با یاد مجاهد شهید محمود (مرتضی) قزی
- زندگینامه شهیدان
- 1387/01/19
محل تولد: سبزوارشغل: -سن: 25تحصیلات: دانشجومحل شهادت: کرمانشاهتاریخ شهادت: 29-6-1360محل زندان: زمان شاه(وکیلآباد مشهد)
زندگینامه شهید
زندانی زمان شاه: سال۵۵ دو سال در وکیلآباد مشهد
نحوه شهادت: در زیر شکنجه دژخیمان خمینی بشهادت رسید
مجاهد شهید محمود قزی در سال۱۳۳۵ در شهرستان سبزوار بدنیا آمد. پدرش مغازه کوچکی داشت. محمود برای کمک به خانوادهاش در فصل تابستان با کارگرانی که برای جمعآوری پنبه به گرگان میرفتند، راهی این شهر میشد.
مشاهده و لمس فقر و سیهروزی تودههای مردم و غارت و چپاول دسترنج آنان توسط مشتی از استثمارگران وابستگان رژیم شاه، در محمود عشقی عمیق نسبت به محرومان و کینه و خشمی بیپایان نسبت به دشمنان خلق ایجاد کرده بود. او در پی یافتن جوابی برای این سؤال بود که وظیفهٔ هر انسان آگاه و متعهد چیست؟
محمود از اواسط دوران دبیرستان به خواندن کتابهای مختلفی پرداخت و در همان دوران اشعار زیادی نیز سرود که بیانگر احساسات و عواطف پاک و مردمیاش بود.
در پرتو جنبش انقلابی مسلحانه و بهویژه با راهگشایی مجاهدین، چشمانداز نوینی در برابر محمود همچون هزاران جوان پرشور و مبارز دیگر گشوده شد و او بهمحض ورود به دانشگاه و برقراری ارتباط با دانشجویان هوادار سازمان و دستیابی به آثار و کتب مجاهدین، جواب نهایی خود را یافت و از آن پس با تمام قوا در جهت تبلیغ و ترویج آرمانهای مجاهدین به فعالیت پرداخت.
در اواسط سال۵۶ محمود در ارتباط با یکی از تشکلهای دانشجویی هوادار سازمان توسط مزدوران ساواک دستگیر شد. ساواک شاه وی را بهشدت زیر شکنجه برد. ایزوله کردن و بیخوابی دادنهای همراه با کابل، سبب شده بود که محمود بسیار لاغر وضعیف شود. اما با پایداری خیرهکننده در برابر شکنجه ساواکیهای شاه این دوران را سربلند و سرافراز طی کرد و پس از پشت سر گذاشتن دوران بازجویی به زندان وکیلآباد مشهد منتقل شد.
محمود قزی از همان ابتدای ورود به زندان عمومی در ارتباط مستقیم با مجاهدین قرار گرفت. پروسهٔ رشد و ارتقاء او از آن پس، بسیار سریع و درخشان بود و به یک کادر ارزنده و آموزش دیده و مسئول تبدیل شد.
یکی از مسئولان محمود دربارهاش میگوید «… شاید در نگاه اول نمیشد بسادگی درک کرد که در پشت چهرهٔ آرام و صبور محمود، چه روح خروشانی نهفته است. او سراپا شور بود و انگیزههای عمیق انقلابیاش به او استواری و قاطعیت چشمگیری بخشیده بود. محمود همیشه با بردباری و متانت خاصی با مسائل برخورد میکرد و به یاد ندارم در برابر مشکل و معضلی لب به شکوه و شکایت گشوده باشد و یا در برابر فشارها و ناراحتیها، اظهار ناراحتی کرده باشد با آنکه بهشدت شکنجه شده بود از بس فروتن وبدهکار و دور اندیش بود که هیچکس نفهمید که تا کجا شکنجه شده است. همچنین باید از پرکاری و سختکوشی او یاد کنم. معمولاً در این زمینه کمتر موردی یافت میشد که مسئولیتی را انجام نداده باشد و یا در کیفیت انجام آن، کوتاهی ورزیده باشد. با نظم و دقت کارها را پیش میبرد و بها و مایهٔ لازم برای هر کاری را میپرداخت… پروسهٔ شتابان و درخشانی که او از هنگام پیوستن به سازمان تا لحظهٔ شهادتش طی کرد، برای من و همهٔ همرزمانش بسیار شورانگیز و آموزنده بوده و هست…»
محمود قزی پس از پیروزی انقلاب بهعنوان مسئول جنبش سبزوار در پایهریزی و سازماندهی آن نقش مهمی ایفا کرد. اواخر سال۵۸ به خرمآباد و سپس به باختران منتقل شد و تا تابستان سال۶۰ بهعنوان مسئول استانهای باختران و لرستان مشغول انجام وظایف انقلابیاش بود.
محمود قهرمان در یکی از روزهای تابستان ۶۰ حین ورود به یکی از پایگاههایی که مورد شناسایی دشمن قرار گرفته بود، دستگیر میشود. از همان ابتدا با توجه به شناختی که مزدوران از او داشتند، وی را تحت سختترین شکنجهها قرار میدهند.
دژخیمان خمینی برای هر چه بیشتر تحت فشار قرار دادن محمود، پدر و مادر پیرش را نیز دستگیر میکنند و رذیلانه آنها را به تماشای صحنههای جانخراش شکنجههای او میآورند. اما محمود قهرمانانه مقاومت میکرد و سرانجام پس از ۱۰روز زیر شکنجههای وحشیانهٔ دژخیمان خمینی بشهادت رسید.
یادش گرامی و راه سرخش پر رهرو باد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر