۱۴۰۳ مرداد ۳, چهارشنبه

بایدن و فرجام ناتمام سیاست ایران

 بایدن و فرجام ناتمام سیاست ایران


پس از دوران بایدن آمریکا چه سیاستی در قبال ایران پیشه می‌کند؟

تقریبا پنج ماه دیگر ریاست ‌جمهوری بایدن به پایان می‌رسد. بعید است در این دوره اتفاقی در سیاست معطوف به ایران بیفتد. تصورات مسعود پزشکیان و تیمش در خصوص مذاکره با دولت بایدن، دور از واقعیت است. تحلیلی از علی افشاری.

جو بایدن سرانجام بعد از هفته‌ها تحمل فشار بزرگان حزب دموکرات آمریکا، فعالان رسانه‌ای و اهداکنندگان مالی اصلی حزب دموکرات تسلیم شد و انصراف خود از شرکت در رقابت‌های انتخاباتی ریاست جمهوری ۲۰۲۴ آمریکا را اعلام کرد. بدین ترتیب پرونده دو دوره‌ای شدن ریاست‌جمهوری وی به صورت زودهنگام بسته شد. او بدون اینکه در دومین دوره انتخابات شکست بخورد و یا فوت کرده و یا استیضاح شود به جمع روسای جمهوری آمریکا پیوست که فقط یک دوره در کاخ سفید حضور داشته‌اند.

تقریبا پنج ماه دیگر ریاست ‌جمهوری بایدن به پایان می‌رسد. بعید است در این دوره اتفاقی در سیاست معطوف به ایران بیفتد. تصورات مسعود پزشکیان و تیمش در خصوص مذاکره با دولت بایدن، دور از واقعیت است. ممکن است گفتگوهای غیرمستقیم در مسیر تازه‌ای به جریان بیفتد اما منتهی به تصمیم نخواهد شد. برای جمهوری اسلامی نیز با توجه به تجربه برجام، حصول اطمینان از پایداری توافق مسئله‌ای نیست که قابل نادیده گرفتن باشد. از این رو انتظار برای معلوم شدن نتیجه انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا گریزناپذیر است. از سویی دیگر دولت بایدن اهمیتی به انتخاب مسعود پزشکیان نشان نداده است.

شروع به کار دولت بایدن با یک دولت تجدیدنظرطلب در ایران بود و اکنون پایان آن نیز سرنوشت مشابهی پیدا کرده ‌است. اما بایدن با تجارب کسب شده در دولت‌های باراک اوباما و دونالد ترامپ دریافته بود که تصمیمات اصلی در ایران در نهاد ولایت فقیه گرفته می‌شود. بنابراین دولت وی توجهاتش را از ابتدا به جای ساختمان خیابان پاستور به بیت رهبری در خیابان آذربایجان معطوف کرده بود.

استراتژی بایدن در مورد ایران هیچگاه شکل منسجمی پیدا نکرد تا جایی که این دولت متهم به نداشتن استراتژی در بین بخشی از سیاستمداران و تحلیلگران آمریکایی شد.

آغاز به کار ریاست‌ جمهوری بایدن با خطای محاسبه‌ای دولت روحانی همراه شد که فکر می‌کرد بایدن با امضای یک فرمان اجرائی به برجام بر می‌گردد. اما جو بایدن خطوط کلی سیاست خود در مورد ایران را بین راهکارهای تعاملی و فشار و امتیاز توامان اوباما و «فشار حداکثری» ترامپ قرار داد. دولت بایدن که کارگزاران سیاست خارجی و امنیتی‌اش در مذاکرات برجام حضور داشتند، به این نتیجه رسیده بود که بازگشت به برجام پاسخگوی انتظارات امنیتی و راهبردی آمریکا در خاورمیانه نیست.

از این رو دولت بایدن با مثبت تلقی کردن برجام، سیاست بازگشت مشروط، بازگشت به تعهدات برجام ابتدا از سوی جمهوری اسلامی و در عین حال آماده سازی فضا برای مذاکرات جدید حول مکمل برجام را در پی گرفت تا توافقاتی ضمنی حول برنامه موشکی و سیاست‌های منطقه‌ای نیز شکل بگیرد. در این چارچوب  تصریح شد که بایدن تمایلی به عادی شدن روابط با جمهوری اسلامی و برداشتن همه تحریم‌ها ندارد و می‌خواهد اهرم فشار بر جمهوری اسلامی را حفظ کند. سیاست دولت وی تلفیقی تعریف شد تا نه نرمش اوباما را داشته باشد و نه سختی ترامپ را. همچنین با کنار گذاشتن سیاست خروج از خاورمیانه ترامپ و برخورد فعال باعث شد تا به صورت بالقوه رویارویی با جمهوری اسلامی و شبکه نیروهای نیابتی آن افزایش پیدا کند.

حسن روحانی و جواد ظریف بعد از اینکه متوجه نگرش خوشبینانه خود شدند، کوشیدند در ماه‌های آخر عمر دولت دوازدهم، به توافقی دست پیدا کنند. اما شروطی که توسط سپاه پاسداران و مجامع سیاسی نزدیک به نهاد ولایت فقیه اعلام شد ( "رعایت حقوق کلی کشور"، "عدم عقب نشینی نظام از مواضع کلی"،" دریافت ضمانت اجرائی"، "تاثیر مثبت نتایج مذاکره بر پیشبرد توان دفاعی کشور"  و "تاثیر ملموس توافق بر زندگی مردم") و در ادامه تصویب قانون «اقدامات راهبردی» در مجلس یازدهم باعث شد تا پرونده بازسازی برجام در دولت روحانی بسته شود.

با شروع به کار دولت ابراهیم رئیسی، بعد از چند ماه، سمت‌گیری دولت سیزدهم برای بازسازی برجام شروع شد. این بار مذاکرات با آمریکا به صورت غیرمستقیم شروع شد و بازگشت از تعهدات برجامی که در دولت دوم حسن روحانی آغاز شده بود، سرعت گرفت. همچنین روابط با سازمان بین‌المللی اتمی بحرانی شد. دولت بایدن مدیریت تنش و مهار جمهوری اسلامی را در پی گرفت تا با حفظ فشارها در عین حال تقابل به سمت نقطه جوش نرود.

در مقطعی نیز زمینه برای توافق مهیا شد که در نهایت عدم اجماع در داخل هسته سخت قدرت در ایران این امکان را منتفی کرد. در این دوره، درگیری بین نیروهای نیابتی جمهوری اسلامی و ارتش آمریکا در عراق و سوریه نیز افزایش پیدا کرد اما دولت بایدن خنثی کردن تهدیدات را به جای مقابله مستقیم انتخاب کرد. اما شروع جنگ اوکراین معادلات را تغییر داد. ضرورت جلوگیری از پیامدهای اقتصادی تحریم‌های روسیه باعث شد تا دولت بایدن در اعمال تحریم‌ها انعطاف نشان بدهد. این عامل در کنار افزایش تنش بین چین و آمریکا باعث شد تا فروش نفت ایران افزایش پیدا کند. این نرمش در عمل و همچنین تهدیدات اتحادیه اروپا باعث شد تا جمهوری اسلامی فعالیت‌های حساس هسته‌ای را کاهش بدهد که البته پایدار نماند. در ماه‌های گذشته و بعد از جنگ غزه، جمهوری اسلامی دوباره شروع به غنی سازی اورانیوم شصت درصدی کرده‌ است.

بایدن در کل دوران ریاست ‌جمهوری بر مدیریت تنش با جمهوری اسلامی در چارچوب رهیافت واقعبینانه متمرکز شد. جنبش انقلابی "زن زندگی آزادی" منجر به تغییر تاکتیکی دولت آمریکا شد. بایدن ضمن پرهیز از مداخله به حمایت سیاسی از جنبش «مهسا-ژینا» روی آورد و مذاکرات غیرمستقیم برای بازسازی برجام را به تعلیق در آورد. همچنین در زمینه بهره‌برداری از اینترنت آزاد و ارائه وی‌پی‌ان تسهیلاتی را در اختیار معترضان قرار داد. پروژه‌هایی نیز برای تقویت جنبش دموکراسی‌خواهی در ایران تعریف شد و منابع مالی بیشتری اختصاص داده شد.

بعد از فروکش کردن جنبش انقلابی "زن زندگی آزادی" و اجرای عملیات "طوفان الاقصی" گفتگوهایی در عمان برای مدیریت درگیری‌ها و جلوگیری از گسترش جنگ غزه به ابعاد منطقه‌ای انجام شد. دولت بایدن با مانورهای دیپلماتیک، تحرکات نظامی و تهدیدات، توانست مانع از آن شود که یک جنگ منطقه‌ای بین نیروهای نیابتی و ائتلاف آمریکا- اسرائیل رخ بدهد. بایدن همچنین تحریم‌های سیاسی و حقوق بشری را افزایش داد. هیچیک از تحریم‌های دوران ترامپ را هم لغو نکرد و سپاه پاسداران در فهرست سازمان‌های تروریستی دولت آمریکا باقی ماند.

بیشتر بخوانید: اکسیوس: آمریکا محرمانه درباره فعالیت‌های هسته‌ای به ایران هشدار داد

اگرچه تحریم‌ها تقریبا به سقف تاثیر خودش رسیده بود و مشابه دوران ترامپ در تغییر رفتار جمهوری اسلامی موثر واقع نشد. منتهی دولت بایدن توانست در سایه میانجیگری دولت چین، تنش‌ها در خاورمیانه را کاهش بدهد. همچنین از دامنه درگیری نیروهای نیابتی جمهوری اسلامی با اسرائیل کم کند و اکثر عملیات‌های آنها را خنثی کند. ولی در توقف کامل حملات آنها و اقدامات ایذائی‌شان موفق نبود. اما در عین حال به فشار جمهوری اسلامی وقعی ننهاد و نیروهای نظامی و امنیتی آمریکا در عراق باقی ماندند. دستاورد دیگر دولت بایدن آزاد کردن زندانیان دوتابعیتی آمریکا در ایران بود که البته معاوضه زندانی و آزاد شدن بخشی از پول‌های بلوکه شده ایران در کره جنوبی انجام شد. اما با گسترش تنش‌ها، انتقال پول‌ها به بانک‌های ایرانی با موانعی مواجه شدند که معلوم نیست آیا آنها به تمامی منتقل شده‌اند یا نه؟

بنابراین سیاست دولت بایدن که مشابه دولت‌های آمریکا بعد از انقلاب بهمن ۵۷، سیاست‌شان تغییر رفتار به جای تغییر نظام بوده، توفیق و ناکامی بزرگی نداشت و تنها وضعیت موجود را مدیریت کرد تا فضا به سمت تشدید تنش پیش نرود و در عین حال جمهوری‌اسلامی تحت فشار خارجی باقی بماند. در دوران بایدن نقطه گریز هسته‌ای کاهش پیدا کرد. از این زاویه، مخاطرات برای امنیت ملی آمریکا و اسرائیل افزایش پیدا کرد. اما از سوی دیگر بحران در سیاست خارجی و تعاملات اقتصادی جمهوری اسلامی تغییر زیادی با دوران ترامپ نکرد.

در عین حال باید توجه داشت که ایران برای جو بایدن در سیاست خارجی اولویت نداشت. حال این میراث برای دولت بعدی باقی می‌ماند تا بر اساس آن و البته شرایط داخل بلوک قدرت در جمهوری اسلامی تصمیم بر حفظ و یا تغییر آن را بگیرد.

 دویچه وله فارسی

* این یادداشت نظر نویسنده را منعکس می‌کند و الزاما بازتاب‌دهنده نظر دویچه‌وله فارسی نیست.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر