آلخو ویدال کوادراس؛ پیوند آرمانی با مقاومت ایران
- مقاومت
- 1402/08/21
«من ۳۰سال است که با سازمان مجاهدین خلق کار میکنم. و باید بگویم، اگر به من اجازه این رضایت از خود را بدهید، این یکی از چیزهایی است که بعد از این تجربه طولانی، در زندگیم خیلی به آن افتخار میکنم» (از سخنان آلخو ویدال کوادراس در کنفرانس چهار دهه جنایت علیه بشریت و مصونیت از مجازات).
فراتر از یک سیاستمدار سرشناس
پرفسور آلخو ویدال کوادراس را یک «سیاستمدار سرشناس» مینامند. او البته یک «سیاستمدار» است؛ سیاستمداری سرشناس و بسیار سرشناس تا آنجا که «میلان زوور»، وزیر آموزش اسلوونی ۲۰۰۸ و رئیس مشترک دوستان ایران آزاد دربارهاش میگوید: «شهرت زیادی در جهان دارد و یک طرفدار با نفوذ دموکراسی است»؛ اما برای مقاومت و مردم ایران، آلخو، فراتر از یک سیاستمدار است. او یک دوست، حامی، یار روزهای سخت و بهتر بگوییم یک مبارز آرمانگرا و پایدار بر مواضع سرسختانه در دفاع از آزادی است.
آنچه در ابتدای این نوشتار خواندیم بخشی از مکنونات قلبی او در توصیف مجاهدین است. وی هرگز کتمان نکرد که به آشنایی و همراهی با سازمان مجاهدین خلق ایران و شورای ملی مقاومت «افتخار» میکند.
او این افتخار را بارها به تعابیر مختلف بیان کرده و از بیان آن ابایی نداشته است. این در دنیای معمول سیاست که با استانداردهای جاافتاده شناخته میشود، یک طاق درخشان از آرمانگرایی است.
اجازه دهید از خود وی نقل کنیم. در عبارتهایی که نقل خواهیم کرد، گویی یک عاشق دلشیفته در بارهٔ عشق خود سخن میگوید یا عارفی بیداردل در حال نجوا با کسانی است که از وی توصیف دلدار را طلبیدهاند:
«اشرف برای من نوعی وحی بود. در اشرف من با دنیایی دیگر مواجه شدم. در گردهمایی بزرگ آنها در آنجا به ساکنان گفتم آنها یک نمونه اخلاقی برای همه جهان در نبرد برای آزادی بودند. هیچکس نمیتواند با این افراد برخورد کند و دچار حیرت و تحسین بسیار زیاد بابت تعهد و فداکاری آنها نشود. به ساکنان در اشرف گفتم که قلب خود را نزد آنها باقی میگذارم. به یاد دارم که آنها خوابگاههای بزرگ داشتند و به آنها گفتم نوبت بعدی که میآیم نمیخواهم به محل میهمانان بروم، بلکه تختی در خوابگاه خود شماها میخواهم.
فکر نمیکردم آن را جدی بگیرند. اما واقعاً جدی گرفتند و وقتی که رفتم آنها تختی با اسم من در خوابگاه گذاشتند.
یک عکس از این تخت دارم و این عکس به مدت ۷سال در دفترم در پارلمان اروپا بود و الآن هم آن را در خانه خود دارم» (بخشی از سخنرانی در کنفرانس «جبهه متحد علیه بنیادگرایی اسلامی، نقش مقاومت ایران» ـ ۲۱ آذر ۱۳۹۴).
عبور از لابیرنت پیچدرپیچ شیطانسازی
این میزان تعلق قلبی هرگز ساده به دست نیامده است. او از لابیرنت پیچدرپیچ شیطانسازی آخوندی عبور کرد تا به صداقت و حقانیت مجاهدین پی برد؛ آن هم در روزگارانی که مجاهدین در لیستهای تروریستی اروپا و آمریکا بودند و رابطه با آنان برای سیاستمداران اروپایی یک «تابو» محسوب میشد ولی نیروی «وجدان» و «اخلاق» او را برانگیخت با بهعنوان یک سیاستمدار پاکدامن در کنار مجاهدین بایستد و برای خارج کردن نام آنان از لیستهای تروریستی با دولتهای مماشاتگر بجنگد. در پروسهٔ انتقال جمعی ساکنان اشرف به لیبرتی و نیز از لیبرتی به آلبانی نیز نقش تعیینکننده و مؤثر او را میبینیم.
ببینید او چگونه از لابیرنت شیطانسازی عبور کرده و در انتهای آن خود و همکارانش را «عضو خانوادهٔ بزرگ مقاومت» دید.
«در ۱۵سالی که معاون رئیس پارلمان اروپا بودم از نزدیک با مقاومت ایران کار کردهام. شاید منافع سیاسی و حرفهییام به من بعضاً توصیه میکرد که محتاطتر برخورد کنم. اما وجدانهای اخلاقی و منافع درازمدت اروپا همواره به من گفتهاند که در کنار اپوزیسیون دموکراتیک ایران قرار بگیرم.
وقتی من با شما همکاریم را آغاز کردم اوضاع خیلی ساده نبود چون باید به یاد داشته باشیم که در آن زمان سازمان مجاهدین، یا همانطور که در آمریکا با مخفف MEK شناخته میشود، در لیست سیاه اتحادیه اروپا، انگلستان و آمریکا قرار داشت... این یک نبرد بسیار طولانی، سخت و دشوار، اما بسیار افتخارآمیز بوده است. هرگز حتی برای یک ثانیه نسبت به آن تصمیم پشیمان نشدهام که من و دیگر همکارانم در پارلمان اروپا را به بخشی از خانواده بزرگ مقاومت ایران تبدیل کرد» (همان منبع).
حربهٔ ترور برای ایجاد ارعاب
چنگ در چنگ شدن حرفهیی آلخو ویدال کوادراس با سیاست مماشات، جنگیدن بیوقفه در کنار مجاهدین با فاشیسم دینی، کمک به خروج آنها از لیستهای تروریستی، دفاع جانانه از حقوق اشرفیها در اشرف و لیبرتی و همراه بودن با آنان در فراز و نشیبهای مختلف، نوشتن مقالهها، انجام مصاحبهها و ایراد سخنرانیهای متعدد در گردهماییهای مقاومت، البته که خشم خامنهای و تروریستهای صادراتی او را برمیانگیزاند. البته که از او کینه به دل میگیرند و برای حذف فیزیکیاش طرح و برنامه میریزند. البته که فاشیسم دینی برای ایجاد ارعاب در بین پشتیبانان سیاسی مجاهدین، به حربهٔ ترور روی میآورد ولی از این واقعیت غافل است که این اقدامات جز آنکه انگیزهٔ بیشتری به یاران مقاومت ایران بدهد، ماحصل دیگری برای آنها نخواهد داشت.
آلخو نیز با این جنس تهدیدها بیگانه نبود. میدانست که بهدلیل خطرناک بودن برای خامنهای در «لیست کشتار» ولیفقیه قرار دارد. او نخستین جملهیی که قبل از قرار گرفتن بر روی تخت جراحی بیان کرد. انگشتگذاشتن بر نقش نظام آخوندی در این ترور رذیلانه بود.
پیام شمعهای فروزان و دستهای برافراشته
آلخو ویدال کوادراس اکنون با آرزوها و دردمندیهای بزرگش بر روی تخت بیمارستان قرار دارد و موجی از همدردی و حمایت را گرداگرد خود برانگیخته است. او تجسمیافتهٔ سخنی است که روزی در بارهٔ مجاهدین گفت:
«آنها دارای بالاترین اخلاقی هستند که من در یک گروه سیاسی دیدهام. از همه مهمتر، و این چیزی است که بهطور واقع من را تحت تأثیر قرار میدهد، آنها هیچ چیزی را برای خودشان نمیخواهند».
«خانوادهٔ بزرگ مقاومت ایران» او را ـ که مانند مجاهدین «چیزی برای خودش نخواسته» ـ یک سیاستمدار آرمانگرا و یک مبارز پرشور آزادی میبینند. از این رو با قلبی جریحهدار در اشرف و دیگر نقاط جهان شمع میافروزند و برای سلامتیاش دعا میکنند.
آلخوی عزیز! دوستت داریم. هر چه زودتر به ما بپیوند! «جستوجوی عدالت»، به صدای شجاع شرافتمندانی چون تو سخت نیازمند است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر