۱۴۰۲ آبان ۱۴, یکشنبه

نفوذ ونفوذی شماره ۱۲بیان یک تاریخچه - وادامه سیاست ۲۸ مردادی ونقش مماشات ولیست گذاری مجاهدین برای نابودی آنها جهت در خواست وخوشایند ملاهای حاکم بر ایران

 نفوذ ونفوذی  شماره ۱۲بیان یک تاریخچه - وادامه سیاست ۲۸ مردادی ونقش مماشات ولیست گذاری مجاهدین برای نابودی آنها جهت در خواست وخوشایند ملاهای حاکم بر ایران 

این نوشته قسمت دوم سیاسیت ۲۸ مردادی نوشته استاد عبدالعلی معصومی میباشد که قسمت به نقطه ای رسیده بود که نشست سران در گوادلوپ خمینی را روی کار اوردند واین ادامه همان مطلب قسمت اول است 

کنفرانس گوادولوپ

در این کنفرانس(گوادلوپ) طرح کارتر, که عبارت بود از کنارگذاشتن شاه و تن دادن به حکومت خمینی پذیرفته شد و شاه در کمتر از دو هفته بعد از پایان این کنفرانس از ایران بیرون رفت و کمتر از یک ماه بعد در ۲۲بهمن ۵۷, خمینی پا بر فرش خون شهیدان قیام, در پی بندوبستهای پنهانی با «استکبار غرب», بر مسند قدرت نشست.


۴قدرت بزرگ درگوادولوپ تصویب کردند شاه باید برود و قدرت آرام آرام به خمینی منتقل شود وشد

«نهضت» ادامه دارد!آمریکا و هم پیمانانش, و به ویژه, سیاستگردانهای وزارت خارجه این کشور, که زمینه ساز روی کارآمدن رژیم ولایت فقیه بودند, از آن پس نیز تا کنون, به رغم همه جنایتهای خمینی و میراث دارانش, حتی بر آمریکاییان و همپیمانانشان, بی وقفه, از این رژیم پشتیبانی کردند و دربرابر جنبش آزادیخواهی مردم ایران و مظهر پایدار و قدرتمند آن ـ سازمان مجاهدین ـ هزاران سد و مانع تراشیدند. آنها با حمایت بی دریغشان از دیکتاتوری خمینی ضدبشر و میراثداران جنایت پیشه اش سهم عمده یی  در بقای این رژیم مردم کش به عهده دارند و ننگ این همدستی در خون رشیدترین فرزندان ایران زمین هرگز از دامنشان زدوده شدنی نیست.
کارگردانهای اصلی سیاست آمریکا در زمان ریاست جمهوری کارتر ـ برژینسکی, گری سیک و ریچارد مورفی ـ و همدستانشان در وزارت خارجه این کشور, در این سی و دو سه سال, در امدادرسانی به رژیم سفّاک و جنایت پیشه ولی فقیه و در دشمنی با مقاومت سازمانیافته مردم داغدار ایران ـ سازمان مجاهدین خلق ـ بی وقفه, ادامه دادند و در یاری رسانی به آنها در سرکوب و کشتار و شعله ور نگه داشتن آتش جنگ خانمانسوز و در دشمنی با خیزشهای مردمی در ایران, لحظه یی پای پس نکشیدند.
نمونه هایی از این یاری رسانیها را در زیر می خوانید:
دیدار در الجزیره دور دوم مذاکرات گردانندگان سیاست «حقوق بشر» کارتر با همنوایان آنها در دولت «امام زمان», در آبان ۱۳۵۸ آغاز شد. در روز ۱۱ آبان (اول نوامبر۱۹۷۹) برژینسکی, مشاور امنیت ملی آمریکا, در راٌس هیاٌتی برای شرکت در جشنهای بیست و پنجمین سالگرد انقلاب الجزایر به آن کشور رفت. عصر آن روز, مهندس بازرگان, نخست وزیر ایران, با او دیدارکرد. در این دیدار ابراهیم یزدی, وزیر خارجه دولت بازرگان  و از دستاندرکاران اصلی مذاکرات پشت پرده پیش از انقلاب۵۷, هم حضور داشت. مذاکرات این دیدار که یک ساعت و ۲۵دقیقه به طول انجامید، مثل همه مذاکرات پشت پرده دوران قبل از پیروزی انقلاب, افشاناشده باقی ماند و بازرگان در مصاحبه با خبرگزاری رسمی ایران, تنها به این نکته اشاره کرد که در این مذاکرات، «چگونگی مناسبات در روابط دو کشور مطرح شد...».  اما خمینی, که پس از استوارکردن پایه های قدرتش سودای تازه یی در سر می پخت و پیروزی آسان او را شیرمست کرده بود, همزمان با این مذاکرات, طی سخنانی، سیاستش را برای چیرگی بر سراسر دنیا اعلام کرد: «...ما که نهضت کردیم برای اسلام نهضت کردیم. نهضت برای اسلام نمی ‌تواند محصور باشد در یک کشور و نمی ‌تواند محصور باشد در حتی کشورهای اسلامی؛ نهضت برای اسلام همان دنباله نهضت انبیاست. نهضت انبیا برای یک محل نبوده است، پیغمبر اکرم اهل عربستان است، لکن... دعوتش مال همه عالم است» (صحیفه نور, جلد دهم, صفحه۱۱۵, سخنان خمینی در روز ۱۱آبان ۱۳۵۸). او که خود به یاری زدوبندهای پشت پرده «استکبار جهانی» بر تختِ قدرت تکیه زده بود, پوستین سیاستش را وارونه پوشید و نفرت تودهها از آمریکا را دستمایه پیشبرد سیاست جدید خود قرارداد و پرچم «مبارزه با استکبار جهانی (به سرکردگی آمریکا)» و کشورهای وابسته به آن را برافراشت و شعار «مرگ بر سه مفسدین ـ کارتر و سادات و بگین» را در دستور کار قرارداد.
بر اساس سیاست جدید, در فردای دیدار بازرگان با برژینسکی,  تظاهراتی در سراسر ایران, در اعتراض به حضور شاه در آمریکا, که برای معالجه به آن کشور رفته بود, صورت گرفت و روز بعد (۱۳آبان), در نخستین سالگرد یورش نظامیان شاه به دانشگاه, که منجر به کشته شدن سه تن و زخمی شدن عدّه یی دیگر شد، «دانشجویان مسلمان پیرو خط امام»، سفارت آمریکا را, به اشغال خود درآوردند و حدود ۶۰تن  از اعضای هیاٌت دیپلوماتیک آمریکا و کارکنان سفارت را به گروگان گرفتند. آنها در اطلاعیه یی ضمن درخواست «استرداد شاه خائن و تعطیل سفارت و قطع هرگونه رابطه با آمریکا», اعلام کردند «این لانه جاسوسی را تا رسیدن به نتیجه نهایی در تصرّف خود خواهند داشت و اگر آمریکا دست به یک حرکت توطئه گرانه نظامی یا غیرنظامی بزند, گروگانها را نابود خواهند کرد...» (مجاهد, شماره ۱۰, ۲۱آبان ۱۳۵۸). خمینی اشغال سفارت آمریکا را «انقلاب دوم» و حتی «انقلابی بزرگتر از انقلاب اول» خواند و از آن پس فصل تازه یی در روابط ایران و آمریکا آغاز شد.
گروگانهای آمریکایی به مدت ۴۴۴ روز در اسارت ماندند. خمینی حاضر نشد آنها را در زمان ریاست جمهوری کارتر آزاد کند. پس از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا و انتخاب رونالد ریگان به ریاست جمهوری, گروگانها آزاد شدند. بهزاد نبوی، به عنوان نماینده رژیم ایران، با وارن کریستوفر، نماینده آمریکا, درالجزایر قراردادی را امضا کردند و ماجرای گروگانگیری پایان یافت.

بهزاد نبوی نماینده رژیم ووارن کریستوفر از معاونان وزارت خارجه آمریکا برای امضاء قرار داد الجزایر تا گروگانها آزاد شوند
گری سیک, از مشاوران بلندپایه «شورای امنیت ملی آمریکا» و یکی از گردانندگان سیاست «حقوق بشر» کارتر, از اعضای هیاٌت آمریکایی در مذاکرات الجزایر بود. او و کریستوفر که از آن پس همواره یکی از گردانندگان وزارت خارجه آمریکا بود و در زمان کلینتون, وزیر خارجه شد, از همان زمان, سیاست «حقوق بشر» خود را برای حفظ و پشتیبانی از رژیم خمینی آغاز کردند و این سیاست را با سختکوشی تمام از آن روز تا به امروز ادامه دادند.
«دیدبان» های حفظ نظام ولایت گری سیک, پرچمدار و «دیدبان» خستگی ناپذیر «حقوق بشر», و همدستان او, بیآن که نیمنگاهی به کارنامه ننگین خمینی و دستاربندان همبسته اش, در کشتار و آزار و شکنجه و ویرانگری در عرصه های مختلف حیات اجتماعی ایران, و تروریسم افسارگسیخته آنها در خارج از مرزهای ایران داشته باشند, بی وقفه و درنگ, به پشتیبانی از کلیّت رژیم برخاستند و در تمام این سالها, دمی از یاری خمینی و میراثداران همرنگ او دست برنداشتند و در دشمنی با مجاهدین و رزمندگان آزادی ایران زمین, تهدید اصلی سرنگونی رژیم آخوندی, هر روز جریتر شدند. گویی در این میدان, خود را با خمینی و دست پروردگانش, همگون و هم سرنوشت می دیدند. در نگاه این مدّعیان «حقوق بشر», تنها خمینی و میراثداران رژیم ضدبشری اش, «بشر» هستند و باید از «حقوق» آنان دفاع کرد و میلیونها انسانی که در داخل و خارج ایران, قربانی سیاستهای  ویرانگر این مسندنشینان می شوند, «بشر» به شمار نمی آیند و از حقوقی برخوردار نیستند.

 کارتر, برژینسکی, گریسیک, کریستوفر, ریچارد مورفی و همدستانشان در اروپا مانند جک استراو, وزیر خارجه پیشین انگلیس, گردانندگان «آیت الله» بی. بی. سی, کاری به این نداشته و ندارند که خمینی و میراثدارانش چه جنایتهایی را در حق مردم ایران یا حتی عوامل آمریکا و  اروپا, انجام می دهند. آنها عشقشان یک طرفه است.
کارتر, برژینسکی, گری سیک, کریستوفر, ریچارد مورفی و همدستانشان در اروپا مانند جک استراو, وزیر خارجه پیشین انگلیس, گردانندگان «آیت الله» بی. بی. سی,امداد رسان غیبی به آیت الله ها

 رژیم آخوندی را فرزندی می دانند که خود آن را در آغوش «پرمهر»شان پرورده اند و تنها به این می اندیشند که چشم زخمی به این دردانه «سراپا حسن و فرزانگی» نرسد. او را چون تخم چشم خود مواظبت می کنند و هر کس و گروهی که بخواهد دربرابرش به راهی جز سرسپاری مطلق گام نهد, بی درنگ او را با مُهر «تروریسم» نشاندار می کنند و دستگاه عریض و طویل تبلیغاتیشان را برای بدنام کردن و اهریمن جلوه دادن او به کار می اندازند. و صد البته که در این سیاست از منافع بادآورده کلانی هم برخوردار می شوند.
در سال ۱۹۸۳, مقرّ تفنگداران دریایی آمریکا در بیروت منفجر شد.
محسن رفیقدوست, وزیر پیشین سپاه پاسداران, بی پرده پوشی گفت هم تی,ان,تی, و هم ایدئولوژی آن انفجار 
از ایران بود
 

و چندی بعد, محسن رفیقدوست, وزیر پیشین سپاه پاسداران, بی پرده پوشی گفت: «هم تی,ان,تی, و هم ایدئولوژی آن انفجار، که ۴۰۰ تفنگدار و افسر و سرباز را در مقرّ تفنگداران آمریکا به جهنم فرستاد, از ایران رفته بود» (رسالت, ۲۹تیر۱۳۶۹). 
 پاسدار محسن رفیق دوست اولین وزیر سپاه ورئیس بنیادهای مستضعفین وجانبازان وراننده خمینی در بدو ورود به ایران
بیشتر بخوانید محسن رفیق دوست، وزیر سپاه پاسداران در دهه ۶۰، در زمان انفجار مقر تفنگداران نیروی دریایی آمریکا در بیروت در ۱۹۸۳ در مصاحبه با روزنامه رسالت در ۲۹ تیر ۱۳۷۰ گفت: «در پیروزی انقلاب در لبنان و در خیلی از جاهای دنیا، آمریکا ضرب شست ما را بر پیکر منحوس خودش احساس می کند و می داند آن مواد منفجره ای که با آن ایدئولوژی ترکیب شد و در مقر تفنگداران دریایی، چهارصد افسر و درجه دار و سرباز را یک مرتبه به جهنم فرستاد، هم تی ان تی آن مال ایران بود و هم ایدئولوژی‌ آن از ایران رفته بود. این برای آمریکا بسیار محسوس است، فلذا که در خلیج فارس درمانده شده».
دیدبانان آمریکایی «حقوق بشر» نه تنها بر این انفجار ویرانگر, که بیش از ۴۰۰ آمریکایی را ازمیان برد, چشم بستند, بلکه هنوز دود و دم انفجار به درستی نخوابیده بود, که بنا به خواست عاملان آن انفجار, مجاهدین, قوی ترین نیروی مخالف و تهدید اصلی سرنگونی این رژیم را, به عنوان یک نیروی تروریستی مورد هدف قراردادند.
در این سالها, دشمنی با سازمان مجاهدین, همیشه پیش شرط هرگونه توافقی بوده که در پشتپرده شکل می گرفت.. ماجرای «ایران گیت» نمونه روشنی از این گونه زدوبندهاست.
ماجرای «ایران گیت»در اواخر ماه ژوئن ۱۹۸۵ سناتور گریهارت (کاندیدای ریاست جمهوری), سناتور کندی و شمار دیگری از نمایندگان و سناتورهای آمریکایی در نامه هایی به آقای مسعود رجوی, از مقاومت عادلانه مردم ایران پشتیبانی کردند. 
چند هفته بعد, در ۲۴ ژوییه ۱۹۸۵,
ریچارد مورفی معاون وزارت خارجه زمان کارتر

 در پایان یک جلسه «کمیته خارجی مجلس نمایندگان آمریکا», ریچارد مورفی, دستیار وزیر خارجه در امور خاور نزدیک, بدون هیچ زمینه قبلی و بی آن که هیچ یک از نمایندگان حاضر از وی در این مورد پرسشی کنند, بیانیه یی را درباره سازمان مجاهدین خلق ایران خواند که در آن, ازجمله, آمده بود: «...آنها یک گروه نظامی اسلامی و ضددموکراتیک و ضدآمریکایی و اشتراکی هستند و از تروریسم و خشونت به عنوان ابزار اصلی پیشبرد سیاستهایشان استفاده می کنند» («مجاهد», شماره ۳۵۸, ۱۱مهر۱۳۷۳).
خبرگزاری فرانسه  در روز ۱۱ آبان ۱۳۶۵ (۲ نوامبر ۱۹۸۶) خبرداد که دیوید جیکوبسن آمریکایی, که گروه «جهاد اسلامی» او را در بیروت به گروگان گرفته بود, آزاد شد. روز ۱۲ آبان, رویتر به نقل از یک متخصص اسرائیلی خبرداد که سوریه و ایران در جریان آزادی گروگان آمریکایی دخیل بوده اند.
دو روز بعد (۱۳ آبان ۱۳۶۵), ماجرای روابط پنهانی رژیم خمینی با آمریکا که به «ایران گیت» معروف شد, از پرده به درافتاد و علت موضعگیری آن روز ریچارد مورفی آشکار شد. 

ماجرای مک فارلین، روایت رفسنجانی و یک یادآوری تاریخی

-

    رفسنجانی
مجله «الشِراع»، چاپ بیروت, در مقاله یی با عنوان «منطق دولت و منطق انقلاب: 
این است آن چه در تهران می گذرد» نوشت: 
«یک فرستاده محرمانه آمریکا به نام رابرت مَک فارلن (حامل کلت و کیک و انجیل برای سران رژیم ایران) در اوایل ماه گذشته (سپتامبر) مخفیانه از تهران دیدار کرده و در هتل استقلال (هیلتون سابق) اقامت نموده است. 
بیشتر بدانید
اعضای هیئت مذاکره‌کننده آمریکا-اسرائیل. بالا، چپ: رابرت مک‌فارلین راست: الیور نورث. پایین، چپ: هاوارد تیچر راست:امیرام نیر (اسرائیلی)
وی گفتگوهای بسیار مهمی با نمایندگانی از وزارت خارجه, مجلس شورا و ارتش انجام داده که از میان آنها این افراد شناخته شده اند: دکتر محمد لواسانی, مدیر اداره سیاسی آسیا و آفریقا در وزارت خارجه, که به مدت ده سال در شرکت “آرامکو” در پادشاهی عربستان سعودی کار می کرده است؛ دکتر محمدعلی هادی, نایب رئیس کمیسیون روابط خارجی مجلس شورا؛ به علاوه یکی از افسران بلندپایه ارتش...». این افشاگری را سیدمهدی هاشمی (از اعضای دفتر منتظری که رهبری «دفتر جنبشهای آزادیبخش» را به عهده داشت), در اختیار این مجله قرارداده بود, که به بهای از دستدادن جانش تمام شد.
 گزارش «کمیسیون تاور» هم، که در اسفند ۱۳۶۵ منتشر شد, نشان داد که رژیم خمینی از «وزارت خارجه آمریکا» خواسته بود در اعلامیه یی رسمی سازمان مجاهدین خلق را «تروریست» و «مارکسیست» بنامد و طی بخشنامه یی از «کنگره و تمام مراکز علمی و شرکتها» بخواهد که از پشتیبانی آن سازمان دست بکشند.
 منوچهر قربانیفر, دلاّل رژیم خمینی, طی نامه یی خطاب به طرف حساب آمریکاییش نوشته بود که یکی از ۹ درخواست آخوندها از وزارت خارجه آمریکا برای آزادی گروگانهای آمریکایی، که تروریستهای مورد حمایت رژیم خمینی (جهاد اسلامی) آنها را در لبنان به اسارت گرفته اند, صدور بیانیه یی مبنی بر «تروریست» و «مارکسیست» خواندن مجاهدین است. «تروریست» و «مارکسیست» نامیدن مجاهدین, همواره در این سالها, خواست اصلی رژیم از غرب و وسیله نزدیکی غربیها به رژیم آخوندی بوده است.
  امدادرسانیهای «استکبار جهانی»!  درپی فعالتهای گسترده بین المللی خانم مریم رجوی، رئیس جمهور برگزیده شورای ملی مقاومت ایران در بهار و تابستان ۱۳۷۳، به ویژه استقبال پرشور ایرانیان از هفته «همبستگی» و حمایت از رئیس جمهور برگزیده شورا و تظاهرات جهانی ۳۰تیر آن سال در۱۵کشور و در پی آن قیام دلاورانه مردم قهرمان قزوین در ۱۳ و ۱۴ مرداد ۷۳، امدادهای غیبی آمریکا  برای یاری رژیم بحران زده و مفلوک شتاب گرفت 
قیام قهرمانانه مردم قزوین در سال ۷۳

و به موازات آن, وزارت امورخارجه آن کشور در روز ۶آبان ۷۳ در یک گزارش ۴۱صفحه یی، به کمیته خارجی کنگره, تحت عنوان «مجاهدین خلق ایران», اتهامات بی پایه یی را که بارها ایادی رژیم درگل مانده واگویه کرده بودند، علیه مجاهدین خلق ردیف کرد و باز هم بر «تروریست » بودن مقاومت و مبارزه عادلانه مجاهدین خلق علیه رژیم سفّاک و ایران بربادده آخوندی مُهر تأکید نهاد و باردیگر حقیقت را در پای اهریمن مصلحت و منفعت اقتصادی و سیاسیِ زودگذر قربانی کرد.
گری سیک, صحنه گردان اصلی این گزارش بود. 
گریسیک حامی ولابی دیرینه رژیم زمانی که مسئول دیدبان حقوق بشر بود تا امروز

او سه هفته بعد از انتشار گزارش, پلیترو, رئیس بخش خاور نزدیک وزارت خارجه آمریکا, را, که گزارش در اداره او تهیه شده بود, به عنوان سفیر ویژه آمریکا نزد رژیم ولایت فقیه نامزد کرد, با هدف دلجویی و گشودن باب «مماشات» با آن رژیم.
 این گزارش نشان می داد که بخش خاورنزدیک وزارت خارجه آمریکا, که سالهای متمادی در امر نزدیکی به رژیم و یافتن میانه رو در میان سرکردگان رژیم فعالیت داشت, این بار نیز در یک مقطع بحرانی برای یاری رساندن به رژیم درگل مانده با تمام توان به میدان آمده است و برای ازمیان بردن بزرگترین تهدید رژیم, یعنی مقاومت سرفراز مردم ایران, کمر بسته است.
پشت پرده گزارش وزارت خارجه آمریکادفتر مطبوعاتی مجاهدین خلق ایران یک هفته پیش از انتشار گزارش ۴۱صفحه یی وزارت خارجه آمریکا در اطلاعیه یی به تاریخ ۲۹مهر۷۳ (نشریه مجاهد, شماره ۳۶۰) اعلام کرد: «...از مدتها پیش رفسنجانی و کمال خرّازی، سفیر رژیم در نیویورک، طرح گسترده‌ یی را به منظور صدور یک گزارش مغرضانه از سوی وزارت خارجهٌ آمریکا علیه مجاهدین و مقاومت ایران طرّاحی می‌ کرده ‌اند. رژیم خمینی  پس از تصویب الحاقیه لایحه بودجه وزارت خارجه، که از دولت آمریکا می‌ خواهد گزارشی در مورد مجاهدین به کنگره ارائه کند، دست به کار این توطئه شده است.
هوشنگ امیر احمدی دلال ولابی رژیم همراه احمدی نژاد وظریف 
 به همین منظور رفسنجانی، ابراهیم یزدی، وزیر خارجه سابق و نمایندهٌ سابق خمینی در آمریکا در دههٌ۱۹۷۰ را یک ماه پیش به آمریکا فرستاد. خرازی، با به کار گرفتن یزدی، مهدی نوربخش، هوشنگ امیراحمدی و بیژن سپاسی، رئیس بنیاد فیر(FAIR)، لابی رسمی رژیم در واشینگتن، طی تماسهای متعددی با سیاستمداران سابق و متخصصان طرفدار سیاست ایران‌گیت و مماشات با رژیم، تلاش می‌کند تا اتّهامهای رژیم آخوندی علیه مقاومت ایران را برای وزارت خارجه تکرار کند. آنها می ‌خواهند این اتهامها را، در قالب یک بیانیهٌ مشترک، به امضای متخصصان مزبور برسانند؛ اتّهامهایی از قبیل استفاده مجاهدین از “تروریسم و خشونت سیاسی”، “فقدان دموکراسی در درون مجاهدین”، “عدم پایگاه اجتماعی مجاهدین در داخل ایران” و “تهدید ایرانیان خارج از کشور” و…»  «طبق گزارش واصله به دفتر رفسنجانی، خرازی گفته است امضا کنندگان این بیانیه، از جمله عبارت خواهند بود از: جیمز بیل، ریچارد کاتم، گری‌سیک، ارواند آبراهامیان, هوشنگ امیر احمدی و...». «بنا به گزارشها، ابراهیم یزدی, که یک‌ماه قبل از سوی رژیم خمینی به آمریکا فرستاده شده بود، کماکان در آمریکا به سر می‌ برد و با پیروان خط ایران‌گیت ارتباطات گسترده ‌یی دارد. محسن میلانی از فلوریدا، فرهاد کاظمی از نیویورک، و شیخ‌اسلام نیز که ارتباطات گسترده ‌یی با خرازی دارند، در همین راستا سخت در تلاشند تا با ارتباطات خود با محافل آمریکایی، دست وزارت خارجهٌ آمریکا را برای یک گزارش کاملاً‌ منفی پر کنند». «رژیم خمینی برای گنجاندن یک مضمون مغرضانه از سوی وزارت خارجهٌ آمریکا علیه مجاهدین و مقاومت ایران، با خرج مبالغ هنگفتی، دست به یک بسیج همه جانبه زده است و در این مسیر از ساواکیهای منفور شاه گرفته تا بلندگوهای استعماری و تا مزدوران و آلت‌فعلهایش در خارج کشور را  به مدد فراخوانده است». آنها  از مخالفان سازمان مجاهدین, به ویژه از «بریده مزدوران» خواسته اند تا «موارد زندانی و شکنجه شدن خود توسط مسئولان "شورای ملی مقاومت" در عراق را، با ارسال نامه یا فاکس، به شعبه "سازمان دیدبان حقوق‌بشر خاورمیانه" در آمریکا اطلاع دهند…‌مسئولان این قسمت آقای گری ‌سیک و خانم لیزا آندرسن می ‌باشند…».
«علامت حسن نیّت»درسال ۱۳۷۶ (۱۹۹۷), در پی انتخاب خاتمی به عنوان رئیس جمهور رژیم, دولت آمریکا  برای دلجویی از رژیم ولایت فقیه بر آن شد که نام مجاهدین را در لیست «سازمانهای تروریستی خارجی» بگنجاند. در روز ۹اکتبر۱۹۹۷ ـ یک روز پس از انتشار این لیست ـ یک مقام بالای دولت کلینتون بی پرده پوشی به روزنامه  «لس‌آنجلس‌تایمز» گفت: «گنجاندن نام مجاهدین خلق در این لیست به‌ عنوان یک علامت حسن ‌نیّت به رژیم  تهران و محمد خاتمی, رئیس‌جمهور میانه‌رو آن, که به‌تازگی انتخاب شده، صورت گرفته است».
دو سال بعد, در سال ۱۳۷۸ (۱۹۹۹), وزارت خارجه آمریکا, نام شورای ملی مقاومت ایران را نیز به لیست «سازمانهای تروریستی خارجی» افزود. بنا به گزارش خبرگزاری رویتر در ۱۴اکتبر همین سال,  آقای مارتین ایندیک, مدیرکل وقت وزارت خارجه آمریکا, تصریح کرد که واردکردن نام شورای ملی مقاومت نیز در این لیست, به درخواست رژیم ایران صورت گرفته است.
سه سال بعد به نوشته مجله «نیوز ویک» در روز ۲۶سپتامبر۲۰۰۲, مارتین ایندیک تاٌکیدکرد که واردکردن نام مجاهدین و «شورا» در لیست «سازمانهای تروریستی» به خاطر «علاقه کاخ سفید برای بازگشایی روابط با رژیم ایران» بوده است.
  افعی کبوتر می زاید! 
گریسیک و دیگر دیدبانان «حقوق بشر» در تمام سالهایی که رژیم آخوندی با تکیه بر سیاست کشتار و اختناق و چپاول در داخل و گسترش تروریسم در خارج کشور, به حیات ننگبارش ادامه می دهد, همواره با بخشی از گردانندگان این رژیم در تماس بودند و برای گشودن دروازه مذاکره با آمریکا و برقراری رابطه سیاسی با آن کشور و نجات رژیم از چنبره بحرانهای فراگیر, چاره جو بودند و در پیدا و پنهان, در خارج و داخل کشور، کنفرانسها و نشستهای مشترکی برگزار می کردند. گزارش کوتاه چند نمونه از این کنفرانسها و دید و بازدیدها  از زبان جناح مخالف داخلی:
«کنفرانس ایران در سال ۲۰۰۱» در قبرس در ماه خرداد ۱۳۷۸, «دو سال پس از پیروزی سیدمحمد خاتمی در انتخابات، کنفرانسی در قبرس تحت عنوان “ایران در قرن بیست و یک” برگزار شد. هدف از تشکیل این کنفرانس، بررسی تحولات ایران پس از دوّم خرداد ۱۳۷۶ و یافتن راههایی برای عادی سازی رابطه ایران و آمریکا بود... کنفرانس قبرس، اولین نقطه اتّصال عناصر داخلی رابطه جو، با مقامات آمریکایی و عوامل اطلاعاتی آمریکا بود. از آمریکا شخصیتهایی نظیر گری سیک, دیپلومات کهنه کار آمریکایی ... ریچارد مورفی و ... حضور داشتند. از جبهه اصلاحات نیز اشخاصی چون ابراهیم یزدی، دبیر کل ... نهضت آزادی، عزت الله سحابی ... عمادالدین باقی و شمس الواعظین, علوی تبار و عباس عبدی، اعضای شورای مرکزی “جبهه مشارکت ایران اسلامی”... دکتر شعله سعدی ... ناصر هادیان ... حضور داشتند. نکته جالب توجه ... برخورد گرم و صمیمانه گری سیک با بعضی اعضای هیأت ایرانی از جمله شمس الواعظین و ناصر هادیان است، که حتی شگفتی و تعجّب بسیاری از اعضای هیاٌت شرکت کننده ایرانی را در پی داشت...» (کیهان, ۱۲مرداد ۱۳۸۳).
سفر مخفیانه گری سیک و ریچارد مورفی به ایران (در سال ۱۳۷۹)
 «...آمریکاییها برای نخستین بار پس از پیروزی انقلاب اسلامی، با ارزیابی اوضاع سیاسی ایران بعد از دوّم خرداد ۱۳۷۶، این جرأت را به خوددادند تا تحت عناوین مختلف, از جمله خبرنگار و جهانگرد، به ایران سفر کنند و از نزدیک اوضاع و احوال سیاسی ـ اجتماعی ایران را مورد ارزیابی قراردهند. برخی شواهد و مدارک نشان می دهد که پس از دوّم خرداد چهره های نشاندار و سرشناسی از ایالات متحده آمریکا، در پوشش جهانگرد به ایران سفر کرده و گفت و گوهایی با اصلاح طلبان داشته اند، که سرشناس ترین آنها “گریسیک” و “ریچارد مورفی” است. علی رضا نامور حقیقی, که مدتها در اداره رسانه های خارجی وزارت ارشاد مسئولیت داشت و در جریان “بررسی پرونده نظرسنجی” به کانادا گریخت، در سالهای مسئولیتش، بارها مأموران خارجی و به ویژه آمریکاییها را در پوشش خبرنگار خارجی، به ایران وارد کرد. نامور حقیقی ... در سال ۱۳۷۹ گری سیک را با نام مستعار، وارد ایران کرد و ملاقاتهایی را با برخی مدعیان اصلاح طلبی، برای وی فراهم نمود» (روزنامه رسالت, ۳۰ آذر ۸۱).
«گری سیک یک دیپلومات کهنه کار آمریکایی و از چهره های شناخته شده در کریدورهای سیاسی مرتبط با مسائل ایران است. او تا کنون پستهای گوناگونی را در وزارت امور خارجه و کاخ سفید آمریکا برعهده داشته است که مهمترین آنها عضویت در شورای امنیت ملی کاخ سفید در دوره های ریاست جمهوری جرالد فورد، جیمی کارتر و رونالد ریگان است. وی همچنین در زمان انقلاب اسلامی ایران، مشاور ارشد رئیس جمهوری آمریکا (کارتر) بود... گریسیک ... از طرفداران جدّی و پر و پا قرص مذاکره مستقیم با ایران بود... وی در یکی از مصاحبه های خود ... اظهار داشت: “... من فکر می کنم ایران باید دعوت برای مذاکره را جدّی بگیرد... به نظر من، گام مؤثری که ایران می تواند (در تقلیل اختلاف فیمابین) بردارد آن است که با جدّیت به امکان این گفت و گوی مستقیم با آمریکا بیندیشد، و امیدوارم این امر به طورخصوصی و به دور از منظر عمومی صورت بگیرد، تا اساساً دو طرف فرصتی بیابند تا نقطه نظرات خود را بیان نمایند و از دیدگاههای یکدیگر مطّلع شوند» (روزنامه جامعه، ۲۳ بهمن ۷۹) .
مهدی کروبی درموزه «متروپولیتن» نیویورک (تابستان ۱۳۷۹)
 «در یکی از روزهای گرم تابستان ۱۳۷۹، یک هیأت پارلمانی از جمهوری اسلامی ایران، در راستای وظائف نمایندگی! سفری را به نیویورک ترتیب می دهد که ریاست مجلس ششم، حجّت الاسلام والمسلمین آقای کروبی نیز، به عنوان سرپرستی آن هیاٌت با آنان عازم نیویورک می شود. در جریان یکی از این دیدارها، آقای کروبی به همراه هیاٌت پارلمانی، دیداری را از موزه متروپولیتن نیویورک به عمل می آورد که ... جمعی از نمایندگان، سناتورها و مقامات آمریکایی از جمله ... “گری سیک”, مشاور پیشین امنیت ملی آمریکا، «رابرت پلیترو», معاون سابق وزارت خارجه آمریکا و نیز هوشنگ امیراحمدی, یکی از مدیران “سازمان ایرانیان ـ آمریکاییان”، در آن جا حضور دارند. هر چند در ابتدا سعی شد تا وانمود گردد که حضور مقامات آمریکایی در موزه کاملاً اتفاقی و بدون برنامه ریزی قبلی صورت گرفته است، امّا طولی نکشید که معلوم شد عناصر دلاّلی پیش تر با هماهنگی قبلی بین اعضای هیاٌت ایرانی و مقامات آمریکایی، در این کار دخالت داشته اند. اتفاقاً چند روز بعد، روزنامه “واشینگتن پست” در گزارشی از جزئیات این دیدار، با اشاره به عامل ترتیب دهنده این ملاقات نوشت: “هوشنگ امیراحمدی که قبلاً به جلسه نمایندگان کنگره در موزه متروپولیتن دعوت شده بود، حضور مهدی کروبی را در همان روز و همان ساعت طرّاحی کرده بود”.... ملاقات بین هیاْت پارلمانی ایرانی و طرف آمریکایی تصادفی نبوده، بلکه از قبل برنامه ریزی شده بود و هیأت ایرانی نیز کاملاً در جریان این ملاقات قرار داشته است... ملاقات نمایندگان و سناتورهای آمریکایی با جناب آقای کروبی، به عنوان ریاست مجلس شورای اسلامی و یکی از مقامات عالی رتبه جمهوری اسلامی برای آمریکاییها حائز اهمیّت فراوان بوده است» (کیهان، ۱۷ شهریور ۱۳۷۹).
هدف:  نابودی مجاهدین
پیش از حمله به عراق در فروردین ۱۳۸۲, قرارومدارهایی در پشت درهای بسته برای بمباران و درهم شکستنِ ارتش آزادیبخش ملی ایران میان نمایندگان سران مهاجم و گردانندگان رژیم آخوندی گذاشته شد, مشروط بر این که رژیم پس از سقوط حکومت پیشین عراق در امور آن کشور مداخله نکند. گردانندگان این توطئه, هم پیش از بمباران و هم پس از آن, با توجیه مبارزه با «تروریسم», با «افتخار», آن را اعلام کردند:
ـ «مقامات بریتانیایی ... به دولت ایران اطلاع دادند که آنها به اهداف سازمان منافقین (مجاهدین) و قرارگاههای آنها حمله خواهندکرد...» (روزنامه خراسان, ۱۹فروردین۱۳۸۲).
ـ «ریچارد دالتون, سفیر انگلیس در ایران, هفته گذشته به روزنامه فرانسوی لوموند گفت: شخصاً, به رهبران ایران تضمین داده است که به مجاهدین خلق اجازه داده نخواهد شد در عراق بمانند. به نظر چند کارشناس, طرح مؤتلفین از بین بردن این گروه است» (مجله «فوروارد», ۱۵فروردین۸۲).
ـ «سخنگوی سفارت انگلیس در تهران اظهار داشت که نیروهای ائتلاف پایگاههای مجاهدین خلق, اصلی ترین گروه اپوزیسیون مسلّح ایران, را در عراق بمباران کرده اند» (خبرگزاری فرانسه, ۲۶فروردین ۱۳۸۲).
ـ «مقامهای آمریکایی گفتند: آمریکا, در حرکتی برای جلب نظر رژیم ایران که در عراق دخالت نکند, قرارگاههای جنگجویان مخالف ایرانی را ... بمباران کرده است... یک توافق خصوصی با مقامهای ایرانی قبل از شروع درگیریها صورت گرفته بود که اگر ایران از جنگ عراق کنار بماند, نیروهای انگلیسی و آمریکایی گروه مزبور را هدف قراردهند... ازبین بردن پایگاه عملیاتی مجاهدین خلق در عراق... یک هدف عمده رژیم ایران بوده است... یک مقام رسمی گفت: کاندولیزا رایس, مشاور امنیّت ملی آمریکا, و کالین پاول, وزیر امور خارجه آمریکا, معتقد بودند که تهران می تواند در مقابل آمریکا که همسایه بغل دستش را اشغال کرده است, بی طرف بماند, مخصوصاً اگر بداند که به مجاهدین حمله خواهد شد و از تهاجمات آنها به ایران در آینده جلوگیری به عمل خواهد آمد. این پیغام توسّط ماٌموران انگلیسی, قبل از شروع جنگ فرستاده شد. جک استرو, وزیر خارجه انگلیس, همردیف ایرانیش, کمال خرّازی, را در ملاقاتی در لندن در ماه فوریه [۲۰۰۳], مطّلع ساخت. ریچارد دالتون, سفیر انگلیس در ایران, این پیام را در ماه مارس در یک ملاقات با حسن روحانی, آخوندی که رئیس شورای عالی امنیّت ملی, ارگان سیاست خارجی است, تکرار کرد... دولت بوش از بلندگوهای بین المللی, مانند گردهمایی در سازمان ملل متّحد در مورد افغانستان استفاده کرد تا ایرانیان را از این طرح مطّلع نماید...» (وال استریت جورنال, ۲۸فروردین۱۳۸۲).
ـ «دو مقام ارشد آمریکایی در ژانویه [۲۰۰۳], پنهانی, با مقامهای ایرانی دیدار کردند. آمریکا, ازجمله, خواهان این شد که ایران مرزهایش را ببندد که مانع فرار مقامهای عراقی بشود و پیشنهاد داد که آمریکا قرارگاههای سازمان مجاهدین خلق را که در عراق مستقر هستند, بمباران کند. امّا, یک تعهّد قابل اتّکاتر برای حمله به قرارگاهها از طریق مقامهای انگلیسی به تهران منتقل شد» (واشینگتن پست, ۲۹فروردین۱۳۸۲).
ـ آمریکا و انگلیس برای جلوگیری ایران از دخالت در عراق, مثل همیشه, بهای راضی کردن رژیم را از کیسه مردم ایران پرداختند و نابودی مجاهدین, تهدید اصلی سرنگونی رژیم آخوندی, را در دستور کار خود قراردادند و برای پیشبرد این نیّت شوم, در بمبارانهای ویرانگر عراق, برای نابودی آنها, گاه شبی «۱۲۰» بار قرارگاهها, سنگرها و تمام جان پناههای رزمندگان ارتش آزادیبخش ملی ایران را بمباران کردند و در این هنگامه آتش و ویرانگری و خون, به گله های پاسداران و سگهای هار دیگر رژیم, از هر رنگی, امکان دادند که با استفاده از فرصت زرّینی که این «امداد غیبی» نصیبشان کرده بود, بی هیچ مانع و سیل بندی به پایگاههای ارتش آزادی, مغول وار, یورش ببرند تا بازماندگان زنده بمبارانها را به اسارت بگیرند, زخمیها را تمامکُش کنند و دَیّاری را از رزمندگان آزادی و پاکبازان مجاهد باقی نگذارند. و البتّه, به پیروزی خود هم, ذرّهیی تردید نداشتند:
ـ «گروهی از افراد مسلّح تیپ بدر, که شمارشان به ۱۰هزارتن میرسد و بعضی از آنها لهجه ایرانی دارند,  قبل از جنگ, به طور پنهانی, وارد بعقوبه شدند» (روزنامه «ایندیپندنت» ـ۳۰فروردین۸۲ ).
ـ «جلسه فوق العاده شورای عالی امنیّت رژیم دردوم فروردین۱۳۸۲  با حضور خامنه ای, برای بررسی تحوّلات عراق تشکیل شد. سردمداران رژیم در این جلسه تاٌکید کردند باید از شرایط موجود برای حمله به سازمان مجاهدین و نابودکردن آن در داخل خاک عراق بیشترین استفاده را بکنیم... براساس تصمیمات این جلسه, شورای عالی امنیّت رژیم آخوندی گروههای ویژه یی را برای ترور آقای مسعود رجوی, رهبر مقاومت ایران, به خاک عراق اعزام کرد. خامنه ای در این جلسه, که در  خانه وی برگزارشد, دستور داد هر گروهی موفّق به اجرای این طرح شود, یا هرکس که کمک اطلاعاتی و لُجستیکی به اجرای این طرح بکند, میلیونها دلار جایزه دریافت خواهد کرد. در جلسه شورای عالی امنیّت, که خاتمی و رفسنجانی نیز در آن حضور داشتند, تاٌکید شده بود تا رهبری منافقین دست نخورده باقی مانده باشد, ما از شرّ آنها خلاصی نخواهیم داشت» ـ (اطلاعیه سازمان مجاهدین خلق ایران ـ ۲۵ فروردین۱۳۸۲).
ـ «طی روزهای پنجشنبه و جمعه ۲۱ و ۲۲فروردین [۱۳۸۲], در دهها رشته تهاجم عوامل وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران به مجاهدین در خاک عراق, در حوالی قرارگاههای اشرف (شمال شهر خالص)  و انزلی (شهر جلولا) و بنیاد علوی (شهر مقدادیه), ۱۸ مجاهد خلق شهید و ۴۳تن مجروح و شماری مفقود شدند.  وزارت اطلاعات به منظور اجرای این تهاجمات و توطئههای تروریستی, طی هفته گذشته شمار زیادی از دژخیمان و ماٌموران خود و همچنین شماری از عوامل کرد و عرب زبان این وزارتخانه را از طریق نفت شهر و سومار و قصرشیرین روانه عراق کرد. ماٌموریت نیروهای اعزامی وزارت اطلاعات کشتن و اسیرکردن و ضربه زدن به مجاهدین تعریف شده است. آنها به آر.پی.جی ۷ و انواع تیربار و مسلسلهای کلاشنیکف مجهّز هستند. علاوه بر این, وزارت اطلاعات برای اجرای نیّات شوم خود علیه مجاهدین, از مزدوران موسوم به “سپاه بدر”, وابسته به سپاه پاسداران کمک میگیرد. سه شنبه ۲۰فروردین, شمار زیادی از این مزدوران وارد خاک عراق شدند و بخشهایی از شهر خانقین و مناطق اطراف آن را به تصرّف خود درآوردند» (اطلاعیه سازمان مجاهدین خلق ایران ـ۲۳فرورین ۱۳۸۲).
ـ «در جریان تهاجمات روز گذشته [۲۳فروردین] نیروهای دشمن, در اطراف قرارگاههای اشرف, انزلی و بنیاد علوی, در حوالی شهرهای خالص, جلولا و مقدادیه, ۱۰مجاهد خلق به شهادت رسیدند» (اطلاعیه سازمان مجاهدین خلق ایران ـ ۲۴فروردین۱۳۸۲).
در این کارزار نابرابر, گریسیک و «دیدبانان» همدست او نیز برای همگامی با مهاجمانی که به علت میدان دادن و چشم پوشی سران «نیروهای ائتلاف» در عراق, در همان ماههای اول, در دولت موقّت عراق, نیروهای نظامی و در شهرهای مختلف این کشور, به ویژه در مناطق شیعه نشین, جای پای استواری به دست آورده بودند, آستینها را بالازدند و برای نابودی مجاهدین, با همدستان ایرانی و غربی خود به همکاری پرداختند. به عنوان مثال, وقتی «شورای حکومتی عراق», که مزدوران رژیم در آن میداندار بودند, در ماه آذر۱۳۸۲, ضرب الاجلی برای خروج «رزمندگان ارتش آزادیبخش» از عراق تعیین کرد, گریسیک در مصاحبه با رادیو بی. بی. سی, همنوا با سخنگویان «وزارت اطلاعات», اعلام کرد: «من می دانم که شورای حکومتی عراق, به صراحت, اعلام کرده که این افراد از عراق اخراج خواهند شد ولی به خاطر داشته باشید که این افراد جنگجویان آموزش دیده یی هستند که برای سالهای متمادی به نفع صدام حسین فعالیت می کردند و این سالها آنها نه تنها به عنوان یک گارد مزدور برای مقاصد صدام حسین عمل کردند، بلکه به طور مرتّب, برای عملیات نظامی از مرز به ایران رخنه می کردند. به نظر من تصمیم شورای حکومتی عراق به اخراج نیروهای نظامی اجنبی از قلمرو آن کشور قابل درک است» (روزنامه شرق,   ۲۴ آذر ۱۳۸۲ـ ۱۵ دسامیر ۲۰۰۳).
رژیم ایران در پی آن برآمد از فرصتی که به دست مزدورانش در عراق فراهم شده, به نحو احسن بهره برداری کند و راه خروج رزمندگان ارتش آزادیبخش به کشورهای دیگر را ببندد تا آنها ناچار شوند به ایران بروند. از این رو, علی یونسی, وزیر اطلاعات رژیم, در یک نشست مطبوعاتی که روز ۱۱دیماه ۸۲ برگزارشد, گفت: «هر کشوری که منافقین (مجاهدین) را در خاک خود بپذیرد, دشمن ایران است». او درباره «منافقین تروریست» تاٌکیدکرد: «دولت ایران مطّلع شده بیش از ۱۵۰ نفر از اعضای منافقین در پادگان اشرف از این سازمان جدا و به آمریکا پناه آوردهاند... ایران اصرار دارد این اعضا به خانواده هایشان تحویل داده شوند و اگر بین آنها سران این گروهک وجود دارد، بازداشت شوند. وی با بیان این که در پادگان اشرف، تعدادی از منافقین خواهان خروج هستند، گفت: آمریکاییها و نیروهای ائتلافی باید تلاش کنند تا این افراد از دست سران گروهک منافقین، که مانع خروجشان می شوند، نجات یابند» (روزنامه «شرق»ـ ۱۲دیماه ۱۳۸۲ ـ۲ژانویه۲۰۰۴).
یونسی بر این نکته نیز تاٌکید کرد: «من به معاونم دستور دادم که جنایتهای منافقین را سریع به‌ عرض مجامع بین المللی برسانند که معلوم بشود چه جنایتهایی در عراق، اینها مرتکب شده اند ....».

 معاونان یونسی برای اجرای این خواست, دست به کارشدند و یک راست به سراغ دوستان قدیمی خود رفتند و از آنها یاری خواستند. گری سیک و «دیدبانان» همدست او, بی درنگ دست به کارشدند و با دوازده تن از دست پروردگان و «بریده مزدوران» وزارت اطلاعات, تلفنی, تماس گرفتند و از آنها خواستند یاوه های صدهابار تکرار شده شان را درباره «جنایتهای منافقین», زجر و آزار جداشدگان و جلوگیری از خروج آنها از «کمپ اشرف»,  باردیگر, به گوش «جهانیان» برسانند و برای یاری رسانی به رژیم رو به مرگ, در این مقطع حسّاس که ممکن است نام سازمان مجاهدین  از لیست گروههای تروریستی خارج شود, راهبندی ایجاد کنند.
گزارش ۸ مه۲۰۰۵ «دیده بان حقوق بشر» با عنوان «خروج ممنوع ـ نقض حقوق بشر در کمپهای سازمان مجاهدین خلق», برای خوشنودی وزیر اطلاعات و دیگر گردانندگان رژیم آخوندی, به تعجیل, فراهم آمد و «شاه بیت» این گزارش عبارت پایانی آن بود که «آیت الله بی. بی. سی» در روز ۲۲ اردیبهشت ۸۴, به آن اشاره کرد: «پرونده حقوق بشر حکومت ایران ترسناک است، اما اشتباه بزرگى است اگر سازمانى با این سابقه نقض حقوق بشر به عنوان نیروى مخالف آن مورد حمایت قرار گیرد». 
 «دیدبان» احمدی نژادگری سیک از ماهها پیش از انتخابات ریاست جمهوری در ایران که قرار بود در ۲۷خرداد ۱۳۸۴ برگزار شود, به آن امید بسیار بسته بود. در مصاحبه اختصاصی با «همشهری دیپلوماتیک» (۱۰ اردیبهشت ۱۳۸۴) به این نکته اشاره دارد: «معتقدم این انتخابات، رویدادی جالب در نوع خود خواهد بود. .... نکته مهمی که نباید از آن غافل بود، حضور و یا عدم حضور آقای رفسنجانی در این انتخابات است. با حضور ایشان به عرصه رقابت انتخاباتی بسیاری از معادلات تغییر خواهد کرد... آقای خاتمی نتوانست انتظارات سیاسی از مردمی که به او راٌی داده بودند را فراهم کند و بسیاری از آنها دستاوردهای ریاست جمهوری وی را ناامیدکننده ... توصیف میکنند... من سالهاست از منتقدان اصلی سیاست ایالات متحده در قبال ایران هستم. آمریکا بارها با ازدست دادن فرصتهای خوب برای بهبود روابط، به تشدید روابط خصمانه دو کشور کمک کرد...». حال او به «امامزاده» رفسنجانی دخیل می بندد که گام پیش بگذارد و «روابط خصمانه» را به «روابط دوستانه» تبدیل کند و به یاری آمریکا ماندگاری رژیم پابه گور را تضمین کند.

