۱۴۰۲ خرداد ۲۹, دوشنبه

با یاد مجاهد شهید محمد علی صبوری شاندیز - از قهرمانان فداکار در نبرد با دو دیکتاتوری شاه شیخ

 با یاد مجاهد شهید محمد علی صبوری شاندیز - از قهرمانان فداکار در نبرد با دو دیکتاتوری شاه شیخ 

مجاهد شهید محمد علی صبوری شاندیز
مجاهد شهید محمد علی صبوری شاندیز

محل تولد: شاندیز مشهد
شغل: بافنده فرش
سن: 38
تحصیلات: ابتدائی
محل شهادت: تهران
تاریخ شهادت: 0-2-1361
محل زندان: -

زندگینامه شهید


زندانی زمان شاه: ۵۴ دستگیر شد /تا ۵۷ بمدت ۳سال زندانی شاه بود

نحوه شهادت: در گیری در حمله پاسداران به پایگاهشان به‌دست پاسداران و دژخیمان خمینی بشهادت رسید

محمدعلی صبوری که همرزمانش او را بابا صبوری می‌نامیدند در سال۱۳۲۹ در شاندیز مشهد به‌دنیا آمد. به‌دلیل مشکلات معیشتی نتوانست بیش از دوره ابتدایی به تحصیلاتش ادامه دهد.

وی از همان کودکی وارد کار قالیبافی برای کمک‌هزینه به خانواده‌اش شد و در این پروسه قالیباف ماهری شد.

محمدعلی که فقر و محرومیت را هم خود به‌خوبی لمس کرده و هم در مردم اطرافش دیده بود، همیشه به‌دنبال این بود که با عامل این وضعیت که دیکتاتوری شاه خائن بود، مبارزه کند.

کسانی که با بابا صبوری ارتباط داشتند همواره از روح پاک انسانی و صداقت و فداکاری او صحبت می‌کردند و از این‌که همیشه کمک به مشکلات و نیازهای دیگران را به خود اولویت می‌داد و با تمام توان برای آنها مایه می‌گذاشت. هم‌چنین از روحیه سرکش و ضد ظلم وی که همه جا بروز می‌داد یاد می‌کردند.

همین روح پاک و رزمنده و شورشی بابا سبب شد با ضربه سال۵۰ مسیر زندگی‌اش کامل عوض شود، و با این‌که بابا از این ضربه بسیار متأثر شده بود ولی این خشم و تاثر، عزمش برای مبارزه علیه استبداد سلطنتی را صد چندان کرد.

بعد از بهار ۱۳۵۱ و شهادت بنیانگذاران سازمان، بابا فعالیت‌هایش را با افشاگری علیه جنایات شاه، ابتدا از محیط خود شروع کرد واز آرمانهای توحیدی و مشی مبارزاتی آنان دفاع نمود.

سال ۱۳۵۳ بابا به مشهد رفت. سالی که مصادف بود با تشکیل گروه‌های مختلف در هواداری از سازمان از جمله تشکیل گروه والعصر که بابا هم در همین مسیر با آنها آشنا و در ارتباط قرار گرفت.

بابا صبوری جای خود را در گروه والعصر به‌عنوان یک عنصر فعال مسئول و مبتکر باز یافت و مسئولیت بخشی از تدارکات و تجهیزات از جمله مالی، سلاح و تجهیزات را به‌عهده گرفت.

گروه والعصر در سال۵۴ ضربه خورد. ساواک که از پاگرفتن چنین گروهی که هوادار مجاهدین بوده و مشی مسلحانه آنها را پی می‌کردند، شوکه شده بود، عضدی سر بازجوی ساواک شاه را با اکیپی از شکنجه‌گرهای آن، به مشهد فرستاد.

دژخیمان ساواک به‌خصوص عضدی، بابا را بسیار شکنجه کردند زیرا از آنجا که محل جاسازی سلاحها در زیر زمین خانه باباصبوری، توسط اپورتونیستهای خائن لو رفته بود و ساواک به‌دنبال ردهای بیشتر از جاسازیهای دیگر بود، بابا را زیر شدیدترین شکنجه‌ها بردند.

اما بابا مقاوم و استوار در زیر شکنجه‌ها لب نگشود و تنها وقتی عضدی می‌گفت سازمان مجاهدین و شماها تمام شدید و توی دستمان هستید، پس جاسازیها، دیگر فایده‌ای ندارد و ردهای آنها را بده، بابا صبوری قهرمان به دژخیمان ساواک می‌گفت: «مگر نمی‌گوئید سازمان تمام شده است پس از من چه می‌خواهید»، که شکنجه‌گرهای آریامهری را بیش‌از‌پیش مستاصل و کلافه می‌کرد.

از شدت شکنجه، تمامی پا، پشت و گردن بابا عفونی شده بود، آن‌چنان‌که تا مدتها توان راه رفتن و نشستن نداشت ولی با مقاومت و صبوری بالا، دیگران را هم به صبر و پایداری فرا می‌خواند.

محمدعلی از آنجا که در زندان به همه محبت و رسیدگی می‌کرد، و بر زخمهای ناشی از شکنجه‌ها مرهم می‌گذاشت و اگر هم کاری از دستش بر نمیامد، با کلامش به همه دلداری و روحیه می‌داد، به بابا صبوری یعنی بابای مجاهدین در زندان معروف شد.

بابا در بی‌دادگاه شاه ابتداء به اعدام و سپس به حبس ابد و بعد به ۱۵سال محکوم شد و قبل از انقلاب ۵۷ مانند همه مجاهدین به همت مردم از زندان مشهد آزاد شد.

وی به‌دلیل تجاربش، در سازماندهی قیام و به‌خصوص در آموزش ضرورت رعایت مسایل امنیتی در نبرد با دیکتاتوری حاکم و ساواکش به جوانان و دانشجویان در شرایطی که رژیم شاه به‌طور گسترده دانشجویان را که موتور قیام ضد شاه بودند دستگیر می‌کرد، نقش کیفی داشت.

پس از انقلاب در ستاد سازمان در مشهد مسئولیتهای مخلتفی را به عهده گرفت از جمله مسئولیت تدارکات، اداری و روابط.

وی کاندید سازمان از منطقه شاندیز و طرقبه و... بود. که البته مانند همه مناطق ایران مرتجعین حاکم با تقلبات سیستماتیک از ورود وی به مجلس جلوگیری کردند.

بابا صبوری بعد از ۳۰خرداد و با آغاز فاز نظامی، به‌دلیل شناخته‌شدگی به تهران منتقل شد، وی مدتی از سازمان قطع شد ولی با تلاش و پیگیری گسترده توانست به مجاهد دلیر حمید جلال‌زاده وصل شود و ارتباط بسیاری را هم با سازمان وصل کند، اما در آخرین قراری که بابا با یکی از مجاهدین داشت، بر سر قرار حاضر نشد.

بعد از مدتی روشن شد که محل اقامت محمدعلی قهرمان نیز در تهاجمات گسترده پاسداران خون‌ریز خمینی به بخش اجتماعی سازمان در اردیبهشت ۶۱، مورد تهاجم پاسداران قرار گرفته و در این درگیری نابرابر بابا صبوری به‌شهادت می‌رسد.

یاد این مجاهد سرفراز مجاهد و رزمنده با دو نظام شیخ و شاه گرامی و راه و آرمانش جاودان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر