاي خانواده‌هاي قربانيان ساكن در انگلستان شنيدند. آنها درد و رنج‌ها و فجايعي را كه متحمل شده‌اند براي حضار نقل كردند كه گواهي بر بي‌رحمي و سبعيت مقامات (رژيم ايران) در اجراي اين اعدام‌ها بود.
آنها تأكيد كردند كه مقامات بالاي (رژيم) ايران و وزراي كنوني در دولت روحاني در ميان مسئولان اين جنايت بوده‌اند. اين هم‌چنين در يك فايل صوتي آيت‌الله منتظري ، جانشين وقت خميني افشا شد كه كمي پيشتر در ماه اوت امسال توسط پسرش منتشر شد.
نمايندگان هر دو مجلس پارلمان هم‌چنين در سخنانشان خطاب به حضار در اين نمايشگاه، نگراني عميق خود را نسبت به تعداد بسيار هشداردهندة اعدام‌ها در ايران، حلق‌آويز نوجوانان، دستگيري‌هاي غير قانوني و خودسرانه فعالان و شهروندان ايراني ساكن ساير كشورها و سركوب مداوم آزادي بيان ابراز كردند.
نمايندگان مجلس از تمام احزاب تأكيد كردند كه حدود 3000 اعدام، از جمله حلق‌آويز زنان و نوجوانان، طي رياست‌جمهوري روحاني، بيانگر اين است كه وضعيت حقوق بشر در بسياري از جوانب وخيم‌تر شده است.
دكتر متيو آفورد كه رياست اين كنفرانس را به‌عهده داشت، گفت: «مردم ايران خواهان پايان‌يافتن مصونيت از مجازات كساني كه اين جنايت را مرتكب شدند و مقامات ديگر اين رژيم هستند… من از دولت انگلستان مصرانه مي‌خواهم اين قتل عام را به‌عنوان يك جنايت عليه بشريت به‌رسميت شناخته و آن‌را محكوم كند و در شوراي حقوق بشر سازمان ملل و شوراي امنيت سازمان ملل براي سپردن عاملان آن به‌دست عدالت در يك دادگاه بين‌المللي،دست به‌عمل بزند».
فراخوان او به دولت توسط نمايندگان ديگر از هر دو مجلس تكرار شد
لرد كاتر در تأكيد بر اين فراخوان، گفت: با نگاهي به (رژيم) ايران، مي‌بينيم بسياري از كساني كه مرتكب قتل عام 1988 زندانيان سياسي شدند، هنوز هم (در مواضع قدرت) هستند. بنابراين ساده‌لوحانه خواهد بود كه فكر كنيم بدون اين‌كه جامعة بين‌المللي قيمت ارتكاب چنين جناياتي را عليه مخالفان و شهروندان عادي، براي مقامات (رژيم) ايران بالا ببرد، هيچ‌گونه تغييري رخ بدهد.

درگذشت مادر سونا دادگر (محسن‌زاده مطلق) در استرالیا

درگذشت مادر سونا دادگر (محسن‌زاده مطلق) در استرالیا

با کمال تأسف مطلع شدیم که مادر گرامی سونا دادگر (محسن زاده مطلق) از زندانیان سیاسی هوادار مجاهدین در زندانهای خمینی جلاد، بعد از عمری مجاهدت و تحمل شکنجه و رنج تبعید در راه خدا و خلق نیمه‌شب 29 مهر در سن 77سالگی در سیدنی استرالیا، درگذشت.