گری سیک در روز ۱۸مه ۲۰۰۵, (ده روز بعد از انتشار بیانیه «دیدبان حقوق بشر»ش علیه سازمان مجاهدین) در در مقاله یی در مجله تایم زیر عنوان «چهره پراگماتیک ایران» نوشت: «رفسنجانی ۳ ماه پس از پیروزی احتمالی در انتخابات گفتگوهای محرمانهیی با آمریکاییها خواهد داشت». روزنامه «شرق» در روز ۳خرداد ۱۳۸۴, پس از ذکر این خبر, نوشت: « رفسنجانی در حالی به صحنه انتخابات وارد شده است که نزدیکانش می گویند خواهان حل مشکلات با آمریکا و به دنبال راهی برای تجدید روابط دیپلوماتیک با آن کشور است».
گریسیک با امید به پیروزی رفسنجانی, به جدّ, سنگ جانبداریِ تمام عیار از انتخابات را به سینه کوبید و در روز راٌی گیری انتخابات ریاست جمهوری رژیم در مصاحبه با «خبرگزاری فارس» اعلام کرد: «روند انتخابات ریاست جمهوری در ایران بسیار سالم، جالب و شگفت‌ آور است... به نظر من انتخابات کنونی ریاست جمهوری در ایران بسیار فعالانه انجام می ‌شود و در آن نامزدها مسائل متفاوتی نسبت به گذشته مطرح می ‌کنند که من با دقت آن را دنبال می‌ کنم... اگرچه در ابتدا تعداد زیادی از ثبت ‌نام کنندگان رد صلاحیت شدند اما اکنون نامزدهای باقیمانده به راحتی فرصت رقابت آزادانه با یکدیگر را دارند».
 ادامه دارد 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر