۱۴۰۳ مرداد ۴, پنجشنبه

برخی از شهدای عملیات کبیر میهنی عقیدتی فروغ جاویدان از شهرستان رودسر ووحومه از استان گیلان

 برخی از شهدای عملیات کبیر میهنی عقیدتی فروغ جاویدان از شهرستان رودسر ووحومه از استان گیلان 



برخی از افسران شهید عملیات میهنی آرمانی عملیات کبیر فروغ جاویدان از

 رودسر وحومه بر گرفته از خجسته بهار آزادی 

 محمد شاکری از قهرمانان شهید عملیات کبیر فروغ جاودان از رودسر


 محمد فرزند مجاهد قهرمان حاج شاکری دیلمی از رودسر گیلان میباشد او از قهرمانان عملیات کبیر عقیدتی –میهنی فروع جاودان است که بهمرا همرزمان دیگر ارتش آزادی برای رهائی میهن از استبداد خونریز وارتجاعی خمینی جلاد ضد بشر با همه چیزشان به سوی میهن شتافتند وملاها ،سرنگونی را در یک قدمیشان حس کردند محمد قهرمان همراه برادرش مهدی شاکری جانانه به جنگاوری وفداکاری پرداختند وبعد از بهلاکت رساندن تعداد زیادی از پاسداران ودژخیمان خمینی ،به عهدشان با خدا وخلق وفا کردند. کمی بعد پدر مجاهدشان حاج شاکری دیلمی هم که در یک ماموریت سازمانی به  اسارت پاسداران  در آمده بود سربدار شد درود بر این خانواده مجاهد پرورکه به عهد خونینشان با خدا وخلق وفا ودر برابر خلق ومیهن وتاریخ سرفراز وجاودانه شدند

مجاهد شهید مهدی شاکری دیلمی از جاودانه فروغهای عملیات فروغ از رودسر

 

 
مهدی شاکری دیلمی از شهیدان عملیات کبیر میهنی آرمانی

 فرزند کوچکتر مجاهد شهید علامحسین شاکری از رودسر 

 

مجاهد شهید حاج حسین شاکری پدر مهدی ومحمد شاکری برادر مهدی نیز بدلیل مجاهدت در راه آزادی وآرمانهای جامعه بی طبقه سازمان بدست پاسداران وبفرمان خمینی به شهادت رسیدند

پدر مجاهدشان در قتل عام  ۶۷ به فتوای خمینی جلاد سربدار شد ومحمد شاکری همرزم و برادر مهدی هم در کنار برادرش در عملیات فروغ جاودان برای آزادی میهن جاودانه شد

مجاهد شهید حاج حسین پیک سازمان بود وعلاوه دو فرذند مجاهدش تعدادی از رزمندگان را به صفوف ارتش آزادیبخش رساند وخود در یکی از ماموریتهای سازمان به چنگ پاسداران خونریز خمینی جلاد افتاد وبعد از شکنجه های فراوان به فتوای خمین جلاد ضد بشر که برای ریشه کنی ونشل کشی مجاهدین صادر شده بود در تابشتان داغ ۶۷ سربدار وجاودانه شد .

سید یحیی سیدی از لنگرود شهید فروغ

با یاد مجاهد شهید سیدیحیی سیدی

مجاهد شهید سیدیحیی سیدی

مجاهد شهید سیدیحیی سیدی

محل تولد: لنگرود
شغل: کارگر
سن: 24
تحصیلات: ابتدایی
محل شهادت: کرمانشاه
تاریخ شهادت: 5-5-1367
محل زندان: -

 

زندگینامه شهید


سیدیحیی سیدی

تاریخ تولد: ۱۳۴۳

محل تولد: لنگرود

تحصیلات: ابتدایی

«… این‌جانب یحیی سیدی با اعتقاد به مبارزه مسلحانه انقلابی، به‌عنوان تنها راه سرنگونی رژیم خمینی و با اعتقاد به این‌که ساقط کردن خمینی جز از طریق به‌دست گرفتن اسلحه و جنگیدن در زیر چتر سازمان مجاهدین خلق ایران امکان‌پذیر نیست.

از سازمان مجاهدین خلق تقاضا دارم امکان حضور مرا در خط مقدم جبهه در نوار مرزی ایران و عراق فراهم بکند، تا بتوانم در زیر چتر سازمان مجاهدین به‌عنوان یک رزمنده با پاسداران و مزدوران خمینی بجنگم.

هیچ توقع و انتظار دیگری جز این‌که هر‌چه زودتر مرا به خط مقدم نبرد رهائیبخش منتقل بکند ندارم، تا بتوانم دینم را نسبت به رهایی میهنم و سرنگونی خمینی ادا کنم…». تقاضانامه ـ ۲۲تیر۶۶

یحیی سیدی یکی از انبوه جوانانی بود که به‌زور به سربازی و جبهه‌های جنگ ضد‌میهنی اعزام شده بود.

در سال۶۶ پاسداران او را دستگیر و روانه جبهه کردند، او چندین‌بار فرار کرد اما باز هم دستگیر و به‌زور به جبهه فرستاده شد.

آخرین‌بار در تیرماه۶۶ پس از فرار از جبهه به اردوگاه پناهندگان در عراق رفت، سپس خواستار پیوستن به ارتش آزادی شد و درخواستش برای ورود به مناسبات ارتش آزادیبخش مورد پذیرش قرار گرفت.

یحیی در عملیات مریوان، پیرانشهر و آفتاب شرکت داشت. سرانجام در فروغ جاویدان در نبردی دلیرانه با مزدوران دشمن جنگید و با نثار خون پاکش به کهکشان جاودانه‌فروغهای آزادی پیوست. 

مجاهد شهید سیروس داوطلب از شهیدان فروغ جاویدان از رودسر


مجاهد شهید سیروس داوطلب از افسران شهید عملیات کبیر فروغ جاویدان


 سیروس داوطلب ومختصری از بیوگرافی او شهیدی از فروغ جاویدان از شهر رودسر
 

مجاهد شهید ثریا پورهاشم تبریزی شهید فروغ از رودسر



مجاهد قهرمان افسر ارتش آزادیبخش وشهید عملیات کبیر

 فروغ جاویدان از رودسر 


مجاهد شهید ثریا پورهاشم تبریزی از رودسر شهید قهرمان

 عملیات کبیر فروغ جاویدان

مجاهد قهرمان صنوبر سیاهکل رودی از سیاهکل رودسر 

با یاد مجاهد شهید صنوبر سیاهکل رودی

مجاهد شهید صنوبرسیاهکل رودی

مجاهد شهید صنوبرسیاهکل رودی

محل تولد: سياهکل
شغل: دانشجو
سن: 32
تحصیلات: -
محل شهادت: کرمانشاه
تاریخ شهادت: 5-5-1367
محل زندان: -

 

زندگینامه شهید


صنوبر سیاهکل‌رودی

تاریخ تولد: ۱۳۳۵

محل تولد: سیاهکل‌رود

تحصیلات: دانشجوی اقتصاد اجتماعی

سابقه مبارزاتی: ۱۳سال

صنوبر سیاهکل‌رودی در سال۵۴ هنگام ورود به دانشگاه قدم به صحنه فعالیت سیاسی و مبارزاتی گذاشت، و از دانشجویان حامی جنبش انقلابی مسلحانه مجاهدین بود.

در اوج‌گیری جنبش دانشجویی علیه رژیم شاه خائن در محیط کاری‌اش نقش فعالی داشت، از سال۵۶ فعالیت‌های او اوج بیشتری گرفت و در آن زمان در ارتباط با مجاهدین قرار داشت.

در جریان قیام ضد‌سلطنتی به سیاهکل‌رود رفت، و پس از ۲۲بهمن، در ستادهای مجاهدین در بابلسر و قائمشهر فعالیتش را آغاز کرد.

او در سال۶۰ ا مسئولیت حفاظت و پشت‌جبهه تشکیلات مجاهدین در جنگل و نیز تدارکات شهر را به‌عهده گرفت.

سال۶۲ از کشور خارج شد و در بخشهای مختلف تشکیلات سازمان در خارج کشور به کار پرداخت. سال۶۵ به منطقه اعزام شد و مسئولیتهای مختلفی را در سازمان و ارتش آزادیبخش به‌عهده گرفت.

اوج زندگی انقلابی این زن مجاهد خلق در حماسه فروغ جاویدان رقم خورد، آنجا که خروشان و با رشادت به قلب دشمن زد، و پس از به‌هلاکت رساندن تعدادی از مزدوران قهرمانانه به‌شهادت رسید.


مجاهد شهید کمال قربانی واجارگاه شهیدعملیات کبیر فروغ جاویدان

با یاد مجاهد شهید کمال قربانی واجارگاه

مجاهد شهید کمال قربانی واجارگاه

مجاهد شهید کمال قربانی واجارگاه

محل تولد: رودسر
شغل: کشاورز
سن: 25
تحصیلات: دیپلم
محل شهادت: کرمانشاه
تاریخ شهادت: 5-5-1367
محل زندان: -

 

زندگینامه شهید


کمال قربانی‌واجارگاه

تاریخ تولد: ۱۳۴۲
محل تولد: واجارگاه ـ رودسر
تحصیلات: دیپلم
سابقه مبارزاتی: ۸سال
«…‌به ارتش آزادیبخش ملی پیوسته‌ام تا در نبردی سرنوشت‌ساز که سرنوشت مردم و میهنمان لااقل یک دوران تاریخی به آن گره خورده است، شرکت نمایم…

مسعود و مریم عزیزم، سمبلهای جاوید وفا و فدا و رهایی، درودهای بی‌پایان و عشق آتشینم به شما را که تنها نقطه اتکای مردم اسیر و خمینی‌زده‌مان هستید بپذیرید.

‌خدایا خطاها ، ضعفها و کم‌کاریهایم را ببخش و بهار بزرگ رهایی خلق قهرمان ایران را پس از زمستان سرد و سیاه خمینی به نیروی اندیشه‌مسعود و مریم و راهگشایی ارتش آزادیبخش ملی ایران هر‌چه زودتر محقق گردان.…‌

در فردای شهادتم  اگرچه با گلوله‌یی به خون غلتیده‌ام اما زنده‌ام، زنده‌ام در گامهای مسعود و مریم رجوی که خلق را به‌سوی خدا راهبری می‌کنند.

زنده‌ام در دستهایی که به‌سوی سلاحم دراز خواهند شد، زنده‌ام در گامهای پیروز و پرصلابت همرزمانم بر گور فقر و جهل و زنجیر و جنگ.

زنده‌ام در گلهای ناشکفته استعدادهای پرپرشده . زنده‌ام در نان، در آواز، در مهتاب… خورشید… و در فردا…».وصیت‌نامه ‌ـ‌ ۲۷ شهریور۶۶

کمال قربانی از سال59 فعالیت خود را با مجاهدین آغاز کرد، در چندین عملیات ارتش آزادیبخش از جمله دو عملیات بزرگ آفتاب و چلچراغ دلاورانه جنگید.

کمال  در عملیات کبیر فروغ جاویدان با سری پرشور و چشم‌اندازی روشن به میدان نبرد با خصم ضدبشری شتافت، و در اوج شرف وافتخار به جاودانه‌فروغهای آزادی پیوست.

همرزمانش پیکر پاکش را در خاکپای سرور شهیدان حسین‌بن‌علی‌(ع) در کربلا به خاک سپردند. 

مجاهد شهید کلثوم صحرائی شهید عملیات عقیدتی میهنی فروغ جاویدان از رودسر

با یاد مجاهد شهید کلثوم (مهوش) صحرایی

مجاهد شهید کلثوم(مهوش) صحرایی

مجاهد شهید کلثوم(مهوش) صحرایی

محل تولد: املش
شغل:
سن: 26
تحصیلات: دیپلم
محل شهادت: کرمانشاه
تاریخ شهادت: 5-5-1367
محل زندان: -

 

زندگینامه شهید


کلثوم (مهوش) صحرایی

تاریخ تولد: ۱۳۴۱
محل تولد: املش ـ رودسر
تحصیلات: دیپلم
سابقه مبارزاتی: ۱۰ سال
زندانی سیاسی: ۵ سال
کلثوم (مهوش) صحرایی از زمان انقلاب ضدسلطنتی هوادار مجاهدین شد، مرداد۶۰ دستگیر شد و ۵ سال در اسارت دژخیمان بود.

پس از آزادی از زندان در سال۶۶ ارتباطش با سازمان برقرار شد و راهی خارج کشور شد، مرداد همان سال به منطقه اعزام شد و در گردانهای رزمی سازماندهی گردید.

مجاهد خلق مهوش صحرایی در آخرین رزم انقلابی خود در فروغ جاویدان شرکت کرد، و با پاسداران شب و دژخیمان سرکوبگر دلیرانه جنگید، و با نثار جان پاکش به جاودانه فروغهاپیوست.

از او پیام سرخی به جا مانده که گواه ایمان و اراده سترگ یک شیرزن مجاهد خلق است: «…من این راه را آگاهانه و با اختیار کامل انتخاب کردم و هر ثانیه و دقیقه و ساعتها که می‌گذرد ایمانم به راهم عمیق‌تر می‌شود، و با تمام وجودم به آرمانی که دارم وفادار هستم.

من در این راه یعنی راه مسعود و مریم نغمه‌خوان و ترانه‌خوان و سرودخوان به پیش می‌روم، در این راه نه هراسی را می‌شناسم، نه باکی از دشمن دارم و نه ترسی از آینده خویش دارم.

اما هر قدر زمان می‌گذرد افقهای جدیدی پیش رویم باز می‌شود، اگر در این راه و در راه آزادی و عشق، با دشنه دژخیم در خون خفته باشم هرگز نخواهم مرد بلکه جاودان خواهم شد و با شهیدان مجاهدهستم.

پس‌ای آموزگاران عصر آگاهی با شما عهد و پیمان می‌بندم تا آخرین قطره خونی که در رگانم جاری است، با دل و جانم همسفر با نسل توفان راهتان را ادامه خواهم داد…». وصیت‌نامه ـ ۵فروردین۶۷

نسرین باقری دعویسرائی از رودسراز شهیدان سرفراز عملیات کبیر فروغ جاویدان

با یاد مجاهد شهید نسترن باقری دعوی سرایی

مجاهد شهید نسترن باقری دعوی سرایی
مجاهد شهید نسترن باقری دعوی سرایی

محل تولد: رودسر
شغل:
سن: 22
تحصیلات: متوسطه
محل شهادت: کرمانشاه
تاریخ شهادت: 5-5-1367
محل زندان: -

زندگینامه شهید


نسترن باقری دعوی سرایی

سال تولد: ۱۳۴۵

محل تولد: رودسر

تحصیلات: متوسطه

سابقه مبارزاتی: ۱۰سال

«اینک ماییم

ستاده بر اجساد حباب‌های شب

تا گوی زرین آفتاب را

میهمان شهر شب زدمان سازیم»

من نسترن باقری اوایل سال۵۷ با سازمان مجاهدین خلق ایران آشنا شدم و اواسط سال۵۷ به تشکیلات مجاهدین راه یافتم و با پیوستن به مجاهدین زندگیم ۱۸۰ درجه تغییر کرد، یعنی همه زندگیم را به سازمان سپردم.

تا پایان فاز سیاسی در تمام میتینگها و درگیرهای مجاهدین و میلیشیا با چماقداران در شهر تهران شرکت داشتم، از جمله تظاهرات مادران، رژهٔ میلیشیا، میتینگ امجدیه، ترمینال جنوب، انجمن میثاق و...

در تظاهرات۷ اردیبهشت مادران، به مدت یک هفته دستگیر شدم. بعد از فرار از زندان کمیته۳، در تظاهرات سی خرداد شرکت کردم»

این بخشی از دست‌نوشته مجاهد قهرمان نسترن باقری بود.

نسترن در دوران مبارزه سیاسی ۴بار توسط مزدوران رژیم دستگیر و زندانی شد، عاقبت در شهریور سال۶۰ در جریان تظاهرات مسلحانه، مجدداً دستگیر و به ۲سال زندان محکوم گردید.

در اسفند ۶۱ از زندان آزاد شده و بلافاصله برای ارتباط مجدد با سازمان اقدام کرد تا سرانجام در سال۶۵ بود که به آغوش خانواده بزرگ و عقیدتی خود بازگشت.

پس از ورود به منطقه در ستاد تبلیغات مجاهدین و در سیمای مقاومت، عهده‌دار مسئولیت شد. از او که روحی سرشار از عاطفه و عشق، قلمی زیبا و طبعی روان داشت، دست‌نوشته‌ها و شعرهای زیبایی به جای مانده است.

سرانجام روز تاریخی مجاهدین و عملیات بزرگ فروغ جاویدان فرا رسید، نسترن به‌عنوان فرمانده یک دسته رزمی وارد نبرد با گله‌یی از مزدوران گردید، و طی یکی از نبردها در لحظه‌ای که از همرزمانش جدا مانده بود، غافلگیرانه به اسارت در آمد و سرانجام به دست پاسداران رذل خمینی به‌شهادت رسید. و این‌چنین زندگی‌اش را با شعری که خود سروده بود پیوند داد:

«اینک ماییم

ستاده بر اجساد حباب‌های شب

تا گوی زرین آفتاب را

میهمان شهر شب زدمان سازیم» 

فدایی شهید علی حسین زاده ( انوش )

او معلم واهل بیبالان  بود و بخاطر عقاید سیاسی از آموزش پرورش اخراج شد و بعد از ۳۰ خرداد به تیمهای عملیاتی مجاهدین در جنگل کمک میکرد و امکانات میرساند در سال ۱۳۶۱ دستگیر شد وبه ۱۵ سال زندان محکوم شد و درسال ۱۳۶۷ در جریان قتل عام زندانیان سیاسی بخاطر ایستادگی بر سر اصولش اعدام شد

در پایان به گزارش مستندی از نسل کشی وپاکسازی عقیدتی

 مجاهدین توسط خمینی وپاسداران وباندهای دست سازی نماینده

 ولی فقیه وحزب جمهوری وپاسداران میپردازیم :

سلسله خاطرات، گزارشات و نوشته‌هايي اززندان‌ها و شكنجه‌گاهها

رژيم ضدبشري خميني

نشريه مجاهد شماره : 256

( گزارش نهم : زندان‌هاي گيلان و مازندران ، د ـ زندان رودسر )

« چهارمين گزارش ما ( ازمجموعه‌گزارش نهم ) اختصاص به زندان” رودسر“ داردكه ازتركيب دوگزارش تشكيل شده است كه توسط برادر”م “ وخواهر” س “ نوشته شده‌اند . درهمين شماره،گزارشي نيزدرباره‌ي تعدادي ازعوامل شكنجه وكشتاراسراي مجاهد و مبارزدرج مي‌كنيم . گزارش اخيرتوسط خواهر” ن “ نوشته شده است .

(بدلايل امنيتي ازذكرنام برادروخواهراني‌كه گزارشات فوق را نوشته‌اند، معذوريم )

...زندان  سپاه ضد خلقی رودسر درکنار مرکز سپاه قرار دارد.این ساختمان در رژیم سابق محل شهرداری و بخشی ازپارک کودک بود. قسمتی از این زندان نیز یک مسجد نیمه تمام بود که بلافاصله پس از سی خرداد ۶۰ توسط سپاه  در آن اتاق‌های مختلف ساخته شد وبعنوان زندان مورد استفاده قرار گرفت.

ساختمان سپاه که در کنار این زندان قرار دارد، سابقا یکی از کاخ های رضاخان بوده که درهنگام مسافرت های او به شمال مورد استفاده قرار می‌گرفته است . قبل از ۳۰خرداد ۶۰ در همین ساختمان چند سلول ساخته شده بود ودرآن زندانیان سیاسی نگهداری می شدند . هم اکنون نیز علاوه بر زندان در زیر زمین بزرگ این کاخ که سابق براین بعنوان اصطبل اسب های رضاخان بکارگرفته می شد، تعداد زیادی از خواهران ومادران در اسارت، دژخیمان خمینی بسر می برند.

بطور کلی ساختمان سپاه وساختمان زندان در محوطه ای به ابعاد حدودا ۵۰*۷۰ متر بنا شده است و دارای دیوارهائي به ارتفاع هفت متر می باشد. در قسمت شرقی این محوطه یک باغ وچند خانه قرار دارد. در قسمت شمالی آن مخابرات ودبستان وساختمان فرمانداری به چشم می خورد. خیابان شهدا در غرب این زندان قرار گرفته وبه طرف دریا امتداد پیدا می کند ودر قسمت جنوبی آن خیابان اصلی شهر به طرف رامسر کشیده شده است. در چهارگوشه‌ی این زندان  و نیز در کنار درب ورودی مجموعاً ۵ برجک نگهبانی ساخته شده که پاسداران مسلح در آنها دائما به نگهبانی مشغولند.

همانطورکه پیش از این ذکر شد، زندان رودسر مجموعاًدر سه بخش مجزا بنا شده که عبارتنداز:

۱ـ زندان داخل ساختمان سپاه که شامل یک زیر زمین ( که قبلا اصطبل بود) و۲ سلول انفرادی است.

۲ـ ساختمانی‌که دارای ۶ اتاق ( سلول) می باشد. اتاق یک ، ۱۲متر مربع مساحت دارد ومحل زندگی ۱۸زندانی است  اتاق دو، ۲۰ متر مربع مساحت دارد و بیش از۵۰ نفر درآن بسر می برند. اتاق سه نیز ۲۰ متر مربع مساحت دارد و«توابین » در آن زندگی می کنند. اتاق چهار مجموعاً ۱۸ زندانی داشت . اتاق پنج ، دارای ۶ مترمربع مساحت بوده و۱۲ نفر در آن محبوسند و در اتاق شش با ابعاد ۳* ۵/۱ نیز ۱۲متر محبوسند . درداخل همین ساختمان ۲ حمام وجود دارد ولی بعلت خرابی حمام ها وکثرت زندانیان ، گاه وبیگاه زندانیان را به حمامی در خیابان شهدا (بنام حمام کوچکی) می بردند.

۳ـ سومین قسمت  زندان عبارت از ۶ تک سلولی است که درکنار حیاط و در جائي که محوطه به دو قسمت  تقسیم می شود قرار گرفته است . نزدیک به این سلول‌ها، ژنراتور ساختمان نصب شده که صدای گوشخراش آن دائما زندانیان را مي‌آزارد. در کنار این سلول ها نیز سلولی ویژه برای شکنجه قرار دارد که در آن یک تختخواب با دستبند و پابند و کابل وسایر ابزار شکنجه همواره در انتظار زندانیان است .

درقسمت تحتانی ساختمان سپاه ضد خلقی  که به «جهان کاخ» معروف است به اتاق بازجوئي وشکنجه، اتاق بایگانی ، اطلاعات واتاق انگشت نگاری‌ اختصاص یافته ودر طبقه‌ي فوقانی این ساختمان اتاق های بی سیم، انبار مهمات واتاق های استراحت پاسداران مزدور قرار گرفته است .

اتاق های شکنجه وسلول های ویژه

در رودسر اولین شکنجه ها هنگام دستگیری اعمال می شود ومزدوران پس از آنکه فرد دستگیر شده را در زیر ضربات پوتین ومشت وقنداق تفنگ از پای انداختند او را به زندان تحویل می دهند. در زندان نیز همین برنامه در ابتدای ورود با شدت بیشتری اجرا می شود وآنگاه زندانی به اتاق شکنجه برده می شود ودرآنجا پس از آنکه دست و پایش را با دستبند به تخت بستند،او را زیر ضربات وحشیانه‌ی کابل می گیردند. برای درک بیشتر وضعیت شکنجه ها توجه شمارا به بخشی‌ازیک گزارش‌که از شکنجه های اعمال شده در زندان رودسر حکایت می کند، جلب مي‌كنيم

*****

«... ساعت هشت غروب بود که با مینی بوس به رودسر رسیدیم . بعلت اوجگیری دستگیری وشکنجه وشلوغ بودن زندان ، ۲۴ساعت در همان مینی بوس زندانی بودیم وسپس ما را به سلول ها انتقال دادند. سلول ها مملو اززندانیان مجروح و دست وپا شکسته بود وبوی رطوبت وخون وعرق بدن ، همه جا را فراگرفته بود. در آنجا بسیار از همرزمان دستگیر شده را دیدم . بچه ها دسته دسته از سلول به اتاق شکنجه برده می شدند و ساعت‌ها بعد با صورت های متورم ودست ها وپاهای خون افشان بازمی گشتند...

بالاخره نوبت من هم رسید به اتاق بازجوئي برده شدم. پس از یک بازجوئي کوتاه ، شکنجه شروع شد وچندین ساعت طول کشید؛ شکنجه ای وحشیانه با کابل که هر ضربه‌ی آن تمامی استخوان‌هایم را به‌آتش می‌کشید ولی می‌دانستم که دهان باز کردن همان وتا گلو در تعفن وخیانت فرو رفتن همان. بنابر این تحمل کردم ؛ با یاد خدا ، با یاد شهدا وبا یاد روز رستاخیز که اعمال هرکس سنجیده می شود مقاومت کردم... سرانجام شکنجه ها پایان یافت. زیرا هنوز صف منتظرین طولانی بود وبدن های دیگری نیز می بایست به زیر شلاق کشیده شوند.

در آنروزها یکی از زندانیان مجاهد عنصر جنایتکاری به اسم «خاکدان» را که پرونده‌ی ننگینی در رذالت داشت در بگومگوئي کوتاه مورد تمسخر قرار داده بود به همین جهت او را به شکنجه گاه آوردند وبه زیر شلاق کشیدند.  آن برادر شدیدا ضعیف وبیمار بود وناراحتی کلیوی وسنگ مثانه داشت. پاسداران وقتی این مسئله را دانستند ، در حالیکه نعره کشان شلاق ها را بر کف پای او فرود می آوردند. با خنده می گفتند .

ـ غصه نخور. اینقدر امشب می زنیمت که سنگ مثانه ات بیفتد وکلیه هایت معالجه شود. «خاکدان» خود نیز شخصا در شکنجه‌های وحشیانه شرکت می کرد. این مزدور جانی ، مشخصا باعث شهادت مجاهدین شهیدی چون رضا لارودی ، محمد علی طاهرپور، علی حسن زاده وتعدادی دیگر شده بود .

شکنجه ها در زندان رودسراگرچه همواره وحشیانه بود ولی در برخی مقاطع بطور شگفت انگیزی اوج می‌گرفت مثلا یک بار پس از بهلاکت رسیدن رجائي وباهنر ، بار دیگر بخاطر فرار سه زندانی ودفعه‌ی سوم بمنظور کشف رمز برخی از مدارک سازمان که از درون یک از پایگاهها بدست آورده بودند، تمامی زندانیان را وحشیانه به زیر شلاق وشکنجه کشیدند وتعدادی را نیز تیرباران کردند. علاوه بر این با قطع غذا وهواخوری وایجاد صحنه های اعدام مصنوعی از هیچ رذالت وجنایتی فروگذار نکردند. هرگزآنروزها از یادم نمی رود؛ روزهای خون ومقاومت‌.یکبار‌پس‌ازشکنجه های وحشیانه وهمگانی پاسداران باچوب وچماق به بند ریختند ودرحالیکه زندانیان مجروح را به تمسخر گرفته بودند، با چوب ومشت به سروصورت ما می زدند وبا تمسخر می گفتند:

«چه شد رهبرتان رجوی؟ کارش تمام شده، کار شماها هم تمام است. مقاومت فایده ندارد، سازمان شکست خورد» ... و

در اینموقع مجاهد شهید اسماعیل زینعلی فریاد کشید . ما هرگز شکست نخورده ایم . صبر کنید آینده درراهست. و دوباره به شکنجه گاه رفت.»

شکنجه های طولانی وسیستماتیک

الف: شکنجه های جسمی

پس از شکنجه‌هائي‌که زندانی در بدو ورود به زندان متحمل می شود، شکنجه های مستمری‌که گاه ماهها و تا هنگام شهادت ادامه می یابدآغاز می شود . معمولا پس از مراحل اولیه‌ی بازجوئي وشکنجه، زندانی را به یک تک سلولی (معمولا در داخل ساختمان سپاه) برده و او را در آنجا برای مدتی طولانی محبوس می کنند.  پس از چند روز او را با دستانی زنجیر شده وبا چشمانی بسته به نزد شکنجه گر می برند و ابتدا او را روی صندلی می نشانند و سوالات شکنجه گرشروع می شود.

هرسوال ، بهر حال با ضربات سیلی و لگد همراهست. زندانی سپس بر روی زمین پرتاب شده وسپس بارانی از مشت ولگد وکابل بر او سرازیر می شود وبعد از ساعت ها که این مرحله به پایان می رسد، او را به سلول بر می گردانند و در آنجا  پس از آنکه مدتی به در ودیوارکوبیده می شود. رهایش می‌کنند. این برنامه در شب یا روز بعد تکرار مي‌شود وادامه پیدا می کند. 

«حسن سالدیده» بازجو وشکنجه گر جنایتکاری که تاکنون خون بسیاری از مجاهدین را بر زمین ریخته، تخصصی ویژه درشکنجه های مستمر دارد ومعمولا این کلمات و‌ِرد زبان اوست: « می‌دانیدما اعدام‌داریم، شلاق داریم، سوزاندن داریم، له کردن داریم؛ حال خود » دانی ... «او همیشه یک کلت بدون فشنگ ویک نارنجک بدون چاشنی با خود دارد در هنگام بازجویی‌گاه اسلحه را روی شقیقه زندانی گذاشته ومی چکاندویا نارنجک را ازضامن آزاد کرده وبر زمین می اندازد تا زندانیان تحت بازجویی را مرعوب‌کند تکیه کلام دیگر او این جمله هاست :‌ «... تو اعدامی، همین امشب، کارت تمامه بهتره که همه چیز را روکنی، چون دوستانت همه چیز را گفته اند،تو درقبال شلاق ما چه می توانی بکنی جز اینکه داغون بشی» فحش ودشنام به نوامیس زندانیان وتهدیدبه تجاوز نیز از زبان او مدام شنیده می شود که قلم از نوشتن آن شرم دارد. گاهی اوقات تخت شکنجه را از داخل سلول به حیاط می برند و در برابر چشمان سایرزندانیان شکنجه را شروع می کنند .

*****

شلاق فئودال معروف

درزندان رودسردرمیان ابزارهای شکنجه، شلاق وحشتناک ومعروفی وجود داردکه متعلق به«امان الله خان صوفی» فئودال معروفست که بوسیله‌ی آن درزمان شاه بسیاری از کشاورزان را شکنجه کرده است. این شلاق هم اکنون دردست جلادان وشکنجه گران بیرحمی نظیر«حسین علوی»، «سعیدی»، «سالدیده» و «کیائی» و... است که به آن بسیار افتخارمی‌کنند ودرشکنجه های وحشیانه آنرا بکارمی گیرند. هنگام شکنجه با این شلاق، پوست بدن زندانیان کنده می شود وجلادان با ریختن آب برروی بدن زندانیان شکنجه را بازهم ادامه می دهند که دربسیاری مواقع به شهادت زندانیان می انجامد .

                                                                                    *****

آویزان‌کردن، شکستن استخوان ها با چوب، کندن پوست، بیخوابی دادن ، بریدن انگشتان، برخی دیگر از شکنجه هائي است که در این زندان بکار گرفته  می شود . اما اوج وحشیگری های جلادان دراين زندان درزنده زنده سوزاندن 4 مجاهدخلق مشخص شد .

زنده زنده سوزاندن ۴ مجاهد خلق درزندان رودسر 

مجاهد قهرمان سیروس علیجانی جاجیری اهل چینی جان رودسر، رحمان‌مبارکی‌ اهل املش،کیوان‌ابراهیمی (جمال) اهل بی بالان‌رودسر وجمالی مدت ها شکنجه شدند ولی لب از لب  نگشودند. آنها تمامی شکنجه ها را پشت سر نهادند، بیخوابی‌ها، سلول‌ها، شلاق‌خوردن‌ها، آويزان‌شدن‌ها و بسيارشكنجه‌هاي ديگر،امابا مقاومتي‌شگفت‌انگيز لب ازلب نگشودند.

.... سرانجام تمامی شکنجه‌گرانی که درمصاف با این چهار مجاهد دلاور شکست خورده بودند، با طرح نقشه ای جنایتکارانه، این چهار مجاهد دلیر را زنده زنده به آتش کشیدند وسوزاندند وبه شهادت رسانیدند اما از این جنایت وحشیانه نیز هیچ چیز بدست نیاوردند. سوزاندن این چهار مجاهد، آنچنان خشمی در مردم رودسر بر انگیخت که جلادان را مدت ها درهراس افکند. درداخل زندان نیز نام این چهار تن، چون اختران شبکوب مقاومت ، زیب خاطر کسانی شد که به سوی اتاق های شکنجه روانه می شدند تا با یاد این ۴ قهرمان باز هم با مقاومت خود بر شکست جلادان وشکست ناپذیری عنصر موحد مجاهد خلق گواهی دهند. این چهار مجاهد قهرمان مستقیما توسط «حسن سالدیده» و «کیائي» زنده زنده به آتش کشیده شدند.

ب: شکنجه های روانی

شکنجه های روانی از رایج ترین شکنجه ها در زندان رودسر است ومداوما در کنار شکنجه های جسمانی اعمال می شود . در زندان رودسر از وضعیت صنفی وبهداشتی گرفته تا مسئله‌ی جا وخواب و رفتن به حمام ودستشوئي ، خود نوعی شکنجه است . بعلت رطوبت شدید زندان وکثرت زندانیان و وضع بد تغذیه، بیماریهای‌قارچ ،  تیفوئيد ، بیماری های گوارشی ومثانه وکلیه، زندانیان را عذاب می داد وجلادان نیز ازتمامی اینها بعنوان اهرم فشار استفاده می کنند وهمواره می گویند «می خواهی راحت بشوی؟ حرف بزن ...» و در این رابطه هر اعتراضی بلافاصله  مارک اغتشاش می خورد ودر پرونده‌‌ی زندانیان ثبت وبه شکنجه منجر می شود ویا اینکه زندانی را هفته ها بعنوان تنبیه به تک سلولی منتقل می کنند.

ممنوع کردن ملاقات نیز یکی از اهرم های اعمال فشار بر زندانیان است و هنگام ملاقات نیز آنچنان رفتاری با زندانیان وخانواده های آنان دارند که برای هردو طرف نوعی شکنجه‌ی روانی است. ازجمله شکنجه هائی که به ابتکار شکنجه گران درزندان رودسر بکار گرفته می شد این بود که سیم های برق (با ولتاژ ضعیف ) را به دیوار برخی سلول ها وصل کرده بودند بطوریکه زندانی شکنجه شده نمی توانست به دیوار  تکیه دهد یا بر زمین دراز بکشد چون بلافاصله به لرزه دچار می شد در حمام زندان نیز این شیوه را بکار می گرفتند وزندانی را در حمام خیس بدینصورت با برق آزار می رساندند بطوریکه هیچکس جرات نمی کرد به صابون یا لیف دست بزند چون به احتمال قوی به آن برق وصل بود. این عمل سرانجام به اعتراض زندانیان منجر شد وجلادان‌در ظاهر قول دادندکه سیم ها را تعمیر کنند ولی هیچ کاری انجام ندادند و وضع بصورتی درآمده بود که هیچ زندانی حاضر نبود به حمام برود. بستن درب سلول ها در تابستان برای ساعات متمادی از جمله شکنجه ها بود بطوریکه بسیاری از زندانیان‌در اثر رطوبت وگرما بحال اغماء می افتادند.

(كروكي زندان سپاه ضدخلقي رودسر)

برخی از قهرمانان مقاومت در زیر شکنجه

تمامی زندانیان و بویژه مجاهدینی که به اعدام محکوم می شدند مورد رذیلانه ترین شکنجه ها قرار می گرفتند؛ از جمله‌مجاهدین‌شهید:خلیل‌لاهوتی،میرکمال‌عسکری،اسماعیل‌زینعلی، کیا رحمتی، مهدی پور، رضا لارودی(مروت)، حجت مقیمی شلمانی، جعفر شفیعی، علی حسن زاده، محمدعلی طاهر پور تا هنگام اعدام مداوما تحت وحشیانه ترین شکنجه ها قرار داشتند.

مجاهد شهید علی حسن زاده ساعت های قبل از اعدام را درزیر شکنجه قرار داشت. جلادان خمینی درآخرین دقایق قسمتی از گوشت رانش را بریده بودند بطوریکه پس از شهادت نیز مشخص بود .

مجاهد شهید اسماعیل زینعلی در زیر وحشیانه ترین شکنجه ها مقاومتی درخشان نشان داد .

 جلادان زبون، خشمناک از مقاومت او پس از به شهادت رسانیدنش ، او را بطور عمودی در گورستان«وادی» رودسر دفن کردند. گروه فاشیستی وخونخوار موسوم به «هفتاد و دو تن» مجاهد شهید حسن زاده را روزها در «خانه های امن» تحت شکنجه های وحشیانه قرار دادند وحاضر نبودند از پیکرپاره‌پاره‌ی او دست بردارند بطوریکه سپاه با درگیری توانست پیکر بی رمق ومجروح او را از دست آنها خارج کند و به میدان تیرباران ببرد ! .

مجاهد خلق «ع» هزارضربه شلاق خورد ولی دست از مقاومت نکشید.

همچنین مجاهد شهید «قاسمی» اهل بی بالان رودسر که در رابطه با مجاهدین مستقر در جنگل دستگیر شده بود، توسط «سالدیده» جنایتکار مورد وحشیانه ترین شکنجه ها قرار گرفت و سرانجام نیز در زیر شلاق بشهادت رسید. زندانیانی که شاهد شهادت او در زیر شکنجه بودند. می گفتند پس از آنکه «قاسمی» در زیر شکنجه شهید شد، سالدیده شروع به فشار دادن سینه و دادن تنفس مصنوعی به او کرد تا دوباره شکنجه را شروع کند، ولی «قاسمی»  دیگر شهید شده و روسپید به دیدار خدایش شتافته بود.

«اسماعیل زینعلی» نیز ازقهرمانان مجاهدی بود که بر تخت شکنجه به شهادت رسید و جلادان در همانجا برای اتمام کار،تیر خلاص‌او را زدند. جلادان خمینی ضد بشر همچنین پس از روزها شکنجه، هنگامیکه از مقاومت مجاهد شهید «رضا لارودی» بستوه آمدند، تمامی مفصل های دست وپای او را با ضربات وحشیانه خرد کرده وسپس او را به شهادت رساندند.  شکنجه‌ی مجاهد شهید«خلیل لاهوتی» حتی درهنگام تیرباران نیز توسط جلادان خمینی ادامه یافت. آنها ابتدا یک تیر به کتف او شلیک کرده وسپس از پا شروع کردند و با زجر بسیار او را تیرباران کردند.

تعداد شهدا ومحل تیرباران زندانیان

از ۳۰خرداد ۶۰ تا ۳۰خرداد ۶۱، یعنی در ظرف یکسال، بیش از صد وده تن در رودسر یا در زیر شکنجه به شهادت رسیده ویا به جوخه های تیرباران سپرده شدند و ازآن پس نیز تاکنون کشتار ها مداوما ادامه یافته است. زندان سپاه ضد خلقی در رودسر گنجایش بیش از ۳۰۰ تن را ندارد که دوسوم این تعداد را مردان ویک سوم را زنان تشکیل می دهند به همین دلیل زندانیان مداوما به زندان های دیگر ازجمله لنگرود ، لاهیجان وسایر شهرها انتقال داده می شوند و در آنجا یا زندانی شده ویا بشهادت می رسند. مجموع دستگیری ها در رودسر تاکنون بیش از هزار وپانصد تن بوده که شماری از این تعداد ، درزندان های مختلف بسر می برند وازسرنوشت بسیاری از آنها هیچگونه خبری دردست نیست. بدین ترتیب با توجه به کشتار های مخفیانه وهمچنین تعداد شهدا، در سال ۶۱ و۶۲ و ۶۳  تعداد شهدای این زندان، چندین برابر رقم فوق الذکر می باشد.

محل اعدام زندانیان نیز درکناردریاست ودژخیمان خمینی زندانیان را به کناردریا در نقطه‌ای دورافتاده برده ودرآنجا آنها را به رگبار می بندند زیرا حرکت امواج وجزر ومد دریا آثار جنایات آنها را بزودی ظاهرا پاک می کند. علاوه بر این، درکنار ساحل صدای گلوله ها بگوش کسی نمی رسد.

البته وضعیت کسانی‌که  در اتاق شکنجه بشهادت می رسند متفاوت است وجلادان  درهمانجا تیر خلاص را زده وکار را به اتمام می رسانند. این مسئله را گزارشات متعددی از داخل زندان ها گواهی کرده است

مسئولین درجه یک کشتار در زندان رودسر

مسئولین درجه یک کشتار مجاهدین ومبارزین (درزندان رودسر)که‌در هرگونه ر‌ذالت وجنایتی از طرف خمینی جلاد اختیار تام وتمام دارند، عبارتند از:

۱‍ـ حسن سالدیده رئیس وبازجووشکنجه گر زندان

۲ـ حسن اقبالی فرمانده‌ی سپاه ضد خلقی در رودسر

۳ـ پوراوازان قائم مقام ومعاون سپاه ضد خلقی رودسر

۴ـ ناصر مقدم بازجو و از سردمداران شکنجه

۵ ـ کیومرث کیائی بازجو و از سردمداران شکنجه

۶ ـ رمضانی مسئول دایره‌ی سرکوب موسوم به سیاسی ـ ایدئولوژیک سپاه

۷ـ جنیدی نماینده‌ی تام الاختیار خمینی

۸ ـ حسین نیا نماینده‌ی مجلس ضدخلقی واز آمرین شکنجه

تعدادی ازعاملین شکنجه وکشتار درزندان رودسر

شبکه‌ی شکنجه گران خمینی دررودسر ، عمدتا توسط آمرین شکنجه سازماندهی وتغذیه می شودو عمده ترین شکنجه گران‌این شبکه عبارتند از:

۱ـ حسین موقرـ عامل‌كشتار مردم درتظاهرات 30 خرداد سال 60 (عينكي، داراي موهاي بور، قدمتوسط )


۲ـ احمد نمازی ـ شکنجه گر، (قد بلند، سفید رو، عینکی،دارای موهای صاف)

۳ـ‌ احمد عسکری زاده ـ شکنجه گر (عینکی ، لاغر،قیافه اش شبیه خامنه ای است)

۴ـ ناصر مقدم‌ ـ شکنجه گر(قیافه اش فالانژیست، دارای موهای وزوزی)

۵ ـ میترا حبیب پور (همسر ناصر مقدم ) شکنجه گر زندان زنان

۶ ـ عبدالرضا صادق پورـ شکنجه گر (بعدا به اوین منتقل شد)

۷ ـ زهره معممی (همسر عبدالرضا صادق پور) شکنجه گر زنان (بعدا به اوین منتقل شد)

۸ ـ حسین عادلی ـ عامل تجاوز ، شکنجه گر ، تیر خلاص زن

۹ ـ حسن پورجواد ـ عضو باند جنایتکار موسوم به هفتاد و دوتن، تیرخلاص زن ، شکنجه گر

۱۰ـ سهیل روستا ـ عضو باند هفتاد و دو تن ، شکنجه گر، عامل تجاوز

۱۱ـ عطا نظرافکن ـ شکنجه گر، عضو جوخه های اعدام

۱۲ـ عباس جلالی رودسری ، تیرخلاص زن ،‌عامل تجاوز، شکنجه گر

13 ـ بلوكيان ـ شكنجه‌گر، تيرخلاص زن (مادراين مزدورنيزشكنجه‌گرزنان زنداني است )

14 ـ هادي هاديان ـ شكنجه‌گر، عضورجوخه‌ي آتش

15 ـ عليرضا اميني ـ شكنجه‌گر

16 ـ كرميائي ـ شكنجه‌گروتيرخلاص‌زن (چاق، موي سرو صورتش كم‌پشت است )

17 ـ عسكري‌زاده ـ شكنجه‌گر، مسئول اطلاعات (قدكوتاه، لاغر، داراي ريش سياه، اهل رودسر)

18 ـ حسين علوي ـ شكنجه‌گر، پاسدار، تيرخلاص‌زن ـ مشخصا درمورد مجاهدين شهيد: شهيدكيارحمتي، خليل لاهوتي، ميركمال عسگري

19 ـ سعيدي ـ مسئول جوخه‌ي‌آتش، شكنجه‌گر( مدتي نيزمسئول زندان بوده )

20 ـ عبدالله مقدم ـ پاسدار، شكنجه‌گرزنان، (قدكوتاه، لاغراندام )

21 ـ مهدي تقوائي ـ مامورتيرخلاص، عامل شهادت مجاهدشهيداردشيرخاني درفازسياسي ( اهل املش )

22 ـ هوشنگ پروانه عضوباند هفتاد و دوتن ـ مسئول شكنجه، تيرخلاص زن، عامل تجاوز

23 ـ كاظم بلوكيان ـ عضوباند هفتاد و دوتن، عامل تجاوز، تيرخلاص زن

24 ـ آشوبي ـ پاسدار، شكنجه‌گر (قد145 ، داراي ظاهري عصبي )

25 ـ عابد ـ پاسدار، مسئول تيرباران (قد150 ، لاغر، موي سركم‌پشت، اهل اصفهان )

26 ـ حاجي اصغرزاده ـ عضوباند هفتاد ودوتن، تيرخلاص زن ( قد150 ، لاغر)

27 ـ محمدميرراضي ـ عضوباند هفتاد و دوتن (قد140 ، موي سرفرفري، رنگ متمايل به زرد )

28 ـ راضيه خليقي ـ شكنجه‌گرزنان زنداني (همسراحمدنمازي) ، شكنجه‌گر

۲۹ـ پری غلامیان (معروف به پری بلنده) از عناصر فاسدی که در شکنجه کردن زنان زندانی معروفیت ویژه ای دارد.

این ۲۹ مزدور جنایتکار ، همراه با تعدادی دیگر ، شکنجه‌گران وجانیان فعال در زندان رودسر را تشکیل می دهند ولی تعدادی ازعناصر مزدور پاسدار نیز وجود دارند که اگر چه در زندان ظاهرا به کارهای صنفی و... مشغولند ولی درعین حال در کنار این شکنجه‌گران به شلاق زدن نیز اشتغال دارند که برخی از آنها عبارتند از:

۱ـ علی طالبی‌ ـ اهل چینی خان رودسر که در شهادت مجاهد شهید سیروس علیجانی مستقیما نقش داشته است

۲ـ خسرو اکبری ـ پاسدار ـ اهل میانه پشته‌ی رودسرـ مدتی نیز مسئول زندان بوده است

۳ـ آتوشه‌ ـ پاسدار ـ عضو واحد تحقیقات سپاه

۴ـ صادق زاده ـ پاسدار ـ اهل رودسر

۵ ـ ربیعی ـ پاسدار ـ اهل رودسر

۶ ـ . . . . . .

 

*****

اسامی برخی از دادستان های ضد انقلاب حکام ضد شرع ودیگر دژخیمان خمینی در رودسر

استان‌های گیلان ومازندران در رابطه با عناصر سرکوبگر (شکنجه گران ـ پاسداران وحکام ضدشرع و دادستان های ضد خلقی) وضعیت ویژه ای دارد. بعلت نزدیک بودن شهرها وبخش ها به یکدیگر دربسیاری موارد دادستان‌های ضدخلق،حکام ضدشرع وجلادان ‌بصورت ‌تیم‌های سياردرشهرهاي مختلف به جنايت وخيانت مشغولند يا هرازگاهي درشهري به سركوب مي‌پردازند و بازبه جائي ديگرمي‌روند . به همين دليل بايد به دامنه‌ي‌كشتار و جنايات‌آنها در شهرهاي مختلف توجه كرد .

عناصری‌که دررابطه با بیدادگاههای رژيم خمینی در رودسر پرونده‌ی ننگینی برای خود تدارک دیده اند عبارتنداز:

۱ـ نعیمی، دادستان ضد انقلابی ـ که تا نیمه‌ی سال ۶۱ در رودسر به کشتارها وجنایات مهر تائید قانونی می زد.

۲ـ سلیمانی پور ، آخوند جنایتکاری که تا اوایل سال ۶۱ در کرسی حاکم ضد شرع به جنایت مشغول بود.

۳ـ آخوند جنایتکار حیدری که پس از «سلیمانی پور» جنایات او را ادامه داد.

۴ـ پورحسن از دادیاران جنایتکار رژیم در بیدادگاه رودسر

۵ ـ نمازی پاسدار جنایتکاری که در بیدادگاهها نیز شدیدا فعال است.

*****

رودسر استان گیلان

دربارة باند شکنجه گران و سرکوبگران موسوم به «هفتاد و دو تن» !

در اسامی شکنجه‌گران‌رژیم‌در«رودسر» متوجه شدیم که عده ای از آنها عضو باند جنایتکاری موسوم به هفتادودوتن می باشند که پرونده های زیادی در سرکوب وقتل وکشتار وشکنجه دارند.

ازآنجا که شناخت بیشتراین باند سرکوبگر وفاشیستی ما را با ماهیت رژیم ضدبشری خمینی ونیز ماهیت شکنجه گران بیشترآشنا می کند. لازمست فشرده‌ای از یک‌گزارش مفصل را که در اختیار ماست به آگاهی شما برسانیم.

باندفاشیستی وجنایتکار موسوم به «هفتادودوتن » بطور عمده ازمجموع چند خانواده‌ی پرجمعیت تشکیل شده وبه «نسل سید طالب» معروفند. از زمان رژیم شاه این خانواده درشهر رودسر وشهرهای اطراف به  بی بندوباری وفساد اخلاقی و رذالت شدیدا مشهور بودند؛ بطوریکه هر کس می خواست دیگری را دشنام بدهد می گفت «گویا ازنسل سیدطالب هستی»

مردان این خانواده ها عموما معتاد و الکلی بودند. اصلی ترین خانواده‌ی این گروه، خانواده‌ی «میرراضی» بود که در اوایل خیابان شریعتی زندگی می کردند وبعد ها مقر اصلی «هفتادودوتن» نیز همانجاشد. افراد این خانواده زندگی خود را از طریق‌گرفتن باج از کسبه، چاقوکشی و... کارهائي نظیر آن تامین می کردند.

اعضای این خانواده ازسال ۳۲ نیز پرونده‌ی ننگینی در سرکوب مردم وشاه دوستی داشتند ودر جریاناتی که بر علیه دکتر محمد مصدق توسط رژیم ترتیب داده ‌می شد نقش فعال داشتند ، یعنی به راهپیمائي پرداخته جلسات را بهم زده ومغازه های هواداران رهبر فقید نهضت ملی ایران، دکتر محمد مصدق را به آتش‌کشیده بودند. بعدازآن جریانات، رو به مسجد ومنبر نهاده و به نوحه خوانی مشغول شدند تا اینکه حدود سال های ۵۵، ۵۶ به انجمن های ضد بهائیت راه پیدا کردند وتحت حمایت علی انصاری ـ استاندار معدوم گیلان ـ وقاسم نظرافکن ـ شهردار رودسرـ قرارگرفتند  در جریان انقلاب نیز از موضع خود هر کار که خواستند انجام دادند وبعد از قیام تحت حمایت «شیخ عباس عفوظی» آخوند جنایتکار ، در کمیته ها شروع به فعالیت کردند.

از اواخر سال ۵۸ نام گروه هفتادودوتن برسر زبان ها افتاد. این گروه که هفتادودوتن بودند به رهبری صادق وحجت فلاح پور، محمد رضا ناصحی ، هوشنگ پروانه، حسن پورجواد، سعید محمدی، محمد میرراضی، علی علمی و... اداره می شد. پس از مدتی صادق فلاح پور همراه با محمد منتظری معدوم، (پسر منتظری جنایتکار) به بیروت رفت وپس از بازگشت، این‌گروه مستقلامسلح شد وجا افتد و مستقلا اعلاميه داد وتحت حمايت محمدمنتظري، هادي‌غفاري، علي انصاري، شيخ عباس عفوظی ، امام جمعه‌ی رودسر ومحمد حسین کجیدی نماینده‌ی مجلس خمینی در رودسر قرار گرفتند وفعالیت‌های خود را شروع کردند وبا کشتار در جریان باصطلاح انقلاب فرهنگی، سرکوب مداوم میلیشیا  حمله بردن به مراسم وسخنرانی های مجاهدین ودیگر مخالفین رژیم با قمه، دستگیری مردم و راه بندان خیابان ها پرونده‌ی بس ننگینی برای خود تهیه دیدند.

این مزدوران تبهکار، منجمله در جریان شهادت مجاهد شهید اردشیر خانی در خلیفه محله‌ی رودسر وکشتن مجاهد شهید بهرام فرحناک وشهادت مجاهد شهید احمد گنجی دخالت مستقیم داشتند. باند«هفتادودوتن » مرتبا برای سرکوب وکشتار وغارت به شهرهای مختلف روانه می شدند وپیوسته ازحمایت سران رژیم برخوردار بودند.

پس از ۳۰خرداد ، این باند بعنوان بازوی اجرائی خمینی در گیلان وبویژه رودسر، چه در جریان دستگیری هواداران وحمله به پایگاههای مقاومت وچه در جریان شکنجه وتیر باران زندانیان مجاهد ومبارز نقش عمده‌ای را ایفا کرد.  افراد این باند حتی برای خود «خانه های امن»وشکنجه گاه ویژه ترتیب داده بودند و گاه ازدادن افراد دستگیر شده به سپاه ضدخلقی نیز خودداری می کردند وخود هر رذالت وشرارتی را که می خواستند در مورد دستگیر شدگان اعمال می کردند.

منجمله  مجاهدین شهید خلیل لاهوتی ومیرکمال عسکری مشخصا توسط این باندجنایتکار، شکنجه شده ودر کنار دریا با وضع بسیار فجیعی به شهادت می رسند. یکبار نیز یکی از اعضای واحدهای عملیاتی توسط آنان دستگیر مي‌شود ودرخانه‌ی مسکونی متعلق به یکی از افراد این باندآنچنان فجایعی در مورد او اعمال می‌شود‌كه‌ فرياد زن‌هاي خانواده‌ی خودش برمی خیزدکه چرا داریدآدم می‌کشید. ببرید بیرون خانه بکشید.

در سال ۶۰ تعدادی از این عناصر جانی بهلاکت رسیدند و درسال ۶۱ نیز دو تن ازسردمدارانشان (حجت فلاح پور وتقی ناصحی) در جبهه کشته شده اند.

به برخی از عکسهای نفرات جنایتکار این باند در زیر توجه کنید

حجت فلاح پور ومحمود فلاحپور دو برادر جنایتکار باند آدمکش ۷۲ تن در رودسر که جنگ ضد ملی وضد میهنی بهلاکت رسیدندبرادر دیگرشان صادق یک مجروح جنگی میباشد

 

 

 

 

در رودسر گروه فالانژی وآدمکش دیگری نیز بنام «آمر» وجود دارد که در کنار سپاه ضد خلقی به جنایات خود ادامه می دهد. البته باند مزبور به گستردگی گروه هفتادودوتن نیست .

پاسدارجنایتکار سلمان اسماعیلی از بسیجیان  چماقدار سپاه پاسداران واز قمه کشهای حزب جمهوری واز افراد نزدیک به باند ۷۲ تن رودسر

پاسدار سلمان اسماعیلی  فرزند حسن اسماعیلی  متولد ۱۳۴۶  ساکن بیبالان

پاسدار جنایتکار سلمان اسماعیلی از سال ۱۳۵۹ عضو بسیج بیبالان بود و در زمان جنگ ضد میهنی به جبهه رفته بود و از عناصر سرکوب در بیبالان و مناطق اطراف بود در جاسوسی و دستگیری هواداران سازمان در بیبالان دست داشته و هم اکنون هم مسول بسیج بیبالان است و رژیم بخاطر حساسیت جوهواداری در بیبالان سعی کرده که عناصر سرکوبگر را عوض نکند و این مزدور کماکان مسول بسیج در بیبالان است که بتواند کنترل وسرکوب را در بیبالان داشته باشد وخواهر این این بسیجی بنام شهین اسماعیلی هم از عناصر بسیج بود و در سرکوب شرکت میکرد و در سال 59 با یک پاسدار در لاهیجان بنام کشاورز ازدواج کرد که پاسدار کشاورز در سال 1365 در جبهه کشته شد و خودش همراه دو پسر به خانه پدرش به بیبالان برگشت .حسن اسماعیل جنایتکار بعد از کشته شدن دامادش مسول انجمن ضد اسلامی بود و همه تائیدیه ها را او میداد و یا یک باندجنایتکار که نوچه های قمه بدست او بودند کاروفرامین او را در بیبالان پیش میبرد که شامل اذیت وآزار ودستگیری وشکنجه وچماقداری بود .

*****

مختصری در بارة وضعیت صنفی، بهداشتی وتبلغاتی زندان رودسر

غذای زندانیان  اغلب خیلی کم ودر عین حال بی کیفیت و پر چربی وهمراه با آلودگی های مختلف بود که پس از

مدتی کوتاه زندانی را به بیماری های مختلف دچارمي‌كرد، به خانواده ها نیز به هیچوجه اجازه داده نمی شد که برای زندانیان غذا ومیوه بیاورند ومی‌گفتند « مگر ما به زندانی غذا نمی دهیم که شما برای آنها اینهمه غذا می آورید؟! و این درحالی بود که فی المثل در ماه رمضان سال ۶۰ ، برای هر ۱۷ نفر سه عدد نان می دادند که در نتیجه، گرسنگی وفشار وبیماری آنچنان بالا گرفت‌که زندانیان به اعتراض دستجمعی دست زدند. پاسداران نیز پس از سرکوب ، همه را به سلول های انفرادی منتقل کردند و برفشارها افزودند .

همراه‌با این‌وضعیت‌، اوضاع خراب‌درمانی وبهداشتی‌نیز بیداد می‌کرد. بیماری های پوستی نظیر قارچ، گال ، وموخوره، از رایج ترین بیماری ها بود وپس از آن بیماری های گوارشی وکلیه ومثانه واستخوان درد، همه را در رنج وعذاب قرار داده بود .

سه «امدادگر» بنام های رضا ،عادلی، سعیدی که بوئي از دانش پزشکی نبرده بودند ، توسط سپاه به کار امداد! گمارده شده بودند وهر چند گاه به داخل زندان می آمدند و با حرف و«روایت » به درمان می پرداختند. فی المثل دکتررضا ! (این لقبی بودکه زندانیان از روی طنز به او داده بودند! ) یکروز برای درمان بیماری رماتیسم وکمردرد  شدید یکی از زندانیان به او گفت:«در زمان امام صادق‌کسی‌کمرش درد می‌کرد، و با خواندن نماز شب کمر‌دردش خوب شد.  تو هم اگر نماز شب بخوانی مطمئن باش خوب می شوی » !

بیماری تیفوئيد نیز در یک مقطع زندگی تمامی زندانیان را به خطر انداخته بود وچنان وضعیتی پیش آمد که جلادان مجبور شدند پزشک بیاوردند.

دراین زندان چند نفر بر اثر شکنجه های وحشیانه وفشارهای ناشی از زندان به بیماری روانی دچار شده بودند. بطوریکه گاه گریه می کردند،گاه می‌خندیدند ودر برخی موارد نیز خود را به درو دیوار می زدند و به هر کس و هر چیز که برسر راهشان قرار داشت حمله می کردند.

یک زندانی نیز که مدت ها در سلول انفرادی وتحت شکنجه قرار داشت، دچار            بیماری‌شدیدروانی‌شده‌بود.درزندان زنان که در محل اصطبل قرار داشت بیماری های ویژه‌ی زنان ونیز درد مفاصل همه را از پا درآورده بود وجلادان نیز بی توجه به این مسائل همواره  می گفتند: «شما که بزودی خواهید مرد پس غصه‌ی دارو ودرمان را نخورید، مرگ همه چیز را حل میکند » !

*****

اما درمورد تبلیغات، وضع درست بر عکس بود: تبلیغات ارتجاعی وشرعیات به سبک خمینی وسخنرانی سران ارتجاع تعطیل بردار نبود. از اواسط تا اواخر سال ۶۱، تبلیغات در آخوند ها ومزدوران وخائنین‌دور می‌زد. نوشتن شعارهای ضد مجاهدی وضد انقلابی ونصب آنها بصورت تراکت در داخل راهروها وسلول ها بازار گرمی داشت. در همین رابطه عکس های بهشتی معدوم وانصاری استاندار جنایتکار گیلان (که توسط رزمندگان مجاهد به هلاکت رسید) را به داخل بند می آوردند وبه زندانیان می دادند و می گفتند ببینید رهبرتان مسعود رجوی اینها را کشت وفرارکرد. ولی زندانیان تنها عکس مسعود را که بعد از پرواز به پاریس، توسط خبرنگاران‌به سراسر جهان مخابره شده بود به کوری چشم جلادان به دیوار زده بودند واز نصب عکس های سردمداران رژیم خودداری می کردند.

گوش کردن به آموزش های سردمداران رژیم خمینی اجباری بود واین کار به مدد چند دستگاه تلویزیون وویدئو انجام می گرفت ولی زندانیان زیر بار گوش دادن به اراجیف مبلـّغین رژیم خمینی نمی رفتند وتلویزیون را خاموش می کردند و در ازای آن پنجاه ضربه شلاق می خوردند.گاهی اوقات نیز آخوندهای مزدور وجیره خوار برای ارشاد !! به رودسر می آمدند وزندانیان به زور شلاق وقنداق تفنگ در حیاط صف می کشیدند تا سخنرانی مزدوران را گوش کنند ولی اینکارها هیچکدام سودی نبخشید واندک اندک قطع شد و فقط رژیم نیروی خود را برای‌کار با «توابین» بکار انداخت .

نیروهای مختلف و مقاومت درزندان

در زندان «رودسر» نیز مانند تمامی رندان های این مرز وبوم، اغلب زندانیان وشهدا را نیروهای سازمان تشکیل مي‌دادند. اگر بخواهیم دقیق تر حساب کنیم ، حدود ۹۰٪ از زندانیان زندان رودسر را نیروهای مجاهد و۱۰٪ بقیه را نیروهای سایر گروهها تشکیل می دادند.

جو‌ّ مقاومت در زندان بسیار بالا بود واینرا می توان براحتی ازمیزان شکنجه های وحشیانه وتعداد شهدا در رودسر دریافت. بعنوان نمونه در بین ۲۰۰الی ۲۵۰ نفر زندانی مرد تنها ۵ تا ۸ نفر «تواب» ودرمیان بیش ازصد زندانی زن تنها دو نفر «تواب» وجود داشت .

زندانیان بطورکلی با تحمل شلاق وشکنجه خط پاسداران‌را نمی‌خواندند. مثلامدتی برای توهین به زندانیان ، مزدوران خمینی تصمیم گرفتند از خواهران زندانی برای نظافت اتاق ها پاسداران استفاده کنند که خواهران زندانی قبول نکردند وهریک بخاطر اینکار به ۳۰ضربه شلاق محکوم شدند.

کلاس های تبلیغات رژیم همواره توسط زندانیان شلوغ می شد وعملا به تعطیل کشیده می شد ولی از سوی دیگر با تحمل فشارهای بسیار درمیان زندانیان، کلاس های ایدئولوژی و سیاسی  تا حد امکان بوسیله‌ی خود زندانیان برقرار بود.

خاطرات نوشته ها وپیام هائي از اسیران وشهیدان

...آخرین شبی که مجاهد شهید اسماعیل زینعلی را دیدم با یک عرق گیر سفید زیر باران ایستاده بود. حدود ساعت ۱۲شب بود . شدیدا شکنجه شده ومجروح بنظر می رسید. او وقتی ما را دید، گفت: «به احتمال زیاد اعدام می شوم» وبعد خطاب به یکی از زندانیان عادی که به خدمت زندانبانان درآمده وبه آزار زندانیان سیاسی می پرداخت گفت: «... ما حتی بخاطر شماها هم می جنگیم تا شما نیز زندگی خوبی داشته باشید. ما می میریم تا دیگر نتوانند از ناآگانی انسان‌ها سوء استفاده بکنند» وبعد سرودی ازیک شاعر آفریقائي را خواند که ابیات اولش این بود. «آنان که چشم دیدنمان را ندارند،کورندآنان که خروشمان را نمی شنوند بی شک کرند » 

*****

یکی از مجاهدین شهید که نامش ازخاطرم رفته به جرم مصادره‌ی یک کلت از یک مرکز سرکوب دستگیر شده بود. وقتی او را  شکنجه می کردند می گفتند: «سلاح را به چه کسی داده ای ؟کجا گذاشته ای ؟ » و او جواب می داد: در قلبم گذاشته ام» او هنگام تیر باران خطاب به آخوندآشتیانی وپاسداران مزدور گفت: «من افتخار می کنم که این چنین می میرم . بباریدای گلوله های دشمنان»

*****

مجاهد شهید خلیل لاهوتی را درزیر شکنجه زجرکش کردند و موقعی‌که او را برای اعدام به کنار دریا بردند، ذره ذره اورا کشتند ولی اویک کلمه حرف نزد. تنها در دقایق آخر فریاد برآورده بود :

«همه چیز را می دانستم ولی یک کلمه هم نگفتم » ومزدوران دیوانه وار او را به گلوله بسته بودند.

*****

مجاهد شهید میرکمال عسکری از ابتدای صحنه‌ی اعدامش سرود شهادت را زمزمه می کرد تا اینکه به شهادت رسید. جسد وی را پدر پیر وزحمتکش بر پشت خود حمل کرده نفس نفس زنان به گورستان برد ودفن کرد .

*****

مجاهد شهید «علی حسن زاده» اهل شلمان رودسر، محاکمه‌ی خود را به محاکمه علیه رژیم تبدیل کرد. او در جواب حاکم ضد شرع (آخوند جنایتکار حیدری) که پرسیده بود: «اگر تو را آزاد کنیم چکار خواهی کرد؟ جواب داده بود ‌«ابتدا تو را به رگبار مسلسل خواهم بست » وحاکم ضد شرع زبونانه خود را تسلی داده بود که: «فعلا که قدرت در دست ماست هر که را بخواهیم می کشیم »

مجاهد شهید «رضا لارودی » در اتاق شماره‌ی ۵ زندان رودسر زندانی بود وهر روز فریادش بگوش می رسید که مي‌گفت :« زنده بادآزادی، مرگ بر اختناق » وی با خطی خوش بر روی دیوار نوشته بود: « ان کان دین محمد لایستقیم الا بقتلی فیاسیوف خذینی»

 (پایان گزارش فشرده‌ی زندان رودسر)

سلسله خاطرات، گزارشات و نوشته‌هايي اززندان‌ها و شكنجه‌گاهها

رژيم ضدبشري خميني

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر