۱۳۹۶ شهریور ۹, پنجشنبه
گزیده هایی ازسخنرانی مریم رجوی در مراسم گرامیداشت شهیدان اشرف 17 شهریور 1392
بخشی
از سخنرانی مریم رجوی در مراسم تحویل سال ۱۳۹۳:
«... در برابر قتلعام و جنایت علیه بشریت در اشرف، برعکس خواسته
دشمن، اشرف تکثیر شد و اعتبار و محبوبیت اشرف و اشرفیها و کل مقاومت ایران، فزونی
یافت.
شقاوت دشمن در آن جنایت بزرگ و پاکبازی قهرمانان به خون خفتهاش، از زهره و گیتی تا 50مجاهد رکاب آنها، ایران و منطقه و جهان را تحت تأثیر قرار داد. بهخصوص مردم ایران بار دیگر دیدند و دریافتند که چه کسانی بر سر پیمان آزادی ایستادهاند و خامنهای و پسماندههای خمینی تهدید رژیم منحوسشان را در کجا میبینند. ایرانیان و جهانیان دیدند که قلب تپنده پایداری در برابر استبداد دینی و پادزهر بنیادگرایی در کجاست؟».
شقاوت دشمن در آن جنایت بزرگ و پاکبازی قهرمانان به خون خفتهاش، از زهره و گیتی تا 50مجاهد رکاب آنها، ایران و منطقه و جهان را تحت تأثیر قرار داد. بهخصوص مردم ایران بار دیگر دیدند و دریافتند که چه کسانی بر سر پیمان آزادی ایستادهاند و خامنهای و پسماندههای خمینی تهدید رژیم منحوسشان را در کجا میبینند. ایرانیان و جهانیان دیدند که قلب تپنده پایداری در برابر استبداد دینی و پادزهر بنیادگرایی در کجاست؟».
از
سخنرانی مریم رجوی در گردهمایی بهمناسبت روز جهانی زن- 1392:
«… بگذارید از یکی از این ستارگان برایتان بگویم. خواهرم زهره
قائمی، که نبرد تاریخی اشرف را فرماندهی کرد. زهره با 35سال سابقه مبارزاتی، از
5سال حبس در زندانهای خمینی، آثار شکنجه و شلاق بر تن داشت، در حمله 6 و 7مرداد 88
وقتی داشت دفاع اشرفیها را هدایت میکرد، از ناحیه پا هدف گلوله قرار گرفت و جراحت
سنگین برداشت. در صحنه قتلعام اشرف، در 10شهریور، زهره و گیتی به راستی شجاعت و
ایستادگی زن ایرانی در برابر رژیم ولایت فقیه را نمایندگی میکردند.
زهره پیشاپیش صفوف خواهران و برادرانش قد برافراشته بود و دژخیمان که نخستین هدفشان او و سایر خواهرانش بودند، با شلیک گلوله از نزدیک، صورتش را متلاشی کردند.
راستی در آن ایستادگی کوهوار و در آن چهره و نگاه پرصلابت، جلادها چه چیزی دیدند که نمیتوانستند تحمل کنند؟ آنها حقارت و عجز و شکست خود را دیدند و این چنین زهره، سپر خونین 42 اشرفی دیگر شد که در آن قتلعام زنده ماندند.
… در نبرد بزرگ اشرف، همچنین ژیلا طلوع میدرخشد. او که در لحظه شهادت، چنان که عکسها و فیلمها نشان میدهد خود را سپر زهره در برابر گلوله کرده و او را در آغوش گرفته است. آری، این است خواهری و عشق و همبستگی حقیقی که یک هویت جدید تاریخی را بشارت میدهد.
سرگذشت هر یک از آنها به تنهایی گویای نبرد سهمگینی است که این نسل برای رهایی جامعه ایران با آن درگیر بوده است و تاریخچه جمع آنها مبشر پیروزی زن ایرانی در نبرد آزادی و برابری است و بیدلیل نیست که این چنین خشم جبهه ولایت فقیه را برمیانگیزد و با انواع اتهامات و لجن پراکنیها تلاش میکنند، تأثیرات عمیق آنها را در بین زنان ایران و جهان، خنثی کنند. اما هیهات نه کشتار و نه تهمت نمیتواند مانع درخشش و پیشروی این نسل گردد».
زهره پیشاپیش صفوف خواهران و برادرانش قد برافراشته بود و دژخیمان که نخستین هدفشان او و سایر خواهرانش بودند، با شلیک گلوله از نزدیک، صورتش را متلاشی کردند.
راستی در آن ایستادگی کوهوار و در آن چهره و نگاه پرصلابت، جلادها چه چیزی دیدند که نمیتوانستند تحمل کنند؟ آنها حقارت و عجز و شکست خود را دیدند و این چنین زهره، سپر خونین 42 اشرفی دیگر شد که در آن قتلعام زنده ماندند.
… در نبرد بزرگ اشرف، همچنین ژیلا طلوع میدرخشد. او که در لحظه شهادت، چنان که عکسها و فیلمها نشان میدهد خود را سپر زهره در برابر گلوله کرده و او را در آغوش گرفته است. آری، این است خواهری و عشق و همبستگی حقیقی که یک هویت جدید تاریخی را بشارت میدهد.
سرگذشت هر یک از آنها به تنهایی گویای نبرد سهمگینی است که این نسل برای رهایی جامعه ایران با آن درگیر بوده است و تاریخچه جمع آنها مبشر پیروزی زن ایرانی در نبرد آزادی و برابری است و بیدلیل نیست که این چنین خشم جبهه ولایت فقیه را برمیانگیزد و با انواع اتهامات و لجن پراکنیها تلاش میکنند، تأثیرات عمیق آنها را در بین زنان ایران و جهان، خنثی کنند. اما هیهات نه کشتار و نه تهمت نمیتواند مانع درخشش و پیشروی این نسل گردد».
گزيده
سخنرانی مریم رجوی در کنفرانس بینالمللی در پاریس - ۲۷مهر ۱۳۹۲:
«... در روز ۱۰
شهریور، دشمن در پی چه بود، و در عمل چه چیزی خلق شد؟
رژیم، بهدنبال نابودی یا ضربه جدی به مجاهدین توسط دولت عراق بود. از نظر او هر کس یا باید تسلیم شود و توبه کند یا نابود شود.
راستی چرا آخوندها به این قتلعام دست زدند؟ زیرا همه راهها را در قبال این نسل آزمودهاند: از اعدام و قتلعام تا لیستگذاری تروریستی و پرونده سازی، همچنین پخش اطلاعات دروغ و شیطانسازی؛ از شکنجه روانی با ۳۲۰ بلندگو به مدت دو سال تا محاصره طولانی و زجرکش کردن بیماران؛ و از جابهجایی اجباری تا زندان سازی لیبرتی.
اما آنچه در دهم شهریور اتفاق افتاد، تابلوی درخشانی از تسلیم ناپذیری و مقاومت به هر قیمت بود که به جای نابودی، شکوفایی؛ به جای تسلیم و وادادگی، انگیزش و برانگیختگی؛ به جای پسرفت و توقف، جهش و اعتلا؛ و به جای ضربه، حماسهیی درخشان خلق شد که راه و رسم اشرف را جاودان کرد.
همچنان که مسعود گفت: «اسطوره اشرف، حماسه ماندگار تاریخ ایران و خلقهای جهان است»... . «تجسم درخشان جنگ صد برابر است و «از خون مجاهدین در اشرف، شعله ها برمیخیزد و رژیم ضدبشری را خاکستر میکند».
چرا میگوییم حماسه اشرف؟ زیرا سراسر، ایستادگی و دفاع از آرمان آزادی است. حماسه است زیرا در مقاومتی اصیل و پویا ریشه دارد که برمیانگیزاند، راه باز میکند و پیام میدهد. پیامش از دیوارهای سخت و سنگین زندان میگذرد و روح مقاومت و جنگندگی میدمد. پیامش پردههای ضخیم یأس و بیاعتمادی و ایدئولوژی بیهزینگی را میسوزاند و امید و باور و مقاومت میپراکند. پیامش زبونی و ترس و شکنندگی دشمن را آشکار میکند؛ آن چنان که خودش آن را عملیاتی بالاتر از فروغ جاویدان میداند. حماسهیی درخشان است؛ با نسل بیشمارانی که پیام آن خونها را با خود به هر کجا میبرند و با نبردی 52برابر، برای کسب آزادی و دموکراسی، بپا میخیزند. آری، از خون شهیدان اشرف، در سراسر ایران، هزاران هزار لاله شکوفا میشود.
هزار زهره تابان در آسمان وطن، هزار جنگل رویان به هر کران وطن. دشمن تصور میکرد که با اعدام جمعی و آدم ربایی در اشرف، «تهدید را از نزدیکی مرزهای ایران دور میکند». سخنگویان رژیم فریاد میکشیدند که «کره زمین باید از وجود مجاهدین پاک شود». اما برخلاف خواست آنها، به سرعت موجی از حمایت و همبستگی با مجاهدین برخاست. آخوندها دیدند که اشرفیها نه در مرزها که در داخل ایران و در خانهها و دانشگاهها و کارخانهها، موجودیت رژیم را تهدید میکنند».
رژیم، بهدنبال نابودی یا ضربه جدی به مجاهدین توسط دولت عراق بود. از نظر او هر کس یا باید تسلیم شود و توبه کند یا نابود شود.
راستی چرا آخوندها به این قتلعام دست زدند؟ زیرا همه راهها را در قبال این نسل آزمودهاند: از اعدام و قتلعام تا لیستگذاری تروریستی و پرونده سازی، همچنین پخش اطلاعات دروغ و شیطانسازی؛ از شکنجه روانی با ۳۲۰ بلندگو به مدت دو سال تا محاصره طولانی و زجرکش کردن بیماران؛ و از جابهجایی اجباری تا زندان سازی لیبرتی.
اما آنچه در دهم شهریور اتفاق افتاد، تابلوی درخشانی از تسلیم ناپذیری و مقاومت به هر قیمت بود که به جای نابودی، شکوفایی؛ به جای تسلیم و وادادگی، انگیزش و برانگیختگی؛ به جای پسرفت و توقف، جهش و اعتلا؛ و به جای ضربه، حماسهیی درخشان خلق شد که راه و رسم اشرف را جاودان کرد.
همچنان که مسعود گفت: «اسطوره اشرف، حماسه ماندگار تاریخ ایران و خلقهای جهان است»... . «تجسم درخشان جنگ صد برابر است و «از خون مجاهدین در اشرف، شعله ها برمیخیزد و رژیم ضدبشری را خاکستر میکند».
چرا میگوییم حماسه اشرف؟ زیرا سراسر، ایستادگی و دفاع از آرمان آزادی است. حماسه است زیرا در مقاومتی اصیل و پویا ریشه دارد که برمیانگیزاند، راه باز میکند و پیام میدهد. پیامش از دیوارهای سخت و سنگین زندان میگذرد و روح مقاومت و جنگندگی میدمد. پیامش پردههای ضخیم یأس و بیاعتمادی و ایدئولوژی بیهزینگی را میسوزاند و امید و باور و مقاومت میپراکند. پیامش زبونی و ترس و شکنندگی دشمن را آشکار میکند؛ آن چنان که خودش آن را عملیاتی بالاتر از فروغ جاویدان میداند. حماسهیی درخشان است؛ با نسل بیشمارانی که پیام آن خونها را با خود به هر کجا میبرند و با نبردی 52برابر، برای کسب آزادی و دموکراسی، بپا میخیزند. آری، از خون شهیدان اشرف، در سراسر ایران، هزاران هزار لاله شکوفا میشود.
هزار زهره تابان در آسمان وطن، هزار جنگل رویان به هر کران وطن. دشمن تصور میکرد که با اعدام جمعی و آدم ربایی در اشرف، «تهدید را از نزدیکی مرزهای ایران دور میکند». سخنگویان رژیم فریاد میکشیدند که «کره زمین باید از وجود مجاهدین پاک شود». اما برخلاف خواست آنها، به سرعت موجی از حمایت و همبستگی با مجاهدین برخاست. آخوندها دیدند که اشرفیها نه در مرزها که در داخل ایران و در خانهها و دانشگاهها و کارخانهها، موجودیت رژیم را تهدید میکنند».
بخشى
از سخنرانی خانم مریم رجوی، رئیسجمهور برگزیده مقاومت ایران در جلسه بزرگ و بینالمللی
در ژنو- مهر 1392:
«… روز 10شهریور، نقطه عطف مهمی در صحنه سیاسی ایران و در تاریخ
مقاومت برای آزادی شکل گرفت. در این رویارویی، آن زنان و مردان شجاع، با دست خالی
تا آخرین قطره حیات پرفروغ خود پایداری کردند. والاترین سمبلهای آرمان « مقاومت به
هر قیمت» که مرام تسلیم و عجز را از بنیاد باطل کردند و به آن قاطعانه نه گفتند.
آری، نگاهبانان شرف ایران و ایرانی و پرچمداران وجدان و ارزشهای بشریت معاصر علیه
دیکتاتوری و تروریسم و صدور ارتجاع و بنیادگرایی.
برای شخص من، به خون غلتیدن ۵۲ تن از عزیزترین خواهران و برادرانم البته مایه دردی عمیق و رنج بسیار است؛ اما این حماسه، از یک طرف برای من و تمام اعضا و حامیان این جنبش، انگیزشی برای مقاومت صدچندان است؛ و از طرف دیگر، جایگاه مقاومت و ارتش آزادی مردم ایران را برجسته میکند که یگانه هماورد رژیم ولایت فقیه و تهدید اصلی موجودیت آن است. این واقعیت را هیچکس آشکارتر از خود رژیم بیان نمیکند. سپاه پاسداران در اطلاعیه خود کشتار مجاهدین در اشرف را ”مایه تشفی خاطر» امت خمینی و ”انتقام الهی ”از نوع ولایت فقیه توصیف کرد.
دو روز بعد، فرمانده سپاه تروریستی قدس پیرامون این حمله، در مجلس خبرگان، سخنرانی کرد و گفت: «این قضیه، مهمتر از حمله مرصاد است». تشبیهی که متعاقباً توسط جانیان ریز و درشت حاکم بر ایران تکرار شد. از آنجا که آخوندهای حاکم بارها عملیات بهاصطلاح مرصاد یعنی مقابله با پیشروی ارتش آزادیبخش ملی را بزرگترین عملیات خود در مقایسه با جنگ ایران و عراق توصیف کردهاند، و از آنجا که بارها آن را فراتر از عملیات بیتالمقدس و گرفتن خرمشهر توصیف کردهاند، پس از نظر آنها کهکشان اشرف، با مقاومت و ایستادگی ده ساله و با درخشش ستارگانش، بسا مهمتر و فراتر از این چیزها بوده است.
مسعود گفته بود که آن چه در اشرف و لیبرتی جریان دارد، عین کارزار سرنگونی است و آخوندها و پاسدارانشان این را بیش از هرکس احساس و اثبات و اذعان کردند. با همین ارزیابی، جانشین فرمانده کل سپاه پاسداران رژیم گفته است: «این حمله... اهمیت راهبردی وسیعی در آینده منطقه دارد و دارای ابعاد بسیار عظیمی است».
راستی چرا حمله به افراد بیسلاح و بیدفاع که در حالت بازداشت خانگی هستند، چنین اهمیت استراتژیکی دارد؟ در عملیات فروغ جاویدان، آخوندها از پیشروی ارتش آزادی تا پشت دروازه کرمانشاه احساس تهدید کردند. اما حالا بسا بیشتر از آن، از حضور ۱۰۰ مجاهد بیسلاح در اشرف، احساس تهدید کردند. راستی چرا؟
حقیقت این است که دشمن در تنگنای بحران سرنگونی، مجبور شد به روشنترین وجه، جایگاه مجاهدین و مؤسسان چهارم ارتش آزادی مردم ایران را بیان کند. بنا به تجربههای بزرگ تاریخ، چنین رویاروییهایی ـ که البته با پرداخت بهای سنگین و خونین همراه است ـ مایه جهشهای سیاسی و مبارزاتی و راهگشاییهای بیمانند، شده است.
ارتش آزادی از روز اول، تهدید موجودیت حکومت آخوندها بوده و هست. … مسعود که ارتش آزادی را بنیانگذاری کرده و هدایت کننده نبرد بیامان علیه دیکتاتوری مذهبی بوده، بزرگترین ارمغانش برای جامعه ایران، تربیت همین نسل خجسته است. نسلی که ایستادگی و تسلیم ناپذیریاش در برابر این رژیم، مایه مباهات تاریخ ایران و وجود سرشارشان، سرمایه آزادی ایران فرداست»....
برای شخص من، به خون غلتیدن ۵۲ تن از عزیزترین خواهران و برادرانم البته مایه دردی عمیق و رنج بسیار است؛ اما این حماسه، از یک طرف برای من و تمام اعضا و حامیان این جنبش، انگیزشی برای مقاومت صدچندان است؛ و از طرف دیگر، جایگاه مقاومت و ارتش آزادی مردم ایران را برجسته میکند که یگانه هماورد رژیم ولایت فقیه و تهدید اصلی موجودیت آن است. این واقعیت را هیچکس آشکارتر از خود رژیم بیان نمیکند. سپاه پاسداران در اطلاعیه خود کشتار مجاهدین در اشرف را ”مایه تشفی خاطر» امت خمینی و ”انتقام الهی ”از نوع ولایت فقیه توصیف کرد.
دو روز بعد، فرمانده سپاه تروریستی قدس پیرامون این حمله، در مجلس خبرگان، سخنرانی کرد و گفت: «این قضیه، مهمتر از حمله مرصاد است». تشبیهی که متعاقباً توسط جانیان ریز و درشت حاکم بر ایران تکرار شد. از آنجا که آخوندهای حاکم بارها عملیات بهاصطلاح مرصاد یعنی مقابله با پیشروی ارتش آزادیبخش ملی را بزرگترین عملیات خود در مقایسه با جنگ ایران و عراق توصیف کردهاند، و از آنجا که بارها آن را فراتر از عملیات بیتالمقدس و گرفتن خرمشهر توصیف کردهاند، پس از نظر آنها کهکشان اشرف، با مقاومت و ایستادگی ده ساله و با درخشش ستارگانش، بسا مهمتر و فراتر از این چیزها بوده است.
مسعود گفته بود که آن چه در اشرف و لیبرتی جریان دارد، عین کارزار سرنگونی است و آخوندها و پاسدارانشان این را بیش از هرکس احساس و اثبات و اذعان کردند. با همین ارزیابی، جانشین فرمانده کل سپاه پاسداران رژیم گفته است: «این حمله... اهمیت راهبردی وسیعی در آینده منطقه دارد و دارای ابعاد بسیار عظیمی است».
راستی چرا حمله به افراد بیسلاح و بیدفاع که در حالت بازداشت خانگی هستند، چنین اهمیت استراتژیکی دارد؟ در عملیات فروغ جاویدان، آخوندها از پیشروی ارتش آزادی تا پشت دروازه کرمانشاه احساس تهدید کردند. اما حالا بسا بیشتر از آن، از حضور ۱۰۰ مجاهد بیسلاح در اشرف، احساس تهدید کردند. راستی چرا؟
حقیقت این است که دشمن در تنگنای بحران سرنگونی، مجبور شد به روشنترین وجه، جایگاه مجاهدین و مؤسسان چهارم ارتش آزادی مردم ایران را بیان کند. بنا به تجربههای بزرگ تاریخ، چنین رویاروییهایی ـ که البته با پرداخت بهای سنگین و خونین همراه است ـ مایه جهشهای سیاسی و مبارزاتی و راهگشاییهای بیمانند، شده است.
ارتش آزادی از روز اول، تهدید موجودیت حکومت آخوندها بوده و هست. … مسعود که ارتش آزادی را بنیانگذاری کرده و هدایت کننده نبرد بیامان علیه دیکتاتوری مذهبی بوده، بزرگترین ارمغانش برای جامعه ایران، تربیت همین نسل خجسته است. نسلی که ایستادگی و تسلیم ناپذیریاش در برابر این رژیم، مایه مباهات تاریخ ایران و وجود سرشارشان، سرمایه آزادی ایران فرداست»....
سخنرانی مریم رجوی در مراسم گرامیداشت شهیدان اشرف
سخنرانی مریم رجوی در مراسم گرامیداشت شهیدان اشرف
بهنام خدا
بهنام ایران
و بهنام آزادی
بهنام زهره و بهنام گیتی
و بهنام سرداران قتلعام اشرف،
فدیههای ملت ایران در مرحله سرنگونی رژیم ولایت فقیه و سمبلهای مقاومت به هر قیمت در برابر هیولای استبداد و فاشیسم دینی.
سلام بر شهیدان پاکباز و قهرمان قتلعام اشرف، خواهران مجاهدم: زهره قائمی همردیف مسئول اول سازمان مجاهدین خلق ایران ، گیتی گیوه چینیان و میترا باقرزاده از اعضای ارشد شورای رهبری، ژیلا طلوع، فاطمه کامیاب و مریم حسینی اعضای شورای رهبری سازمان مجاهدین خلق و از زندانیان مقاوم در زندانهای خمینی.
همچنین مسئولان هیأت سیاسی و مشاوران حقوقی، مجاهدین شهید: مهدی فتحالله نژاد، حمید باطبی و میرحسین مدنی،
فرماندهان ارتش آزادیبخش ملی ایران و زندانیان سیاسی در دیکتاتوری شاه، برادران مجاهدم: نبی سیف، محمد گرجی، علی اصغر مکانیک، سید علی سید احمدی، شهرام یاسری، علی اصغر قدیری، احمد بوستانی و علی فیض شبگاهی.
فرماندهان ارتش آزادیبخش و زندانیان سیاسی در رژیم خمینی، برادران مجاهدم: مجید فردی شیویاری، رحمت بلوک نخجیری، علیرضا پورمحمد، سعید نورسی، حسن غلامپور، سید علی اصغر عمادی، حسین مام رسولی و ناصر سرابی،
و نسل آگاه، مصمم و مجاهد برآمده از انقلاب: امیر مسعود نظری، یاسر حاجیان، رحمان منانی، سعید اخوان هاشمی،حسن جباری و ناصر حبشی.
فرماندهان و متخصصان ارتش آزادیبخش: محمدرضا وشاق، علیرضا خوشنویس، قباد سعیدپور، کورش سعیدی، غلامعباس گرمابی، حمید صابری، ناصر کرمانیان، اردشیر شریفیان، محمد جعفرزاده، سیروس فتحی، ابراهیم اسدی، حسین سلطانی، شجاع الدین متولی، بیژن میرزایی، امیرحسین افضل نیا، شاهرخ اوحدی، محمودرضا صفوی، محمدعلی محمودی، فریبرز شیخ الاسلامی، و مجاهد قهرمان عبدالحلیم نارویی، پزشک و از مردم دلاور بلوچ و ابوالقاسم رضوانی از وکلای خوشنام دادگستری تهران.
این است کهکشان شهیدان اشرف که اسطورههای میهنی و سمبلهای آرمانی تاریخ ایران را یک جا درخود جمع کرده است؛ از سیاوش و بابک و آرش تا ستارخان و کوچک خان، تا حنیف و اشرف و موسی.
آنها فشرده تکامل مبارزه مردم ایران علیه فاشیسم دینی هستند.
و سلام بر اسیران و گروگانهای اشرف.
من المؤمنین رجال صدقوا ما عاهدوا اللّه علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدّلوا تبدیلًا (سوره احزاب آیه۲۳)
از مؤمنان کسانی هستند که به پیمان خود با خدا وفا کردند. بعضی بر سرپیمان خویش جان باختند و برخی دیگر در انتظارند و پیمان خود را تغییر ندادهاند.
ولا تحسبنّ الّذین قتلوا فی سبیل اللّه أمواتًا بل أحیاء عند ربّهم یرزقون (سوره آل عمران-آیه ۱۶۹) و درود ویژه به خانوادههای این شهیدان والا قدر، چه آنها که در این جا حضور دارند، چه در داخل ایران و یا در سراسر جهان و در لیبرتی، که همگی با صبر و شکیبایی تحسین برانگیز خود تسلی بخش سایرین هستند.
سحرگاه ۱۰شهریور، اشرف، پایداری پرشکوه ده ساله را به رفیعترین قله خود رساند. و خون ۵۲ قهرمان آزادی، طلسم یأس و توبه و تسلیم را درهم شکست. اکنون همه میبینند که اشرفیها مثل جنگلهای شادابی در شورهزار یأس روئیدهاند.
من فکر میکنم
هرگز نبوده قلب من
اینگونه گرم و سرخ
احساس میکنم
در بدترین دقایق این شام مرگزای
چندین هزار چشمه خورشید
در دلم
می جوشد از یقین
احساس میکنم
در هر کنار و گوشه این شوره زار یأس
چندین هزار جنگل شاداب
ناگهان
میروید از زمین
پس بگذارید به شهیدان قتلعام اشرف بگوییم که شما راه و رسم مجاهدین را به اوج رساندید، و آن چه آفریدید ورای همه حماسههای تاریخ مقاومت است، و با وفای به پیمان، با فدای بیکران، در تاریخ ایران جاودانه شدید.
و شما ای زنان پیشتازی که در صف مقدم دلیران اشرفی تا آخرین نفس ایستادگی کردید، به راستی که الگوی نوینی از رزم و پایداری برای زنان و جوانان ایران خلق کردهاید. از آن روز، حتی یک لحظه تصویر خواهر عزیزم زهره، از نظرم دور نمیشود. زهره از زندانیان مقاوم دوران خمینی دجال و بهمدت پنج سال زندانی بود. او در حمله ۶ و ۷ مرداد سال ۸۸ به اشرف، به سختی مجروح و یک پایش با گلوله بهشدت آسیب دید. اما این ناملایمات هیچکدام در شخصیت و منش تحسینبرانگیز او اثری نداشت. او صداقت و فروتنی را با شجاعت و مسئولیتپذیری در آمیخته بود و در دو دهه گذشته مسئولیتهای خطیری را در پیچیدهترین شرایط به پیش برد.
همچنین دلم میخواهد از خواهر عزیزم گیتی با همه جنگندگی، صبوری و ظرفیت و صلابت و صلاحیتهایش یاد کنم.
و از بهروز و رحیم، از حسین و رشید و… از همه این قهرمانان بگویم. بله دلم میخواهد از همه این پنجاه و دو نفر ساعتها و ساعتها صحبت کنم. ولی فقط به آنها میگویم:
فیالیتنی کنت معکم فافوز فوزاً عظیمًا - ای کاش با شما بودم، ای کاش در کنار شما بودم، در کنار شما ای شهیدان، و با شما رستگار میشدم.
۳۵ سال پیش، مسعود گفت: بیچاره شبپرستان با سلاله خورشید و با نسل ایمان چه خواهند کرد؟ و حالا شما اثبات کردید که شبپرستان در برابر شما و نسل شما درمانده و زبونند و این شمایید، نسل مسعود، که شکست ناپذیر و پیروزید. زیرا با مقاومت و ایستادگی خود، جلادان را روسیاه کرده و به زانو در آورده اید و نور و روشنایی و مقاومت و رهایی را به اوج رساندهاید.
امشب شب هفت شهدای قتلعام ده شهریور است؛ شهیدانی جنگاور، شهیدانی که با دستهای بسته و با تیر خلاص بر سر و سینه در خون خود غلتیدند و خون پاکشان به ناحق و با شقاوت بر زمین ریخته شد.
دشمن همه جا، از مجلس خبرگان تا جمعهبازار خودش، هلهله و شادی میکند که سران مجاهدین را قتلعام کرده و بهقول خودش آن را عملیاتی بالاتر از فروغ جاویدان میداند. اما هیهات که این هلهله و شادی برای دشمن. دیری نخواهد پایید و بهزودی خواهد فهمید که هر قدرتیرباران و اعدام و قتلعام کند، هر قدر موشک و خمپاره بزند و بمباران کند،
و هر اندازه که توطئههای شومتر و ضدانسانیتر و شقاوتباریتر پیاده کند، باید بداند که این نسل، کوتاه آمدنی نیست، نابود شدنی نیست و مأیوس شدنی نیست. به عکس، بیشتر قد راست میکند، بیشتر تکثیر میشود و بیشتر مؤمن و امیدوار به راه و آرمان آزادی به پیش میرود و به پیش میتازد.
آری، این است درس ماندگار؛ درس ماندگار اشرف و اشرفیان.
و شما ای شهیدان قتلعام اشرف!
چقدر برازنده شما بود، سرزمینی که در آن به خاک افتادید. اشرف، سرزمین شرف و سرفرازی، سرزمینی که قریب ۳۰ سال قلب تپنده مقاومت مردم ایران بوده، شهری در دل یک بیابان که آجر به آجرش بهدست رزمندگان آزادی بنا شد تا مروارید صحرا گردید. شهری که ارتش آزادیبخش ملی ایران در آن متولد شد و شهری که رزمآوران این ارتش را برای بسیاری نبردها بدرقه کرد.
اشرف، تاریخچهیی پرتلاطم و پر از حماسه و فداکاری دارد؛ اما خونهای پاک و جوشانی که در قتلعام ۱۰شهریور در اشرف بر زمین ریخت، نقطه اوج پیام و آرمان اشرف بود؛ پیام و آرمان مقاومت به هر قیمت، پیام و آرمان صدق و فدای تمام عیار، در مقابل دعاوی بیهزینگی و فرصتطلبی و میوه چینی، و پیام پایداری تا آخرین نفس و ایستادگی برای برکندن ریشه و اصل ولایت فقیه. این همان پیامی است که ایران را به قیام و برخاستن فرا میخواند.
حدود یک و نیم قرن پیش، کمون پاریس در ۲۸ مارس ۱۸۷۱ در فرانسه، برپا شد. به فاصله کمی پس از آن قوای ارتجاع و استبداد، دوباره مسلط شدند و در خلال فقط یک هفته، دهها هزار نفر پای دیوار کمون تیرباران شدند. این به ظاهر پایان کار آنها بود. کمون پاریس پس از فقط دو ماه در خون فرو رفت. اما همین نقطه، راهگشای مبارزه برابری طلبانه در جهان شد.
شهر اشرف اما ده سال تمام در یک محاصره ضدانسانی و زیر رگبار انواع حملهها و توطئهها دوام آورد. کشتارهای پیدرپی، کازار تهمت پراکنی، زجرکش کردن بیماران و ۶۷۰ روز شکنجه روانی با ۳۲۰ بلندگو. ولی با این همه، اشرف ایستاد، در منتهای آگاهی و با روشنگری و شفافیت تمام بر اساس تمام اصول انسانی و حقوق بینالملل و به قول دکتر ویدال کوآدراس اشرف به یک الگو و مرجع اخلاقی و آرمانی تبدیل شد.
خانوادههای محترم شهیدان،
شهرداران گرامی،
شخصیتهای ارجمندی که از فرانسه و آمریکا و سایر کشورها در این مراسم حضور یافته اید،
دوستان و همسایگان عزیز،
یاران مقاومت!
واقعه سحرگاه خونین۱۰شهریور در اشرف، قتلعامی بود با همان رویکرد قتلعام سال ۶۷ و با همان روح لعنت شده. قتلعامی که از هر لحاظ، جنایت علیه بشریت بود. همزمانی این حادثه با کشتار شیمیایی در سوریه اصلاً تصادفی نبود. خامنهای دیکتاتور فاسد و خونخوار ایران، هم بشار اسد دیکتاتور جنایتکار سوریه و هم مالکی دیکتاتور عراق را از یک اتاق عملیات در تهران فرماندهی میکند. آنها پایههای رژیمهای منفور و نامشروع خود را در این روزها در خطر میبینند.
اما تا آن جا که به رژیم ملاها و دولت تحت حمایتش در عراق بر میگردد، از نظر سیاسی آنچه اتفاق افتاده، در اصل تدافع هراسناک رژیم ولایت فقیه در برابر خطر سرنگونی است. آخوندها از مردم ایران که آماده و مترصد قیامند، میترسند. آنها از حمله نظامی قریبالوقوع دولتهای غرب به رژیم سوریه وحشت کردهاند.
آنها از گسترش قیامهای مردم عراق ترسیدهاند و بیش از همه از عنصر ایستادگی که منشأء تمام خیزشهاست و از بسیاری جهات، تحت تأثیر پایداری اشرف و لیبرتی است، وحشت دارند. بله، لحظه نادر و ویژهیی شکل گرفته که صفحه جدیدی در تاریخ این منطقه میگشاید؛ دورانی که در آن رژیم ولایت فقیه و متحدانش دیگر جایی ندارند.
سه ماه پیش که در نمایش انتخاباتی رژیم، یک آخوند از جناح رقیب خامنهای کرسی ریاستجمهوری را به دست آورد، برخی طرفها گمان میکردند که این فرصتی برای کاهش بحرانهای رژیم است تا تهدید سرنگونی را پشت سر بگذارد. اما به سرعت اثبات شد که روی کار آمدن آخوند روحانی، محصول ضعف و بنبست رژیم است و پاسخ بحران سرنگونی آن نیست. کما اینکه در همین سه ماه، قطب بندی و رویارویی در درون رژیم، شدت یافت و اثبات شد که آخوندها در قبال فروپاشی اقتصادی کشور و نارضایتیها و مطالبات فشرده مردم، هیچ پاسخی به جز سرکوب و اعدام ندارند.
آنها با زبان گلوله و موشک، اعتراف میکنند که هر قدر درگیری میان جناحهای حکومتشان حادتر میشود، هرقدر معضلات سیاسی و اقتصادی و بینالمللی رژیمشان بیشتر میشود، و هر قدر فضای اعتراضی جامعه ملتهبتر میشود، بیشتر و بیشتر از این مقاومت میترسند و با کینه توزی و شقاوت بیشتر به آن حمله میکنند.
گفتم که اسطوره سرخ فام اشرف، نقطه چرخشی در شکست طلسم یأس و تسلیم است. به همین دلیل است که میبینیم اثر آن در میان هموطنان ما در داخل و خارج ایران و در زندانهای ایران، برانگیختگی و اعتراض است. تأثیرش بیداری وجدانها و به خود آمدن و برخاستن است.
شاید شما هم از فضایی که تحت تأثیر این شهادتها و حماسه اشرف شکل گرفته، اطلاع داشته باشید. در این چند روز پیامهای زیادی از طرف هموطنانمان از سراسر ایران فرستاده شده، از زندانها یا از طرف خانوادههای شهیدان یا دانشجویان و معلمان و کارگران و سایر اقشار، که بسیار پر معنی است. از یک طرف بهخاطر صمیمیتها و عواطف و پیوندهایی که در این پیامها موج میزند، و از طرف دیگر بهخاطر این برانگیختگی ملی.
در همین جا درود میفرستم به همه ایرانیان شرافتمندی که این جنایت سبعانه را محکوم کردند. شنیدم که برخی مادران و اعضای خانوادههای شهیدان گفتهاند فرزندانشان نمردهاند، بلکه شهید شدهاند و به آنها افتخار میکنند. درود به چنین مادران و خانوادههایی و درود به این روحیهها و عزمها و ایمانها.
کسانی که مبارزه و فداکاری را عبث و بیهوده میدانند و ارزشهای برآمده از مقاومت و انقلاب را تخطئه میکنند، اشرف را هدف شماره یک دشمنیها و اباطیل خود میگیرند. کما اینکه دعاوی آنها با هر رنگ و لعابی، از نظر سیاسی، دست آخر مطلوب و مددرسان ولایت فقیه. می شود. بهنحوی که در دشمنی با مجاهدین و اشرف، معمولاً همان چیزی را میگویند که خواست آخوندها است. یا با کارزار تهمت پراکنی، حمله و کشتار را زمینهسازی میکنند یا پس از حمله و کشتار خدمات ویژه آن را برعهده میگیرند و از تقصیرات خود مجاهدین دم میزنند.
دوستان عزیز!
آن چه در دو سال اخیر، مقاومت ایران درباره نقش ضربه زننده نماینده مللمتحد در پرونده اشرف و لیبرتی فاش کرد، حالا مثل روز روشن شده است. واقعیت این است که اگر مللمتحد به وظائف خود عمل میکرد و جانب دولت عراق و سفارت آخوندها در بغداد را نمیگرفت، و اگر مللمتحد و ایالات متحده درباره چهار رشته تهاجمات وحشیانه دولت عراق، از سال ۸۸ تا کنون، یک تحقیق رسمی بهعمل میآوردند، هرگز کار به این جا نمیکشید و قوای نخستوزیری عراق جرأت نمیکرد که به قتلعام و اعدامهای جمعی در اشرف دست بزند و یا به نیروی قدس میدان عمل بدهد. این همان حقیقتی است که دکتر طاهر بومدرا از مسئولان ارشد پیشین سازمان ملل از قبل هشدار داده بود.
تمام ۵۲ قهرمانی که هدف اعدامهای جمعی قرار گرفتند و همچنین هفت مجاهد دیگر که به گروگان گرفته شدهاند، بدون استثنا بهعنوان افراد حفاظتشده در چارچوب کنوانسیون چهارم ژنو شناخته شده بودند. بهعلاوه کمیساریای عالی پناهندگان ملل متحد، رسماً تمام آنها را پناهجویان برخوردار از حفاظتهای پایهیی اعلام کرده است.
چرا مللمتحد و کمیساریای عالی پناهندگان به حداقل وظایف خود برای تأمین حفاظت و امنیت آنها عمل نکردهاند؟ چرا ایالات متحده به تعهدات مکرر خود درباره حفاظت آنها پشت پازده است؟
میدانید که هم در مورد انتقال مجاهدان اشرف به خارج از عراق و هم در رابطه با حل مسأله اموال، طرحهای متعددی از جانب ما ارائه شد ولی نه دولت عراق و نه طرفهای بینالمللی پاسخ مثبتی به آن ندادند. و رژیم آخوندها و دولت مالکی که در پی انهدام مقاومتند، از یک طرف از همراهی مللمتحد و از طرف دیگر از سکوت و بیعملی آمریکا و اروپا سود بردند.
۵۲ نفری هم که صبح روز ۱۰شهریور، در اشرف، هدف این کشتار قرار گرفتند، بخشی از صد نفری هستند که بر طبق یک توافق چهارجانبه میان ساکنان اشرف، دولت آمریکا، مللمتحد و دولت عراق در اشرف باقی ماندند که تا هنگام فروش یا انتقال اموال و داراییهای اشرفیها نگاهبان آن باشند. این توافق در ۱۷ اوت سال گذشته بهعمل آمد و در سوم اکتبر همان سال مشاور ویژه وزیر خارجه آمریکا در امور اشرف، تصریح کرد که ماندن این ۱۰۰ نفر در اشرف، هیچ محدودیت زمانی ندارد.
بنابراین تمام طرفهای بینالمللی ذیربط، حضور این گروه ۱۰۰نفره در اشرف را تأیید کرده و مجاز و مشروع دانستهاند. و حمله به آنها از سوی قوای دولتی، نه بر طبق قوانین بینالمللی و نه حتی بر اساس قوانین خود عراق، هیچ توجیهی ندارد. در یک کلام، آنچه واقع شده، بهمعنای دقیق کلمه، جنایت علیه بشریت و جنایت جنگی است.
به همین دلیل، جامعه جهانی و مشخصاً دولت آمریکا، اتحادیه اروپا و مللمتحد را فرا میخوانم که بر این رویکرد غیرمسئولانه، نقطه پایان بگذارند و برای جلوگیری از کشتار مجدد مجاهدین، اقدام کنند. هدف مشترک رژیم ولایت فقیه و دولت دستنشاندهاش از قتلعام اشرف این است که راهحل تأمین امنیت برای مجاهدان آزادی در لیبرتی را بسوزانند و راه حملات و قتلعامهای بیشتر در لیبرتی را هموار کنند. آنها میخواهند مسأله امنیت لیبرتی را به بنبست بکشانند.
طرح رژیم و دولت دستنشاندهاش در عراق برای انفجار و انهدام گسترده اموال و خودروها در قسمتهای مختلف اشرف در جریان حمله دهم شهریور، در همین راستاست. برای اطلاع هم میهنان و جهانیان، گزارش کاملی از شهادت شاهدان صحنه منتشر خواهد شد.
برای جلوگیری از تکرار این جنایتها، تأکید میکنم:
اول- ۷ گروگان اشرفی میبایست هر چه سریعتر آزاد شده و بازگردند.
دوم- تا زمان انتقال کلیه مجاهدان اشرف و لیبرتی به اروپا یا آمریکا لازم است که نیروهای کلاه آبی مللمتحد در اشرف و لیبرتی مستقر شوند تا حداقل تضمین لازم برای حفاظت آنها را فراهم سازند.
سوم ـ سه حمله موشکی به لیبرتی در هفت ماه اخیر، در ناامنی آن تردیدی باقی نگذاشته است. لیبرتی هر لحظه در معرض موشک باران بعدی است و اقدامهای ضروری برای تأمین امنیت آن نظیر برگردان تیوالها، انتقال کلاهخودها، جلیقههای حفاظتی و تجهیزات پزشکی و گسترش مساحت این کمپ فوریت دارد.
چهارم- ضروری است یک کمیته حقیقتیاب بینالمللی تشکیل شود و درباره قتلعام روز ۱۰ شهریور تحقیقات بیطرفانه و همه جانبهیی بهعمل آورد. چنین تحقیقی، اولین قدم برای جلوگیری از تکرار جنایت علیه بشریت است.
تأکید میکنم که دست روی دست گذاشتن در قبال قتلعامهایی که پیدرپی تکرار میشود، همدستی در جنایت است و نباید ادامه یابد. و در این رابطه آمریکا مسئولیت مشخص دارد و باید پاسخگو باشد.
حالا برانگیختگی و خشم اشرفنشانها و ایرانیان آزاده، توفان بزرگی در سراسر جهان بهپا کرده است. آنها همه جا را از فریاد اعتراض خود پر کردهاند و در برخی کشورها، همراه با مجاهدان لیبرتی، به اعتصابغذا دست زدهاند.
به این فریادها گوش کنید!
به این دادخواهیها گوش کنید!
به این هشدارها گوش کنید!
این فریاد ۵۲ قهرمان اشرفی است، با فریاد آنها همصدا شوید!
این صدای وجدان جهان است که میگوید در برابر قتلعام و نسلکشی بهپا خیزید.
دوستان گرامی!
امروز، پانزدهم شهریور، آغاز چهل ونهمین سال حیات سازمان مجاهدین خلق ایران است. به این مناسبت به روح پرفتوح بنیانگذاران مجاهدین، محمد حنیفنژاد، سعید محسن و اصغر بدیعزادگان درود میفرستیم.
همچنین درود میفرستیم به مسعود که راه آن بنیانگذاران را به نقطه اوج و تکامل خود رساند و نسلی تربیت کرد که نزدیک به نیم قرن بیمحابا، با دو دیکتاتوری در حال نبردند، نسلی با ارمغانهای ذیقیمت و پربار برای جامعه و تاریخ ایران و با بنیانگذاری ارزشهای درخشانی همچون فدا و صداقت و وفای به عهد و سوگند.
مجاهدین در سفر پرشکوه خود به سوی آزادی، با پایبندی به همین ارزشها، پیشروی و ماندگاری خود را تضمین کردهاند. مرزبندیهای قاطع و عبورناپذیر با جلادان و دیکتاتوریها، رمز بقای آنها در کوران بزرگترین تلاطمها و توفانهای تاریخ نیم قرن گذشته است.
حالا مجاهدین در آستانه ۴۹ امین سال حیات خود ۵۲ گل سرخ، و بهتر است بگویم گلزاری سرخ فام، نثار موکب آزادی کردهاند. بله کهکشانی از شهیدان که هر یک در عالم انسانی، راستی که گوهر و جواهری بودند که در یک مبارزه بغرنج و طولانی از فدا و صداقت تلالو یافته و میدرخشند. حالا خون آنها بر زمین ریخته است. اما روح بزرگ، عشق پرشور و جانهای ناآرام آنها در قلب و جان یارانشان پابرجاست و در نسل صدهزاران و بیشمارانی که در پی آنها روان است، تکثیر خواهد شد.
سلام بر شهیدان قتلعام اشرف و حماسه رزم جانفشانیشان.
سلام بر آزادی
سلام بر مردم ایران.
اشتراک در:
پستها (Atom)