این مادر بزرگوار از همان ابتدای غصب انقلاب مردم ایران توسط خمینی و در دوران مبارزات سیاسی ضدارتجاعی، در تهران به هواداری از آرمان مجاهدین خلق برخاست و در همه فعالیتها با مایه‌گذاری شرکت می‌کرد. مادر، پس از دستگیریش در سال 60 تا سال 63 زیر شکنجه‌ی شکنجه‌گران خمینی قرار داشت و در اثر همین شکنجه‌ها به آسیبهای جسمی و بیماریهای حادی دچار شد که تا پایان زندگیش او را رنج می‌داد. مادر سونا دادگر، در زندان به همه خواهران مجاهد و مبارز اسیر در زندانهای اوین و قزل‌حصار مادرانه و دلسوزانه رسیدگی می‌کرد و بعد از انتقالش به استرالیا نیز پیوسته یار و همراه هواداران مجاهدین در این کشور بود و در تظاهرات و فعالیتهای افشاگرانه علیه رژیم ضدبشری آخوندها و برای حمایت از حقوق فرزندان مجاهد اشرفی‌اش، فعال بود. یادش گرامی و روانش شاد باد.درگذشت مادر را به خانواده و همرزمانش تسلیت می‌گوییم.
منبع سايت مجاهد

ریحانم! من جان تو را یافتم - نوشته‌ای از شعله پاکروان



محبوبم!
کاش می‌شد دوباره بنشینی تا موهایت را تار به تار شانه کنم. مثل وقتی که دبیرستانی بودی. موهایت را باریک باریک تقسیم کنم. انگشتهایم تند تند ببافد و زبانم تند تند بچرخد و قربان صدقه‌ات برود. توی آینه بخندی و من بخوانم: چل گیس خاتون، عزیز دخترون، عشق منی، مال منی، ستاره جان منی.
نگارم!
برای پیدا کردنت، حتی لابلای خاطرات باید کفش آهنین بپوشم و عصای پولادین به‌دست، مرور کنم سالها و ماهها و هفته‌ها و روزها و ساعتها و ثانیه‌ها را. به جستجوی تو، ای پروانه‌ی آسمان زندگی م. هر چه بیشتر جستجو می‌کنم، کمتر می‌یابم. هر چه می‌کنم تنها تو را به یاد بیارم، نمی‌شود که نمی‌شود. گویی تو با همبندیانت یکی شده ای. دیگر حتی صورتت را به یاد نمیاورم. برای همین دیوارهای خانه پر شده از عکسهای تو.
قناری قفس دیده‌ام!
بارها شکایت کرده‌ام از تقدیر. قلبم آتش گرفته که چرا نیستی تا هر روز صدایت را از تلفن بشنوم. تا هر هفته برای دیدارت به زندان پر بکشم و ساعتها در صف انتظار بمانم تا 20دقیقه صورت زیبا و چشمهای مهربانت را از پشت شیشه ببینم. راضی بودم به همان دیدار هفتگی.
جانان من!
همان‌طور که جهان بینی تو عوض شد، من نیز تغییر کرده‌ام. تو راست گفتی که مرگ بر زندگی زیر سایه ترس و التماس و طناب دار برتری دارد.
از آن غروب دلتنگ در حیاط زندان شهرری که پشت سرت آب ریختم، از آن شب که تو را گم کردم، هزاران بار به‌ دور خودم چرخیده‌ام و زمین دوبار به دور خورشیدش.
خورشید جان من غروب کرده و زمین هر روز به خورشید سلامی دوباره می‌کند. کاش می‌شد دوباره بنشینی تا برایت بگویم از صبح سوم آبان نود و سه. قلبم ایستاد و مغزم یخ زد. بند دلم پاره شد و تو رفتی. پیوندم با زیبایی‌های جهان با رفتنت گسست و تو مثل دانه‌ای در زمین کاشته شدی. مرگ تو را بلعید. اما آزاد شدی از زندگی توأم با عذاب که زندان سازان و زندانبانان برای جوانهایی چون تو ساخته‌اند.
بهار قلبم!
اکنون می‌دانم جسمت را هرگز نخواهم دید. اما جان تو را یافته‌ام. گفتی به بالهای باد بسپارمت، اما باد مرا برد. به خانه‌های بی‌مهتاب. تو را در دستهای لرزان پیرمردی که پسرش را اعدام کرده‌اند یافتم. تو را در چشمهای گریان مادرانی که قبری برای گریستن ندارند، در بغض خواهرانی که سوگوارند، در شانه‌های افتاده برادرانی که در سوگ عزیزانشان دندان قروچه می‌کنند، یافته‌ام.
تو در لبخند کودکانی که پدرانشان چون تو بر طناب دار بوسه زدند و رفتند، یافته‌ام. تو را در کلام همبندیانت، در آه‌هایی که می‌کشند، در انبوه خاطراتشان که مملو از عطر توست یافته‌ام.
نور دیده‌ام!
وقتی نامه‌هایت را مرور می‌کنم جانم میلرزد از درد. حتی خواندن آنچه دیده‌ای و صبورانه چشیده‌ای، قلبم را مچاله می‌کند. اکنون خوشحالم در دستهای خداوندی و دیگر هیچکس نمی‌تواند به تو گزندی برساند. دیگر تن شریف تو با شلاق شکاف برنمی‌دارد. دیگر کسی نمی‌تواند با تحقیر و توهین عذابت دهد.
خوشحالم که دیگر دست هیچ شکنجه‌گری به تو نمی‌رسد. و از آن خوشحالترم که زمین را از لوث وجود یک نرینه وحشی، مرتضی سربندی پاک کردی.
دخترم!
هنوز هم سربندیها در کمین دخترکان ایرانند. عدالتخانه نیز هم‌چنان از آنان دفاع می‌کند. درست همان موقع که برای احقاق حق تو میدویدیم و تلاش می‌کردیم، پدران و مادرانی نیز می‌خواستند حق پسران نوجوانشان را بگیرند. آنها هم مثل من و پدرت موفق نشدند و پرونده‌شان در محاق رکود فرو رفت.
عشق من!
هنوز هم تو فرمانده قلب منی. هنوز هم بوی تو در مشامم می‌پیچد و شیدایم می‌کند. هنوز هم به گرد پای تو ای تک سوار زندگی م نرسیده‌ام.
ریحانم!
هرگز فراموشت نمی‌کنم. هرگز حرفهایت را از یاد نمی‌برم. هرگز با دشمنت دست دوستی نمیدهم. هرگز از آنچه نشانم دادی چشم برنمیدارم. هرگز عهدمان را زیر پا نمی‌گذارم.
آرزوی برباد رفته ام!
دستهایم دست توست. بر پاهای تو راه میروم. گلویم گلوی توست. با چشمهای تو می‌بینم. این قلب توست که در سینه‌ام می‌تپد. از این روست که گاه چنین گرم است و سوزان.

نامه زندانیان سیاسی زندان گوهردشت کرج به آنتونیو گوترز و عاصمه جهانگیر



جمعی از زندانیان سیاسی زندان گوهردشت کرج در نامه‌یی به آنتونیو گوترز دبیرکل جدید  سازمان ملل‌متحد وخانم عاصمه جهانگیر گزارشگر ویژه حقوق‌بشر در ایران، خواستار این شدند که سازمان ملل‌متحد و سازمان حقوق‌بشری، در محکوم کردن چهار دهه نقض حقوق‌بشر در ایران، با دولتمردان رژیم ایران مسامحه نکنند.
نامه زندانیان سیاسی به شرح زیراست:
ما جمعی از زندانیان سیاسی زندان رجایی شهر از کشوری کهن و دردمند به‌نام ایران این نامه را خطاب به شما عالیمقامان می‌نویسیم. کشوری که در بحران حقوق‌بشری غرق شده و خشونتهای سیاسی در آن به اوج خود رسیده است.
ما ضمن قدردانی و سپاس از دبیرکل پیشین آقای بان کی‌مون و بیانیه اخیر سازمان ملل‌متحد و گزارشگر ویژه حقوق‌بشر ایران آقای احمد شهید به‌خاطر نقض گسترده حقوق‌بشر، انتخاب شایسته شما آقای گوترز به دبیرکلی سازمان ملل‌متحد و خانم عاصمه جهانگیر را به‌عنوان گزارشگر ویژه حقوق‌بشر در امور ایران تبریک می‌گوییم و خرسندیم.
عالیمقامان
حمایت از حقوق اساسی و بنیادین مردم سراسر جهان صرفنظر از ملیت، مذهب، رنگ، نژاد، سن و جنسیت، اعتراض به نقض این حقوق رویکردی مهم و ارزشمند است.  شورای حقوق‌بشر  دغدغه‌های سازمان ملل را در این خصوص پیگیری می‌کند و هدف اصلی این شورا نیز بررسی موارد نقض حقوق‌بشر است.
اما آنچه که در این خصوص نگران‌کننده است، وضعیت وخامت‌بار و نگران‌کننده حقوق‌بشر در ایران است که حکومت ایران آشکارا آن را نقض و با موافقتنامه‌ها و کنوانسیونهای به‌رسمیت شناخته شده بین‌المللی که تضمین کننده احترام به کرامت و حیثیت نوع بشر هستند، دهن کجی می‌کنند و نادیده می‌گیرند.
عالیمقامان
کشور ایران با توجه به واقعیتهای میدانی و منطقه‌یی در کنار دخالت در امور کشورهای منطقه از جمله یمن، سوریه و لبنان و حمایت آشکار از گروه‌های تندرو کارنامه سیاهی در نقض حقوق‌بشر دارد.
در ایران طی دهه‌های گذشته و حال حقوق‌بشر به‌طور سازمان‌یافته و نفرت انگیزی مورد سوءاستفاده قرار گرفته و ادامه دارد.
از قتل هدفمند و سیستماتیک مخالفان و منتقدان تا تفتیش عقاید و نقض حقوق اقلیتهای دینی و مذهبی، سرکوب، تبعید در قبال آنها، اعدام و قصاص بدون روند دادرسیهای عادلانه و بدون تشکیل دادگاه، بازداشت، سرکوب و محکومیت سنگین و ناعادلانه فعالان سیاسی، صنفی، کارگری، معلمان، حقوق‌بشری و روزنامه‌نگاران، تداوم بازداشتهای اداری و خودسرانه و شبانه، ایجاد فضای سانسور، سرکوب و اختناق، ایجاد فشار بر مطبوعات و رسانه انجی او ها و تشکلهای صنفی، آزار و شکنجه سبعانه وحشتناک روانی، جنسی، بدنی و تحت فشار قرار دادن و نگهداری طولانی‌مدت در سلولهای مخوف انفرادی و امنیتی و غل و زنجیر بستن به دست و پای متهمان، توهین و اهانت و رفتارهای تحقیرآمیز با بازداشت‌شدگان و اعتراف گیریهای اجباری در بندهای امنیتی و پلیس فتا.
حتی برخی متهمان بدون هیچ‌گونه محاکمه و اتهام خاص سالها در زندان نگاهداشته می‌شوند. در ادامه تبعیض نهادینه شده در قالب ساختار سیاسی و اقتصادی و اجتماعی، تحمیل افکار و ایدئولوژیهای مخرب و پوچگرایانه، تبعیض و نگاه جنسیتی به زنان و دختران، حملات  اسیدپاشی  علیه آنان و نادیده گرفتن حقوق کودکان و کارگران، آمار بالای ازدواج کودکان زیر ۱۸ سال. این افراد قبل از آن که انتخاب عقلانی پیدا کنند تحت فشار هنجارها قرار گرفته و تن به ازدواج داده‌اند.
در سالی که گذشت در کنار اعدام و قصاصهای بی‌شمار و محکومیتهای سنگین فعالان کارگری، کودک و حقوق‌بشری از سوی دستگاه قضایی ایران، بیش از ۲۵ تن از زندانیان جوان عقیدتی اهل سنت را بدون آن که بتوانند آخرین دیدار با خانواده‌هایشان داشته باشند؛ بدار آویخت. مسئولان این اعدامها همان کسانی هستند که مرتکب  قتل‌عام زندانیان سیاسی  در سال 1367 شدند، در این قتل‌عام هر زندانی که بر عقاید خود ماند اعدام شد، در حالی‌که اکثر آنها توسط قوه ‌قضاییه ایران به زندان محکوم شده بودند.
حتی رسانه‌ها، مطبوعات و وسایل ارتباط جمعی هم از اقدامات سرکوبگرانه در امان نماندند. چرا که بسیاری از آنها به‌دلیل انتقاد از سیاسیهای این رژیم یا مورد هجوم قرار گرفتند و یا تعطیل و دستگیر و با بازداشت و احکام سنگین زندان روبه‌رو شدند.
عالیمقامان
کسانی که به هر دلیل از دولت انتقاد دارند نباید با بدترین واکنشهای ممکن مواجه شوند.
شما به‌عنوان دبیرکل سازمان ملل‌متحد و خانم عاصمه جهانگیر به‌عنوان گزارشگر حقوق‌بشر در امور ایران، باید از حکومت ایران بخواهید که:
1)   حکم اعدام را در ایران متوقف کند.
2)   احکام سنگین فعالان سیاسی - مدنی - صنفی و کارگری در ایران را متوقف کرده آنها را آزاد کند.
3)   از ادامه فشار و حملات خود علیه فعالان سیاسی و مخالفان منتقدان فعالان کارگری؛ حقوق‌بشری و تمامی موارد ذکر شده در این بیانیه پایان بدهد.
4)   اسامی و محل دفن اعدام شدگان سیاسی، به‌خصوص 30هزار زندانی سیاسی قتل‌عام شده در سال 1367 را اعلام و به اطلاع خانواده‌هایشان برسانند.
سکوت دولتها و دیگر سازمانها و نهادهای حقوق‌بشری یک پوشش سیاسی برای تداوم نقض گسترده حقوق‌بشر در ایران می‌باشد.
در پایان ما از سازمان ملل‌متحد و دیگر سازمانها و نهادهای حقوق‌بشری و احزاب و سازمانهای انسان‌دوست از همه دلسوزان سرنوشت انسان، متفکران، سیاستمداران، خصوصاً انسانهای صلح‌طلب همه کسانی که قلبشان برای آزادی و انسانیت می‌تپد می‌خواهیم، در محکوم کردن چهار دهه نقض حقوق‌بشر در ایران، از سرکوب و قتل‌عام دهها هزار انسان مبارز و آزادیخواه در دهه شصت، ترور کشیشهای پروتستان در دهه هفتاد، قتلهای زنجیره‌یی و سیستماتیک، قتل‌عام مردم کردستان در قارنه و قلاتیان و کهریزه در دهه شصت، حمله وحشیانه به سوی  دانشگاه تهران  در سال ۷۸، سرکوب اعتراضی مردم در سال ۸۸ بعد از انتخابات و گرفتن جان دهها انسان بی‌دفاع از جمله مصطفی کریم بیگی، ندا آقاسلطان، روح الله امینی در کل نقض سیستماتیک حقوق‌بشر در ایران تردید نکنند و با دولتمردان ایران مسامحه نکنند تا مگر فشارهای سیاسی مجامع بین‌المللی حقوق‌بشری از گسترش و امتداد نقض گسترده حقوق‌بشر و اعدام در ایران ممانعت به‌عمل آورد.

امضا کنندگان:
علی معزی
سعید ماسوری
اسعد (بهنام) ابراهیم زاده
صالح کهندل
حسین غلامی آذر
حسن صادقی
رضا اکبری منفرد
سهیل بابادی
ابراهیم فیروزی
حسین کاکاوند
امیر حسنوند سیار
علیرضا ناصری
اسد محمدی.

۱۳۹۵ آبان ۱, شنبه

سربداران تابستان 67،صفی قلی اشرفی (آقاجون) مجاهد وارسته از سرخه حصار کرج وقهرمانی که با فتوای خمینی در 8 بهمن 67 سربدار شد را بشناسیم (همراه با جنبش دادخواهی خون شهدای قتل عام شده).


سربداران تابستان 67،صفی قلی اشرفی (آقاجون) مجاهد وارسته از سرخه حصار کرج وقهرمانی که با فتوای خمینی در 8 بهمن 67 سربدار شد را بشناسیم (همراه با جنبش دادخواهی خون شهدای قتل عام شده).

زندگی ورزم وشهادت ،صفی قلی اشرفی (آقاجون) مجاهد وارسته از سرخه حصار کرج وقهرمانی که با فتوای خمینی در 8 بهمن 67 سربدار شد را بشناسیم (همراه با جنبش دادخواهی خون شهدای قتل عام شده).
لینک به منبع

مطلب مرتبط به صفی قلی اشرفیان وعیاران سرخ حصار کرج

عیاران سرخه حصار کرج چه کسانی بودند خمینی ولاجوردی چرا آنها را سال 67 قتل عام کرد ویک مجموعه عکسهای با ارزش از این قهرمانان مجاهد

عیاران  سرخه حصار کرج چه کسانی بودند خمینی ولاجوردی چرا آنها را سال 67 قتل عام کرد ویک مجموعه عکسهای با ارزش از این قهرمانان مجاهد

یک یاد آوری ضروری
بدلیل اهمیت این تاریخچه وزندگی نامه در داخل ایران وبخصوص در کرج واطراف آن وهمدان در شرکردن وتکثیر آن بکوشید.
مجاهد شهید صفی قلی اشرفی در سال 1339 بدنیا آمد پدرش محمد ولی اشرفی رهبر ومراد یک اقلیت حق بود

صفی قلی دردوران انقلاب انقلاب ضد سلطنتی دانشجوی فعالی بود که مخفیانه با جنبش دانشجوئی برای سرنگونی شاه تلاش میکرد

بعد از درگذشت پدرش محمد ولی اشرفی که مردی متدین ،با نفوذ ومردمی بود ،مردم مجاهد قهرمان صفی قلی اشرفی  را که بسیار جوان بود بعنوان رهبر خود انتخاب کردند.

صفی قلی آرمان جامعه بی طبقه توحیدی را با آشنائی با سازمان مجاهدین خلق انتخاب کرده بود وآن را نه تنها ترویج میکرد بلکه عملا نمونه ای بسیار کوچک آنرا را هم در میان پیروانش در سرخ حصاربرپا کرده و برابری برادری وآزادی را برای همه مردم میخواست .

صفی قلی میگفت بنام حسین وبه خون حسین وبا پیام حسین هر زنده وانسان آزاده ای راه او را میرود.

صفی قلی اشرفی که مردم سرخ حصار وپیروانش از فرط علاقه وعشق او را "آقا جون" صدا میکردند میگفت محمد حنیف نژاد 
بنیان گذارسازمان پر افتخار مجاهدین خلق ایران با آرم سرخ فامش، پرچم دار امام حسین در این زمانه بود وسازمان مجاهدین لشکریان فدائی وواقعی امام حسینند آنان هستند که جامعه بی طبقه توحیدی را نوید میدهند وطن پرستی وآرمان خواهی ونوع دوستی وظلم ستیزی ،مرام وراه وکار آنان است آنها همه چیز را برای همه ومردمشان میخواهندآنان منجیان عالم بشری در عصرظلم ودر عصر خنجر وخیانت هستند ومن هم این راه وآرمان را با آگاهی ،عشق وایمانم برگزیدم.

صفی قلی اشرفی الگو وراهنمای نسلی شد که بفرمان او به سازمان مجاهدین خلق پیوستند مجاهد شدند وبا ارتجاع خون ریز خمینی وخامنه ای جنگیدند تا برای مردم آزادی وبرابری وبرادری را به ارمغان بیاورند .
خمینی وپاسداران صفی قلی اشرفی این مجاهد وارسته وراه وآرمانش را برنتابید  و او را دستگیر کرداما با فشارهای مردمی وهوشیاری خود او توانست از زندان بیرون آمده وبیشتر از قبل مردم وتشکل های تحت فرمان خود را سامان دهد.
اما نهایتا بدنبال خیانت تعدادی خودفروش صفی قلی اشرفی ویارانش دستگیرگردیدند.
لاجوردی این پرونده را شخصا با خمینی دنبال میکرد خط اصلی آنها این بودکه "آقاجون" یعنی صفی قلی اشرفی را با امتیاز دادن بخرند او گفت :
"من پیرو حسین وحنیف هستم وراه آنها را میرئم من به کرده ها وآرمانم افتخار میکنم وهیهات منا الذله".

چون ایستادی ورادمردی ووفای به عهد وپیمان این مجاهد دلیر توسری خوارکننده ای برای لاجوردی وخمینی بود راه دیگری رفتند که چندتن از یاران وفا دار او را وادار به تسلیم کنند اینجا هم شکست خوردند نهایتا به مجاهد قهرمان وسرفراز،صفی قلی اشرفی گفتند که "عیاران" را محکوم کن (عیاران اسم واحدهای رزمنده ای بودند که به فرمان صفی قلی اشرفی عیاری ورزم آوری پیشه کرده بودندوبیش از 50تن از آنها در نبرد با خمینی وپاسداران به اسارت در آمده بودند) ویا بیا از سازمان مجاهدین تبری کن وبگو من با آنها نیستم .
اما مجاهد دلیر وقهرمان مردم سرخ حصار کرج صفی قلی اشرفی ،لاجوردی وخمینی را با هم به شکست کشاند ووفادار به خدا وخلق وآرمان جامعه بی طبقه توحیدی شهادت را برگزید وبه کهکشان شهدای مجاهدخلق پیوست.
اما خمینی که شکست خوارکننده را متحمل شد در یک بن بست مرگبار دست به یک دجالیت جنایتکارانه زد وچون نمیتوانست آنها را در ملاء عام تیرباران ویا حلق آویزنماید با یک تبلیغات کثیف ورذیلانه صفی قلی اشرفی این مرد مومن ومجاهد پاکبازویارانش را خرابکار وقاچاقچی و...وهر چیزی که شایسته خمینی وآخوندی خونریز وپاسداران رذل اوبود لقب داد ومعرفی کرد ودر این پوش آنها را اعدام نمود.

اما دیدیم که بعد از 27 سال چگونه این خونهای پاک جوشید وچه نسلی راه این شهدای وفا دار به خلق وآرمان را ادامه دادند، خمینی وخامنه ای وملاهای وپاسداران ودژخیمان او را رسوا نموده وجنبش دادخواهی این خونهای پاک ،در سطح بین اللمللی ومنطقه ای وداخل ایران به راه اندانتند تا ولایت قتل عام فقیه را در تمامیتش به محاکمه کشانده وسرنگون نماید.
 بیشتربدانید 
نوار صوتی منتظری را اینجا گوش کنیدهمینجا کلیک کنید.

فایل صوتی آقای منتظری وافشای جزئیات قتل عام سال 67 - مخاطبان آقای منتظری در فایل صوتی وتاکید آقای منتظری که قتل عام ربطی به فروغ جاویدان نداشت.

جنبش دادخواهی وفراخوان خانم مریم رجوی.

قتل عام تابستان 67 ویک جنبش دادخواهی برای خون پاک رشید ترین فرزندان ایران زمین

ادامه دارد