۱۴۰۲ خرداد ۲۶, جمعه

با یاد مجاهد شهید حیدر علی نیاکان از پیشتازان راه رهائی خلق در نبرد با دو دیکتاتوری شاه وشیخ

با یاد مجاهد شهید حیدر علی نیاکان از پیشتازان راه رهائی خلق در نبرد با دو دیکتاتوری شاه وشیخ 

مجاهد شهید حیدر علی نیاکان
مجاهد شهید حیدر علی نیاکان


محل تولد: سمنان
شغل: -
سن: 29
تحصیلات: دیپلم
محل شهادت: تهران
تاریخ شهادت: 3-7-1361
محل زندان: -

زندگینامه شهید


زندانی زمان شاه : ۱۳۵۳ ۳.۵سال

نحوه شهادت  : در خیابان برگبار بسته شد وخودش هم نارنجک کشید

حیدر علی نیاکان در سال۱۳۳۲ در روستای لاسجرد سمنان متولد شد. وی به‌دلیل فوت پدرش در کودکی اگر‌ چه با پشتکار زیاد تا کلاس دهم را خواند ولی فشار معاش خانواده باعث شد که ترک‌تحصیل کرده و مشغول کار برای درآمد خانواده شود.

حیدر از آنجا که از نزدیک اختلاف طبقاتی موجود در جامعه را در استبداد سلطنتی لمس کرد، به سمت فعالیت سیاسی رفت و جذب محافلی که علیه شاه خائن فعالیت می‌کردند شد.

وی به‌دلیل همین فعالیت‌ها در نیمه دوم سال۱۳۵۳ توسط ساواک شاه دستگیر و روانه زندان شد. ساواک او را یک سال ایزوله و در انفرادی نگاه داشت. ۴ماه اول را زیر شکنجه و بازجوییهای سنگین گذراند و۶ ماه بعدی را هم در انفرادی زندان کمیته همراه با سهمیه مداوم شلاق و فشار بیش از اندازه بازجویان ساواک سپری کرد.

حیدر با فروتنی و بزرگواری به ندرت از دردها و بیمارهای ناشی از شکنجه‌های ساواک شاه صحبت می‌کرد ولی حجم و تنوع شکنجه‌های ساواک و شدت شکنجه‌ها به‌حدی بود که بعد از آزادی از زندان به همت خلق دلیر ایران، بارها در بیمارستان بستری شد.

یکبار در بیمارستان به یکی از دوستانش گفته بود که «بازجویان وقتی از شلاق وکابل خسته می‌شدند و به‌جایی نمی‌رسیدند زندانیان را ساعتها از دست و بسیاری اوقات از پا آویزان می‌کردند به‌نحوی که دنیا جلو چشمان آدم سیاه می‌شد، خون در سر و صورت آدم جمع می‌شد و فشار وحشتناکی روی آدم می‌آمد. وقتی از دست آویزان می‌شدم شانه، گردن و کتف زیر فشار میرفت. ولی ما زندانیان هر دو مدل آویزان کردن به‌علاوه سوزاندن با سیکار را که جاهای حساس بدن را مانند زیر سیگاری برای خاموش کردن سیگار استفاده می‌کردند نسبت به شکنجه با کابل ترجیح می‌دادیم. اما الآن که بستری هستم به‌خاطر این است که در ۴ماه اول بازداشت و بازجوییهای وحشیانه ساواکیها از بس سرم را به دیوار می‌زدند و با پا روی سرم فشار می‌آوردند و باز وقتی در مقابل مقاومت ما کم می‌آورند با چیزهای سنگین بر سرم می‌زدند، در آزمایشات مشخص شد بر اثر این شکنجه‌ها توموری در سرم ایجاد شده که رفته‌رفته بزرگ و بزرگتر می‌شود که بینایی‌ام را بتدریج دارم از دست می‌دهم و هنگام رانندگی بعضاً چشمم سیاهی می‌رود وجایی را نمی‌بینم».

آری، حیدر اما با این همه شقاوت ساواک شاه، زندان را سر فرازانه پشت سر گذاشت و با کسب آموزشهای لازم به یک کادر همه‌جانبه تبدیل گردید.

در فاز سیاسی در بخش کارمندی جنبش ملی مجاهدین سازماندهی شد ولی در فاز نظامی هم علاوه بر اداره نهاد تحت مسئولیتش؛ پشتیبان همه‌جانبه و مؤثر هنگ حنیف در تهران بود که عملیات زیادی را علیه رژیم و پاسداران سازماندهی و اجرا نمود.

بعد از ضربه ۱۹بهمن سال۶۰ و۱۲ اردیبهشت و۱۰ مرداد ۶۱ حیدر نیاکان مسئولیت سنگین حفاظت، پیشبرد عملیات و اعزام مجاهدین به کردستان را با هم پذیرفته بود.

به گفته همرزمانش در عین صبوری و مهربانی به‌دلیل هوشیاری و تمرکز فوق‌العاده‌ای که حیدر داشت، بارها از تور دادستانی به نام «عبدالله پیام» خارج شده بود. ضمن این‌که توانست با پیشبرد عملیات‌های مختلف علیه سپاه پاسداران و تور تعقیب و مراقبت «عبدالله پیام»، وحشت و تشنج را در دل دشمن و مشخصاً لاجوردی جلاد و فلاحیان جنایتکار که پشت این قضایا بودند بیفکند.

سرانجام حیدر در ۳مهر ۱۳۶۱ در یک کیوسک تلفن به محاصره پاسداران خمینی در آمد و از آنجا که از هوشیاری و چالاکی و شجاعت وی ضربه‌ها خورده بودند وی را از دور مورد تهاجم قرار دادند تا شاید بتوانند وی را زنده دستگیر کنند، اما غرش رعدآسای انفجار نارنجک چهل تکه حیدر قهرمان آرزوی زنده دستگیر شدن او را بر دل خمینی و پاسدارانش گذاشت و به عهدش با خدا و خلق وفا نمود و الگو و جاودانه شد.

 

یادش گرامی و راهش پر رهرو باد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر